نسل کشی از نوع صهیونیسم
بیش از ۱۵۰۰ کودک شهید فلسطینی، هزاران مجروح و بیش از ۱۰ هزار کودکی که اسارت را تجربه کردهاند نشان دهنده آن است که چیزی جز «نسلکشی» خواست رژیم اشغالگر قدس نیست. سازمان ملل کجای داستان این جنگ ایستاده است؟
به گزارش شهدای ایران؛ بعد از گذشت 16 روز مقاومت در نوار غزه دکتر «اشرف القدره» سخنگوی وزارت بهداشت فلسطین اعلام کرد: «حملات جنگندهها، توپخانهها و قایقهای جنگی اسرائیل به مناطق مختلف نوار غزه، صبح امروز شمار شهدا را به 636 نفر از جمله 162 کودک و 78 زن رساند و دستکم 4040 مجروح به جای گذاشت».
162 کودکی که تقدیرشان با خون نوشته شده است و زندگیشان با آتش و خمپاره پیوند خورده است. این کودکان در هجوم صهیونیستها بهصورتهای فجیعی به شهادت میرسند. تصاویر دلخراشی از اجساد متلاشی شده کودکان شهید فلسطینی و کودکان مجروحی که شدت جراحات امیدی بر سلامتیشان باقی نمیگذارد از حملات این چند روز صهیونیستها در سایتهای مختلف، خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی منتشر شده است. انعکاس جنایات رژیم صهیونیستی در خانههای مسکونی این کودکان چیزی نیست که بتوان اخبار و تصاویر آن را به تیغ سانسور خبری رسانههای دنیا آلود.
در میان آتش برافروخته ظلم صهیونیستهای غاصب به نوار غزه بیدفاعترین قربانیان کودکان فلسطینی هستند، کودکانی که نه از سیاست اسرائیل چیزی میفهمند و نه از نقشه جعلی آن که بر زندگی همنسلانشان سایه افکنده است.
470 کودک فلسطینی در جنگ 22روزه به شهادت رسیدند/ بیش از 10 هزار کودک اسارت در اسرائیل را تجربه کردهاند
همین آمار دلخراش میگوید 470 کودک فلسطینی طی 22 روز یورش به غزه، شهید شدند. در آمار نزدیک به 1500 شهید فلسطینی این جنگ، اسامی 410 خردسال، 104 زن و حدود 100 سالمند دیده میشود. از بین نزدیک به 5000 هزار مجروح این جنگ، صدها زن و کودک با از دست دادن یکی از اعضای مهم بدن خود از جمله دست، پا، چشم و دیگر اعضای اساسی بدنشان دچار معلولیتهای مادام العمر شدهاند.
چندی پیش و پیش از شروع جنگ غزه «کمال الشرافی» وزیر امور اجتماعی فلسطین بر ضرورت تصویب قانون حمایت از کودکان فلسطینی تأکید کرده و گفته بود: «از ابتدای سال 2000 میلادی تاکنون 1520 کودک و نوجوان فلسطینی شهید و بیش از 6000 نفر مجروح شدهاند».
آمار دیگر نشان میدهد در مجموع تجاوزات رژیم صهیونیستی بیش از 2000 کودک دیگر جراحت جنگی را در فصل آغازین زندگیشان تجربه کردند. بیش از 10 هزار کودک از سال2000 بخشی از زندگی نوپایشان را در بازداشت زندانهای اسرائیل گذراندهاند تا نکند در آنسوی سردی میلههای شکنجهگاه صهیونیست، قطعهسنگی دست بگیرند و فریادی شوند بر تن آهنین نفربرهای اسرائیلی.
نسلکشی فلسطینیان تنها هدف رژیم اشغالگر
نیمنگاهی بر این آمار و مستندهای ویران جنگ نشان دهنده آن است که چیزی جز «نسلکشی» خواست رژیم اشغالگر قدس نیست. اگرچه این رژیم گاهی سعی در القای این ادعا داشت که از تعرض به غیرنظامیان دوری میکند اما در عمل حتی برای دورانی کوتاه نتوانست بر این ادعای پوشالی خود بماند. این ادعا هنوز هم با جنایات آشکار رژیم صهیونیستی از جانب نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مطرح میشود. او روز گذشته در کنفرانس خبری مشترک با بان کی مون دبیر کل سازمان ملل گفت: تمام تلاش خود را برای حفظ جان غیرنظامیان در غزه انجام میدهیم.
