شهدای ایران: محمد صادق امینی در وبلاگ باغ پدری آورده است: این سرهای بریده و تنهای پاره پاره در سوریه و عراق، تن هر احساسی را میلرزاند؛ با این همه، جهان آرام است و تنها چند نفر در این جهان ناآرامند؛ بلکه روزی شورشی در جان واژگان نویسندگان بیفتد و صدای این نالههای بیفریاد بلند شود.
چرا نمیبارد باران؟!
چرا نمیبارد باران؟
با این همه ابر تیره
در آسمان دلها
رعد چشمها
و آذرخش جانها،
چرا نمیبارد باران؟
بر تپش ذهن غمناک
در بیپژواکی فریاد
سهمناکی خشم
و بر رنگ مرگ انسان،
چرا نمیبارد باران؟
با این همه درختان آشنا
نقشِ زمین
خشکیده برگ
شکسته بال
با شاخههای زار
در این دشت بیباد؛
آه!
اینجا دشت حیرانی است
ناله سرگردان است
باغ داغداری است
ره به جایی نیست
سامان نیست
راه جز بیراه نیست
اینجا سرها بریده است
تنها پاره پاره است
اسلام را سر میبرند اینجا،
اینجا مردانش را با تیغ جهالت
و زنانش را با ریسمان شقاوت
میکُشند،
کیانند این سیاه جامگان؟
سپاه جهل و جهیم
که میخزند بر منبر رسول الله
پس ماندههای معاویه ابن ابیسفیان
قاتلان فرزند رسول الله
در سرزمین نینوا،
و شام
آنجا که چوب خیزران بر خون خدا میکوبند...
آه!
کی میبارد این باران؟!
چرا نمیبارد باران؟!
چرا نمیبارد باران؟
با این همه ابر تیره
در آسمان دلها
رعد چشمها
و آذرخش جانها،
چرا نمیبارد باران؟
بر تپش ذهن غمناک
در بیپژواکی فریاد
سهمناکی خشم
و بر رنگ مرگ انسان،
چرا نمیبارد باران؟
با این همه درختان آشنا
نقشِ زمین
خشکیده برگ
شکسته بال
با شاخههای زار
در این دشت بیباد؛
آه!
اینجا دشت حیرانی است
ناله سرگردان است
باغ داغداری است
ره به جایی نیست
سامان نیست
راه جز بیراه نیست
اینجا سرها بریده است
تنها پاره پاره است
اسلام را سر میبرند اینجا،
اینجا مردانش را با تیغ جهالت
و زنانش را با ریسمان شقاوت
میکُشند،
کیانند این سیاه جامگان؟
سپاه جهل و جهیم
که میخزند بر منبر رسول الله
پس ماندههای معاویه ابن ابیسفیان
قاتلان فرزند رسول الله
در سرزمین نینوا،
و شام
آنجا که چوب خیزران بر خون خدا میکوبند...
آه!
کی میبارد این باران؟!