شما را به خدا قسمتان مي دهم، ماهواره ها را جمع کنيد! زندگي ام در حال نابودي است... جوان ۲۵ ساله در حالي اين جملات را خطاب به ماموران کلانتري طرقبه مي گفت که بغضش ترکيده بود.
شهدای ایران: او در ميان هاي هاي گريه ادامه داد: زن ۴۵ ساله اي را که به اتهام رابطه و مواد مخدر دستگير کرده ايد مادر زن من است اما همسرم نيز مانند مادرش و به تقليد از فيلم هاي ماهواره اي زندگي را براي من به جهنمي سوزان تبديل کرده است ديگر نمي توانم او را با اين گونه وضعيت بدحجابي تحمل کنم. دختر محجبه اي که ۳ سال قبل با او ازدواج کردم اکنون مروج بي بند و باري شده است و افکار شيطاني او عذابم مي دهد.وقتي با او آشنا شدم مانند من در دانشگاه تحصيل مي کرد و دختري با حيا و با حجاب بود اما چون پدرش کارگر ساده اي بود آن ها در يکي از شهرک هاي حاشيه اي مشهد زندگي مي کردند و من به خاطر اين که خانواده ام با ازدواج ما مخالفت نکنند، يک واحد آپارتمان ۵۰ متري در يکي از نقاط معروف مشهد برايشان خريدم و بدين ترتيب آن ها به محل جديد اسباب کشي کردند و ما با هم ازدواج کرديم. چند ماه بعد با اصرار مادرزنم و به خاطر اين چشم و هم چشمي که همسايگان مجتمع «ماهواره» داشتند آن ها هم متاسفانه ديش ماهواره را پشت بام منزل نصب کردند. مدتي بعد مادرزنم با تبليغات واهي «لاغري» به کلاس هاي بدنسازي رفت و از داروهايي که براي لاغري در ماهواره تبليغ مي شد استفاده کرد اما چند ماه از اين ماجرا نگذشته بود که متوجه شد به داروهاي مذکور معتاد شده است از آن روز به بعد و با راهنمايي يکي از دوستانش که در کلاس هاي بدنسازي با او آشنا شده بود به مصرف «شيشه» روي آورد و براي تامين مخارج مواد مصرفي اش با فروشنده «شيشه» رابطه داشت و بدين ترتيب پاي او به لانه هاي فساد باز شد که ماموران براي دومين بار او را دستگير کردند اما در اين ميان متاسفانه همسر من هم با تاثيرپذيري از فيلم ها و سريال هاي ماهواره اي ديگر نماز و روزه را کنار گذاشته و به زني بدحجاب و بي بند و بار تبديل شده است. در طول دوران نامزدي ۲ بار او را طلاق دادم اما هر بار با دخالت خانواده و بزرگ ترها و همچنين به اميد روزي که همسرم متوجه اشتباهاتش شود دوباره با هم ازدواج کرديم و اين بار سوم است که براي آخرين بار او را به عقد خودم درآوردم اما باز هم مي بينيد که وضعيت اين زندگي با وجود شيطان آرامي مانند «ماهواره» هيچ تغييري نکرده است. شما را به خدا، اين شيطان هايي را که پشت بام «انسانيت» لانه کرده اند جمع کنيد! جوان ۲۵ ساله با چشماني اشکبار اين جملات را گفت و کلانتري را ترک کرد تا چاره اي براي زندگي اش بينديشد.
ماجراي واقعي- با همکاري فرماندهي انتظامي طرقبه و شانديز
منبع: خراسان
ماجراي واقعي- با همکاري فرماندهي انتظامي طرقبه و شانديز
منبع: خراسان