در فهم مساله باید گفت: به نظر میرسد میدان مبارزه ای که حضرت امام روح الله (ره) در سالهای پایانی عمر شریف خود متذکر جبهه انقلاب می شوند و به تعبیر شهید آوینی آخرین مقاتله ما در آن صحنه است، چیزی پیچیدهتر از درگیری با تکفیری های امروز منطقه است. چرا که شناخت کفر پنهان در لباس تکفیریهای احمق، برای ملت انقلابی ما نباید کار چندان سختی باشد.
شهدای ایران: شاید این روزها با ظهور تکفیری های سوریه و داعشی های عراق مدام یاد این جمله از شهید آوینی می افتیم که می گفت: خلاف آنچه بسیاری می پندارند، اخرین مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است .
اسلام آمریکایی که در سالهای آخر عمر حضرت امام (ره) بارها مورد حمله و تذکر ایشان قرار گرفت شاید سابقه ای ۱۴۰۰ ساله دارد. یعنی از صدر اسلام و به موازات رشد اسلام ناب محمدی و استحکام پایه های آن، اسلام آمریکایی برای تقابل با آن تولد یافت و ریشه های خود را محکم نمود و همواره سعی در به محاق بردن اندیشه ناب اسلام محمدی داشته است و این مساله ۱۴ قرن است که ادامه دارد تا امروز مصداق آن را در تکفیری های منطقه مشاهده کنیم.
مساله ای که باعث نگارش این متن شده اما، اشاره به این تقابل تاریخی نیست. بلکه پای مطلب دیگری در میان است و آن شناخت لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی است.
در فهم مساله باید گفت: به نظر میرسد میدان مبارزه ای که حضرت امام روح الله (ره) در سالهای پایانی عمر شریف خود متذکر جبهه انقلاب می شوند و به تعبیر شهید آوینی آخرین مقاتله ما در آن صحنه است، چیزی پیچیدهتر از درگیری با تکفیری های امروز منطقه است. چرا که شناخت کفر پنهان در لباس تکفیریهای احمق، برای ملت انقلابی ما نباید کار چندان سختی باشد.
از اینرو توجه صرف به این نوع مصادیق امروزی ، تقلیل دادن سطح مبارزه و غفلت از لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی است. لذا همواره بیم این می رود که محدود شدن توجه به سطح رویین منازعه، که البته لازم و به جا هم هست، موجب غفلت از سطوح پنهانی تر این خط تاریخی که اتفاقا خطرناک تر هم هست گردد. برای تبیین کامل مساله، به ریشه های اصلی اختلاف و عنصر ماهوی و هویت ساز برای اسلام های متفاوت پرداخت.
شاید جان کلام مسلمانی به سبک آمریکایی این نکته باشد: «دینداری آنگونه که خود می خواهیم، نه آن شکل که خدا می خواهد.»
این نوع دینداری که پایه ی اصلی و البته مخفی آن را «منافع» تشکیل می دهد ویژگی هایی دارد:
دینداری به سبکی که خود می خواهیم، نه سبکی که خدا می خواهد یعنی اولویت دادن به تمایلات خود به جای دستورات الهی، انتظار بشر از دین به جای انتظار خدا از ما، پرداختن به جنبه هایی از دین که بیشتر برای ما لذت بخش تر است، بی خطرتر است و قابل توجیه تر. این نوع دینداری بیشتر برای ارضای رذایل اخلاقی مومنان خود است، نه برای اصلاح آن. بیشتر سبب تقویت غرور و تکبر پنهان افراد می شود تا اصلاح آن.
مومن به این دین بیشتر خود را خدا می خواهد تا بنده ی خدا. دین را برای حفظ خود می خواهد، نه خود را برای حفظ دین. دین را در اختیار می خواهد و خود را در اعتبار و اقتدار حاصل از این نوع دینداری.
