شاید تحت تأثیر رسانههای اسرائیلی و حامیان صهیونیزم قرارگرفتهاند که اینگونه خنثی، خواهان صلح شدهاند. رسانههایی که این روزها با عنواینی چون “اسرائیل زیر آتش”، “اسرائیل زیر فشار”، “بمباران اسرائیل” و … طوری وانمود میکنند که گویا انتفاضههای پیشین را مردم فلسطین علیه اسرائیلیها راه انداختهاند و الان هم این مردم تلاویو هستند که بیش از دویست کشته دادهاند.
شهدای ایران: شاید هم میخواهند بیشتر از این، حامیان اصلی و غیرمستقیمشان را نسوزانند. بالاخره در این وانفسا باید طوری عمل کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب. نه کسی آنها را متهم به این کند که چرا شما که اینهمه صلح کل هستید و بینالمللی شدهاید، در قبال این واقعه سکوت کردهاید و نه طوری اعتراض کنند که همهی حواسها به سمت مقصر واقعی معطوف شود. یک اعتراض که نه، یک خواستهی خنثی.
خنثی و بیجهت. انگار که متهمی در میان نیست. و یا شاید هم هست و فعلا در میان نیست. در میان اینهایی که ظلم میکنند و یا مظلوم واقع میشوند. و آیا مگر میشود این همه کودک و مادر قتل عام شوند، اما متهمی در کار نباشد؟ آیا شدنیست که عدهای برای دیدن فرو آمدن موشکها در لابهلای خانه و زندگی مردم، چیپس و پفک به دست روی تپهها نشسته و قهقهه بزنند اما متهمی در کار نباشد؟
آیا میشود آقای فرهادی اسکار گرفته؟ آیا میشود خانم ستودهی در سودای جایزهی صلح؟ آیا میشود جنایتی به این عظمت در کار باشد و مجرم که نه، حتی متهمی در کار نباشد؟ کدام منطق چنین دستوری به شما داده که برای پایان دادن به وحشیگری اسرائیلیها در غزه، اولین کاری که بکنید این باشد که جنایت کار واقعی را از میدان خط زده و تنها به یک پیغام بیرگ و پی اکتفا کنید: لطفا از کشتن هم نوعتان دست بردارید!
همیشه میگویند که باید دردکشیده باشی تا بتوانی حال مبتلا به درد را درک کنی. ما ایرانیها که نزدیک به دو دههی پیش درگیر جنگی تحمیلی و پرهزینه بودیم، خیلی خوب میفهمیم معنی تجاوز چیست و چه حسی نسبت به متجاوز به آدم دست میدهد. خب مگر اصغر فرهادی و نسرین ستوده ایرانی نیستند که اینقدر راحت از قید متجاوز گذشته و در کنار سوق دادن اسرائیل به پایان دادن به موشک بارانهایشان، فلسطینیها را نیز دعوت به آرامش میکنند.
پدر نوزاد از دست داده را دعوت به آرامش میکنند. تازه عروس داماد از دست داده را، فرزند مادر از دست داده را، برادر برادر از دست داده را، رفیق رفیق از دست داده را دعوت به آرامش میکنند. چون از نظر اینها هر دو طرف دعوا مقصرند. هم اسرائیل متجاوز، هم فلسطینی در حال دفاع. پس باید هر دو آرام شوند. از منظر این منطق، اگر فردا روزی قلدری توی خیابان زد در گوشمان، آنقدر باید ظلم او را تحمل کنیم تا آقا پلیسه باید و او را با خودش ببرد. تو حق دفاع نداری، حتی اگر زیر مشت و لگد قلدر محل کشته شدی.
آقا اگر ما نخواهیم شما برای فلسطین دل بسوزانید چه کسی را باید ببینیم؟ اگر ما نخواهیم شمای به ظاهر ایرانی، با پرچم ایران، ظالم و مظلوم را دعوت به آرامش نکنید چه کسی را باید ببینیم؟ آیا میشود نمک روی زخم مردم داغدار نشوید؟ خداییش به این کار اقدام در جهت برقراری صلح نمیگویند…
منبع: میدان 72
خنثی و بیجهت. انگار که متهمی در میان نیست. و یا شاید هم هست و فعلا در میان نیست. در میان اینهایی که ظلم میکنند و یا مظلوم واقع میشوند. و آیا مگر میشود این همه کودک و مادر قتل عام شوند، اما متهمی در کار نباشد؟ آیا شدنیست که عدهای برای دیدن فرو آمدن موشکها در لابهلای خانه و زندگی مردم، چیپس و پفک به دست روی تپهها نشسته و قهقهه بزنند اما متهمی در کار نباشد؟
آیا میشود آقای فرهادی اسکار گرفته؟ آیا میشود خانم ستودهی در سودای جایزهی صلح؟ آیا میشود جنایتی به این عظمت در کار باشد و مجرم که نه، حتی متهمی در کار نباشد؟ کدام منطق چنین دستوری به شما داده که برای پایان دادن به وحشیگری اسرائیلیها در غزه، اولین کاری که بکنید این باشد که جنایت کار واقعی را از میدان خط زده و تنها به یک پیغام بیرگ و پی اکتفا کنید: لطفا از کشتن هم نوعتان دست بردارید!
همیشه میگویند که باید دردکشیده باشی تا بتوانی حال مبتلا به درد را درک کنی. ما ایرانیها که نزدیک به دو دههی پیش درگیر جنگی تحمیلی و پرهزینه بودیم، خیلی خوب میفهمیم معنی تجاوز چیست و چه حسی نسبت به متجاوز به آدم دست میدهد. خب مگر اصغر فرهادی و نسرین ستوده ایرانی نیستند که اینقدر راحت از قید متجاوز گذشته و در کنار سوق دادن اسرائیل به پایان دادن به موشک بارانهایشان، فلسطینیها را نیز دعوت به آرامش میکنند.
پدر نوزاد از دست داده را دعوت به آرامش میکنند. تازه عروس داماد از دست داده را، فرزند مادر از دست داده را، برادر برادر از دست داده را، رفیق رفیق از دست داده را دعوت به آرامش میکنند. چون از نظر اینها هر دو طرف دعوا مقصرند. هم اسرائیل متجاوز، هم فلسطینی در حال دفاع. پس باید هر دو آرام شوند. از منظر این منطق، اگر فردا روزی قلدری توی خیابان زد در گوشمان، آنقدر باید ظلم او را تحمل کنیم تا آقا پلیسه باید و او را با خودش ببرد. تو حق دفاع نداری، حتی اگر زیر مشت و لگد قلدر محل کشته شدی.
آقا اگر ما نخواهیم شما برای فلسطین دل بسوزانید چه کسی را باید ببینیم؟ اگر ما نخواهیم شمای به ظاهر ایرانی، با پرچم ایران، ظالم و مظلوم را دعوت به آرامش نکنید چه کسی را باید ببینیم؟ آیا میشود نمک روی زخم مردم داغدار نشوید؟ خداییش به این کار اقدام در جهت برقراری صلح نمیگویند…
منبع: میدان 72