وقتی میگوییم کودکان بیدفاع غزه مظلومترین قربانیان این تهاجمات هستند یعنی از کسانی سخن میگوییم که هنوز نمیتوانند درک کنند که در میانه ارض موعود صهیونیستهایی قرار گرفتهاند که در تورات از نهر مصر، نیل تا فرات معرفی شده است. فلسطین کنونی فقط بخشی از آن است. فرصت بزرگ شدن از بسیاری از این کودکان گرفته میشود و زیر بمباران مکرر رژیم صهیونیستی جان میدهند.
کودکان فلسطینی کابوسی برای اسرائیل
دشمن با همه امکانات رنگارنگ و حمایتهای پرلعابش در دنیا بهغیر هیبتی توخالی چیزی برای عرض اندام کردن ندارد. کابوس آنکه هرکدام از این کودکان فلسطینی با بزرگ شدنش، آتشی برای موشکهای حماس شود و خواب را از چشمان تلآویو نشینان برباید یا اینکه تهدیدی بشوند برای تولد «خاورمیانه بزرگ»، بهانهای است تا بهراحتی گلوله به خورد طفلهای در گهواره خوابیده بدهند و حتی شعارهای بشردوستانه خود را هم فراموش کنند، زیرا از نگاه آنها این شعارها فقط در نسلکشی ساختگی قوم یهود به کار میآید.
خوی وحشیگری، سالهاست فقط با کلمه «صهیونیسم» بهطور کامل معنا میشود، همان که با ساخت داستان هولوکاست، برای خود مجوز نسلکشی و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان را صادر میکنند و با توسل به زور و فریاد اسلحه به سرزمین موعودشان چنگ میاندازند. فرزندان ناخلف اسرائیل از زمان نافرمانی از پدرشان یعقوب نبی(ع) و نابرادری با برادرشان یوسف(ع)، با اولیای الهی سر ناسازگاری پیدا کردند. آنان که اقلیتی کوچک بودند، اما بیشترین پیامبران را تجربه کردند تا شاید نسل نافرمانشان اندکی هدایت یابد. اما هنوز که هنوز است میان فرزندان یهودا، رسم بر نافرمانی است. دیروز پیراهن خونآلود یوسف و گوساله سامری بهانه بود و امروز معبد سلیمان، سرزمین موعود و افسانه هولوکاست به نمادی برای مظلوم نمایی و تحریف تاریخ تبدیل شده است. خیلی وقت است تیغ سانسور رسانههای دنیا از نوک قلم، برای منافع ژورنالیستی صهیون تیزتر شده است.
سازمان ملل کجای داستان جنگ ایستاده است؟
اما سازمانهای بین المللی در این میان در کدامین مسیر قدم گذاشتهاند؟ نهتنها همچون تجاوزات قبلی رژیم صهیونیستی بیشتر از ابراز تأسف برای مردم غزه واکنشی نداشتهاند بلکه این بار بان کی مون دبیرکل سازمان ملل در کنفرانس خبری مشترک با نتانیاهو پا را فراتر نهاده گفت: «حکومت جدید فلسطین باید خشونت را کنار بگذارد و اسرائیل رابه رسمیت بشناسد. باید شلیک موشک از غزه متوقف شود.» سازمان ملل در کجای داستان این جنگ ایستاده است؟
در این میان شیوخ عرب بهجای برادری با هممسلکانشان بر کاخ جاهلیت خود تکیه زدهاند و غلظت خونهای لختهشده زخمهای کودکان را با برجستگی دلارهای آمریکایی و خرج منافع حکومتی میسنجند. طنین صدای مظلومیت فلسطینیان روزهدار در غزه در گوش تاریخ میپیچد که میگویند: «ویلکم یا اعراب!»
