هاشمی در سیبل عقدهگشایی جدیدالاسلامها، خیالبافی برای حصر هاشمی، حمله افراطیون به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، سناریوی حصر هاشمی توسط محافظهکاران کلید خورد!
به گزارش شهدای ایران به نقل از وطن امروز، جملات بالا تیتر مجموعهای از رسانههاست که در برابر توصیههای دلسوزانه «وطنامروز» به هاشمی رفسنجانی به صورت «خودجوش» و «بیمزد و منت» به سناریوپردازی پردامنهای مبادرت ورزیدند. رویه ثابت این چند رسانه زنجیرهای خانوادگی چنین است که روزانه عکس هاشمی رفسنجانی را عامدانه روی جلد کار کرده و برخی موضعگیریهای شبههناک وی را تیتر یک خط خبری خود میکنند. اصرار عجیبی بر هزینهسازی و جریانسازی به محوریت هاشمی دارند و در این میان از کشیدن پی در پی چکهای بیمحل از حساب آبرو و اعتبار وی نیز ابایی ندارند. همچنین در مقابل احزاب و گروههای زیادی را مترصد اجرای توطئه ضد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در کشور جلوه میدهند. یک روز احمدینژاد را رقیب خبیث میدانستند و امروز در دوره به قدرت رسیدن حسن روحانیِ دوست، هراسافکنی از هیولایی موهوم و ناشناخته که نقشه برای هاشمی میکشد را کلید زده، در دستور کار قرار دادهاند! اما پشت پرده چه خبر است و مدیریت این جریان چگونه میاندیشد؟
«ساختن دشمن فرضی» یکی از شیوههای قدیمی سیاسیون کهنهکار است که بهرغم تکیه بر کرسی قدرت، برای بقا و ماندگاری در حکومت از آن استفاده میکنند. امروز در شرایطی قرار داریم که در حوزههای مختلف قدرت میان 2 گروه منفعتطلب، تمامیتخواه و خودمحور کارگزاران و اصلاحات، جنگی با خط آتش مشخص دیده میشود. هر دو گروه یکدیگر را به تفرقهافکنی، فساد اقتصادی – سیاسی، بیهویتی و بحران زیستی متهم میکنند و در عین حال نسبت به فراهم آمدن شرایطی برای بهبود اوضاع در آستانه انتخاباتی دیگر نیز بشدت بدبین هستند. به نظر میرسد در چنین فضایی تلاش برای ایجاد دوقطبی فراحزبی میان هاشمی و گروهی نامشخص که صرفا «دشمن هاشمی» معرفی میشود، دستاویزی برای خوراکسازی درون گروهی و تلاشی ناامیدانه برای کاستن از عمق شکافهای موجود و حرکت به سمت وحدتی استراتژیک باشد. در این میان به نظر میرسد بالارفتن دوز میزان اظهارنظرهای «خودنقیض» هاشمیرفسنجانی در محورهای مختلف متناظر بر سیاستهای کلی نظام و تحریک اخیر وی در افطاری مدیران رسانههای زنجیرهای نیز با برنامه قبلی و با هدف دمیدن در آتش فتنهای جدید صورت میگیرد. اکنون چند جمله فراحزبی ذیل نقشهخوانی اخیر به برافروختگان از یادداشت «استدراج الهی در رفتار هاشمی» عرضه میداریم:
الف- نظام اگر به زعم دلواپسان هاشمیسم تمایلی به کلید زدن برخورد جدی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت حتی نیازی به سرانگشت اصولگرایان نداشت! در مقابل، فضا به مدد سنت استدراج الهی و با خودنقیضی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به سمت انزوای بدون جرح و محترمانه «هاشمیسم» و نه شخص هاشمی رفسنجانی به سرعت در حال حرکت است. نشانههای این رویداد مهم و تاریخی نیز در سیمای محزون و مضطرب جبهه زخمی هواداران قابل مشاهده است.
