ما نیاز داریم به نهضت مستندسازی درباره خانواده شهدا. الان ما درباره فتحعلیشاه هم روایت تصویری داریم اما درباره خانواده شهدا نه.
به گزارش شهدای ایران؛ دهمین جلسه از سلسله نشستهای نمایش فیلم «سینماروایت» با نمایش مستندهای «سردار» و «نامهای به مادرم» برگزار شد. مستندهایی که هر دو توسط مرتضی علی عباس میرزایی ساخته شدهاند و هر دو نیز تمرکزی دارند بر زندگی شهدای ترور.
مستند «سردار» روایتی ارائه میدهد از زندگی و شهادت سردار نورعلی شوشتری که نه فقط در هشت سال دفاع مقدس که در همه سالهای بعد از جنگ تا لحظه شهات نیز در حال خدمت در مناطق مرزی بود. «نامهای به مادرم» نیز روایتگر بخشهایی از زندگی یک بانوی شهید کرد به نام ناهید فاتحی کرجو است. بانویی که به دلیل عشقش به انقلاب و امام خمینی (ره) توسط گروهی از اعضای کومله به شنیعترین شکل ممکن به شهادت میرسد. نقطه اشتراک هر دو فیلم وجود راویان جوان در آنها بود. در فیلم اول یک پسر نوجوان شانزده ساله روایت فیلم را برعهده دارد و در فیلم دوم نیز بانویی جوان به مرور بخشهایی از زندگی کاراکتر محوری میپردازد.
منتظریم داعش به وجود آید و بعد تازه یاد فیلمسازی درباره آن میافتیم
در نشست گپ و گفت این مستندها علاوه بر جبار آذین منتقد و روزنامه نگار سینما، پژمان لشگریپور تهیه کننده این دو مستند، عباس رضایی کارگردان و نوجوانی به نام داریوش رضایی که راوی یکی از این دو فیلم بود هم حضور داشتند. آغازکننده بحث آذین بود که با اشاره به وضعیت کیفی این دو مستند از ارزش هدفی گفت که پشت ساخت چنین آثاری نهفته است. آذین با بیان اینکه یکی از کمبودهای اساسی سینما و تلویزیون ایران عدم ورود به تصویرسازی شهدای ترور است از لشگریپور خواست درباره روند تولید این کارها توضیحاتی ارائه کند. لشگریپور با بیان اینکه این دو فیلم بخشی از ده فیلم مستندی است که درباره شهدای ترور تولید شدهاند گفت: «در جشنواره قبلی مقاومت که در آن محمد خزاعی دبیر جشنواره به لزوم ساخت آثاری با محوریت شهدای ترور اشاره کرد، شخصا تصمیم گرفتم در این حوزه ورود کنم. بعد از وارد شدن و مانوس شدن با این شهدا زوایای کاملا تازهای از زندگی آنها برای من گشوده شد.
وی با اشاره به اینکه تمامی این ده کاری که در این حوزه تولید کرده کارگردانانی دارد فیلم اولی، ادامه داد: اگر با دانستن این نکته که این آثار فیلم اولی هستند به آنها نگاه کنید حتما با دیدی منصفانهتر به آثار نگاه میکنید. ورود به این حوزه باعث شد متوجه کمبودهای سینمایی شوم که در حوزه شهدای ترور یا شهدای اهل سنت وجود دارد. این خیلی بد است که بسیاری از شهدای ترور حتی در شهر خود هم فراموش شدهاند.
لشگریپور با بیان اینکه هنرمند باید جلوتر از زمان خود حرکت کند افزود: هنرمند نباید منتظر شود تا داعش به وجود آید و بعد تازه برود به سراغ فیلمسازی درباره آفات افراطیگری یا نباید منتظر فجایع غزه باشد و بعد تازه بخواهد درباره آن بیانیه صادر کند. کم کاریهای سینما و تلویزیون آن قدر زیاد شده که همه میپرسند که چرا در دهه 60 حدودا 3 هزارنفر از منافقین اعدام شدند؟ اگر ما با زبان سینما به جوانان میگفتیم که در این مملکت فقط 17 هزار شهید ترور داریم دیگر چنین شبهههایی مطرح نمیشد.
