حضور وزیر اطلاعات و سخنرانی وی در سی و یکمین اجلاس روسای آموزش و پرورش مناطق کشور، حاشیه هایی از بیان خاطرات تا درخواست از وزیر برای عکاسی را در برداشت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از ایرنا، حدود ساعت 12.25 دقیقه روز گذشته بود که آقای فانی خطاب به حضار جلسه گفت، میهمان بعدی ما وارد شده است و من باید برای استقبال ایشان بروم و به این صورت همه آماده شدند تا پذیرای وزیر اطلاعات که عضو مجلس خبرگان رهبری است، باشند.
**حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی در این سخنرانی اظهار کرد: خاطرات تلخ و شیرینی دارم، البته عادت دارم خاطرات تلخ را فراموش کنم و با خاطرات شیرین زندگی کنم.
**خداوند شهید بهشتی را مورد رحمت خود قرار دهد، زمانی که در دبستان نجف اشرف درس می خواندم، شهید بهشتی از آلمان به آن جا آمدند و به مدرسه ما هم سری زدند، ما چند سوال از ایشان کردیم و در پایان هدیه ای دادند و عذر خواهی کردند که نمی دانستند چنین برنامه ای خواهد داشت و گرنه هدیه ای بهتر برایمان می آورد.
**این نوع برخورد اثر گذار بود و باید بدانیم که نحوه برخورد در دوران کودکی و نوجوانی بسیار اثربخش است.
** زمانی که خانواده در سال های 82-83 در مقطع کارشناسی ارشد و در دانشگاه شهید بهشتی درس می خواندند، البته به صورت عادی قبول شده بودند و از سهمیه و بورسیه استفاده نکرده اند. کتاب های آموزشی را که می خواندند، مطالعه کردم، در خیلی از آن ها حرف های بی ربطی وجود داشت.
البته نباید دستاوردهای علمی انسان ها را نادیده بگیریم اما دستاوردهای علمی دلیلی نمی شود که نظریات اشتباه آن ها را نگوییم.
دانشجوی ما باید بداند بسیاری از مطالبی که در کتاب های غربی وجود دارد و به عنوان منابع از آن استفاده می شود در برابر روایات و منابعی که در اختیار ماست، چیزی نیست.
خودمان ثروت عظیم علمی داریم. سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد، و آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد.
** دوره چهارم مجلس به فرمانداری حوزه انتخابیه ام رفته بودم، سال های 73-74 بود، خانمی با یک آرایش غلیظ و یک لیوان یک بارمصرف در دست به آن جا آمد، ما که اهل امر به معروف و نهی از منکر کردن نبودیم، یعنی عرضه اش را نداشتیم والا اگر درستش انجام شود، بسیار مفید واثر گذار است؛ دیگر ، این جا به غیرت دینی ام برخورد و گفتم باید یک چیزی به این خانم بگویم؛ تا حالا از این امر به معروف ها نکرده بودیم و دست و پاهایمان هم می لرزید و گفتیم که حالا اگر آدم پررویی باشد و پرخاش کند و بگوید نه آقا حاضر نیستم، من قبول نمی کنم، دیگران هم فکر کنند که حتما پیشنهادی داده ایم، باید ثابت کنیم الا و بالله ما پیشنهادی نداده ایم و حالا کسی هم قبول نمی کند.
بعد رفت و پیش مدیر قبلی که آقایی بود ایستاد و شروع کرد به صحبت کردن، من هم به سمتشان رفتم و به او سلام کردم، یکه خورد، خیلی از افراد متوجه ما شدند و فکر می کردند که حالا دارند خوش و بش می کنند.
گفتم عذر می خواهم، سوالی داشتم، اجازه می فرمایید؟ آیا شما از هموطنان غیر مسلمان ما هستید؟ گفت نه و من از ایشان عذرخواهی و خداحافظی کردم.
گفت که حالا من یک سوال از شما دارم، چرا این سوال را از من پرسیدید؟ گفتم با خودم فکر کردم این خانم نباید مسلمان باشد که در مکتبشان حجاب و این حرف ها نیست و گرنه اگر مسلمان باشد و در مکتبشان حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(ع) را قبول داشته باشد، تا گفتم حضرت زینب(س) در آمد و گفت که جانم فدایش باد.
گفتم آن کسی که جانش را فدای حضرت زینب(س) می کند، احساسم این است که نباید خودش را طوری تنظیم کند که آن ها دوست ندارند؛ این سوال را پرسیدم که درست حدس زدم یا نه ، ببخشید نمی خواستم بگویم ، گفت نه حاج آقا خیلی درست گفتید اما اجازه دهید الان که دارم با شما صحبت می کنم، تغییری ندهم تا دیگران فکر نکنند شما مرا تهدید کردید اما به شما قول شرف می دهم از این به بعد وضعیت خودم را طوری تغییر دهم که دیگر هیچ گاه این گونه نباشم.
در این لحظه ، حضار با کف زدن به تشویق وزیر اطلاعات پرداختند که وزیر پس از آن گفت: خیلی جاها که می رویم، مجری برنامه وقتی ما را با این لباس می بیند می گوید صلوات بفرستید؛ خب صلوات هم ارزشمند است و الان هم صلوات بفرستید.