ب- جدیدالاسلام یا قدیمالاسلام! نسل انقلاب کرده یا افسران جوان متعهد به آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی! نظام هرگز میان هیچکدام از این گروهها که دل در گرو صیانت از مرزهای ایمانی و آرمانی و ملی و بینالمللی ایران دارند، تفاوتی قائل نشده است. در مقابل جمع قابل توجهی از قدیمالاسلامهای انقلابی همان ابتدا اعدام شدند و برخی مثل مسعود رجوی هنوز از آن سوی جوی سهمشان از انقلاب را طلب میکنند.
پس این مرزبندیای نیست که از آن شاهماهی شکار شود! ما همگی سربازان انقلاب هستیم و برای آینده این کشور امیدها داریم. پس تصور نشود نسل جدید برای ساختن ایران باید از «قدیمالاسلامها» یا «کهنه انقلابیها» اجازه بگیرد! بنا بر ارث بردن از انقلاب هم اگر بود همگی به واسطه هزار ارتباط سببی و نسبی از انقلاب ارث میبریم! حتی اگر برخی از کهنه انقلابیون تجدیدنظرطلب، فرضا تصمیم به محروم کردن ملت از ارث انقلاب داشته باشند نیز ما از یک سوم ماترک به حکم خدا بهرهمندیم! دانشگاه آزاد که در این میان رقمی محسوب نمیشود و بحمدالله در گور بردنی هم نیست!
ج- آنچه حساسیت نیروهای انقلابی را در این ایام برانگیخته و در موقعیت حساس جهانی زمینهساز نگارش «توصیهنامه دلسوزانه» قبلی و فعلی شده، برخی موضعگیریهای اخیر هاشمی رفسنجانی در فضای سیاسی کشور در تقابل با شرع و عقل است که اتفاقا آشکارا نیز اعلام شده است. در همین رابطه ذکر برخی اصول ضروری مینماید:
1- صیانت از مرزهای فرهنگی کشور در شرایط جنگی خطرناک فعلی چیزی نیست که با «سانسورچی» خطاب کردن مسؤولان فرهنگی یا تکهپرانیهای مشابه تغییر کرده یا به سمت سیاستهای ابلاغی مستکبران حامی نظام لیبرال سرمایهداری شیفت پیدا کند. پس از قدم زدن در خط مقدم با بالابردن زیرپیراهنی سفید وادادگی اجتناب کنید که چنین اقداماتی قطعا هزینههای جدی در پی خواهد داشت!
2- سایبر جدیدترین مرز بینالمللی است که به واسطه حساسیت بسیار زیاد آن شورایی عالی، مدیریت قانونگذاری و ساماندهی آن را با حکم رهبر انقلاب عهدهدار شده است. بلندگو شدن برای مواضع رسمی آمریکا در حوزه فضای مجازی و تکرار شعار رسمی شورای امنیت ملی این کشور با عنوان جعلی «حمایت از جریان آزاد اطلاعات» مسالهای نیست که نظام و ملت را دچار رودربایستی و خجالت کند و فضا را برای «مستعمرهسازی سایبری کشور» باز کند! پس محترمانه اما با صدای رسا از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میخواهیم از تکرار مواضع رسمی دشمن در حوزه سایبر پرهیز کند.
3- شاید بهتر باشد شاگردان کندذهن کلاس روابط بینالملل گری سیک- برژینسکی که رفت و آمدشان به اتاقهای فکر دشمن در خروار خروار سند رسمی لو رفته افشا شده، فشار بر هاشمی رفسنجانی برای پوشیدن عبای بیاعتبار «مصالحه با آمریکا» را پایان دهند.
4- اقتصاد مقاومتی نسخه شفابخش دارونماهای سمی است که کارگزاران اقتصاد سرمایهداری در داخل کشور سالها به ملت خوراندند. لطفا تلاش برای بازخورانی خوراک مسموم گذشته را پایان دهید!