درباره فتحعلیشاه روایت تصویری داریم اما درباره خانواده شهدا، نه!
پژمان لشگریپور با انتقاد از کم کاری ارگانهای ذینفع در کار با مضمون شهدای ترور ادامه داد: حتی یک مستند خوب درباره شهید بهشتی نداریم! یک مستند خوب درباره شهید رجایی نداریم! درباره خانواده شهدا آرشیو تصویریمان فقیر است. ما نیازی داریم به نهضت مستندسازی درباره خانواده شهدا. الان ما درباره فتحعلیشاه هم روایت تصویری داریم چه بلحاظ داستانی و چه بلحاظ مستند اما درباره خانواده شهدا نه.
جبار آذین در ادامه نشست با اشاره به غفلت فرهنگی بزرگی که مدتهاست جامعه ما با آن روبروست گفت: «غفلت فرهنگی بزرگی که در عدم ورود سینماگران به حوزههایی موردنیاز جامعه با آن روبروییم آن قدر جدی شده که رهبری هم درباره آن هشدار میدهد. متاسفم که بگویم بجای رفع مشکل، این غفلتها باز هم تکرار میشود و در نسلهای مختلف یک معضل ثابت مرتب تکثیر میشود.
آذین با اشاره به نقش رسانه ملی در این غفلت فرهنگی ادامه داد: چرا رسانه ملی ما نباید سردمدار مبارزه با این غفلت باشد؟ چرا رسانه ملی باید یکی از غافلان فرهنگی باشد؟ این همه امکانات دست مسئولین است چرا از آن درست استفاده نمیکنند؟ چرا حتی این جربزه را ندارند که از همان آثاری که تولید شده هم به درستی استفاده شود؟ چرا مستندهایی مانند اینکه اتفاقا نسل جوان تشنه دیدن آنهاست در سبد پخش رسانه ملی قرار نمیگیرد؟
ما فیلم نمیسازیم بلکه آنها را مشق میکنیم
در ادامه نشست جبار آذین از عباس میرزایی کارگردان مستند درباره چگونگی درگیری با سوژهای به نام شهدای ترور پرسید و وی نیز پاسخ داد: در این سالهایی که فیلم میسازم هر بار بیشتر از دفعه قبل دیدم نسبت به جهان اطراف تغییر پیدا کرده و به این باور رسیدهام که اگر کمبودی در سینما وجود دارد مشکل از خود ماست. من اگر فیلمساز خوبی باشم و اثر خوبی بیافرینم حتما کار بعدی هم به من پیشنهاد میشود.
وی ادامه داد: من به این باور رسیدهام که ما فیلمها را نمیسازیم بلکه آنها را مشق میکنیم. فیلمها از قبل آماده هستند و ما صرفا باید آنها را ضبط کنیم.
عباس میرزایی درباره دلایل استفاده از یک جوان 16 ساله بعنوان راوی یکی از مستندها گفت: داریوش رضایی راوی 16 ساله ما در انجمن سینمای جوان شاگرد من بود و وقتی بنا شد درباره شهید شوشتری فیلم بسازم او با صراحت یک نوجوان ناآگاه به من گفت چرا میخواهی درباره یک قاتل فیلم بسازی؟ این پاسخ او که ناشی از عدم آگاهی کامل از زندگی این شهید بود باعث شد که خودش را به عنوان راوی کار انتخاب کنم که بیاید و از نزدیک با چگونگی زندگی شهید آشنا شود. دیری نگذشت که حین کار در این مستند دیدگاه داریوش نسبت به بسیاری از مسائل و از جمله شهید شوشتری کامل شد.
کم کاری داعیه داران سینمای جنگ
داریوش رضایی نیز درباره حضورش به عنوان راوی «سردار» اظهار داشت: بیشتر از هر اتفاق دیگری این تجربیات خودم حین پروسه فیلمبرداری بود که به کارم آمد. تازه بعد از بازگشت از بلوچستان و پایان فیلمبرداری بود که رفتم به سراغ تحقیق درباره شهدای گمنام و مشغول ساخت فیلم درباره این شهدا شدم. البته فکر میکردم که فیلمسازی برای شهدا با حمایت مدیران روبرو میشود اما تازه فهمیدهام که این مسیر یکی از ناهموارترین مسیرهاست.
