گویی به جای آنکه سرزمین سرسبز و حاصلخیزی برای انواع تولیدات کشاورزی و محصولات طبیعی باشد قرار است به محل خوشگذرانی و استراحت عدهای از بیرون استانهای شمالی بدل شود.
به گزارش شهدای ایران؛ غلامعلی حدادعادل در یادداشتی که سایت نماینده آن را منتشر کرده است، نوشت: سه چهار روز بعد از عید فطر سال 93 را در استان مازندران گذراندم. هم هنگام رفتن و هم در مراجعت تقریبا عرض استان را از قائم شهر به چالوس و از چالوس به قائمشهر طی کردم. در این سفر چند نکته توجه مرا به خود جلب کرد:
1- در بزرگراه های کمربندی، سراسر مسیر زمین های دو طرف از کشاورزی یا به تجاری مبدل شده و یا به ساخت انواع هتل ها و آپارتمان ها برای گردشگران سایر شهرها اختصاص یافته است.
به طور کلی در بیشتر مناطق شمال کشور، در دهه های اخیر، بسیاری از فضاهای سبز به تاراج رفته و زمین های کشاورزی نابوده شده است. دریا، هم از چشم مسافران محو شده و هم دسترسی مردم عادی به دریا، که قدرت خرید ویلاهای کنار دریا را ندارند و یا از مزایای موسسات دولتی استفاده نمی کنند از بین رفته است. نابودی زمین های کشاورزی همان دغدغه ای است که مقام معظم رهبری بارها و از جمله در دیدار ماه مبارک رمضان همین امسال با هیئت دولت، به تفصیل با رئیس جمهور و وزرا در میان گذاشتند و نسبت به آن ابراز نگرانی کردند.
2- در سراسر مسیر، هزاران فروشگاه بزرگ و کوچک ایجاد شده که حکایت از هجوم نوعی زندگانی مصرفی از نوع غربی آمریکایی و اروپایی می کند. کل شمال در مسیر مسافران، در حال پوست اندازی و تبدیل شدن به خیابان های اعیان نشین شمال تهران (نظیر شهرک غرب، بلوار آفریقا و...) است. علائم تجاری خارجی با حروف خارجی، بدون استفاده از خط فارسی همه جا را پر کرده است. نام هایی مانند ZARA و Selection و فست فود و تین پوش و امثال آن جایی برای هویت ملی باقی نگذاشته است. گوئی همه در فرار از سبک زندگی اسلامی و هویت ملی با هم مسابقه گذاشته اند. در این مسیر هر که می خواهد خود را مهمتر جلوه دهد و مشتری بیشتری جلب کند فرنگی مآبی بیشتری به خرج می دهد. زبان و خط فارسی، عمدتا به مشاغل رده پایین اختصاص دارد (همان طور که در ساختمان ها برای دستگاهی که انسان ها را بالا می برند لفظ فرنگی آسانسور به کار می برند و برای دستگاهی که گچ و آجر را در ساختمان ها بالا می برد لفظ فارسی «بالابر» را.)
3- در مقایسه با مظاهر و ظواهر غربی و فرنگی که همه جا را پر کرده و چشم ها را خیره ساخته است، مظاهر و ظواهر اسلامی و انقلابی بسیار اندک و ضعیف و در حکم «النادر کالمعدوم» است. جز در موارد معدود، دیگر نشانی از عکس شهدای جنگ و انقلاب دیده نمی شود. مسجد که نماد جامعه اسلامی است با آنکه در شمال کم نیست تقریبا در این مسیر کمربندی وجود ندارد. به همان اندازه که تبلیغات زندگی مصرفی و تجملاتی فراوان و چشمگیر است، تبلیغات دینی و اسلامی و معنوی اندک است.
در مجموع احساس اینجانب به عنوان یک ایرانی این است که شمال کشور به علت هجوم گردشگران داخلی به سرعت قلب ماهیت میشود و گویی به جای آنکه سرزمین سرسبز و حاصلخیزی برای انواع تولیدات کشاورزی و محصولات طبیعی باشد قرار است به محل خوشگذرانی و استراحت عدهای از بیرون استانهای شمالی بدل شود. آهسته و پیوسته، بی آنکه همه احساس کنند، از روشنی روز به سوی تاریکی شب میرویم. هیچکس به فکر نیست و هیچکس مسئول نیست. پول و سودآوری بر همه چیز حکومت میکند. اینجانب، با احساس نگرانی و مسئولیت، خطاب به همه مسئولان ارشد و مدیران اجرایی در استانهای شمالی و نیز به همه نمایندگان محترم این استانها در مجلس شورای اسلامی و مسئولان دولتی مقیم مرکز، خاضعانه و دلسوزانه عرض میکنم که «أین تذهبون؟» آیا وقت چارهاندیشی و «عزم ملی» و «مدیریت جهادی» فرا نرسیده است؟
1- در بزرگراه های کمربندی، سراسر مسیر زمین های دو طرف از کشاورزی یا به تجاری مبدل شده و یا به ساخت انواع هتل ها و آپارتمان ها برای گردشگران سایر شهرها اختصاص یافته است.