از رهگذر این نوع دینداری است که اولویت ها جابجا می شود. ضریبِ اهمیتِ احکام تغییر می کند. اصلی، فرعی می شود و فرعی، اصلی. مستحبات دست چندم جای واجبات دست اول را میگیرد و . . . در نهایت، این دین کاریکاتوری شده، هر چه بیشتر تزیین میشود تا هرچه بهتر و مومنانهتر! کفر پنهان دیندارانش را بپوشاند.
در این نوع مسلمانی است که میشود برای سهولت، گاهی نماز جمعه را چهارشنبه خواند! اینجاست که از نظر مسلمانانش، علی (ع) در ردیف معاویه برای اسلام خطرناک است! برای کمرنگ نمودن خط اصیل، خطوط حق نما تقویت می شوند.
و اینجاست که در انقلاب ما؛
مراجع عظام این اسلام برای سلامت و بقای شاه فاسد کشور شیعه دعا کرده و انگشتر میفرستند، اما به حکومت الهی یک مرجع تقلید تن نمیدهند! چراغانی نیمه شعبان را زیر سایه پهلوی فاسد هرچه باشکوه تر برگزار میکنند تا با تقویت دستگاه ظلم، عاشقانه منتظر مهدی موعود عدالتخواه باشند!
کودتا علیه مرجع تقلید حاکم اسلامی را مقدس میشمارند، اما حماسه دفاع مقدس ملت در برابر استکبار را خریت میخوانند!
در این مسلمانی است که ریش و تسبیح با رشوه و ربا هم پیمان میشود! اینجاست که نزاع شیعه و سنی برای مسلمانانش حکم ثواب بدر و احد را دارد! و مثالهای فراوان دیگری که با اندک دقتی می توان به بسیاری از آنها اشاره کرد.
الغرض اینکه بسیار به جاست در کنار آرزوی نابودی گروه های تکفیری و اسلام سعودی- وهابی که خطرشان آشکارتر از روز است، به روشن تر شدن لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی فکر کنیم و مرز دقیق آن را با اندیشه ناب اسلام محمدی تبیین و تفسیر کنیم. و از این طریق ادامه دهنده مسیری باشیم که حضرت امام روح الله ( ره) در عصر حاضر آغازگر آن بودند. یعنی اسلام ناب محمدی را از چنگ تفسیرهای آمریکایی اسلام آزاد کنیم که فقط در این صورت است که دولت جهانی اسلام تحقق خواهد یافت.
منبع: تریبون مستضعفیناسلام آمریکایی که در سالهای آخر عمر حضرت امام (ره) بارها مورد حمله و تذکر ایشان قرار گرفت شاید سابقه ای ۱۴۰۰ ساله دارد. یعنی از صدر اسلام و به موازات رشد اسلام ناب محمدی و استحکام پایه های آن، اسلام آمریکایی برای تقابل با آن تولد یافت و ریشه های خود را محکم نمود و همواره سعی در به محاق بردن اندیشه ناب اسلام محمدی داشته است و این مساله ۱۴ قرن است که ادامه دارد تا امروز مصداق آن را در تکفیری های منطقه مشاهده کنیم.
مساله ای که باعث نگارش این متن شده اما، اشاره به این تقابل تاریخی نیست. بلکه پای مطلب دیگری در میان است و آن شناخت لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی است.
در فهم مساله باید گفت: به نظر میرسد میدان مبارزه ای که حضرت امام روح الله (ره) در سالهای پایانی عمر شریف خود متذکر جبهه انقلاب می شوند و به تعبیر شهید آوینی آخرین مقاتله ما در آن صحنه است، چیزی پیچیدهتر از درگیری با تکفیری های امروز منطقه است. چرا که شناخت کفر پنهان در لباس تکفیریهای احمق، برای ملت انقلابی ما نباید کار چندان سختی باشد.