جبار آذین در ادامه صحبتهای این راوی نوجوان با اشاره به یکی از مشکلات اساسی فیلمسازی درباره شهدا گفت: بخشی از مشکلات فیلمسازی درباره شهدا به کم کاری گروهی برمی گردد که مدعی این نوع سینما هستند. آنها که مدعی هستند و میراث دار فیلمهای این عرصه هستند در سالهای اخیر آن قدر کم کاری کردهاند که دید مخاطبان را هم نسبت به این نوع سینما تغییر دادهاند.
بیشتر از اینکه نیاز داشته باشیم به فیلمسازی درباره شهدا نیاز داریم به فیلمسازی درباره ائمه و راجع به قرآن
چرایی استفاده از راوی در هر دو مستند «سردار» و «نامهای به مادرم» پرسشی بود که آذین درباره آن از کارگردان این دو مستند پرسید و وی پاسخ داد: در مستند «سردار» میخواستم خودم جلوی دوربین بروم و حرف بزنم اما بعد همان جریان پرسش داریوش رضایی پیش آمد که شرایط را تغییر داد. در مورد مستند «نامهای به مادرم» هم مشکلی داشتیم به نام تعدد روایت درباره شخصیت اصلی. متاسفانه همچنان و بعد از گذشت سالها فیلمسازی در منطقه کردستان مشکلات خاص خود را دارد و من نیز حداقل با 20 روایت مختلف درباره زندگی شخصیت اصلی فیلمام روبرو شدم و چاریای ندیدم جز اینکه با استفاده از راوی، روشی برای بیان نقاط مشترک این روایات پیدا کنم.
عباس رضایی در پایان صحبتهای خود اظهار داشت: فکر میکنیم امروز بیشتر از اینکه نیاز داشته باشیم به فیلمسازی درباره شهدا نیاز داریم به فیلمسازی درباره ائمه و راجع به قرآن چراکه اگر همت، همت شد به واسطه آموزههای قرآن بود و تفکرات ائمه پشتش بود.
مستند «سردار» روایتی ارائه میدهد از زندگی و شهادت سردار نورعلی شوشتری که نه فقط در هشت سال دفاع مقدس که در همه سالهای بعد از جنگ تا لحظه شهات نیز در حال خدمت در مناطق مرزی بود. «نامهای به مادرم» نیز روایتگر بخشهایی از زندگی یک بانوی شهید کرد به نام ناهید فاتحی کرجو است. بانویی که به دلیل عشقش به انقلاب و امام خمینی (ره) توسط گروهی از اعضای کومله به شنیعترین شکل ممکن به شهادت میرسد. نقطه اشتراک هر دو فیلم وجود راویان جوان در آنها بود. در فیلم اول یک پسر نوجوان شانزده ساله روایت فیلم را برعهده دارد و در فیلم دوم نیز بانویی جوان به مرور بخشهایی از زندگی کاراکتر محوری میپردازد.
منتظریم داعش به وجود آید و بعد تازه یاد فیلمسازی درباره آن میافتیم
در نشست گپ و گفت این مستندها علاوه بر جبار آذین منتقد و روزنامه نگار سینما، پژمان لشگریپور تهیه کننده این دو مستند، عباس رضایی کارگردان و نوجوانی به نام داریوش رضایی که راوی یکی از این دو فیلم بود هم حضور داشتند. آغازکننده بحث آذین بود که با اشاره به وضعیت کیفی این دو مستند از ارزش هدفی گفت که پشت ساخت چنین آثاری نهفته است. آذین با بیان اینکه یکی از کمبودهای اساسی سینما و تلویزیون ایران عدم ورود به تصویرسازی شهدای ترور است از لشگریپور خواست درباره روند تولید این کارها توضیحاتی ارائه کند. لشگریپور با بیان اینکه این دو فیلم بخشی از ده فیلم مستندی است که درباره شهدای ترور تولید شدهاند گفت: «در جشنواره قبلی مقاومت که در آن محمد خزاعی دبیر جشنواره به لزوم ساخت آثاری با محوریت شهدای ترور اشاره کرد، شخصا تصمیم گرفتم در این حوزه ورود کنم. بعد از وارد شدن و مانوس شدن با این شهدا زوایای کاملا تازهای از زندگی آنها برای من گشوده شد.
