ارادت به خاندان رسالت احساسی است که ایرانیان آن را از نخستین لحظات وجود در بطن مادران با رگ و خون درک و فهم آن را با شیر مادر به ریشه جان پیوند می زنند و بسیاری از جوانان این مرز و بوم پای این ارادت را با شهادت مهر زده اند.
شهدای ایران: در میان خیل این جوانان که در دوران هشت سال دفاع مقدس با شهادت خود بر این ارزش دینی صحه گذاشتند می توان بسیجی شهید ˈ غلامحسن کرمی ˈ از خطه گناوه را نامبرد.
او که از دوران کودکی و نوجوانی، خادمی اهل بیت (ع) را افتخاری بزرگ برای خود می دانست هرگز در متجلی ساختن این ارادات کوتاهی نکرد.
این شهید از سنین کودکی ارادت خاصی به ائمه اطهار(ع) داشت و در حسینیه ای که پدرش بانی آن بود خالصانه به مردم و عزاداران خدمت می کرد.
برادر این شهید با بیان برخی خاطراتی از دوران کوتاه عمر پر برکت برادرش گفت: برادرم از اوایل کودکی کمک به امرار معاش خانواده خود را سرلوحه کاری زندگی خود قرار داد.
غلامرضا کرمی افزود: برادرم درزمینه کشاورزی، دامداری به والدین ودیگر اعضای خانواده خود کمک می کرد و همین تلاش از او انسانی سختکوش و استوار ساخته بود زیرا زندگی در دشت وکوه به او آموخته بود که صلابت صخره ها و وسعت دشت ها را باید به تجربه بنشیند.
وی گفت: پدرم تنها بانی حسینه روستا و از معتمدان و مورد اطمینان مردم بود و برادرم در چنین خانواده ای که نوکری و خادمی اهل بیت و ائمه اطهار (ع) را افتخار خود می دانست رشد و پرورش یافت.
وی ادامه داد: برادرم در حدود سن 15 سالگی به گناوه مهاجرت کرد و در منزل برادر بزرگم زندگی می کرد.
برادر این شهید گفت: دراولین روزهای حضورش در گناوه عضو پایگاه مقاومت مسجد صاحب الزمان (عج) محله سادات شد و از این پس بود که زندگی بردارم وارد مرحله جدیدی شد.
وی ادامه داد: بردارم در این پایگاه با خسرو نظری، محمد جعفر سهیلی و شمسی دوخت دوست شد که طولی نکشید این جمع صمیمی باهم در عملیات کربلای چهار به لقاءالله پیوستند.
کرمی گفت: برادرم نوجوانی سربه زیر، ساکت، خجالتی، مهربان و خوش اخلاق بود و هرچه به او می گفتم گوش می کرد و همیشه با اقوام رفت و آمد داشت، پیش دوستانش می رفت و آنها به خانه می آمدند اما هیچ وقت بی راهه نرفت.
برادر شهید گفت: او بلافاصله هنگامی که وارد بسیج محله شد با شوق و ذوق فراوان به فکر جبهه رفتن افتاد و تنها آرزویش شهید شدن در راه خدا بود که محقق شد.
وقتی سراغ مادر شهید رفتیم و خواستیم از فرزند شهیدش حرف بزند به یاد گذشته افتاد و اندوهگین شد.
وی گفت: شب قبل از شهادت فرزندم، او را در خواب دیدم که در دریا غرق می شود ودست و پا می زند و وقتی برای نجاتش رفتم ازخواب پریدم.
وی اظهارکرد: وقتی خبر شهادت فرزندم را آوردند باور نکردم و تا قبل از این که جنازه گلگون کفنش را بیاورند، چشم انتظار آمدنش بودم.
فرمانده پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان(عج) محله سادات که در آن شهید غلامحسن کرمی عضویت داشت گفت: من علاقه و وابستگی غیرقابل وصفی با این شهید داشتم طوری که بعد از این که شنیدم پشت رودخانه نمک عراق با دیگر رزمندگان گیرافتاده خود را به شهر فاو که در تصرف رزمندگان ایرانی بود رساندم اما دیگر دیر شده بود.
عزیر غلامی افزود: من تا سیزده سالی که جسدش را نیاورده بودند چشم انتظار آمدنش بودم حتی یک شب خواب دیدم که شهید شده وبعد از 13 سال مفقود الاثری جسدش را آوردند.
وی گفت: من از آن روز دیگرتحمل ماندن درپایگاه را از دست دادم وبه پایگاه مرکزی بسیج وسپاه رفتم وگفتم دیگر نمی توانم آنجا بمانم وبعد از آن ماجرا در پایگاه را بستم وکلید آنرا تحویل فرمانده وقت سپاه شهرستان گناوه دادم .
این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: پس از تشیع و تدفین باشکوه شهید والامقام نتوانستم فراقش راتحمل کنم و به هرجا نگاه می کردم خاطره او برایم زنده می شد زیرا از ارکان اصلی آن پایگاه بود وخیلی نزد من عزیز بود.
پسر عموی این شهید گفت: در روزی که قرار بود به جبهه اعزام شود به بدرقه او آمدم و درحالی که فصل بهار درراه بود وسبزه ها، روستایمان را خرم کرده بود روبه او کردم وگفتم می خواهی بهار را بااین همه طراوت وشادی بگذاری وبه جبهه بروی؟ شهید پاسخ داد ˈ بله بهار جاهای دیگری هم هست وبازهم دوباره می آیدˈ.
شهید غلامحسن کرمی در دهم آذر 1347 در روستای گاوزرد شهرستان دیلم متولد شد و در چهارم دی 1365 در منطقه عملیاتی جزیره سهیل به درجه رفیع شهادت نایل و پیکرمطهرش بعد از 12 سال پیدا و در شانزدهم شهریور 1377 به گناوه انتقال و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد.
