این یک زنجیره ظاهرا بی پایان است که تازه شروع شده است.در میان همه حاشیههای سیاسی و فرهنگی این روزها حواسمان به این خورهای که در حال افتادن به جان رسانههای ایرانی است هم باشد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، رضا رشیدپور، مجری شوهای پرطرفدار تلویزیونی، چند زمانی در تلویزیون غایب بود. خبرهایی از او در حاشیه و کنار هر از چند گاهی شنیده میشد.ویدئو منتشر میکرد و میگفت جلوی فلان وزارت خودسوزی میکنم. یا اینکه پای یک شبکه ماهوارهای فارسیزبان جوک تعریف میکرد و میخندید. انتخابات ریاستجمهوری که شد فعالتر شد. مجری چند برنامه انتخاباتی بود و شعار میداد: «دکتر کلید رو روکن/ دنیا رو زیر و رو کن»
بعد دوباره به تلویزیون بازگشت. با برنامهای در شبکه نسیم تلویزیون ایران. یکی از بخشهای این برنامه این است که بینندگان، جوانان ایرانی تشویق میشوند به اینکه خودشان را همشکل ستارههای ایرانی کنند بعد عکسهایشان را برای برنامه بفرستند.عکسهایش در کنار عکس این بازیگران، خوانندگان، فوتبالیستها و غیره قرار میگیرد و بعد آدمهایی هم پای این برنامه نشستهاند که امتیاز میدهند به شباهت این جوانها به بازیگرها، خوانندهها، فوتبالیستها و...و بعد هر کی شبیهتر بود دعوت میشود به برنامه و با او مصاحبه میکنند که شبیه بوده است. شبیه یک بازیگر، خواننده و.... این اتفاقات واقعا در تلویزیون ایران میافتد.
**
آزاده نامداری و فرزاد حسنی طلاق گرفتند.کی هستند؟ دو مجری برنامههای عامهپسند تلویزیون ایران. و خبر خیلی زود مرزهای رسانهای ایران را درمینوردد. مصاحبه از یک روزنامه سینمایی بیرون آمده است و حسابی باید دقت کنی تا بفهمی خانم مجری چه میگوید. خبرنگار آن روزنامه از او سوال میپرسد:" وقت هایی در زندگی هست که آدم حس می کند به یک سکوت عاطفی رسیده و دوست ندارد دیگر کسی را دوست داشته باشد. شده که خالی از عشق بشوی؟" و بعد از او میپرسد:"یعنی تو معتقدی که شکست عشقی آدم را از عشق متنفر نمی کند؟" و ماجرا خیلی زود رسانهها را منفجر میکند.
خبرگزاریهای اصلی کشور تیتر میزنند:" جدایی جنجالی" و ماجرا خیلی زود تبدیل به مساله اصلی فرهنگ کشور در یک روز کامل میشود.تیروترکشهای آن هنوز ادامه دارد.
***
تصاویر گسترده از حراج دختران ایرانی در دوبی+عکس/ دختر 13 ساله در جهاد نکاح در سوریه+ عکس/ جنجالیترین طلاقهای بازیگران ایرانی+عکس/ عکسهای باورنکردنی از کمد لباس خانم بازیگر+عکس/... اینها همه تیترهای پرطرفدارترین، پربازدیدترین مطالب سایتهای مهم و جدی ایرانی است.
***
یک سایت سینمایی جدید افتتاح شده است. هر از چند گاهی یک خبر میزند با این عنوان "کارگردان مسافری از هند در پارک بهجتآباد دیده شد". خبر دقیقا همین است. یک کارگردان تئاتر آمده است پارک و یک تسبیح هم داشته است. چند وقت پیش هم خبری دیگر:" سردبیر مجله مهرنامه به سینما آزادی آمد و هنگام تماشای فیلم چیپس خورد"
آن یکی کارگردان تئاتر که ادعای فرهیختگیاش سر به آسمان میزند، مصاحبه میکند و به منتقدانش میگوید:" آرزو میکنم راه آبرومندی برای ارتزاق خود پیدا کنند. چون شک ندارم هر کس شغلی و صد البته درآمدی کافی داشته باشد تن به این خاری و خفت نخواهد داد"آن یکی کارگردان ارزشیساز سابق که روزگاری در «چهل سربازش» امام علی (ع) را با شهید همت روبرو کرد و بعد فضا را پر از دود کرد و ما پای تلویزیون متعجب همدیگر را فقط نگاه میکردیم حالا روپوش درست میکند رویش بدوبیراه خطاطی میکند، آن را صبح به صبح میپوشد و در خیابانها قدم میزند و با جوانکهای حوصلهسر رفته خیابان عکس میگیرد و داخل فیسبوکش میگذارد.رسانه صاحبنامی در جشنی برای رسانههای سینمایی شرکت میکند اسمش کنار یک رسانه دیگر میآید، هر دو با هم تقدیر میشوند و رسانه خبر این مراسم را تحریم میکند که من روشنفکر کجا و این امّلها کجا و دقیقا با همین استدلال.
