فقط چند ماه از جنگ تحمیلی میگذشت که بعد از شهادت سیدحسین علم الهدی کاروانهای دیدار با خانواده شهدا توسط مادر شهید علم الهدی کلید زده شد. خدیجه علمالهدی میگوید:آقای خامنهای نسبت به این کاروانها استقبال بسیاری نشان داده بودند.
شهدای ایران: فقط چند ماه از جنگ تحمیلی میگذشت که بعد از شهادت سید محمد حسین علم الهدی کاروانهای دیدار با خانواده شهدا توسط "سیده زهرا جزایری" مادر شهید علم الهدی در اهواز یعنی زادگاه این شهید کلید زده شد. کاروان که پا گرفت برایش قاعده و قوانین مشخص کردند و به نام کاروان حضرت زینب(س) نامگذاری شد. و بعد این رسم خوشایند که روحیه بسیاری به خانواده شهدا میداد به پایتخت هم سرایت کرد. حالا بعد از گذشت چند دهه از سالهای دفاع مقدس مجددا خواهر شهید علم الهدی و جمعی دیگر از مسئولین با کمک سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس این فعالیت را از سر گرفتهاند.
خدیجه علمالهدی خواهر شهید سیدمحمدحسین علمالهدی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در خصوص فعالیتهای کاروان حضرت زینب(س) میگوید: حرکتی که کاروان حضرت زینب(س) آغاز کرده است در ابتدای امر از شهادت برادرم سید محمدحسین علم الهدی آغاز شد. محمدحسین چون در دانشگاه، و خارج از آن شاگردان زیادی داشت و نهجالبلاغه و قرآن و دروس دیگری آموزش میداد، تعداد زیادی دختر و پسر شاگرد او بودند. وقتی حسین به شهادت رسید خواهران بسیج به صورت دستهجمعی با اتوبوس به منزل ما میآمدند و مراسم زیارت عاشورا و نوحهخوانی به جا میآوردند، شبها بعد از نماز مغرب و عشاء نیز این حرکت توسط برادران بسیجی اتفاق میافتاد که با آهنگران که از دوستان حسین بود همراه میشدند و مراسم عزاداری و نوحهخوانی مفصلی به پا میشد. این آمد و رفتها و مراسمهای نوحهخوانی تا چهلم حسین ادامه داشت.
مادرم فعالیت کاروان حضرت زینب(س) را کلید زد
او ادامه میدهد: مادرم از آنها پرسید شما این برنامه و مراسم را برای همه شهدا اجرا میکنید؟ شاگردان حسین به او گفتند چون آقای علمالهدی حق استادی به گردن ما دارند ما وظیفه خود میدانیم و با شهادت ایشان داغدار شدهایم و فقط برای او این کار را انجام میدهیم. مادرم گفتند این برنامه را برای همه شهدا اجرا کنید. آنها گفتند چطور میشود؟ مادرم گفت من حاضرم هفتهای هر چند روز که نیاز است و شدنی است با شما بیایم و برای دیگر خانواده شهدا نیز این مراسم را اجرا کنیم. همین شد که از روز بعد بانوان بسیج با اتوبوس به دنبال مادرم میآمدند و با هم به خانه شهدا میرفتند. این رفت و آمدها به قدری ادامه یافته و گسترش پیدا کرده بود که اغلب خانوادههای شهدا در اهواز مادرم را میشناختند و این حرکت گسترش یافت. خیلی از خانوادههای شهدا پس از شهادت فرزندانشان از شهر میرفتند اما به مرور دیگر از شهر خارج نشدند و تعداد مادران شهدا زیاد شد. از استانداری هم مرتب میآمدند. مادران شهدا برای انجام این بازدیدها که گسترش یافته بود، در خانه ما جمع میشدند و یک نفر همیشه مأمور مطلع کردن مادران بود و تا ظهر هم همه چیز تمام میشد و برمیگشتند.
خدیجه علمالهدی در خصوص گسترش فعالیتهای کاروان توضیحاتی میدهد و میگوید: چند سال که گذشت تصمیم بر این شد که علاوه بر خانوادههای شهدا به منزل خانوادههای مفقودالاثر و جانبازان هم بروند و حتی به خانوادههایی که در روستاها سکونت دارند و از نظرات دور ماندهاند توجه شود. این برنامهها و رفت و آمدها به قدری گسترش یافت که یک تابلوی یک متری جلوی در ورودی منزل نصب شد و برنامه روز بعد روی آن نوشته میشد تا همه در جریان قرار بگیرند. جمعهها هم معمولا به مناسبتها و سالگردها میگذشت. این حرکت از چهار ماه بعد از شروع جنگ یعنی همان شهادت محمدحسین علمالهدی شروع شد و تا چهار سال بعد به صورت مرتب ادامه یافت.
