ایمان گودرزی که بیشتر مستندهای او درباره بحث ترور و منافقان است از روند ساخته شدن این آثار و تاثیری که بر مخاطب دارند، سخن گفت.
به گزارش شهدای ایران، ایمان گودرزی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره مستندهایی که تاکنون تولید کرده است و تاریخچه شروع کار مستندسازی اش عنوان کرد: من مستندسازی را از سال 82 شروع و در این فاصله کارهای زیادی را در این فاصله انجام دادم که ابتدا نه به شکل حرفه ای بلکه به صورت یک دغدغه برایم مطرح بود.
وی ادامه داد: بعدها محیط اطرافم را بهتر شناختم و سعی کردم مستند برای من تریبونی باشد برای بیان مسئله ها و دغدغه هایی که در جامعه فراموش شده اند. از جمله دغدغه های من در آن زمان فضای سیاسی وقت بود که اکثر رسانه ها به شکل خاصی اخبار را پوشش می دادند و در فضای مجازی هم کاری انجام نمی گرفت و من خواستم در این مستندها لایه های پنهانی مواردی را که به دلیل مدیریت ناصحیح برای مردم پنهان می ماند مورد واکاوی قرار دهم.
شهدایی که به جبههها نرفتند
گودرزی به اولین مستندهای خود با محوریت دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: من در اولین مستندها سراغ فضای دفاع مقدس رفتم زیرا احساس کردم خانواده های شهدا ناگفته ها و دردهای پنهان زیادی دارند. شهدای سلاح های کشتار جمعی و شهدای سلاح های شیمیایی از جمله این سوژه ها بودند مخصوصا افرادی که قربانی جنگ بودند شهدایی بودند که شاید مستقیما به جبهه نرفته بودند یعنی مردم عوام هم از دیگر قربانیان جنگ بودند. به طور مثال مردمی که در کوچه و خیابان به شهادت می رسیدند و یا زن باردار خانه داری که هم خودش و هم کودکی که در شکم داشت شیمیایی شده بودند. من در این مستندها به فرم، تکنیک و حتی تجهیزات حرفه ای فکر نمی کردم بلکه هدف ما بیشتر این بود که محتوای خود را نشان دهیم و دغدغهمان را بیان کنیم.
این مستندساز با اشاره به اینکه مستندهایش در طول سالها جسورانه تر و شفاف تر شدند، گفت: بعدها نوع پرداخت من در مستندها و ایده هایم دقیق تر شدند و سعی کردم سراغ موضوعاتی بروم که کمتر کسی به آنها پرداخته بود. به طور مثال تروریسم از جمله موضوعاتی بود که ذهن من را به خود مشغول می کرد و همیشه درباره آن مطالعه می کردم. سوال من این بود که اینها چه کسانی هستند که دست به ترور می زنند چه رفتار و منش و آدابی دارند. از کجا می آیند و ...
منافقان؛ دشمنانی این طرف مرزها
کارگردان «سازمانی برای جدایی» اضافه کرد: من در حین مستندهایی که می ساختم در حدود 5 سال تحقیقاتی هم درباره شهدای ترور داشتم و در اوقات فراغت درباره گروهک هایی که داعیه انقلاب داشتند تحقیقاتی را جمع آوری، منابعی را مطالعه و از روی آنها یادداشت برداری می کردم. یکی از نکات جالب در این بحث برای من این بود که هر گاه ما از جنگ یا قربانیان و شهدای آن حرف می زنیم یاد بیگانگان می افتیم یعنی دشمنانی که از آن سوی مرزها عده ای را شهید کردند اما در بحث منافقین موضوع به این ترتیب نبود. به طور مثال در این تحقیقات متوجه شدم که دو نفر در یک فامیل، یک نفر قاتل دیگری شده است یا کسانی که در یک محله با یکدیگر زندگی کرده اند و دوستان چند ساله یکدیگر بوده اند روی هم اسلحه می کشند.
وی اضافه کرد: برای من خیلی مهم بود که این افراد بیگانه نبودند و در کوچه پس کوچه های اطراف خود ما زندگی می کردند و از آن طرف مرز نیامده اند. در مطالعاتم از این افراد میخواندم که به راحتی روی دوستان و آشنایان صمیمی خود اسلحه می کشند. من در تحقیقاتم دوست داشتم این افراد را پیدا کنم و درباره افکار و رفتارشان سوال کنم. ابتدا بسیاری از اطرافیانم از این ایده تعجب می کردند و می گفتند این کار شدنی نیست که قاتل را پیدا کنی و او جلوی دوربین بخواهد درباره حرکت خود توضیحی بدهد.