وی با اشاره به اینکه تمامی این ده کاری که در این حوزه تولید کرده کارگردانانی دارد فیلم اولی، ادامه داد: اگر با دانستن این نکته که این آثار فیلم اولی هستند به آنها نگاه کنید حتما با دیدی منصفانهتر به آثار نگاه میکنید. ورود به این حوزه باعث شد متوجه کمبودهای سینمایی شوم که در حوزه شهدای ترور یا شهدای اهل سنت وجود دارد. این خیلی بد است که بسیاری از شهدای ترور حتی در شهر خود هم فراموش شدهاند.
لشگریپور با بیان اینکه هنرمند باید جلوتر از زمان خود حرکت کند افزود: هنرمند نباید منتظر شود تا داعش به وجود آید و بعد تازه برود به سراغ فیلمسازی درباره آفات افراطیگری یا نباید منتظر فجایع غزه باشد و بعد تازه بخواهد درباره آن بیانیه صادر کند. کم کاریهای سینما و تلویزیون آن قدر زیاد شده که همه میپرسند که چرا در دهه 60 حدودا 3 هزارنفر از منافقین اعدام شدند؟ اگر ما با زبان سینما به جوانان میگفتیم که در این مملکت فقط 17 هزار شهید ترور داریم دیگر چنین شبهههایی مطرح نمیشد.
درباره فتحعلیشاه روایت تصویری داریم اما درباره خانواده شهدا، نه!
پژمان لشگریپور با انتقاد از کم کاری ارگانهای ذینفع در کار با مضمون شهدای ترور ادامه داد: حتی یک مستند خوب درباره شهید بهشتی نداریم! یک مستند خوب درباره شهید رجایی نداریم! درباره خانواده شهدا آرشیو تصویریمان فقیر است. ما نیازی داریم به نهضت مستندسازی درباره خانواده شهدا. الان ما درباره فتحعلیشاه هم روایت تصویری داریم چه بلحاظ داستانی و چه بلحاظ مستند اما درباره خانواده شهدا نه.
جبار آذین در ادامه نشست با اشاره به غفلت فرهنگی بزرگی که مدتهاست جامعه ما با آن روبروست گفت: «غفلت فرهنگی بزرگی که در عدم ورود سینماگران به حوزههایی موردنیاز جامعه با آن روبروییم آن قدر جدی شده که رهبری هم درباره آن هشدار میدهد. متاسفم که بگویم بجای رفع مشکل، این غفلتها باز هم تکرار میشود و در نسلهای مختلف یک معضل ثابت مرتب تکثیر میشود.
آذین با اشاره به نقش رسانه ملی در این غفلت فرهنگی ادامه داد: چرا رسانه ملی ما نباید سردمدار مبارزه با این غفلت باشد؟ چرا رسانه ملی باید یکی از غافلان فرهنگی باشد؟ این همه امکانات دست مسئولین است چرا از آن درست استفاده نمیکنند؟ چرا حتی این جربزه را ندارند که از همان آثاری که تولید شده هم به درستی استفاده شود؟ چرا مستندهایی مانند اینکه اتفاقا نسل جوان تشنه دیدن آنهاست در سبد پخش رسانه ملی قرار نمیگیرد؟
ما فیلم نمیسازیم بلکه آنها را مشق میکنیم
در ادامه نشست جبار آذین از عباس میرزایی کارگردان مستند درباره چگونگی درگیری با سوژهای به نام شهدای ترور پرسید و وی نیز پاسخ داد: در این سالهایی که فیلم میسازم هر بار بیشتر از دفعه قبل دیدم نسبت به جهان اطراف تغییر پیدا کرده و به این باور رسیدهام که اگر کمبودی در سینما وجود دارد مشکل از خود ماست. من اگر فیلمساز خوبی باشم و اثر خوبی بیافرینم حتما کار بعدی هم به من پیشنهاد میشود.
