در مسیری که هر روزه از آن می گذرم مغازه هایی وجود دارند که فروشندگان آن زن اند. از فروشندگان موادّ غذایی تا عرضه کنندگان محصولات ورزشی. از آن ها که در داروخانه کار می کنند، تا آچار بدستانی که در چاله های تعویض روغن مشغول کارند! شوهران این بانوان زحمتکش -غالبا - تحصیل کردگان بیکارند. از فارغ التحصیلان کشاورزی تا کارشناسان ارشد.
شهدای ایران: سخن من امّا این ها نیست. یعنی به این کار ندارم که نقش بانوان در خانه عوض شده، و ملاک قیّومیّت آقایان نسبت به بانوان را به کلّی تغییر داده. مردان تا اطلاع ثانوی نان آوران خانواده نیستند، و آن "درجه" ای را که قرآن حکیم مایه برتری آن ها می داند-الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ .... بِما أنفَقوا مِن أموالِهِم(نساء:۳۴)...و لِلرِّجالِ عَلیهِنَّ دَرَجَة(بقره:۲۲۸)... و فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ بِأموالِهِم و أنفسِهِم عَلَی القاعِدینَ دَرَجَةً(نساء: ۹۵)- از دست داده اند. سخن من این ها نیست و با کار کردن بانوان مشکلی ندارم.
سخن اینجا است که برخی از این بانوان ملبّس به چادرند. آن هم چادر کامل همراه با مقنعه ای که به سر دارند. تا به اینجای کارهم اشکالی نیست. مشکل اینجا است که دلواپسان محترم چشمانشان را به ساپورت بد حجابان فرو دوخته اند، و سرشان را بالا نمی آورند تا آرایش غلیظ و نامتعارف برخی از "چادریان" را ببینند.
آیه ای در قرآن است که مؤمنان محترم مسلّماً با آن آشنایند. قُل لِلمؤمِنینَ یَغُضّوا من أبصارِهِم ... یعنی به مؤمنان بگو چشمانشان را پایین بیندازند(نور:۳۰). در شأن نزول آیه نقل است که جوانی انصاری محو تماشای زنی شد که روسری اش را به پشت گوش بسته بود. داخل كوچه تنگى شدند، و در آنجا استخوان و يا شيشه اى كه در ديوار بود به صورت جوان گير كرد و آن را شكافت. جوان شکایت به رسول الله برد، که از زنان بخواهند که بناگوش خود را بپوشانند و حواس جوانان را پرت نکنند. پیامبر که این را شنیدند، از جوانان مؤمن خواستند تا در برابر نامحرمان کنجکاوی نکنند و به انگشتان پای خود خیره شوند.
در زمان نزول این آیه، هنوز سوره برائت نازل نشده بود. پس بوده اند زنانی که برهنه طواف می کرده اند و بانوانی که نه فقط حجاب، بلکه "لباس" بر تن نداشته اند. سوره برائت که نازل شد، به این گروه از زنان چهارماهی فرصت دادند تا در رفتار خود تجدید نظر کنند ( یعنی نه حجاب که فعلاً لباس بپوشند!). امّا تا آن زمان، مردان وظیفه داشتند تا نوک انگشتان پای خود را نگاه کنند (چنان که زنان نیز نسبت به مردان نامحرم همین وظیفه را داشتند)، نه آنکه غضّ بصر را به معنی خیره شدن به "پاهای طرف مقابل" بگیرند.
مؤمنین محترمی که چشمانشان را پایین می اندازند تا "صورت" نامحرمان را نبینند، به جای پیروی از فرمایش پیامبر - یعنی خیره شدن به پای خود نه دیگران پاهای طرف مقابل را عرصه نگاه خود قرار می دهند. این است که "ساپورت" و "تونیک" و "سارافون" بانوان توجّهشان را جلب می کند. درست مانند بناگوش آن خانمی که توجّه جوان اهل مدینه را جلب کرد! بنابراین به اصرار از بانوان بدحجاب می خواهند که پاهایشان را بپوشانند و فکر مانتوی کوتاه را از سرشان بیرون کنند.