کارگردان «رویای سیاه» با اشاره به اولین مستند خود درباره منافقان خاطرنشان کرد: بالاخره تحقیقات و اصرارهای ما برای کاوش درباره این منافقان نتیجه داد و ما توانستیم کسانی را که در این سازمانها بودند پیدا کنیم و با آنها سخن بگوییم اینها جلوی دوربین می آمدند و خود را معرفی می کردند. البته این نوع مستند ابتدا برای خود مسئولان هم آشنا نبود و من بعد از گفتگو با مسئولان شبکه ها در نهایت توانستم درباره مستند «پایانی بر پایان» با گروه سیاسی شبکه خبر به توافق برسم. هر چند آنها هم ابتدا از ما خواستند که 13 قسمت بسازیم زیرا معتقد بودند که بحث منافقان تمام شده است اما بعد از آن به دلیل استقبال مخاطبان چند سری دیگر 13قسمتی هم ساختیم و کار در نهایت به 50 قسمت تبدیل شد.
این مستندساز در بیان دلیل خود از موفقیت «پایانی بر پایان» عنوان کرد: یکی از موفقیت های این مستند و اقبال مخاطب به آن این بود که مستند ما کارشناس و تحلیلگر نداشت. یکی از نقاط ضعف مستندهای ما در ایران این است که به خاطر رسیدن به سرعت و کمبود هزینه ها از همان ابتدا سراغ کارشناس می رویم. ما هزینه های برای مستند داریم که مقرون به صرفه نیستند و تولید یک مستند قوی و با کیفیت گاهی به تحقیقات گرانی نیاز دارد. بنابراین گاهی مستندسازان به جای تحقیقات و یا به جای استفاده از سوژه اصلی خود مستند به سراغ کارشناس می رود و عقبه تاریخی موضوع را از آن کارشناس جویا می شوند.
اکثر مستندها در ایران دقیقه 90 ساخته می شود
گودرزی اضافه کرد: خوشبختانه تحقیقات ما در این 5 سال به صورت مطالعات شخصی بود و دغدغه ای بود که خودم آن را دوست داشتم و شاید چون در کنار دیگر مستندهایی که می ساختم به این تحقیقات پرداختم زمان کمتری برای من دربر داشت و گرنه اکثر مستندها در ایران دقیقه 90 ساخته می شود و از نقطه کارشناسی و تحقیقات ضربه می خورند.
وی درباره پیدا کردن سوژه های خود در مستند «پایانی بر پایان» بیان کرد: موسسه راهبردی دیده بان در پیدا کردن این سوژه ها به ما کمک کرد ما با این سوژه ها صحبت می کردیم بعضی از آنها نمی پذیرفتند به طور مثال می گفتند ازدواج کرده اند و چون دیگر هیچ ارتباطی با سازمان منافقان ندارند نمی خواهند درباره این مباحث صحبت کنند اما بسیاری از افراد هم خودشان علاقه مند بودند که در برابر دوربین بنشینند و از تجربیات و خاطرات و مسائلی که با منافقان داشتند سخن بگویند.
کارگردان مستند «رویای سیاه» با اشاره به تجربه هایی که در طول تحقیقات خود برای پیدا کردن سوژه مستندهایش درباره منافقان بدست آورده است، گفت: من برای پیدا کردن این افراد به شهرهای زیادی سفر کردم شاید بتوان گفت حداقل به 15 استان و شهرهای داخل آن رفتم و با عوامل تیم خود در حدود یک هفته در این شهرها اسکان داشتیم. خاطرم هست برای یکی از این مصاحبه ها به ارتفاعات گیلان رفته بودیم در آنجا به ما گفتند که از یک خانواده همه توسط منافقان ترور شده و الان فقط مادر این خانواد باقی مانده است. ما برای گفتگو با مادر این خانواده جاده صعب العبوری را پیمودیم شاید بتوان گفت در حدود 3 ساعت از میان سنگلاخ ها عبور کردیم راه به قدری سخت بود که گاهی می خواستیم برگردیم.
قربانیان ترور تا نوک یک کوه
گودرزی در ادامه بیان کرد: ما در نهایت به نوک یک کوه رسیدیم که در اطراف آن تنها در حدود 20 خانواده زندگی می کردند اما برای ما این جالب بود که حتی تروریسم به آنجا هم وارد شده است و آنها هم قربانی ترور بودند.