نگاه کردن به عکسهای دلیرمردان کوچک فلسطینی و گوش کردن به لحن کلامشان که از زندگیشان میگویند نشان دهنده آن است که بدانیم چقدر بزرگ شدهاند میان بارش جنگ در زمین بازیشان... با بدنِهایی نحیف از مقاومت میگویند ... اینان فرزندان مبارزهاند. اگرچه هیچگاه فرصت نکردهاند کودکی را تجربه کنند اما روح بزرگشان نویدی بر پیروزی قریب الوقوع ایمانشان دارد. زیرا با وجود قلیل بودنشان، چون در جبهه مظلومیت و حقاند، بهیقین پیروز میداناند.
162 کودکی که تقدیرشان با خون نوشته شده است و زندگیشان با آتش و خمپاره پیوند خورده است. این کودکان در هجوم صهیونیستها بهصورتهای فجیعی به شهادت میرسند. تصاویر دلخراشی از اجساد متلاشی شده کودکان شهید فلسطینی و کودکان مجروحی که شدت جراحات امیدی بر سلامتیشان باقی نمیگذارد از حملات این چند روز صهیونیستها در سایتهای مختلف، خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی منتشر شده است. انعکاس جنایات رژیم صهیونیستی در خانههای مسکونی این کودکان چیزی نیست که بتوان اخبار و تصاویر آن را به تیغ سانسور خبری رسانههای دنیا آلود.
در میان آتش برافروخته ظلم صهیونیستهای غاصب به نوار غزه بیدفاعترین قربانیان کودکان فلسطینی هستند، کودکانی که نه از سیاست اسرائیل چیزی میفهمند و نه از نقشه جعلی آن که بر زندگی همنسلانشان سایه افکنده است.
470 کودک فلسطینی در جنگ 22روزه به شهادت رسیدند/ بیش از 10 هزار کودک اسارت در اسرائیل را تجربه کردهاند
همین آمار دلخراش میگوید 470 کودک فلسطینی طی 22 روز یورش به غزه، شهید شدند. در آمار نزدیک به 1500 شهید فلسطینی این جنگ، اسامی 410 خردسال، 104 زن و حدود 100 سالمند دیده میشود. از بین نزدیک به 5000 هزار مجروح این جنگ، صدها زن و کودک با از دست دادن یکی از اعضای مهم بدن خود از جمله دست، پا، چشم و دیگر اعضای اساسی بدنشان دچار معلولیتهای مادام العمر شدهاند.
چندی پیش و پیش از شروع جنگ غزه «کمال الشرافی» وزیر امور اجتماعی فلسطین بر ضرورت تصویب قانون حمایت از کودکان فلسطینی تأکید کرده و گفته بود: «از ابتدای سال 2000 میلادی تاکنون 1520 کودک و نوجوان فلسطینی شهید و بیش از 6000 نفر مجروح شدهاند».
آمار دیگر نشان میدهد در مجموع تجاوزات رژیم صهیونیستی بیش از 2000 کودک دیگر جراحت جنگی را در فصل آغازین زندگیشان تجربه کردند. بیش از 10 هزار کودک از سال2000 بخشی از زندگی نوپایشان را در بازداشت زندانهای اسرائیل گذراندهاند تا نکند در آنسوی سردی میلههای شکنجهگاه صهیونیست، قطعهسنگی دست بگیرند و فریادی شوند بر تن آهنین نفربرهای اسرائیلی.
نسلکشی فلسطینیان تنها هدف رژیم اشغالگر
نیمنگاهی بر این آمار و مستندهای ویران جنگ نشان دهنده آن است که چیزی جز «نسلکشی» خواست رژیم اشغالگر قدس نیست. اگرچه این رژیم گاهی سعی در القای این ادعا داشت که از تعرض به غیرنظامیان دوری میکند اما در عمل حتی برای دورانی کوتاه نتوانست بر این ادعای پوشالی خود بماند. این ادعا هنوز هم با جنایات آشکار رژیم صهیونیستی از جانب نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مطرح میشود. او روز گذشته در کنفرانس خبری مشترک با بان کی مون دبیر کل سازمان ملل گفت: تمام تلاش خود را برای حفظ جان غیرنظامیان در غزه انجام میدهیم.
