پسری که با وعده ازدواج، دختران دانشگاهی را که در آن مشغول به تحصیل بود، وادار به ایجاد رابطه نامشروع میکرد، توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از خبرگزاری دانشجو، پسری که با وعده ازدواج، دختران دانشگاهی را که در آن مشغول به تحصیل بود، وادار به ایجاد رابطه نامشروع میکرد، توسط پلیس شناسایی و دستگیر و به مراجع قضایی ارجاع شد. در ادامه ی بررسی این پرونده، دانشجوی فریب خورده به تشریح وقایع پرداخت.
این دانشجوی فریب خورده می گوید: هر روز او را داخل راه دانشگاه ميديدم اما فكر نميكردم پشت لبخندهاي مرموزي كه بر چهره دارد چه حيلهاي خوابيده است.
"مهناز" كه 22 سال سن دارد در دايره اجتماعي كلانتري 11 ادامه داد: من خيلي راحت و بيدردسر طمعه هوسهاي شيطاني و كثيف " احمد" شدم.
او با حرفهاي احساسي و قول و قرارهايي كه براي ازدواج ميگذاشت توانست مرا فريب دهد تا اين كه يك روز با گوشي تلفن همراهش از من عكس و فیلم گرفت. و چند روز بعد هم تهديد كرد كه اگر به خواستههاي شومش تن ندهم عكس و فليم مرا در همه جا منتشر خواهد كرد.
با شنيدن اين حرف ترس و لرز عجيبي بر بدنم افتاد. مانده بودم چكار كنم . به بهانه اين كه بتوانم با خواهش و تمنا عكسهايم را از او بگيرم به خانه شان رفتم اما دستي، دستي خودم را به باتلاق انداختم كه راه گريزي از آن نداشتم و متاسفانه...
با اعلام شكايت مهناز، تيم اطلاعات وعمليات فرماندهي انتظامي پليس وارد عمل شدند و احمد را در كمتر از يك ساعت شناسايي و دستگير كردند.
جوان هوسران كه فهميده بود دستش رو شده قصد داشت خودش را بي گناه معرفي كند.
احمد به مأموران انتظامي گفت: من و مهناز با هم دوست بوديم. حتما" او به همين خاطر از من شكايت كرده است. در اين لحظه افسر بازجو سرش را تكاني داد و جواب داد: بله ، دقيقا"به همين دليل كه خودت بهتر ميداني چيست از تو شكايت شده است؟
جوان 24 ساله كه در برابر شواهد و ادله غير قابل انكار قرار گرفته بود سرش را پايين انداخت و نتوانست به پراكنده گوييهايش ادامه دهد.
در حالي كه تحقيقات فني با دستور مراجع قضايي از احمد ادامه داشت دو دختر جوان ديگر نيز كه به همين شيوه طمعه حيله و نيرنگ او شده بودند نيز به كلانتري مراجعه كردند و با اعلام شكايت خود، خواستار رسيدگي به موضوع شدند.
" سهيلا " و " مهري " كه هر دو بيست ساله هستند با اشك پشيماني و ندامت به پليس گفتند: احمد با قول و قرار ازداوج ما را هم اغفال كرده است.
سهيلا درحالي كه به شدت گريه مي كرد اظهارداشت: درست است كه اين جوان ما را فريب داده است الان كه با خودم فكر مي كنم مي بينم ما چرا به اين سادگي گول حرفهايش را ميخوريم ؟
" مهري " نيز بيان داشت: بعد از اتفاق شومي كه افتاد احمد مبلغ پانصد هزار تومان به من داد تا شكايت نكنم . من از او نميترسيدم بلكه از آبروي خودم در هراس بودم. حالا هم مي گويم اين تاوان اشتباه بزرگي است كه خودم مرتكب شده ام ؛ آدم اگر چاهي را در جلوي راه خودش ببيند بايد حواسش را جمع كند تا به داخل آن سقوط نكند.
احمد با تشكيل پرونده به مراجع قضايي معرفي شده است تا به سزاي اعمال ننگين خود برسد.