جنگ ما با سالها عقبماندگی ناشی از بیماری سرمایهداری، توسعه سرطانی و اجرای دقیق نسخههای غلط اندر غلط جهانی در حوزه اقتصاد تازه آغاز شده است. برای پیروزی در این میدان هم قانونگذاری با هدف ایجاد شفافیت اقتصادی لازم است و هم حمایت از تولیدکننده ایرانی اما همقدم با سازندگی اقتصادی نیاز داریم پاکسازی فضا از زالوصفتان خو گرفته با یک عمر مفتخوری و گرانفروشی و گردن فرازی را نیز به حول و قوه الهی اجرایی کنیم. ظاهرا دست کم در این یک حوزه با «ناطق» کارگزاران اشتراک فکری داریم...پس پیش به سوی عدالت علوی!
«ساختن دشمن فرضی» یکی از شیوههای قدیمی سیاسیون کهنهکار است که بهرغم تکیه بر کرسی قدرت، برای بقا و ماندگاری در حکومت از آن استفاده میکنند. امروز در شرایطی قرار داریم که در حوزههای مختلف قدرت میان 2 گروه منفعتطلب، تمامیتخواه و خودمحور کارگزاران و اصلاحات، جنگی با خط آتش مشخص دیده میشود. هر دو گروه یکدیگر را به تفرقهافکنی، فساد اقتصادی – سیاسی، بیهویتی و بحران زیستی متهم میکنند و در عین حال نسبت به فراهم آمدن شرایطی برای بهبود اوضاع در آستانه انتخاباتی دیگر نیز بشدت بدبین هستند. به نظر میرسد در چنین فضایی تلاش برای ایجاد دوقطبی فراحزبی میان هاشمی و گروهی نامشخص که صرفا «دشمن هاشمی» معرفی میشود، دستاویزی برای خوراکسازی درون گروهی و تلاشی ناامیدانه برای کاستن از عمق شکافهای موجود و حرکت به سمت وحدتی استراتژیک باشد. در این میان به نظر میرسد بالارفتن دوز میزان اظهارنظرهای «خودنقیض» هاشمیرفسنجانی در محورهای مختلف متناظر بر سیاستهای کلی نظام و تحریک اخیر وی در افطاری مدیران رسانههای زنجیرهای نیز با برنامه قبلی و با هدف دمیدن در آتش فتنهای جدید صورت میگیرد. اکنون چند جمله فراحزبی ذیل نقشهخوانی اخیر به برافروختگان از یادداشت «استدراج الهی در رفتار هاشمی» عرضه میداریم:
الف- نظام اگر به زعم دلواپسان هاشمیسم تمایلی به کلید زدن برخورد جدی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام داشت حتی نیازی به سرانگشت اصولگرایان نداشت! در مقابل، فضا به مدد سنت استدراج الهی و با خودنقیضی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به سمت انزوای بدون جرح و محترمانه «هاشمیسم» و نه شخص هاشمی رفسنجانی به سرعت در حال حرکت است. نشانههای این رویداد مهم و تاریخی نیز در سیمای محزون و مضطرب جبهه زخمی هواداران قابل مشاهده است.
ب- جدیدالاسلام یا قدیمالاسلام! نسل انقلاب کرده یا افسران جوان متعهد به آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی! نظام هرگز میان هیچکدام از این گروهها که دل در گرو صیانت از مرزهای ایمانی و آرمانی و ملی و بینالمللی ایران دارند، تفاوتی قائل نشده است. در مقابل جمع قابل توجهی از قدیمالاسلامهای انقلابی همان ابتدا اعدام شدند و برخی مثل مسعود رجوی هنوز از آن سوی جوی سهمشان از انقلاب را طلب میکنند.
