"علیخانی" شب گذشته از تلخترین و وحشتناکترین روزهای زندگی خود سخن گفت.
به گزارش شهدای ایران؛ شب گذشته در بیست و سومین روز از ماه مبارک رمضان ،ویژه برنامه "ماه عسل" از رویکرد و دریچهی دیگری ،پنجرهی خود را مقابل چشمان مشتاقانش گشود."علیخانی" پس از سلام به روی ماه هم وطنان عزیز، گرانقدر و مخاطبان جذاب و دوست داشتنی "ماه عسل "برنامه را آغاز کرد. پس از پخش تیتراژ علیخانی گفت: قصهی دوروز گذشته "ماه عسل" از سوی شما مردم مورد استقبال قرار گرفت وحضور دوباره ی" ژیلا اعلایی " تنها به صرف پاسخگویی به سوالات شما بوده است .قصهی دوروز گذشتهی ما بسیار متفاوت و کمیاب بود اما خانم اعلایی این تجربه را در اختیار شما قراردادند .
علیخانی تصریح کرد: ولی توروخدا انسان ها را خیلی زود و اینقدر ساده و راحت قضاوت نکنیم،حرفهای گفته شده ،دیگر قابل جبران نیست و برگشت آبروی رفته کار سختی است گاهی حرفهای ما زندگی یک انسان را خراب می کند وتا آخر عمر یقهی ما را خواهد گرفت.علیخانی در ادامه افزود: معذرت می خواهم، با خودم و دوستانم هستم ولی حرف مفت دربارهی زندگی دیگران نزنیم وتا این حد ذهن ها را مخدوش نکنیم .دراین شب ها حواسمان باشد و گمان نبریم ما بهترین بندهی خدا هستیم.
پس از پخش آیتمی از مهمان دو روز گذشته "علیخانی" اظهار داشت: قصهی امروز ما را همه شنیدند و بعد با نشان دادن انگشت خود افزود: فاصلهی مبتلا شدن به آن هم به اندازهی همین مقدار است بعد با خنده گفت خودم هم نمی دانم این اندازه یعنی چقدر ؟علیخانی که از حرف خودش خنده اش گرفته بود با لبخند وارد صحنهی "ماه عسل"شد.
مهمان بخش اول برنامه یک زوج بودند.مهدی 38 ساله دارای مدرک دیپلم برق بود و در حال حاضر هم در مغازه تعمیرات موبایل مشغول به کار بود.
خانم که دارای مدرک دیپلم ریاضی بود در توصیف قصهی زندگیاشان اینگونه گفت روز خواستگاری مهدی تمام مسایل زندگی و گذشته اش را برایم بازگو کرد و افزود: 16 سال قبل در یک مسابقهی ورزشی بر اثر ضربهی که در حین مسابقه به دوستم می زنم او فوت می کند، من در زندگی زیاد سختی کشیدم تا به روال عادی برگردم.
خانم ادامه داد: من در مقابل صحبتهای مهدی شوکه شدم و سکوت کردم و از اوپرسیدم آیا این مسله در زندگی و روحت تاثیر گذاشته ؟ که او عنوان کرد: روی اعصابم تاثیر گذاشته و من آدم عصبی هستم. بعداز رفتن مهدی این مسله را به خانواده گفتم و پدرم خواست تا بیشتر درباره این موضوع بیاندیشیم.
علیخانی از مهدی دلیل ابراز این مسئله به خانمش را پرسید و مهدی اینگونه پاسخ داد: این حادثه در سال 1371 یعنی در سن 16 سالگی برایم اتفاق افتاد بنابراین در روز خواستگاری 16 سال از آن حادثه گذشته بود و آن اتفاق از ذهن همه پاک شده بود ولی نمیخواستم دروغ بگویم. آن اتفاق در عرض ده ثانیه رخ داد تا زنگ مسابقه را زدند پاهای من به گیج گاه آن مرحوم خورد وهمان موقع گیج گاهش پاره شد.
علیخانی در این بین افزود: "مهدی" هیچ غریبگی با من وشما ندارد شوخی های مسخره ای که باهم می کنیم ،چون من هم از این شوخی ها با دوستانم می کنم.