وی با بیان اینکه «پایانی بر پایان» انعکاس خوبی در میان مردم پیدا کرده بود، گفت: این اولین کار من در حوزه ترور و منافقین بود که انعکاس بسیار خوبی پیدا کرد بنابراین باعث شد من همزمان در حین ساخت و تولید مستند به ایده هایی دیگر برای مستندهای بعدی خود فکر کنم. از جمله مستندهای بعدی که ساختم عملیات مرصاد بود. در این مستند این برای من جالب بود که در تمام عملیات ها عراقی ها به ایران حمله می کردند اما در عملیات مرصاد این منافقان بودند که از خود ایران به ایرانی ها حمله می کنند.
کارگردان مستند «رویای سیاه» با تاکید بر اینکه وقتی نام منافق می آید همه فکر می کنند باید منافق شمایل عجیبی داشته باشد، گفت: اتفاقا ما در گفتگوها دیدیم که اینها انسانهایی هستند که نگاه ساده ای داشتند و به دلیل همین نگاه ساده و نداشتن بصیرت خیلی زود فریب می خورند.
به من میگفتند سفارشی ساز هستم
گودرزی درباره انتقادها به این نوع مستندها و اینکه ممکن است برچسب سفارشی خوردن به این نوع کارها بخورد عنوان کرد: کسانی که کار اجرایی می کنند همیشه پشت سرشان این برچسب ها زده می شود زمانی که من این کارها را می ساختم بعضی می گفتند شما سفارشی ساز هستید. پول دریافت می کنید تا حرف جمهوری اسلامی ایران بزنید اما این حرف را کسانی می زدند که به نظر من از بخش مردمی جامعه جدا هستند. اتفاقا ما برای اینکه بگوییم که کار ما سفارشی نیست سراغ خود این آدمها رفتیم کسانی که با منافقان زندگی کردند و زمانی عضو همین سازمانها بودند.
وی اضافه کرد: در حال حاضر بخشی از جامعه همیشه نق می زنند در حالی که ما برای قانع کردن مخاطب تحقیقات زیادی داشتیم و سراغ تصاویر و افرادی رفتیم که هرگز دیده نشدند بعضی با دیدن همینها؛ باز هم قانع نمی شوند.
گودرزی با اشاره به مستند دیگر خود با عنوان «رویای سیاه» گفت: از دیگر کارهایی که در طول این سالها ساختم مستند رویای سیاه بود که آن را در 15 قسمت کار کردم این مستند هم درباره سازمان مجاهدین تولید شد و من فکر نمی کردم زمان پخش آنقدر مخاطب پیدا کند. به طوری که یکی از مسئولان شبکه به من می گفت که نرم افزاری در شبکه وجود دارد که پیام های مرتبط با یک برنامه را دریافت می کند این مسئول به من گفت زمانی که هر مجموعه مستند رویای سیاه روی آنتن می رود همزمان پیامک های زیادی به این نرم افزار ارسال می شود به طوری که سیستم نرم افزاری هنگ می کند.
«سازمانی برای جدایی» از ربودن فرزند یک مادر می گوید
وی همچنین با اشاره به مستند «سازمانی برای جدایی» که سال گذشته ساخته شد و توانست در جشنواره عمار برگزیده شود گفت: مستند «سازمانی برای جدایی» ماحصل همه کارهای من درباره منافقان و بحث ترور بود که از چندین جشنواره هم مورد توجه قرار گرفت و البته بهترین جشنواره ای که دوست داشتم جشنواره عمار بود. در این مستند نشان داده میشود که فرزند خانم عبداللهی توسط منافقان ربوده می شود و بعد این زن برای پیدا کردن فرزند خود به عراق و سایر کشورهای اروپایی و آمریکایی سفر می کند. وی 4 سال به انتظار فرزند خود در مقابل درهای اردوگاه اشرف می نشیند اما جواب نمی گیرد او حتی نزد احمد شهید و دیگر مسئولان سازمان های حقوق بشری می رود و در تمام این مدت دوربین ما نیز با او سفر می کند اما در نهایت در انتهای فیلم دیده می شود که نمی تواند فرزند خود را پیدا کند.