اما واقعا" چرا بايد اين افراد ( سه دختر جوان) و احمد كه به قول خودش دانشجو است به اين سرنوشت دچار شوند. آيا آنها لحظه اي به عواقب تصميمات هيجاني و كارهاي شان فكر كرده اند؟ چه خوب است والدين نيز در فضايي دوستانه و صميمانه با فرزندان خود بيشتر صحبت كنند و سنگ صبور هم باشند.
این دانشجوی فریب خورده می گوید: هر روز او را داخل راه دانشگاه ميديدم اما فكر نميكردم پشت لبخندهاي مرموزي كه بر چهره دارد چه حيلهاي خوابيده است.
"مهناز" كه 22 سال سن دارد در دايره اجتماعي كلانتري 11 ادامه داد: من خيلي راحت و بيدردسر طمعه هوسهاي شيطاني و كثيف " احمد" شدم.
او با حرفهاي احساسي و قول و قرارهايي كه براي ازدواج ميگذاشت توانست مرا فريب دهد تا اين كه يك روز با گوشي تلفن همراهش از من عكس و فیلم گرفت. و چند روز بعد هم تهديد كرد كه اگر به خواستههاي شومش تن ندهم عكس و فليم مرا در همه جا منتشر خواهد كرد.
با شنيدن اين حرف ترس و لرز عجيبي بر بدنم افتاد. مانده بودم چكار كنم . به بهانه اين كه بتوانم با خواهش و تمنا عكسهايم را از او بگيرم به خانه شان رفتم اما دستي، دستي خودم را به باتلاق انداختم كه راه گريزي از آن نداشتم و متاسفانه...
با اعلام شكايت مهناز، تيم اطلاعات وعمليات فرماندهي انتظامي پليس وارد عمل شدند و احمد را در كمتر از يك ساعت شناسايي و دستگير كردند.
جوان هوسران كه فهميده بود دستش رو شده قصد داشت خودش را بي گناه معرفي كند.
احمد به مأموران انتظامي گفت: من و مهناز با هم دوست بوديم. حتما" او به همين خاطر از من شكايت كرده است. در اين لحظه افسر بازجو سرش را تكاني داد و جواب داد: بله ، دقيقا"به همين دليل كه خودت بهتر ميداني چيست از تو شكايت شده است؟
جوان 24 ساله كه در برابر شواهد و ادله غير قابل انكار قرار گرفته بود سرش را پايين انداخت و نتوانست به پراكنده گوييهايش ادامه دهد.
در حالي كه تحقيقات فني با دستور مراجع قضايي از احمد ادامه داشت دو دختر جوان ديگر نيز كه به همين شيوه طمعه حيله و نيرنگ او شده بودند نيز به كلانتري مراجعه كردند و با اعلام شكايت خود، خواستار رسيدگي به موضوع شدند.
" سهيلا " و " مهري " كه هر دو بيست ساله هستند با اشك پشيماني و ندامت به پليس گفتند: احمد با قول و قرار ازداوج ما را هم اغفال كرده است.
سهيلا درحالي كه به شدت گريه مي كرد اظهارداشت: درست است كه اين جوان ما را فريب داده است الان كه با خودم فكر مي كنم مي بينم ما چرا به اين سادگي گول حرفهايش را ميخوريم ؟
" مهري " نيز بيان داشت: بعد از اتفاق شومي كه افتاد احمد مبلغ پانصد هزار تومان به من داد تا شكايت نكنم . من از او نميترسيدم بلكه از آبروي خودم در هراس بودم. حالا هم مي گويم اين تاوان اشتباه بزرگي است كه خودم مرتكب شده ام ؛ آدم اگر چاهي را در جلوي راه خودش ببيند بايد حواسش را جمع كند تا به داخل آن سقوط نكند.
احمد با تشكيل پرونده به مراجع قضايي معرفي شده است تا به سزاي اعمال ننگين خود برسد.
اما واقعا" چرا بايد اين افراد ( سه دختر جوان) و احمد كه به قول خودش دانشجو است به اين سرنوشت دچار شوند. آيا آنها لحظه اي به عواقب تصميمات هيجاني و كارهاي شان فكر كرده اند؟ چه خوب است والدين نيز در فضايي دوستانه و صميمانه با فرزندان خود بيشتر صحبت كنند و سنگ صبور هم باشند.