به فرض، بخش قابل توجّهی از بانوان سخن آقایان را بپذیرند و مانتوهاشان را بلند کنند. با آن دسته از چادریان محترم چه کار کنیم که هفتصد قلم آرایش کرده اند؟! به این برادران پیشنهاد می کنم - از باب حکم ثانویه هم که شده - به صورت برخی چادریان محترم نگاه کنند، پیش از آن که به فکر اسافل اعضای بی چادران باشند. و مگر همین کار را نمی کنند، وقتی که به نماهای نزدیک (کلوز آپ) برنامه های تلویزیون خیره می شوند؟! نمی شود که به سبک پخش زنده مراسم جشنواره فیلم فجر، کارگردانان را مجبور کنیم که همه نماها را "لانگ شات" بگیرند. مخصوصاً کارگردانی مثل سیروس مقدّم را که مانند عباس کیارستمی به "کلوز آپ" علاقه وافری دارد، و ضمناً نزول خوار محلّ را هم - در کَنَفِ حمایت نیروی انتظامی - به سر وقت بدهکاران بدبخت می فرستد. کار به این ندارم که نگاه کردن مستقیم به زنان "بی حجاب" در تلویزیون و سینما چه حکمی دارد و آیا مصداق نگاه در آینه - که برخی فقهاء نگاه کردن نامحرم را از آن طریق تجویز کرده اند - می شود؟!
خانم "A" در کشور "B" بی حجاب است. در "هالیوود" و "رولینگ استونز" و "هِوی متال" و ... هم کار نمی کند! شوهرش هم خانه نشین نیست و در گرداندن چرخ اقتصاد خانوار نقش دارد. نه دماغش را عمل کرده، نه -مانند دلقکان سیرک - انبوهی از ریمل و پن کیک و ماتیک به صورت خود مالیده، و نه به مواضع مختلف بدنش پروتز و بوتاکس تزریق کرده. موقع سخن گفتن هم، مثل کرم نمی لولد و "عشوه شتری" نمی ریزد! "A" های بی حجاب و البته عفیف، آن اندازه که برخی چادریان محترم "exotic" هستند، متبرّج نیستند.
چند هفته پیش یادداشتی نوشتم و به دست عزیزان "الف" دادم. در آن نوشته گریزی داشتم به فوتبال و جام جهانی. گفتم که سیاست یک بام و دو هوا، راه به جایی نمی برد. یا جام جهانی برایمان مهم است و بابتش پول خرج می کنیم؛ که در اینصورت باید به حواشی آن - مثل آن خانم دِکُلته پوش مجری - تن در دهیم. یا منافقیم و در عین اعتراض به لباس فلان هنرپیشه زن، چشم بر دُم اسب فلان بازیکن فوتبال و خالکوبی آن دیگری می بندیم! اگر غیر متعارف بودن (بخوانید مُد) خوب است، برای همه خوب است. اگر هم قابل تخفیف است، مرد و زن و فوتبالیست و بازیگر و آدم عادی نمی شناسد. اگر هم کلّاً بد است، تکلیف آن شاعر "ارزشی" که در تلویزیون آستین کُتش را کنده، روشن می شود.
الغرض...پس از عمری توغّل در فقه و فلسفه، به اجتهاد و عقل خودم پشت کردم و به تماشای مسابقات اسبدوانی نشستم. چرا؟! چون - طبق تشخیص مهندس محترم سیما- بین شلوار بانوان محترم در مانژ اسبدوانی، با ساپورت آنان در خیابان فرق، و تماشا و نمایشِ تلویزیونی اوّلی جایز و دوّمی حرام است! درست مانند تفاوت شلوارک "بازیگر" سینما و شورت "بازیکن" فوتبال. ضمناً فهمیدم که بین شلوارک فلان "بازیگر"، با خالکوبی دست فلان "بازیکن" فرق هست. یکی را نباید پوشید و دیگری را باید برافراشت و بوسید!
خواهران و برادران مشتاق حجاب یا بدحجابی!... چرا خود را خسته می کنید؟!
وقتی کارگردان ناواردی که از فقه و فلسفه هیچ نمی داند بتواند حکم فقهی نزول خوار را به وام گیرنده بینوا تسرّی دهد و نام ارسطو (فیلسوف زن گریز یونان باستان) را به راننده ترانزیتِ مشتاقِ ازدواجِ "پایتخت"، و نام افلاطون (فیلسوف ایده آلیست به شدّت بیزار از پول و ربا) را به نزول خوار سریال "مدینه" اطلاق کند، یکی هم ممکن است کراوات را افسار بخواند!
صدا و سیمای جمهوری اسلامی تا گلو در سوداگری و بازاریابی غرق شده و از اخلاق سخن می گوید. فلان مسئول سابق نظام که اتّهاماتی نسبت به او مطرح شده، نمی تواند در تلویزیون حضور بیابد و از خود دفاع کند. امّا فلان تاجر برنج، آنتن را می خرد.