پس این مرزبندیای نیست که از آن شاهماهی شکار شود! ما همگی سربازان انقلاب هستیم و برای آینده این کشور امیدها داریم. پس تصور نشود نسل جدید برای ساختن ایران باید از «قدیمالاسلامها» یا «کهنه انقلابیها» اجازه بگیرد! بنا بر ارث بردن از انقلاب هم اگر بود همگی به واسطه هزار ارتباط سببی و نسبی از انقلاب ارث میبریم! حتی اگر برخی از کهنه انقلابیون تجدیدنظرطلب، فرضا تصمیم به محروم کردن ملت از ارث انقلاب داشته باشند نیز ما از یک سوم ماترک به حکم خدا بهرهمندیم! دانشگاه آزاد که در این میان رقمی محسوب نمیشود و بحمدالله در گور بردنی هم نیست!
ج- آنچه حساسیت نیروهای انقلابی را در این ایام برانگیخته و در موقعیت حساس جهانی زمینهساز نگارش «توصیهنامه دلسوزانه» قبلی و فعلی شده، برخی موضعگیریهای اخیر هاشمی رفسنجانی در فضای سیاسی کشور در تقابل با شرع و عقل است که اتفاقا آشکارا نیز اعلام شده است. در همین رابطه ذکر برخی اصول ضروری مینماید:
1- صیانت از مرزهای فرهنگی کشور در شرایط جنگی خطرناک فعلی چیزی نیست که با «سانسورچی» خطاب کردن مسؤولان فرهنگی یا تکهپرانیهای مشابه تغییر کرده یا به سمت سیاستهای ابلاغی مستکبران حامی نظام لیبرال سرمایهداری شیفت پیدا کند. پس از قدم زدن در خط مقدم با بالابردن زیرپیراهنی سفید وادادگی اجتناب کنید که چنین اقداماتی قطعا هزینههای جدی در پی خواهد داشت!
2- سایبر جدیدترین مرز بینالمللی است که به واسطه حساسیت بسیار زیاد آن شورایی عالی، مدیریت قانونگذاری و ساماندهی آن را با حکم رهبر انقلاب عهدهدار شده است. بلندگو شدن برای مواضع رسمی آمریکا در حوزه فضای مجازی و تکرار شعار رسمی شورای امنیت ملی این کشور با عنوان جعلی «حمایت از جریان آزاد اطلاعات» مسالهای نیست که نظام و ملت را دچار رودربایستی و خجالت کند و فضا را برای «مستعمرهسازی سایبری کشور» باز کند! پس محترمانه اما با صدای رسا از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام میخواهیم از تکرار مواضع رسمی دشمن در حوزه سایبر پرهیز کند.
3- شاید بهتر باشد شاگردان کندذهن کلاس روابط بینالملل گری سیک- برژینسکی که رفت و آمدشان به اتاقهای فکر دشمن در خروار خروار سند رسمی لو رفته افشا شده، فشار بر هاشمی رفسنجانی برای پوشیدن عبای بیاعتبار «مصالحه با آمریکا» را پایان دهند.
4- اقتصاد مقاومتی نسخه شفابخش دارونماهای سمی است که کارگزاران اقتصاد سرمایهداری در داخل کشور سالها به ملت خوراندند. لطفا تلاش برای بازخورانی خوراک مسموم گذشته را پایان دهید!
جنگ ما با سالها عقبماندگی ناشی از بیماری سرمایهداری، توسعه سرطانی و اجرای دقیق نسخههای غلط اندر غلط جهانی در حوزه اقتصاد تازه آغاز شده است. برای پیروزی در این میدان هم قانونگذاری با هدف ایجاد شفافیت اقتصادی لازم است و هم حمایت از تولیدکننده ایرانی اما همقدم با سازندگی اقتصادی نیاز داریم پاکسازی فضا از زالوصفتان خو گرفته با یک عمر مفتخوری و گرانفروشی و گردن فرازی را نیز به حول و قوه الهی اجرایی کنیم. ظاهرا دست کم در این یک حوزه با «ناطق» کارگزاران اشتراک فکری داریم...پس پیش به سوی عدالت علوی!