"مهدی" ادامه داد: آن مرحوم را به بیمارستان بردند و به من هم گفتند به خانه بروم، بعد از چند ساعت به درب خانه مربی ام رفتم تا از حال آن فرد باخبر شوم که گفتند باید به کلانتری مراجعه کنم در کلانتری همه سیاه پوشیده بودند و متوجه شدم آن فرد فوت کرده از سال 71 تا 76 درگیر آن اتفاق بودم اول کانون اصلاح و تربیت رفتم بعد آمدم بیرون درس خواندم و دوباره به زندان رفتم وبه طور کل مسیر زندگیام تغییر کرد وپس از چاپ گزارش زندگی من در روزنامه ایران، " گلزاری" تهیه کننده یکی از برنامه های اجتماعی پیگیر پرونده من میشود. خانواده مرحوم هم با گرفتن دیه حاضر به رضایت شدند . من سال 1376 از زندان بیرون آمدم از سن 21 سالگی تا 28 سالگی سردرگم بودم وروزی هزار بار زنده می شدم و می مردم .در سن 28 سالگی وارد بازار کار شدم .
"علیخانی" برای همذات پنداری با مهمان از ماجرای خود گفت: بین ماه عسل سال 92 تا سال 93 هنگام تماشای فوتبال ایران و رفتن او به جام جهانی ،در حین فوتبال یک ضربه به قفسهی سینهی بچه ها خورد و او بیهوش شد و ما خندیدیم و او به کما رفت خلاصه آمبولانس آمد و آن فرد به بیمارستان منتقل شد ولی خدا شاهده که آن روزها یکی از تلخ ترین و وحشتناک ترین روزهای زندگی من بود و تفاوت من با "مهدی" شاید چند ثانیه باشد پس هیچ کس نمی تواند خودش را از این قصه جدا کند.
در بخش بعدی ماه عسل یک پدر سنگ کار مهمان برنامه بود که در سن 17 سالگی یکی از فرزندانش کشته می شود.
وی در این باره گفت: پسرم منصور 17 سالش بود که روزی همراه دوستش در هنگام فراغت از مدرسه به پارک می روند که دونفر دیگر که در حال شوخی کردن بودند در همان زمان به پارک می آیند ،منصور و دوستش به اینها نگاه می کنند و بعد دعوایشان می شود گویا آن پسر که 16 سالش بود ، از نگاه آنها ناراحت می شود و سریع به منزلشان در اطراف پارک می رود یک قمه می آورد اول یک چاقو به دوست پسرم می زند ،وبعد با قمه هم شاهرگ پسرم را می زند .
این پدر ادامه داد: من در خواب و بیدار قاتل را هزاران بار می کشتم و حتی اگر قانون هم اورا قصاص نمی کرد من خودم می کشتمش، ولی بعد به خاطر قرآن بخشیدم بعد از بخشش آرامش گرفتم و خداوند به من جان تازه ای بخشید من سرطان گرفتم ولی شفا پیدا کردم هیچ گاه هم از بخشش خودم پشیمان نشدم.مهمان بعدی "اسدی" از مسولان جامعه ورزشی کشور بود .
علیخانی گفت: مهمان ما را جامعه ورزشی کشور می شناسند و می دانیم که خیلی از بازیگران و ورزشکاران برای گرفتن رضایت نزد شما آمدند ولی شما قبول نکردید ؟ "اسدی" عنوان کرد ؟ من مخلص همهی آن افراد هستم اما بحث من تنها پسرم میلاد نیست، پسرم میلاد سه سال و چهار ماه پیش توسط یک جوان به قتل می رسد اما امثال میلادها در جامعه ما زیاد هستند این میلادها آرامش و آسایش می خواهند و قطعا برای آیندهی خود برنامه هایی دارند، باید خانواده ها بدانند فرزندانشان با چه کسانی رفت و آمد می کنند و هدفشان چیست اگر این قاتل هدف داشت بعد از گذشت 17 روز دنبال پسرم نمی گشت تا اورا بکشد.
"علیخانی" رو به مهمان گفت: کسی بابت اجرای این حق به شما خرده نمی گیرد و اصلا شما را به برنامه دعوت نکردیم که با تحت فشار قرار دادن شما بخواهیم آن جوان را ببخشید اما من خودم را جای خانوادهی قاتل می گذارم.
"اسدی" ادامه داد: پسرم را با تهدید و بسیار بد کشت تمام دوستانش به پسرم در جلوی خانه حمله می کنند وبعد از انداختن پسرم در جوی با یک قمه به جمجمه اش می زند بعد دوستانش کوچه را با موتور می بندند و اجازه نمی دهند مردم او را به بیمارستان منتقل کنن . بگذارید جوانان بدانند که کسانی مثل من از حق خدادای خود نمی گذرند، بگذارید تا درسی برای نوجوانان شود تا مسیر درست زندگی را انتخاب کنند.