وی ادامه داد: من به این باور رسیدهام که ما فیلمها را نمیسازیم بلکه آنها را مشق میکنیم. فیلمها از قبل آماده هستند و ما صرفا باید آنها را ضبط کنیم.
عباس میرزایی درباره دلایل استفاده از یک جوان 16 ساله بعنوان راوی یکی از مستندها گفت: داریوش رضایی راوی 16 ساله ما در انجمن سینمای جوان شاگرد من بود و وقتی بنا شد درباره شهید شوشتری فیلم بسازم او با صراحت یک نوجوان ناآگاه به من گفت چرا میخواهی درباره یک قاتل فیلم بسازی؟ این پاسخ او که ناشی از عدم آگاهی کامل از زندگی این شهید بود باعث شد که خودش را به عنوان راوی کار انتخاب کنم که بیاید و از نزدیک با چگونگی زندگی شهید آشنا شود. دیری نگذشت که حین کار در این مستند دیدگاه داریوش نسبت به بسیاری از مسائل و از جمله شهید شوشتری کامل شد.
کم کاری داعیه داران سینمای جنگ
داریوش رضایی نیز درباره حضورش به عنوان راوی «سردار» اظهار داشت: بیشتر از هر اتفاق دیگری این تجربیات خودم حین پروسه فیلمبرداری بود که به کارم آمد. تازه بعد از بازگشت از بلوچستان و پایان فیلمبرداری بود که رفتم به سراغ تحقیق درباره شهدای گمنام و مشغول ساخت فیلم درباره این شهدا شدم. البته فکر میکردم که فیلمسازی برای شهدا با حمایت مدیران روبرو میشود اما تازه فهمیدهام که این مسیر یکی از ناهموارترین مسیرهاست.
جبار آذین در ادامه صحبتهای این راوی نوجوان با اشاره به یکی از مشکلات اساسی فیلمسازی درباره شهدا گفت: بخشی از مشکلات فیلمسازی درباره شهدا به کم کاری گروهی برمی گردد که مدعی این نوع سینما هستند. آنها که مدعی هستند و میراث دار فیلمهای این عرصه هستند در سالهای اخیر آن قدر کم کاری کردهاند که دید مخاطبان را هم نسبت به این نوع سینما تغییر دادهاند.
بیشتر از اینکه نیاز داشته باشیم به فیلمسازی درباره شهدا نیاز داریم به فیلمسازی درباره ائمه و راجع به قرآن
چرایی استفاده از راوی در هر دو مستند «سردار» و «نامهای به مادرم» پرسشی بود که آذین درباره آن از کارگردان این دو مستند پرسید و وی پاسخ داد: در مستند «سردار» میخواستم خودم جلوی دوربین بروم و حرف بزنم اما بعد همان جریان پرسش داریوش رضایی پیش آمد که شرایط را تغییر داد. در مورد مستند «نامهای به مادرم» هم مشکلی داشتیم به نام تعدد روایت درباره شخصیت اصلی. متاسفانه همچنان و بعد از گذشت سالها فیلمسازی در منطقه کردستان مشکلات خاص خود را دارد و من نیز حداقل با 20 روایت مختلف درباره زندگی شخصیت اصلی فیلمام روبرو شدم و چاریای ندیدم جز اینکه با استفاده از راوی، روشی برای بیان نقاط مشترک این روایات پیدا کنم.
عباس رضایی در پایان صحبتهای خود اظهار داشت: فکر میکنیم امروز بیشتر از اینکه نیاز داشته باشیم به فیلمسازی درباره شهدا نیاز داریم به فیلمسازی درباره ائمه و راجع به قرآن چراکه اگر همت، همت شد به واسطه آموزههای قرآن بود و تفکرات ائمه پشتش بود.