گودرزی به آخرین مستند خود درباره بازسازی حوادث آمل اشاره و گفت: تصویر برداری این مستند هم اکنون تمام شده و ما در حال تدوین آن هستیم. این هم از موضوعات مهمی است که من دوست داشتم به آن بپردازم. حادثه 6 بهمن سال 60 دارای ابعاد زیادی بود و ما با گفتگوهایی که با مردم آمل داشتیم و بازسازی بعضی از آن صحنه ها سعی کردیم دغدغه های خود را بیان کنیم.
وی ادامه داد: بعدها محیط اطرافم را بهتر شناختم و سعی کردم مستند برای من تریبونی باشد برای بیان مسئله ها و دغدغه هایی که در جامعه فراموش شده اند. از جمله دغدغه های من در آن زمان فضای سیاسی وقت بود که اکثر رسانه ها به شکل خاصی اخبار را پوشش می دادند و در فضای مجازی هم کاری انجام نمی گرفت و من خواستم در این مستندها لایه های پنهانی مواردی را که به دلیل مدیریت ناصحیح برای مردم پنهان می ماند مورد واکاوی قرار دهم.
شهدایی که به جبههها نرفتند
گودرزی به اولین مستندهای خود با محوریت دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: من در اولین مستندها سراغ فضای دفاع مقدس رفتم زیرا احساس کردم خانواده های شهدا ناگفته ها و دردهای پنهان زیادی دارند. شهدای سلاح های کشتار جمعی و شهدای سلاح های شیمیایی از جمله این سوژه ها بودند مخصوصا افرادی که قربانی جنگ بودند شهدایی بودند که شاید مستقیما به جبهه نرفته بودند یعنی مردم عوام هم از دیگر قربانیان جنگ بودند. به طور مثال مردمی که در کوچه و خیابان به شهادت می رسیدند و یا زن باردار خانه داری که هم خودش و هم کودکی که در شکم داشت شیمیایی شده بودند. من در این مستندها به فرم، تکنیک و حتی تجهیزات حرفه ای فکر نمی کردم بلکه هدف ما بیشتر این بود که محتوای خود را نشان دهیم و دغدغهمان را بیان کنیم.
این مستندساز با اشاره به اینکه مستندهایش در طول سالها جسورانه تر و شفاف تر شدند، گفت: بعدها نوع پرداخت من در مستندها و ایده هایم دقیق تر شدند و سعی کردم سراغ موضوعاتی بروم که کمتر کسی به آنها پرداخته بود. به طور مثال تروریسم از جمله موضوعاتی بود که ذهن من را به خود مشغول می کرد و همیشه درباره آن مطالعه می کردم. سوال من این بود که اینها چه کسانی هستند که دست به ترور می زنند چه رفتار و منش و آدابی دارند. از کجا می آیند و ...
منافقان؛ دشمنانی این طرف مرزها
کارگردان «سازمانی برای جدایی» اضافه کرد: من در حین مستندهایی که می ساختم در حدود 5 سال تحقیقاتی هم درباره شهدای ترور داشتم و در اوقات فراغت درباره گروهک هایی که داعیه انقلاب داشتند تحقیقاتی را جمع آوری، منابعی را مطالعه و از روی آنها یادداشت برداری می کردم. یکی از نکات جالب در این بحث برای من این بود که هر گاه ما از جنگ یا قربانیان و شهدای آن حرف می زنیم یاد بیگانگان می افتیم یعنی دشمنانی که از آن سوی مرزها عده ای را شهید کردند اما در بحث منافقین موضوع به این ترتیب نبود. به طور مثال در این تحقیقات متوجه شدم که دو نفر در یک فامیل، یک نفر قاتل دیگری شده است یا کسانی که در یک محله با یکدیگر زندگی کرده اند و دوستان چند ساله یکدیگر بوده اند روی هم اسلحه می کشند.
وی اضافه کرد: برای من خیلی مهم بود که این افراد بیگانه نبودند و در کوچه پس کوچه های اطراف خود ما زندگی می کردند و از آن طرف مرز نیامده اند. در مطالعاتم از این افراد میخواندم که به راحتی روی دوستان و آشنایان صمیمی خود اسلحه می کشند. من در تحقیقاتم دوست داشتم این افراد را پیدا کنم و درباره افکار و رفتارشان سوال کنم. ابتدا بسیاری از اطرافیانم از این ایده تعجب می کردند و می گفتند این کار شدنی نیست که قاتل را پیدا کنی و او جلوی دوربین بخواهد درباره حرکت خود توضیحی بدهد.