استقبال از تشکیل کاروان خانواده شهدا در تهران
خدیجه علم الهدی به تعویض مسئولیت از مادر شهید علمالهدی به یکی دیگر از مادران شهدا اشاره میکند و میگوید: بعد از مدتی ما از اهواز به تهران آمدیم. مادرم جای خودش را به مادر شهید «فرهاد مرعشی» داد. هر قسمتی از شهر یکی از مادران شهدا مسئول کاروان میشد. در اهواز، 8 الی 10 مسئول وجود داشت که به کارها رسیدگی میکرد. وقتی به تهران آمدیم به تعداد مناطق تهران افزایش یافت. آن موقع وقتی به تهران آمدیم مادرم به همراه مسئولان دیگر با آقای خامنهای، امام خمینی(ره)، آیتالله امینی، آیتالله مشکینی و بزرگان دیگر در خصوص این حرکت جلسات متعددی برگزار کردند. خانم بهروزی نماینده مجلس هم در این حرکت بانوان را همراهی کرد. فعالیت کاروان در تهران به صورت عجیبی مورد استقبال واقع شد. در هر منطقه از تهران یک مادر شهید مسئول کاروان بود که او هم دو نماینده داشت. بعلاوه امکاناتی هم از سوی بنیاد شهید مانند اتوبوس و... در اختیار آنها قرار میگرفت. برایش اساسنامهای نوشتند که هماکنون هم متن آن در وزارت کشور موجود است. یکبار استقبال فوقالعادهای صورت گرفت. سه هزار نفر یک جا در میدان توحید جمع شدند آن روز تولد حضرت زینب(س) بود و به دلیل جمعیت بسیاری که گرد آمده بود افراد به صورت راهپیمایی تا کانون توحید مسیری را طی کردند و بعد در آنجا جشنی برای حضرت زینب(س) برپا ساختند. این اتفاق حدود سال 65 بود.
علت نامگذاری کاروان به نام حضرت زینب(س)
خواهر شهید علمالهدی در خصوص نامگذاری این حرکت به «کاروان حضرت زینب» توضیحاتی داده و میگوید: تقریبا سال 61 بود که آقای رفسنجانی مادران شهدا را به سوریه فرستادند. مادرم من هم به همراه برخی از مادران شهدای اهوازی به سوریه رفتند. چند روز قبل از حرکت به سوریه در منزل یکی از شهدا جمع شده بودند که به دلیل اینکه عازم زیارت حضرت زینب(س) بودند نام این کاروان و این جمع را گذاشتند «کاروان حضرت زینب(س)» و این نام تا به امروز ماندگار شد.
جلسه مادر شهید علم الهدی با مقام معظم رهبری در مورد کاروانهای حضرت زینب(س)
خدیجه علمالهدی به جلسه مقام معظم رهبری با مادرش اشاره کرده و میگوید: آقای خامنهای وقتی با مادرم جلسه گذاشته بودند استقبال بسیاری نشان داده و به مادرم فرموده بودند: «شما به اهواز بروید منزل تان پایگاهی شده است. مادران شهدا به شما نیاز دارند». مادرم گفته بود من دیگر توان جسمی چندانی ندارم که بتوانم باز هم مثل گذشته این حرکت را ساماندهی کنم. از طرفی تعداد مادران شهدا زیاد شده و شاید نشود به انتظار همه آنها پاسخ گفت. یک مسئله دیگر هم این است که منزل ما در اهواز خانه پدری بود و هنوز میان خواهران و برادران تقسیم نشده بود. آقای خامنهای به مادرم گفته بودند ما حاضر هستیم به شما کمک کنیم خانه و ماشین در اختیار شما بگذاریم. مادرم گفته بود که من میترسم نتوانم وظایفم را به طور احسن انجام دهم و حق بیتالمال به گردنم بماند و آن وقت نمیدانم جواب خدا را چه بدهم.