"علیخانی" در پاسخ به این جمله مهمان گفت : این همه آدم قصاص شدند آیا دعوا و قتل تمام شد؟ اسدی افزود: آن فرد پسرم را با اس ام اس تهدید کرده بعد جلوی درب خانهی من فرزندم را کشته و حتی اجازه نداده مردم او را به بیمارستان ببرند، قصاص او به نفع جوانان جامعه و مملکت ماست ،من نمی بخشم تا درسی برای دیگران شود."
علیخانی" پس از خروج از قاب صدف گونه ی" ماه عسل "خاطر نشان کرد: مطلب خاصی ندارم، برداشت آزاد برای شما.....
علیخانی تصریح کرد: ولی توروخدا انسان ها را خیلی زود و اینقدر ساده و راحت قضاوت نکنیم،حرفهای گفته شده ،دیگر قابل جبران نیست و برگشت آبروی رفته کار سختی است گاهی حرفهای ما زندگی یک انسان را خراب می کند وتا آخر عمر یقهی ما را خواهد گرفت.علیخانی در ادامه افزود: معذرت می خواهم، با خودم و دوستانم هستم ولی حرف مفت دربارهی زندگی دیگران نزنیم وتا این حد ذهن ها را مخدوش نکنیم .دراین شب ها حواسمان باشد و گمان نبریم ما بهترین بندهی خدا هستیم.
پس از پخش آیتمی از مهمان دو روز گذشته "علیخانی" اظهار داشت: قصهی امروز ما را همه شنیدند و بعد با نشان دادن انگشت خود افزود: فاصلهی مبتلا شدن به آن هم به اندازهی همین مقدار است بعد با خنده گفت خودم هم نمی دانم این اندازه یعنی چقدر ؟علیخانی که از حرف خودش خنده اش گرفته بود با لبخند وارد صحنهی "ماه عسل"شد.
مهمان بخش اول برنامه یک زوج بودند.مهدی 38 ساله دارای مدرک دیپلم برق بود و در حال حاضر هم در مغازه تعمیرات موبایل مشغول به کار بود.
خانم که دارای مدرک دیپلم ریاضی بود در توصیف قصهی زندگیاشان اینگونه گفت روز خواستگاری مهدی تمام مسایل زندگی و گذشته اش را برایم بازگو کرد و افزود: 16 سال قبل در یک مسابقهی ورزشی بر اثر ضربهی که در حین مسابقه به دوستم می زنم او فوت می کند، من در زندگی زیاد سختی کشیدم تا به روال عادی برگردم.
خانم ادامه داد: من در مقابل صحبتهای مهدی شوکه شدم و سکوت کردم و از اوپرسیدم آیا این مسله در زندگی و روحت تاثیر گذاشته ؟ که او عنوان کرد: روی اعصابم تاثیر گذاشته و من آدم عصبی هستم. بعداز رفتن مهدی این مسله را به خانواده گفتم و پدرم خواست تا بیشتر درباره این موضوع بیاندیشیم.
علیخانی از مهدی دلیل ابراز این مسئله به خانمش را پرسید و مهدی اینگونه پاسخ داد: این حادثه در سال 1371 یعنی در سن 16 سالگی برایم اتفاق افتاد بنابراین در روز خواستگاری 16 سال از آن حادثه گذشته بود و آن اتفاق از ذهن همه پاک شده بود ولی نمیخواستم دروغ بگویم. آن اتفاق در عرض ده ثانیه رخ داد تا زنگ مسابقه را زدند پاهای من به گیج گاه آن مرحوم خورد وهمان موقع گیج گاهش پاره شد.
علیخانی در این بین افزود: "مهدی" هیچ غریبگی با من وشما ندارد شوخی های مسخره ای که باهم می کنیم ،چون من هم از این شوخی ها با دوستانم می کنم.
"مهدی" ادامه داد: آن مرحوم را به بیمارستان بردند و به من هم گفتند به خانه بروم، بعد از چند ساعت به درب خانه مربی ام رفتم تا از حال آن فرد باخبر شوم که گفتند باید به کلانتری مراجعه کنم در کلانتری همه سیاه پوشیده بودند و متوجه شدم آن فرد فوت کرده از سال 71 تا 76 درگیر آن اتفاق بودم اول کانون اصلاح و تربیت رفتم بعد آمدم بیرون درس خواندم و دوباره به زندان رفتم وبه طور کل مسیر زندگیام تغییر کرد وپس از چاپ گزارش زندگی من در روزنامه ایران، " گلزاری" تهیه کننده یکی از برنامه های اجتماعی پیگیر پرونده من میشود. خانواده مرحوم هم با گرفتن دیه حاضر به رضایت شدند . من سال 1376 از زندان بیرون آمدم از سن 21 سالگی تا 28 سالگی سردرگم بودم وروزی هزار بار زنده می شدم و می مردم .در سن 28 سالگی وارد بازار کار شدم .