کارگردان «رویای سیاه» با اشاره به اولین مستند خود درباره منافقان خاطرنشان کرد: بالاخره تحقیقات و اصرارهای ما برای کاوش درباره این منافقان نتیجه داد و ما توانستیم کسانی را که در این سازمانها بودند پیدا کنیم و با آنها سخن بگوییم اینها جلوی دوربین می آمدند و خود را معرفی می کردند. البته این نوع مستند ابتدا برای خود مسئولان هم آشنا نبود و من بعد از گفتگو با مسئولان شبکه ها در نهایت توانستم درباره مستند «پایانی بر پایان» با گروه سیاسی شبکه خبر به توافق برسم. هر چند آنها هم ابتدا از ما خواستند که 13 قسمت بسازیم زیرا معتقد بودند که بحث منافقان تمام شده است اما بعد از آن به دلیل استقبال مخاطبان چند سری دیگر 13قسمتی هم ساختیم و کار در نهایت به 50 قسمت تبدیل شد.
این مستندساز در بیان دلیل خود از موفقیت «پایانی بر پایان» عنوان کرد: یکی از موفقیت های این مستند و اقبال مخاطب به آن این بود که مستند ما کارشناس و تحلیلگر نداشت. یکی از نقاط ضعف مستندهای ما در ایران این است که به خاطر رسیدن به سرعت و کمبود هزینه ها از همان ابتدا سراغ کارشناس می رویم. ما هزینه های برای مستند داریم که مقرون به صرفه نیستند و تولید یک مستند قوی و با کیفیت گاهی به تحقیقات گرانی نیاز دارد. بنابراین گاهی مستندسازان به جای تحقیقات و یا به جای استفاده از سوژه اصلی خود مستند به سراغ کارشناس می رود و عقبه تاریخی موضوع را از آن کارشناس جویا می شوند.
اکثر مستندها در ایران دقیقه 90 ساخته می شود
گودرزی اضافه کرد: خوشبختانه تحقیقات ما در این 5 سال به صورت مطالعات شخصی بود و دغدغه ای بود که خودم آن را دوست داشتم و شاید چون در کنار دیگر مستندهایی که می ساختم به این تحقیقات پرداختم زمان کمتری برای من دربر داشت و گرنه اکثر مستندها در ایران دقیقه 90 ساخته می شود و از نقطه کارشناسی و تحقیقات ضربه می خورند.
وی درباره پیدا کردن سوژه های خود در مستند «پایانی بر پایان» بیان کرد: موسسه راهبردی دیده بان در پیدا کردن این سوژه ها به ما کمک کرد ما با این سوژه ها صحبت می کردیم بعضی از آنها نمی پذیرفتند به طور مثال می گفتند ازدواج کرده اند و چون دیگر هیچ ارتباطی با سازمان منافقان ندارند نمی خواهند درباره این مباحث صحبت کنند اما بسیاری از افراد هم خودشان علاقه مند بودند که در برابر دوربین بنشینند و از تجربیات و خاطرات و مسائلی که با منافقان داشتند سخن بگویند.
کارگردان مستند «رویای سیاه» با اشاره به تجربه هایی که در طول تحقیقات خود برای پیدا کردن سوژه مستندهایش درباره منافقان بدست آورده است، گفت: من برای پیدا کردن این افراد به شهرهای زیادی سفر کردم شاید بتوان گفت حداقل به 15 استان و شهرهای داخل آن رفتم و با عوامل تیم خود در حدود یک هفته در این شهرها اسکان داشتیم. خاطرم هست برای یکی از این مصاحبه ها به ارتفاعات گیلان رفته بودیم در آنجا به ما گفتند که از یک خانواده همه توسط منافقان ترور شده و الان فقط مادر این خانواد باقی مانده است. ما برای گفتگو با مادر این خانواده جاده صعب العبوری را پیمودیم شاید بتوان گفت در حدود 3 ساعت از میان سنگلاخ ها عبور کردیم راه به قدری سخت بود که گاهی می خواستیم برگردیم.
قربانیان ترور تا نوک یک کوه
گودرزی در ادامه بیان کرد: ما در نهایت به نوک یک کوه رسیدیم که در اطراف آن تنها در حدود 20 خانواده زندگی می کردند اما برای ما این جالب بود که حتی تروریسم به آنجا هم وارد شده است و آنها هم قربانی ترور بودند.