به طور کلی در بیشتر مناطق شمال کشور، در دهه های اخیر، بسیاری از فضاهای سبز به تاراج رفته و زمین های کشاورزی نابوده شده است. دریا، هم از چشم مسافران محو شده و هم دسترسی مردم عادی به دریا، که قدرت خرید ویلاهای کنار دریا را ندارند و یا از مزایای موسسات دولتی استفاده نمی کنند از بین رفته است. نابودی زمین های کشاورزی همان دغدغه ای است که مقام معظم رهبری بارها و از جمله در دیدار ماه مبارک رمضان همین امسال با هیئت دولت، به تفصیل با رئیس جمهور و وزرا در میان گذاشتند و نسبت به آن ابراز نگرانی کردند.
2- در سراسر مسیر، هزاران فروشگاه بزرگ و کوچک ایجاد شده که حکایت از هجوم نوعی زندگانی مصرفی از نوع غربی آمریکایی و اروپایی می کند. کل شمال در مسیر مسافران، در حال پوست اندازی و تبدیل شدن به خیابان های اعیان نشین شمال تهران (نظیر شهرک غرب، بلوار آفریقا و...) است. علائم تجاری خارجی با حروف خارجی، بدون استفاده از خط فارسی همه جا را پر کرده است. نام هایی مانند ZARA و Selection و فست فود و تین پوش و امثال آن جایی برای هویت ملی باقی نگذاشته است. گوئی همه در فرار از سبک زندگی اسلامی و هویت ملی با هم مسابقه گذاشته اند. در این مسیر هر که می خواهد خود را مهمتر جلوه دهد و مشتری بیشتری جلب کند فرنگی مآبی بیشتری به خرج می دهد. زبان و خط فارسی، عمدتا به مشاغل رده پایین اختصاص دارد (همان طور که در ساختمان ها برای دستگاهی که انسان ها را بالا می برند لفظ فرنگی آسانسور به کار می برند و برای دستگاهی که گچ و آجر را در ساختمان ها بالا می برد لفظ فارسی «بالابر» را.)
3- در مقایسه با مظاهر و ظواهر غربی و فرنگی که همه جا را پر کرده و چشم ها را خیره ساخته است، مظاهر و ظواهر اسلامی و انقلابی بسیار اندک و ضعیف و در حکم «النادر کالمعدوم» است. جز در موارد معدود، دیگر نشانی از عکس شهدای جنگ و انقلاب دیده نمی شود. مسجد که نماد جامعه اسلامی است با آنکه در شمال کم نیست تقریبا در این مسیر کمربندی وجود ندارد. به همان اندازه که تبلیغات زندگی مصرفی و تجملاتی فراوان و چشمگیر است، تبلیغات دینی و اسلامی و معنوی اندک است.
در مجموع احساس اینجانب به عنوان یک ایرانی این است که شمال کشور به علت هجوم گردشگران داخلی به سرعت قلب ماهیت میشود و گویی به جای آنکه سرزمین سرسبز و حاصلخیزی برای انواع تولیدات کشاورزی و محصولات طبیعی باشد قرار است به محل خوشگذرانی و استراحت عدهای از بیرون استانهای شمالی بدل شود. آهسته و پیوسته، بی آنکه همه احساس کنند، از روشنی روز به سوی تاریکی شب میرویم. هیچکس به فکر نیست و هیچکس مسئول نیست. پول و سودآوری بر همه چیز حکومت میکند. اینجانب، با احساس نگرانی و مسئولیت، خطاب به همه مسئولان ارشد و مدیران اجرایی در استانهای شمالی و نیز به همه نمایندگان محترم این استانها در مجلس شورای اسلامی و مسئولان دولتی مقیم مرکز، خاضعانه و دلسوزانه عرض میکنم که «أین تذهبون؟» آیا وقت چارهاندیشی و «عزم ملی» و «مدیریت جهادی» فرا نرسیده است؟