از سرگیری فعالیت کاروان بعد از سالها
او با اشاره به اینکه مادرش قبل از امام(ره) فوت شدند و بعد از مدتی دیگر نتوانست در تهران بماند میگوید: به مدت دو سال به قم رفتم و طی این وقفه رابطهام با خانواده شهدا قطع شد. بعد از دوسال که دوباره به تهران بازگشتم این ارتباط رفته رفته شکل گرفت و حالا نیز به همت افراد دیگر کاروان حضرت زینب(س) در حال از سر گیری است. دو هفته قبل از ماه مبارک رمضان جلساتی صورت گرفت و قرار شد خیلی حرکت را عمومی نکنیم تا گسترش پیدا کند. دو جا رفتیم و قرار شد باقی جلسات به بعد از ماه رمضان موکول شود. چهاردهم مردادماه قرار است جلسهای برگزار شود و به منزل یک جانباز قطع نخاعی به نام شیخ سفلی برویم. فعلا جمعیت این کاروان زیاد نیست ولی انشاءالله با گسترش حرکت با استقبال بیشتری رو به رو خواهیم بود.
خدیجه علمالهدی خواهر شهید سیدمحمدحسین علمالهدی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در خصوص فعالیتهای کاروان حضرت زینب(س) میگوید: حرکتی که کاروان حضرت زینب(س) آغاز کرده است در ابتدای امر از شهادت برادرم سید محمدحسین علم الهدی آغاز شد. محمدحسین چون در دانشگاه، و خارج از آن شاگردان زیادی داشت و نهجالبلاغه و قرآن و دروس دیگری آموزش میداد، تعداد زیادی دختر و پسر شاگرد او بودند. وقتی حسین به شهادت رسید خواهران بسیج به صورت دستهجمعی با اتوبوس به منزل ما میآمدند و مراسم زیارت عاشورا و نوحهخوانی به جا میآوردند، شبها بعد از نماز مغرب و عشاء نیز این حرکت توسط برادران بسیجی اتفاق میافتاد که با آهنگران که از دوستان حسین بود همراه میشدند و مراسم عزاداری و نوحهخوانی مفصلی به پا میشد. این آمد و رفتها و مراسمهای نوحهخوانی تا چهلم حسین ادامه داشت.
مادرم فعالیت کاروان حضرت زینب(س) را کلید زد
او ادامه میدهد: مادرم از آنها پرسید شما این برنامه و مراسم را برای همه شهدا اجرا میکنید؟ شاگردان حسین به او گفتند چون آقای علمالهدی حق استادی به گردن ما دارند ما وظیفه خود میدانیم و با شهادت ایشان داغدار شدهایم و فقط برای او این کار را انجام میدهیم. مادرم گفتند این برنامه را برای همه شهدا اجرا کنید. آنها گفتند چطور میشود؟ مادرم گفت من حاضرم هفتهای هر چند روز که نیاز است و شدنی است با شما بیایم و برای دیگر خانواده شهدا نیز این مراسم را اجرا کنیم. همین شد که از روز بعد بانوان بسیج با اتوبوس به دنبال مادرم میآمدند و با هم به خانه شهدا میرفتند. این رفت و آمدها به قدری ادامه یافته و گسترش پیدا کرده بود که اغلب خانوادههای شهدا در اهواز مادرم را میشناختند و این حرکت گسترش یافت. خیلی از خانوادههای شهدا پس از شهادت فرزندانشان از شهر میرفتند اما به مرور دیگر از شهر خارج نشدند و تعداد مادران شهدا زیاد شد. از استانداری هم مرتب میآمدند. مادران شهدا برای انجام این بازدیدها که گسترش یافته بود، در خانه ما جمع میشدند و یک نفر همیشه مأمور مطلع کردن مادران بود و تا ظهر هم همه چیز تمام میشد و برمیگشتند.
خدیجه علمالهدی در خصوص گسترش فعالیتهای کاروان توضیحاتی میدهد و میگوید: چند سال که گذشت تصمیم بر این شد که علاوه بر خانوادههای شهدا به منزل خانوادههای مفقودالاثر و جانبازان هم بروند و حتی به خانوادههایی که در روستاها سکونت دارند و از نظرات دور ماندهاند توجه شود. این برنامهها و رفت و آمدها به قدری گسترش یافت که یک تابلوی یک متری جلوی در ورودی منزل نصب شد و برنامه روز بعد روی آن نوشته میشد تا همه در جریان قرار بگیرند. جمعهها هم معمولا به مناسبتها و سالگردها میگذشت. این حرکت از چهار ماه بعد از شروع جنگ یعنی همان شهادت محمدحسین علمالهدی شروع شد و تا چهار سال بعد به صورت مرتب ادامه یافت.