از اینرو توجه صرف به این نوع مصادیق امروزی ، تقلیل دادن سطح مبارزه و غفلت از لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی است. لذا همواره بیم این می رود که محدود شدن توجه به سطح رویین منازعه، که البته لازم و به جا هم هست، موجب غفلت از سطوح پنهانی تر این خط تاریخی که اتفاقا خطرناک تر هم هست گردد. برای تبیین کامل مساله، به ریشه های اصلی اختلاف و عنصر ماهوی و هویت ساز برای اسلام های متفاوت پرداخت.
شاید جان کلام مسلمانی به سبک آمریکایی این نکته باشد: «دینداری آنگونه که خود می خواهیم، نه آن شکل که خدا می خواهد.»
این نوع دینداری که پایه ی اصلی و البته مخفی آن را «منافع» تشکیل می دهد ویژگی هایی دارد:
دینداری به سبکی که خود می خواهیم، نه سبکی که خدا می خواهد یعنی اولویت دادن به تمایلات خود به جای دستورات الهی، انتظار بشر از دین به جای انتظار خدا از ما، پرداختن به جنبه هایی از دین که بیشتر برای ما لذت بخش تر است، بی خطرتر است و قابل توجیه تر. این نوع دینداری بیشتر برای ارضای رذایل اخلاقی مومنان خود است، نه برای اصلاح آن. بیشتر سبب تقویت غرور و تکبر پنهان افراد می شود تا اصلاح آن.
مومن به این دین بیشتر خود را خدا می خواهد تا بنده ی خدا. دین را برای حفظ خود می خواهد، نه خود را برای حفظ دین. دین را در اختیار می خواهد و خود را در اعتبار و اقتدار حاصل از این نوع دینداری.
از رهگذر این نوع دینداری است که اولویت ها جابجا می شود. ضریبِ اهمیتِ احکام تغییر می کند. اصلی، فرعی می شود و فرعی، اصلی. مستحبات دست چندم جای واجبات دست اول را میگیرد و . . . در نهایت، این دین کاریکاتوری شده، هر چه بیشتر تزیین میشود تا هرچه بهتر و مومنانهتر! کفر پنهان دیندارانش را بپوشاند.
در این نوع مسلمانی است که میشود برای سهولت، گاهی نماز جمعه را چهارشنبه خواند! اینجاست که از نظر مسلمانانش، علی (ع) در ردیف معاویه برای اسلام خطرناک است! برای کمرنگ نمودن خط اصیل، خطوط حق نما تقویت می شوند.
و اینجاست که در انقلاب ما؛
مراجع عظام این اسلام برای سلامت و بقای شاه فاسد کشور شیعه دعا کرده و انگشتر میفرستند، اما به حکومت الهی یک مرجع تقلید تن نمیدهند! چراغانی نیمه شعبان را زیر سایه پهلوی فاسد هرچه باشکوه تر برگزار میکنند تا با تقویت دستگاه ظلم، عاشقانه منتظر مهدی موعود عدالتخواه باشند!
کودتا علیه مرجع تقلید حاکم اسلامی را مقدس میشمارند، اما حماسه دفاع مقدس ملت در برابر استکبار را خریت میخوانند!
در این مسلمانی است که ریش و تسبیح با رشوه و ربا هم پیمان میشود! اینجاست که نزاع شیعه و سنی برای مسلمانانش حکم ثواب بدر و احد را دارد! و مثالهای فراوان دیگری که با اندک دقتی می توان به بسیاری از آنها اشاره کرد.
الغرض اینکه بسیار به جاست در کنار آرزوی نابودی گروه های تکفیری و اسلام سعودی- وهابی که خطرشان آشکارتر از روز است، به روشن تر شدن لایه های عمیق تر اسلام آمریکایی فکر کنیم و مرز دقیق آن را با اندیشه ناب اسلام محمدی تبیین و تفسیر کنیم. و از این طریق ادامه دهنده مسیری باشیم که حضرت امام روح الله ( ره) در عصر حاضر آغازگر آن بودند. یعنی اسلام ناب محمدی را از چنگ تفسیرهای آمریکایی اسلام آزاد کنیم که فقط در این صورت است که دولت جهانی اسلام تحقق خواهد یافت.