***
این یک زنجیره ظاهرا بی پایان است که تازه شروع شده است. «ابتذال» چه در بازتاب و پوشش و چه در عملکرد شخصی و نگاه حرفهای مثل خوره به جان رسانههای ایرانی افتاده است و اتفاقا مدعیان فرهیختگی و صاحبان فضای ژست روشنفکری بیش از همه پیش رفتهاند.
ظاهر ماجرا رقابت برای رتبه بهتر در «آلکسا» ست، چیزی که ادعا میشود رسانههای ایرانی را به رقابت بیپایانی برای جلب مخاطب کشانده است، اما ظاهرا ماجرا جدیتر از این حرفهاست. «ابتذال» روز به روز در حال پرطرفدارتر شدن و تغییر ذائقه رسانهای ایرانیها است و نه آن ابتذالی که تا سالیان سال بدحجابی، برهنگی، نمایش روابط نامشروع مصداق بارز آن بود. سطحینگری، بیمنطقی، منفعتطلبی و نهایتا بیهودگی... کل دستاورد امروز بخش بزرگی از رسانههای ایران است.
سیاست جذب در سیاست، فرهنگ و رسانههای ایرانی، البته سیاست چندان جدیدی نیست.اما فکر میکنم مقصر اصلی در این وضعیت امروز رسانهها همین سیاست پیشپاافتاده و حساب نشده است. رسانههای متعهد و انقلابی نظام با این سیاست، به ایجاد این فضای زرد، مشروعیت دادند و ماجرا خیلی زود عمومیت یافت. این که آدمها را با این نوع مطالب به پای رسانهمان بکشانیم و بعد خوراکی مناسب هم برای او فراهم کنیم، سیاست سادهانگارانهای بود که خیلی زود نتایج آن مشخص شد.در چنین شرایطی بیزاری روزافزون جامعه نخبگان ایرانی از رسانهها، دیگر دور از انتظار نیست.در میان همه حاشیههای سیاسی و فرهنگی این روزها حواسمان به این خورهای که در حال افتادن به جان رسانههای ایرانی است، هم باشد.
پینوشت:
طبیعی است که رفتن به سراغ متن زندگی عامیانه مردم، دغدغههای روزمره و مسائل ظاهری و سطحی زندگی آدمها در رسانهها اساسا کار بیهودهای نیست. برای تمایز میتوانید همین فیلم «بیپولی» را با مثالهایی که در متن گفته شده است را مقایسه کنید تا متوجه شوید که سوژه یا موضوع، ابتذال آفرین نیست، درباره نگاه و رویکرد حرف میزنیم.
بعد دوباره به تلویزیون بازگشت. با برنامهای در شبکه نسیم تلویزیون ایران. یکی از بخشهای این برنامه این است که بینندگان، جوانان ایرانی تشویق میشوند به اینکه خودشان را همشکل ستارههای ایرانی کنند بعد عکسهایشان را برای برنامه بفرستند.عکسهایش در کنار عکس این بازیگران، خوانندگان، فوتبالیستها و غیره قرار میگیرد و بعد آدمهایی هم پای این برنامه نشستهاند که امتیاز میدهند به شباهت این جوانها به بازیگرها، خوانندهها، فوتبالیستها و...و بعد هر کی شبیهتر بود دعوت میشود به برنامه و با او مصاحبه میکنند که شبیه بوده است. شبیه یک بازیگر، خواننده و.... این اتفاقات واقعا در تلویزیون ایران میافتد.
**
آزاده نامداری و فرزاد حسنی طلاق گرفتند.کی هستند؟ دو مجری برنامههای عامهپسند تلویزیون ایران. و خبر خیلی زود مرزهای رسانهای ایران را درمینوردد. مصاحبه از یک روزنامه سینمایی بیرون آمده است و حسابی باید دقت کنی تا بفهمی خانم مجری چه میگوید. خبرنگار آن روزنامه از او سوال میپرسد:" وقت هایی در زندگی هست که آدم حس می کند به یک سکوت عاطفی رسیده و دوست ندارد دیگر کسی را دوست داشته باشد. شده که خالی از عشق بشوی؟" و بعد از او میپرسد:"یعنی تو معتقدی که شکست عشقی آدم را از عشق متنفر نمی کند؟" و ماجرا خیلی زود رسانهها را منفجر میکند.
خبرگزاریهای اصلی کشور تیتر میزنند:" جدایی جنجالی" و ماجرا خیلی زود تبدیل به مساله اصلی فرهنگ کشور در یک روز کامل میشود.تیروترکشهای آن هنوز ادامه دارد.