وی با بیان اینکه «پایانی بر پایان» انعکاس خوبی در میان مردم پیدا کرده بود، گفت: این اولین کار من در حوزه ترور و منافقین بود که انعکاس بسیار خوبی پیدا کرد بنابراین باعث شد من همزمان در حین ساخت و تولید مستند به ایده هایی دیگر برای مستندهای بعدی خود فکر کنم. از جمله مستندهای بعدی که ساختم عملیات مرصاد بود. در این مستند این برای من جالب بود که در تمام عملیات ها عراقی ها به ایران حمله می کردند اما در عملیات مرصاد این منافقان بودند که از خود ایران به ایرانی ها حمله می کنند.
کارگردان مستند «رویای سیاه» با تاکید بر اینکه وقتی نام منافق می آید همه فکر می کنند باید منافق شمایل عجیبی داشته باشد، گفت: اتفاقا ما در گفتگوها دیدیم که اینها انسانهایی هستند که نگاه ساده ای داشتند و به دلیل همین نگاه ساده و نداشتن بصیرت خیلی زود فریب می خورند.
به من میگفتند سفارشی ساز هستم
گودرزی درباره انتقادها به این نوع مستندها و اینکه ممکن است برچسب سفارشی خوردن به این نوع کارها بخورد عنوان کرد: کسانی که کار اجرایی می کنند همیشه پشت سرشان این برچسب ها زده می شود زمانی که من این کارها را می ساختم بعضی می گفتند شما سفارشی ساز هستید. پول دریافت می کنید تا حرف جمهوری اسلامی ایران بزنید اما این حرف را کسانی می زدند که به نظر من از بخش مردمی جامعه جدا هستند. اتفاقا ما برای اینکه بگوییم که کار ما سفارشی نیست سراغ خود این آدمها رفتیم کسانی که با منافقان زندگی کردند و زمانی عضو همین سازمانها بودند.
وی اضافه کرد: در حال حاضر بخشی از جامعه همیشه نق می زنند در حالی که ما برای قانع کردن مخاطب تحقیقات زیادی داشتیم و سراغ تصاویر و افرادی رفتیم که هرگز دیده نشدند بعضی با دیدن همینها؛ باز هم قانع نمی شوند.
گودرزی با اشاره به مستند دیگر خود با عنوان «رویای سیاه» گفت: از دیگر کارهایی که در طول این سالها ساختم مستند رویای سیاه بود که آن را در 15 قسمت کار کردم این مستند هم درباره سازمان مجاهدین تولید شد و من فکر نمی کردم زمان پخش آنقدر مخاطب پیدا کند. به طوری که یکی از مسئولان شبکه به من می گفت که نرم افزاری در شبکه وجود دارد که پیام های مرتبط با یک برنامه را دریافت می کند این مسئول به من گفت زمانی که هر مجموعه مستند رویای سیاه روی آنتن می رود همزمان پیامک های زیادی به این نرم افزار ارسال می شود به طوری که سیستم نرم افزاری هنگ می کند.
«سازمانی برای جدایی» از ربودن فرزند یک مادر می گوید
وی همچنین با اشاره به مستند «سازمانی برای جدایی» که سال گذشته ساخته شد و توانست در جشنواره عمار برگزیده شود گفت: مستند «سازمانی برای جدایی» ماحصل همه کارهای من درباره منافقان و بحث ترور بود که از چندین جشنواره هم مورد توجه قرار گرفت و البته بهترین جشنواره ای که دوست داشتم جشنواره عمار بود. در این مستند نشان داده میشود که فرزند خانم عبداللهی توسط منافقان ربوده می شود و بعد این زن برای پیدا کردن فرزند خود به عراق و سایر کشورهای اروپایی و آمریکایی سفر می کند. وی 4 سال به انتظار فرزند خود در مقابل درهای اردوگاه اشرف می نشیند اما جواب نمی گیرد او حتی نزد احمد شهید و دیگر مسئولان سازمان های حقوق بشری می رود و در تمام این مدت دوربین ما نیز با او سفر می کند اما در نهایت در انتهای فیلم دیده می شود که نمی تواند فرزند خود را پیدا کند.
گودرزی به آخرین مستند خود درباره بازسازی حوادث آمل اشاره و گفت: تصویر برداری این مستند هم اکنون تمام شده و ما در حال تدوین آن هستیم. این هم از موضوعات مهمی است که من دوست داشتم به آن بپردازم. حادثه 6 بهمن سال 60 دارای ابعاد زیادی بود و ما با گفتگوهایی که با مردم آمل داشتیم و بازسازی بعضی از آن صحنه ها سعی کردیم دغدغه های خود را بیان کنیم.