اسپانسر وقتی معنا دارد که اوّلاً تلویزیون خصوصی باشد، در ثانی در کنار فروش چایِ هندی فریاد "تولید ملّی" سر ندهد، و سوّم... به رقابت دست ردّ نزند. در شرایط غیر رقابتی، پولی که صدا و سیمای ملّی از اسپانسرمی گیرد در حکم "رشوه" است. آنانی که نگران از دست رفتن ایمان مردمند، برای این معضل مشهود فکری بکنند. وقتی در خبر بیست و سی، مجری و مسئول از غیر قانونی بودن پروژه "پدیده شاندیز" سخن می گویند و دو دقیقه بعد رپرتاژ آگهی "پدیده" از همان شبکه پخش می شود، مشکل شرعی خوانندگی زن را هم مفتیان بخش بازرگانی سیما، با دوصدایی دانستن خوانندگان زن حلّ می کنند!
منبع: الف
سخن اینجا است که برخی از این بانوان ملبّس به چادرند. آن هم چادر کامل همراه با مقنعه ای که به سر دارند. تا به اینجای کارهم اشکالی نیست. مشکل اینجا است که دلواپسان محترم چشمانشان را به ساپورت بد حجابان فرو دوخته اند، و سرشان را بالا نمی آورند تا آرایش غلیظ و نامتعارف برخی از "چادریان" را ببینند.
آیه ای در قرآن است که مؤمنان محترم مسلّماً با آن آشنایند. قُل لِلمؤمِنینَ یَغُضّوا من أبصارِهِم ... یعنی به مؤمنان بگو چشمانشان را پایین بیندازند(نور:۳۰). در شأن نزول آیه نقل است که جوانی انصاری محو تماشای زنی شد که روسری اش را به پشت گوش بسته بود. داخل كوچه تنگى شدند، و در آنجا استخوان و يا شيشه اى كه در ديوار بود به صورت جوان گير كرد و آن را شكافت. جوان شکایت به رسول الله برد، که از زنان بخواهند که بناگوش خود را بپوشانند و حواس جوانان را پرت نکنند. پیامبر که این را شنیدند، از جوانان مؤمن خواستند تا در برابر نامحرمان کنجکاوی نکنند و به انگشتان پای خود خیره شوند.
در زمان نزول این آیه، هنوز سوره برائت نازل نشده بود. پس بوده اند زنانی که برهنه طواف می کرده اند و بانوانی که نه فقط حجاب، بلکه "لباس" بر تن نداشته اند. سوره برائت که نازل شد، به این گروه از زنان چهارماهی فرصت دادند تا در رفتار خود تجدید نظر کنند ( یعنی نه حجاب که فعلاً لباس بپوشند!). امّا تا آن زمان، مردان وظیفه داشتند تا نوک انگشتان پای خود را نگاه کنند (چنان که زنان نیز نسبت به مردان نامحرم همین وظیفه را داشتند)، نه آنکه غضّ بصر را به معنی خیره شدن به "پاهای طرف مقابل" بگیرند.
مؤمنین محترمی که چشمانشان را پایین می اندازند تا "صورت" نامحرمان را نبینند، به جای پیروی از فرمایش پیامبر - یعنی خیره شدن به پای خود نه دیگران پاهای طرف مقابل را عرصه نگاه خود قرار می دهند. این است که "ساپورت" و "تونیک" و "سارافون" بانوان توجّهشان را جلب می کند. درست مانند بناگوش آن خانمی که توجّه جوان اهل مدینه را جلب کرد! بنابراین به اصرار از بانوان بدحجاب می خواهند که پاهایشان را بپوشانند و فکر مانتوی کوتاه را از سرشان بیرون کنند.
به فرض، بخش قابل توجّهی از بانوان سخن آقایان را بپذیرند و مانتوهاشان را بلند کنند. با آن دسته از چادریان محترم چه کار کنیم که هفتصد قلم آرایش کرده اند؟! به این برادران پیشنهاد می کنم - از باب حکم ثانویه هم که شده - به صورت برخی چادریان محترم نگاه کنند، پیش از آن که به فکر اسافل اعضای بی چادران باشند. و مگر همین کار را نمی کنند، وقتی که به نماهای نزدیک (کلوز آپ) برنامه های تلویزیون خیره می شوند؟! نمی شود که به سبک پخش زنده مراسم جشنواره فیلم فجر، کارگردانان را مجبور کنیم که همه نماها را "لانگ شات" بگیرند. مخصوصاً کارگردانی مثل سیروس مقدّم را که مانند عباس کیارستمی به "کلوز آپ" علاقه وافری دارد، و ضمناً نزول خوار محلّ را هم - در کَنَفِ حمایت نیروی انتظامی - به سر وقت بدهکاران بدبخت می فرستد. کار به این ندارم که نگاه کردن مستقیم به زنان "بی حجاب" در تلویزیون و سینما چه حکمی دارد و آیا مصداق نگاه در آینه - که برخی فقهاء نگاه کردن نامحرم را از آن طریق تجویز کرده اند - می شود؟!