استقبال از تشکیل کاروان خانواده شهدا در تهران
خدیجه علم الهدی به تعویض مسئولیت از مادر شهید علمالهدی به یکی دیگر از مادران شهدا اشاره میکند و میگوید: بعد از مدتی ما از اهواز به تهران آمدیم. مادرم جای خودش را به مادر شهید «فرهاد مرعشی» داد. هر قسمتی از شهر یکی از مادران شهدا مسئول کاروان میشد. در اهواز، 8 الی 10 مسئول وجود داشت که به کارها رسیدگی میکرد. وقتی به تهران آمدیم به تعداد مناطق تهران افزایش یافت. آن موقع وقتی به تهران آمدیم مادرم به همراه مسئولان دیگر با آقای خامنهای، امام خمینی(ره)، آیتالله امینی، آیتالله مشکینی و بزرگان دیگر در خصوص این حرکت جلسات متعددی برگزار کردند. خانم بهروزی نماینده مجلس هم در این حرکت بانوان را همراهی کرد. فعالیت کاروان در تهران به صورت عجیبی مورد استقبال واقع شد. در هر منطقه از تهران یک مادر شهید مسئول کاروان بود که او هم دو نماینده داشت. بعلاوه امکاناتی هم از سوی بنیاد شهید مانند اتوبوس و... در اختیار آنها قرار میگرفت. برایش اساسنامهای نوشتند که هماکنون هم متن آن در وزارت کشور موجود است. یکبار استقبال فوقالعادهای صورت گرفت. سه هزار نفر یک جا در میدان توحید جمع شدند آن روز تولد حضرت زینب(س) بود و به دلیل جمعیت بسیاری که گرد آمده بود افراد به صورت راهپیمایی تا کانون توحید مسیری را طی کردند و بعد در آنجا جشنی برای حضرت زینب(س) برپا ساختند. این اتفاق حدود سال 65 بود.
علت نامگذاری کاروان به نام حضرت زینب(س)
خواهر شهید علمالهدی در خصوص نامگذاری این حرکت به «کاروان حضرت زینب» توضیحاتی داده و میگوید: تقریبا سال 61 بود که آقای رفسنجانی مادران شهدا را به سوریه فرستادند. مادرم من هم به همراه برخی از مادران شهدای اهوازی به سوریه رفتند. چند روز قبل از حرکت به سوریه در منزل یکی از شهدا جمع شده بودند که به دلیل اینکه عازم زیارت حضرت زینب(س) بودند نام این کاروان و این جمع را گذاشتند «کاروان حضرت زینب(س)» و این نام تا به امروز ماندگار شد.
جلسه مادر شهید علم الهدی با مقام معظم رهبری در مورد کاروانهای حضرت زینب(س)
خدیجه علمالهدی به جلسه مقام معظم رهبری با مادرش اشاره کرده و میگوید: آقای خامنهای وقتی با مادرم جلسه گذاشته بودند استقبال بسیاری نشان داده و به مادرم فرموده بودند: «شما به اهواز بروید منزل تان پایگاهی شده است. مادران شهدا به شما نیاز دارند». مادرم گفته بود من دیگر توان جسمی چندانی ندارم که بتوانم باز هم مثل گذشته این حرکت را ساماندهی کنم. از طرفی تعداد مادران شهدا زیاد شده و شاید نشود به انتظار همه آنها پاسخ گفت. یک مسئله دیگر هم این است که منزل ما در اهواز خانه پدری بود و هنوز میان خواهران و برادران تقسیم نشده بود. آقای خامنهای به مادرم گفته بودند ما حاضر هستیم به شما کمک کنیم خانه و ماشین در اختیار شما بگذاریم. مادرم گفته بود که من میترسم نتوانم وظایفم را به طور احسن انجام دهم و حق بیتالمال به گردنم بماند و آن وقت نمیدانم جواب خدا را چه بدهم.
از سرگیری فعالیت کاروان بعد از سالها
او با اشاره به اینکه مادرش قبل از امام(ره) فوت شدند و بعد از مدتی دیگر نتوانست در تهران بماند میگوید: به مدت دو سال به قم رفتم و طی این وقفه رابطهام با خانواده شهدا قطع شد. بعد از دوسال که دوباره به تهران بازگشتم این ارتباط رفته رفته شکل گرفت و حالا نیز به همت افراد دیگر کاروان حضرت زینب(س) در حال از سر گیری است. دو هفته قبل از ماه مبارک رمضان جلساتی صورت گرفت و قرار شد خیلی حرکت را عمومی نکنیم تا گسترش پیدا کند. دو جا رفتیم و قرار شد باقی جلسات به بعد از ماه رمضان موکول شود. چهاردهم مردادماه قرار است جلسهای برگزار شود و به منزل یک جانباز قطع نخاعی به نام شیخ سفلی برویم. فعلا جمعیت این کاروان زیاد نیست ولی انشاءالله با گسترش حرکت با استقبال بیشتری رو به رو خواهیم بود.