شهرستان گناوه در شمال استان بوشهر 212 شهید در دوران دفاع مقدس تقدیم میهن و انقلاب کرده است.
او که از دوران کودکی و نوجوانی، خادمی اهل بیت (ع) را افتخاری بزرگ برای خود می دانست هرگز در متجلی ساختن این ارادات کوتاهی نکرد.
این شهید از سنین کودکی ارادت خاصی به ائمه اطهار(ع) داشت و در حسینیه ای که پدرش بانی آن بود خالصانه به مردم و عزاداران خدمت می کرد.
برادر این شهید با بیان برخی خاطراتی از دوران کوتاه عمر پر برکت برادرش گفت: برادرم از اوایل کودکی کمک به امرار معاش خانواده خود را سرلوحه کاری زندگی خود قرار داد.
غلامرضا کرمی افزود: برادرم درزمینه کشاورزی، دامداری به والدین ودیگر اعضای خانواده خود کمک می کرد و همین تلاش از او انسانی سختکوش و استوار ساخته بود زیرا زندگی در دشت وکوه به او آموخته بود که صلابت صخره ها و وسعت دشت ها را باید به تجربه بنشیند.
وی گفت: پدرم تنها بانی حسینه روستا و از معتمدان و مورد اطمینان مردم بود و برادرم در چنین خانواده ای که نوکری و خادمی اهل بیت و ائمه اطهار (ع) را افتخار خود می دانست رشد و پرورش یافت.
وی ادامه داد: برادرم در حدود سن 15 سالگی به گناوه مهاجرت کرد و در منزل برادر بزرگم زندگی می کرد.
برادر این شهید گفت: دراولین روزهای حضورش در گناوه عضو پایگاه مقاومت مسجد صاحب الزمان (عج) محله سادات شد و از این پس بود که زندگی بردارم وارد مرحله جدیدی شد.
وی ادامه داد: بردارم در این پایگاه با خسرو نظری، محمد جعفر سهیلی و شمسی دوخت دوست شد که طولی نکشید این جمع صمیمی باهم در عملیات کربلای چهار به لقاءالله پیوستند.
کرمی گفت: برادرم نوجوانی سربه زیر، ساکت، خجالتی، مهربان و خوش اخلاق بود و هرچه به او می گفتم گوش می کرد و همیشه با اقوام رفت و آمد داشت، پیش دوستانش می رفت و آنها به خانه می آمدند اما هیچ وقت بی راهه نرفت.
برادر شهید گفت: او بلافاصله هنگامی که وارد بسیج محله شد با شوق و ذوق فراوان به فکر جبهه رفتن افتاد و تنها آرزویش شهید شدن در راه خدا بود که محقق شد.
وقتی سراغ مادر شهید رفتیم و خواستیم از فرزند شهیدش حرف بزند به یاد گذشته افتاد و اندوهگین شد.
وی گفت: شب قبل از شهادت فرزندم، او را در خواب دیدم که در دریا غرق می شود ودست و پا می زند و وقتی برای نجاتش رفتم ازخواب پریدم.
وی اظهارکرد: وقتی خبر شهادت فرزندم را آوردند باور نکردم و تا قبل از این که جنازه گلگون کفنش را بیاورند، چشم انتظار آمدنش بودم.
فرمانده پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان(عج) محله سادات که در آن شهید غلامحسن کرمی عضویت داشت گفت: من علاقه و وابستگی غیرقابل وصفی با این شهید داشتم طوری که بعد از این که شنیدم پشت رودخانه نمک عراق با دیگر رزمندگان گیرافتاده خود را به شهر فاو که در تصرف رزمندگان ایرانی بود رساندم اما دیگر دیر شده بود.
عزیر غلامی افزود: من تا سیزده سالی که جسدش را نیاورده بودند چشم انتظار آمدنش بودم حتی یک شب خواب دیدم که شهید شده وبعد از 13 سال مفقود الاثری جسدش را آوردند.
وی گفت: من از آن روز دیگرتحمل ماندن درپایگاه را از دست دادم وبه پایگاه مرکزی بسیج وسپاه رفتم وگفتم دیگر نمی توانم آنجا بمانم وبعد از آن ماجرا در پایگاه را بستم وکلید آنرا تحویل فرمانده وقت سپاه شهرستان گناوه دادم .
این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود: پس از تشیع و تدفین باشکوه شهید والامقام نتوانستم فراقش راتحمل کنم و به هرجا نگاه می کردم خاطره او برایم زنده می شد زیرا از ارکان اصلی آن پایگاه بود وخیلی نزد من عزیز بود.
پسر عموی این شهید گفت: در روزی که قرار بود به جبهه اعزام شود به بدرقه او آمدم و درحالی که فصل بهار درراه بود وسبزه ها، روستایمان را خرم کرده بود روبه او کردم وگفتم می خواهی بهار را بااین همه طراوت وشادی بگذاری وبه جبهه بروی؟ شهید پاسخ داد ˈ بله بهار جاهای دیگری هم هست وبازهم دوباره می آیدˈ.
شهید غلامحسن کرمی در دهم آذر 1347 در روستای گاوزرد شهرستان دیلم متولد شد و در چهارم دی 1365 در منطقه عملیاتی جزیره سهیل به درجه رفیع شهادت نایل و پیکرمطهرش بعد از 12 سال پیدا و در شانزدهم شهریور 1377 به گناوه انتقال و در گلزار شهدای این شهرستان به خاک سپرده شد.
شهرستان گناوه در شمال استان بوشهر 212 شهید در دوران دفاع مقدس تقدیم میهن و انقلاب کرده است.