وقتی میگوییم کودکان بیدفاع غزه مظلومترین قربانیان این تهاجمات هستند یعنی از کسانی سخن میگوییم که هنوز نمیتوانند درک کنند که در میانه ارض موعود صهیونیستهایی قرار گرفتهاند که در تورات از نهر مصر، نیل تا فرات معرفی شده است. فلسطین کنونی فقط بخشی از آن است. فرصت بزرگ شدن از بسیاری از این کودکان گرفته میشود و زیر بمباران مکرر رژیم صهیونیستی جان میدهند.
کودکان فلسطینی کابوسی برای اسرائیل
دشمن با همه امکانات رنگارنگ و حمایتهای پرلعابش در دنیا بهغیر هیبتی توخالی چیزی برای عرض اندام کردن ندارد. کابوس آنکه هرکدام از این کودکان فلسطینی با بزرگ شدنش، آتشی برای موشکهای حماس شود و خواب را از چشمان تلآویو نشینان برباید یا اینکه تهدیدی بشوند برای تولد «خاورمیانه بزرگ»، بهانهای است تا بهراحتی گلوله به خورد طفلهای در گهواره خوابیده بدهند و حتی شعارهای بشردوستانه خود را هم فراموش کنند، زیرا از نگاه آنها این شعارها فقط در نسلکشی ساختگی قوم یهود به کار میآید.
خوی وحشیگری، سالهاست فقط با کلمه «صهیونیسم» بهطور کامل معنا میشود، همان که با ساخت داستان هولوکاست، برای خود مجوز نسلکشی و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان را صادر میکنند و با توسل به زور و فریاد اسلحه به سرزمین موعودشان چنگ میاندازند. فرزندان ناخلف اسرائیل از زمان نافرمانی از پدرشان یعقوب نبی(ع) و نابرادری با برادرشان یوسف(ع)، با اولیای الهی سر ناسازگاری پیدا کردند. آنان که اقلیتی کوچک بودند، اما بیشترین پیامبران را تجربه کردند تا شاید نسل نافرمانشان اندکی هدایت یابد. اما هنوز که هنوز است میان فرزندان یهودا، رسم بر نافرمانی است. دیروز پیراهن خونآلود یوسف و گوساله سامری بهانه بود و امروز معبد سلیمان، سرزمین موعود و افسانه هولوکاست به نمادی برای مظلوم نمایی و تحریف تاریخ تبدیل شده است. خیلی وقت است تیغ سانسور رسانههای دنیا از نوک قلم، برای منافع ژورنالیستی صهیون تیزتر شده است.
سازمان ملل کجای داستان جنگ ایستاده است؟
اما سازمانهای بین المللی در این میان در کدامین مسیر قدم گذاشتهاند؟ نهتنها همچون تجاوزات قبلی رژیم صهیونیستی بیشتر از ابراز تأسف برای مردم غزه واکنشی نداشتهاند بلکه این بار بان کی مون دبیرکل سازمان ملل در کنفرانس خبری مشترک با نتانیاهو پا را فراتر نهاده گفت: «حکومت جدید فلسطین باید خشونت را کنار بگذارد و اسرائیل رابه رسمیت بشناسد. باید شلیک موشک از غزه متوقف شود.» سازمان ملل در کجای داستان این جنگ ایستاده است؟
در این میان شیوخ عرب بهجای برادری با هممسلکانشان بر کاخ جاهلیت خود تکیه زدهاند و غلظت خونهای لختهشده زخمهای کودکان را با برجستگی دلارهای آمریکایی و خرج منافع حکومتی میسنجند. طنین صدای مظلومیت فلسطینیان روزهدار در غزه در گوش تاریخ میپیچد که میگویند: «ویلکم یا اعراب!»
نگاه کردن به عکسهای دلیرمردان کوچک فلسطینی و گوش کردن به لحن کلامشان که از زندگیشان میگویند نشان دهنده آن است که بدانیم چقدر بزرگ شدهاند میان بارش جنگ در زمین بازیشان... با بدنِهایی نحیف از مقاومت میگویند ... اینان فرزندان مبارزهاند. اگرچه هیچگاه فرصت نکردهاند کودکی را تجربه کنند اما روح بزرگشان نویدی بر پیروزی قریب الوقوع ایمانشان دارد. زیرا با وجود قلیل بودنشان، چون در جبهه مظلومیت و حقاند، بهیقین پیروز میداناند.