***
تصاویر گسترده از حراج دختران ایرانی در دوبی+عکس/ دختر 13 ساله در جهاد نکاح در سوریه+ عکس/ جنجالیترین طلاقهای بازیگران ایرانی+عکس/ عکسهای باورنکردنی از کمد لباس خانم بازیگر+عکس/... اینها همه تیترهای پرطرفدارترین، پربازدیدترین مطالب سایتهای مهم و جدی ایرانی است.
***
یک سایت سینمایی جدید افتتاح شده است. هر از چند گاهی یک خبر میزند با این عنوان "کارگردان مسافری از هند در پارک بهجتآباد دیده شد". خبر دقیقا همین است. یک کارگردان تئاتر آمده است پارک و یک تسبیح هم داشته است. چند وقت پیش هم خبری دیگر:" سردبیر مجله مهرنامه به سینما آزادی آمد و هنگام تماشای فیلم چیپس خورد"
آن یکی کارگردان تئاتر که ادعای فرهیختگیاش سر به آسمان میزند، مصاحبه میکند و به منتقدانش میگوید:" آرزو میکنم راه آبرومندی برای ارتزاق خود پیدا کنند. چون شک ندارم هر کس شغلی و صد البته درآمدی کافی داشته باشد تن به این خاری و خفت نخواهد داد"آن یکی کارگردان ارزشیساز سابق که روزگاری در «چهل سربازش» امام علی (ع) را با شهید همت روبرو کرد و بعد فضا را پر از دود کرد و ما پای تلویزیون متعجب همدیگر را فقط نگاه میکردیم حالا روپوش درست میکند رویش بدوبیراه خطاطی میکند، آن را صبح به صبح میپوشد و در خیابانها قدم میزند و با جوانکهای حوصلهسر رفته خیابان عکس میگیرد و داخل فیسبوکش میگذارد.رسانه صاحبنامی در جشنی برای رسانههای سینمایی شرکت میکند اسمش کنار یک رسانه دیگر میآید، هر دو با هم تقدیر میشوند و رسانه خبر این مراسم را تحریم میکند که من روشنفکر کجا و این امّلها کجا و دقیقا با همین استدلال.
***
این یک زنجیره ظاهرا بی پایان است که تازه شروع شده است. «ابتذال» چه در بازتاب و پوشش و چه در عملکرد شخصی و نگاه حرفهای مثل خوره به جان رسانههای ایرانی افتاده است و اتفاقا مدعیان فرهیختگی و صاحبان فضای ژست روشنفکری بیش از همه پیش رفتهاند.
ظاهر ماجرا رقابت برای رتبه بهتر در «آلکسا» ست، چیزی که ادعا میشود رسانههای ایرانی را به رقابت بیپایانی برای جلب مخاطب کشانده است، اما ظاهرا ماجرا جدیتر از این حرفهاست. «ابتذال» روز به روز در حال پرطرفدارتر شدن و تغییر ذائقه رسانهای ایرانیها است و نه آن ابتذالی که تا سالیان سال بدحجابی، برهنگی، نمایش روابط نامشروع مصداق بارز آن بود. سطحینگری، بیمنطقی، منفعتطلبی و نهایتا بیهودگی... کل دستاورد امروز بخش بزرگی از رسانههای ایران است.
سیاست جذب در سیاست، فرهنگ و رسانههای ایرانی، البته سیاست چندان جدیدی نیست.اما فکر میکنم مقصر اصلی در این وضعیت امروز رسانهها همین سیاست پیشپاافتاده و حساب نشده است. رسانههای متعهد و انقلابی نظام با این سیاست، به ایجاد این فضای زرد، مشروعیت دادند و ماجرا خیلی زود عمومیت یافت. این که آدمها را با این نوع مطالب به پای رسانهمان بکشانیم و بعد خوراکی مناسب هم برای او فراهم کنیم، سیاست سادهانگارانهای بود که خیلی زود نتایج آن مشخص شد.در چنین شرایطی بیزاری روزافزون جامعه نخبگان ایرانی از رسانهها، دیگر دور از انتظار نیست.در میان همه حاشیههای سیاسی و فرهنگی این روزها حواسمان به این خورهای که در حال افتادن به جان رسانههای ایرانی است، هم باشد.
پینوشت:
طبیعی است که رفتن به سراغ متن زندگی عامیانه مردم، دغدغههای روزمره و مسائل ظاهری و سطحی زندگی آدمها در رسانهها اساسا کار بیهودهای نیست. برای تمایز میتوانید همین فیلم «بیپولی» را با مثالهایی که در متن گفته شده است را مقایسه کنید تا متوجه شوید که سوژه یا موضوع، ابتذال آفرین نیست، درباره نگاه و رویکرد حرف میزنیم.