** ما که از مادر، آخوند زاده نشدیم ، اول کار در فضای عکاسی بودیم؛ با ظهور و ثبوت و آن زمان هم دوربین های الان نبود، بعد رفتیم در کار نقاشی و در ترکیب رنگ ها تسلط خوبی پیدا کرده بودیم، شما هر رنگ سبزی می خواستید چمنی، مغز پسته ای، زیتونی و لجنی، هرچه می خواستید با ترکیب رنگ ها می ساختیم.
**حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی در این سخنرانی اظهار کرد: خاطرات تلخ و شیرینی دارم، البته عادت دارم خاطرات تلخ را فراموش کنم و با خاطرات شیرین زندگی کنم.
**خداوند شهید بهشتی را مورد رحمت خود قرار دهد، زمانی که در دبستان نجف اشرف درس می خواندم، شهید بهشتی از آلمان به آن جا آمدند و به مدرسه ما هم سری زدند، ما چند سوال از ایشان کردیم و در پایان هدیه ای دادند و عذر خواهی کردند که نمی دانستند چنین برنامه ای خواهد داشت و گرنه هدیه ای بهتر برایمان می آورد.
**این نوع برخورد اثر گذار بود و باید بدانیم که نحوه برخورد در دوران کودکی و نوجوانی بسیار اثربخش است.
** زمانی که خانواده در سال های 82-83 در مقطع کارشناسی ارشد و در دانشگاه شهید بهشتی درس می خواندند، البته به صورت عادی قبول شده بودند و از سهمیه و بورسیه استفاده نکرده اند. کتاب های آموزشی را که می خواندند، مطالعه کردم، در خیلی از آن ها حرف های بی ربطی وجود داشت.
البته نباید دستاوردهای علمی انسان ها را نادیده بگیریم اما دستاوردهای علمی دلیلی نمی شود که نظریات اشتباه آن ها را نگوییم.
دانشجوی ما باید بداند بسیاری از مطالبی که در کتاب های غربی وجود دارد و به عنوان منابع از آن استفاده می شود در برابر روایات و منابعی که در اختیار ماست، چیزی نیست.
خودمان ثروت عظیم علمی داریم. سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد، و آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد.
** دوره چهارم مجلس به فرمانداری حوزه انتخابیه ام رفته بودم، سال های 73-74 بود، خانمی با یک آرایش غلیظ و یک لیوان یک بارمصرف در دست به آن جا آمد، ما که اهل امر به معروف و نهی از منکر کردن نبودیم، یعنی عرضه اش را نداشتیم والا اگر درستش انجام شود، بسیار مفید واثر گذار است؛ دیگر ، این جا به غیرت دینی ام برخورد و گفتم باید یک چیزی به این خانم بگویم؛ تا حالا از این امر به معروف ها نکرده بودیم و دست و پاهایمان هم می لرزید و گفتیم که حالا اگر آدم پررویی باشد و پرخاش کند و بگوید نه آقا حاضر نیستم، من قبول نمی کنم، دیگران هم فکر کنند که حتما پیشنهادی داده ایم، باید ثابت کنیم الا و بالله ما پیشنهادی نداده ایم و حالا کسی هم قبول نمی کند.
بعد رفت و پیش مدیر قبلی که آقایی بود ایستاد و شروع کرد به صحبت کردن، من هم به سمتشان رفتم و به او سلام کردم، یکه خورد، خیلی از افراد متوجه ما شدند و فکر می کردند که حالا دارند خوش و بش می کنند.
گفتم عذر می خواهم، سوالی داشتم، اجازه می فرمایید؟ آیا شما از هموطنان غیر مسلمان ما هستید؟ گفت نه و من از ایشان عذرخواهی و خداحافظی کردم.
گفت که حالا من یک سوال از شما دارم، چرا این سوال را از من پرسیدید؟ گفتم با خودم فکر کردم این خانم نباید مسلمان باشد که در مکتبشان حجاب و این حرف ها نیست و گرنه اگر مسلمان باشد و در مکتبشان حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(ع) را قبول داشته باشد، تا گفتم حضرت زینب(س) در آمد و گفت که جانم فدایش باد.
گفتم آن کسی که جانش را فدای حضرت زینب(س) می کند، احساسم این است که نباید خودش را طوری تنظیم کند که آن ها دوست ندارند؛ این سوال را پرسیدم که درست حدس زدم یا نه ، ببخشید نمی خواستم بگویم ، گفت نه حاج آقا خیلی درست گفتید اما اجازه دهید الان که دارم با شما صحبت می کنم، تغییری ندهم تا دیگران فکر نکنند شما مرا تهدید کردید اما به شما قول شرف می دهم از این به بعد وضعیت خودم را طوری تغییر دهم که دیگر هیچ گاه این گونه نباشم.
در این لحظه ، حضار با کف زدن به تشویق وزیر اطلاعات پرداختند که وزیر پس از آن گفت: خیلی جاها که می رویم، مجری برنامه وقتی ما را با این لباس می بیند می گوید صلوات بفرستید؛ خب صلوات هم ارزشمند است و الان هم صلوات بفرستید.
** ما که از مادر، آخوند زاده نشدیم ، اول کار در فضای عکاسی بودیم؛ با ظهور و ثبوت و آن زمان هم دوربین های الان نبود، بعد رفتیم در کار نقاشی و در ترکیب رنگ ها تسلط خوبی پیدا کرده بودیم، شما هر رنگ سبزی می خواستید چمنی، مغز پسته ای، زیتونی و لجنی، هرچه می خواستید با ترکیب رنگ ها می ساختیم.