خانم "A" در کشور "B" بی حجاب است. در "هالیوود" و "رولینگ استونز" و "هِوی متال" و ... هم کار نمی کند! شوهرش هم خانه نشین نیست و در گرداندن چرخ اقتصاد خانوار نقش دارد. نه دماغش را عمل کرده، نه -مانند دلقکان سیرک - انبوهی از ریمل و پن کیک و ماتیک به صورت خود مالیده، و نه به مواضع مختلف بدنش پروتز و بوتاکس تزریق کرده. موقع سخن گفتن هم، مثل کرم نمی لولد و "عشوه شتری" نمی ریزد! "A" های بی حجاب و البته عفیف، آن اندازه که برخی چادریان محترم "exotic" هستند، متبرّج نیستند.
چند هفته پیش یادداشتی نوشتم و به دست عزیزان "الف" دادم. در آن نوشته گریزی داشتم به فوتبال و جام جهانی. گفتم که سیاست یک بام و دو هوا، راه به جایی نمی برد. یا جام جهانی برایمان مهم است و بابتش پول خرج می کنیم؛ که در اینصورت باید به حواشی آن - مثل آن خانم دِکُلته پوش مجری - تن در دهیم. یا منافقیم و در عین اعتراض به لباس فلان هنرپیشه زن، چشم بر دُم اسب فلان بازیکن فوتبال و خالکوبی آن دیگری می بندیم! اگر غیر متعارف بودن (بخوانید مُد) خوب است، برای همه خوب است. اگر هم قابل تخفیف است، مرد و زن و فوتبالیست و بازیگر و آدم عادی نمی شناسد. اگر هم کلّاً بد است، تکلیف آن شاعر "ارزشی" که در تلویزیون آستین کُتش را کنده، روشن می شود.
الغرض...پس از عمری توغّل در فقه و فلسفه، به اجتهاد و عقل خودم پشت کردم و به تماشای مسابقات اسبدوانی نشستم. چرا؟! چون - طبق تشخیص مهندس محترم سیما- بین شلوار بانوان محترم در مانژ اسبدوانی، با ساپورت آنان در خیابان فرق، و تماشا و نمایشِ تلویزیونی اوّلی جایز و دوّمی حرام است! درست مانند تفاوت شلوارک "بازیگر" سینما و شورت "بازیکن" فوتبال. ضمناً فهمیدم که بین شلوارک فلان "بازیگر"، با خالکوبی دست فلان "بازیکن" فرق هست. یکی را نباید پوشید و دیگری را باید برافراشت و بوسید!
خواهران و برادران مشتاق حجاب یا بدحجابی!... چرا خود را خسته می کنید؟!
وقتی کارگردان ناواردی که از فقه و فلسفه هیچ نمی داند بتواند حکم فقهی نزول خوار را به وام گیرنده بینوا تسرّی دهد و نام ارسطو (فیلسوف زن گریز یونان باستان) را به راننده ترانزیتِ مشتاقِ ازدواجِ "پایتخت"، و نام افلاطون (فیلسوف ایده آلیست به شدّت بیزار از پول و ربا) را به نزول خوار سریال "مدینه" اطلاق کند، یکی هم ممکن است کراوات را افسار بخواند!
صدا و سیمای جمهوری اسلامی تا گلو در سوداگری و بازاریابی غرق شده و از اخلاق سخن می گوید. فلان مسئول سابق نظام که اتّهاماتی نسبت به او مطرح شده، نمی تواند در تلویزیون حضور بیابد و از خود دفاع کند. امّا فلان تاجر برنج، آنتن را می خرد.
اسپانسر وقتی معنا دارد که اوّلاً تلویزیون خصوصی باشد، در ثانی در کنار فروش چایِ هندی فریاد "تولید ملّی" سر ندهد، و سوّم... به رقابت دست ردّ نزند. در شرایط غیر رقابتی، پولی که صدا و سیمای ملّی از اسپانسرمی گیرد در حکم "رشوه" است. آنانی که نگران از دست رفتن ایمان مردمند، برای این معضل مشهود فکری بکنند. وقتی در خبر بیست و سی، مجری و مسئول از غیر قانونی بودن پروژه "پدیده شاندیز" سخن می گویند و دو دقیقه بعد رپرتاژ آگهی "پدیده" از همان شبکه پخش می شود، مشکل شرعی خوانندگی زن را هم مفتیان بخش بازرگانی سیما، با دوصدایی دانستن خوانندگان زن حلّ می کنند!
منبع: الف