"علیخانی" برای همذات پنداری با مهمان از ماجرای خود گفت: بین ماه عسل سال 92 تا سال 93 هنگام تماشای فوتبال ایران و رفتن او به جام جهانی ،در حین فوتبال یک ضربه به قفسهی سینهی بچه ها خورد و او بیهوش شد و ما خندیدیم و او به کما رفت خلاصه آمبولانس آمد و آن فرد به بیمارستان منتقل شد ولی خدا شاهده که آن روزها یکی از تلخ ترین و وحشتناک ترین روزهای زندگی من بود و تفاوت من با "مهدی" شاید چند ثانیه باشد پس هیچ کس نمی تواند خودش را از این قصه جدا کند.
در بخش بعدی ماه عسل یک پدر سنگ کار مهمان برنامه بود که در سن 17 سالگی یکی از فرزندانش کشته می شود.
وی در این باره گفت: پسرم منصور 17 سالش بود که روزی همراه دوستش در هنگام فراغت از مدرسه به پارک می روند که دونفر دیگر که در حال شوخی کردن بودند در همان زمان به پارک می آیند ،منصور و دوستش به اینها نگاه می کنند و بعد دعوایشان می شود گویا آن پسر که 16 سالش بود ، از نگاه آنها ناراحت می شود و سریع به منزلشان در اطراف پارک می رود یک قمه می آورد اول یک چاقو به دوست پسرم می زند ،وبعد با قمه هم شاهرگ پسرم را می زند .
این پدر ادامه داد: من در خواب و بیدار قاتل را هزاران بار می کشتم و حتی اگر قانون هم اورا قصاص نمی کرد من خودم می کشتمش، ولی بعد به خاطر قرآن بخشیدم بعد از بخشش آرامش گرفتم و خداوند به من جان تازه ای بخشید من سرطان گرفتم ولی شفا پیدا کردم هیچ گاه هم از بخشش خودم پشیمان نشدم.مهمان بعدی "اسدی" از مسولان جامعه ورزشی کشور بود .
علیخانی گفت: مهمان ما را جامعه ورزشی کشور می شناسند و می دانیم که خیلی از بازیگران و ورزشکاران برای گرفتن رضایت نزد شما آمدند ولی شما قبول نکردید ؟ "اسدی" عنوان کرد ؟ من مخلص همهی آن افراد هستم اما بحث من تنها پسرم میلاد نیست، پسرم میلاد سه سال و چهار ماه پیش توسط یک جوان به قتل می رسد اما امثال میلادها در جامعه ما زیاد هستند این میلادها آرامش و آسایش می خواهند و قطعا برای آیندهی خود برنامه هایی دارند، باید خانواده ها بدانند فرزندانشان با چه کسانی رفت و آمد می کنند و هدفشان چیست اگر این قاتل هدف داشت بعد از گذشت 17 روز دنبال پسرم نمی گشت تا اورا بکشد.
"علیخانی" رو به مهمان گفت: کسی بابت اجرای این حق به شما خرده نمی گیرد و اصلا شما را به برنامه دعوت نکردیم که با تحت فشار قرار دادن شما بخواهیم آن جوان را ببخشید اما من خودم را جای خانوادهی قاتل می گذارم.
"اسدی" ادامه داد: پسرم را با تهدید و بسیار بد کشت تمام دوستانش به پسرم در جلوی خانه حمله می کنند وبعد از انداختن پسرم در جوی با یک قمه به جمجمه اش می زند بعد دوستانش کوچه را با موتور می بندند و اجازه نمی دهند مردم او را به بیمارستان منتقل کنن . بگذارید جوانان بدانند که کسانی مثل من از حق خدادای خود نمی گذرند، بگذارید تا درسی برای نوجوانان شود تا مسیر درست زندگی را انتخاب کنند.
"علیخانی" در پاسخ به این جمله مهمان گفت : این همه آدم قصاص شدند آیا دعوا و قتل تمام شد؟ اسدی افزود: آن فرد پسرم را با اس ام اس تهدید کرده بعد جلوی درب خانهی من فرزندم را کشته و حتی اجازه نداده مردم او را به بیمارستان ببرند، قصاص او به نفع جوانان جامعه و مملکت ماست ،من نمی بخشم تا درسی برای دیگران شود."
علیخانی" پس از خروج از قاب صدف گونه ی" ماه عسل "خاطر نشان کرد: مطلب خاصی ندارم، برداشت آزاد برای شما.....