به گزارش شهدای ایران؛ هادی محمدی در یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: اینکه چرا صهیونیستها در شرایط امنیتی – سیاسی و زمانی فعلی در غزه اقدام به حمله نظامی کردند، هم به مؤلفههای مرتبط با تحولات جاری خاورمیانه و هم به برآورد وضعیت کلان امریکا برای محاسبات راهبردی طولانی مدت آنها، پیوند خورده است.
رژیم صهیونیستی در نگاه خوشبینانه در مذاکرات سازش، ادامه حیات جریان مقاومت را یک مزاحم و مانع جدی ارزیابی میکند و در دعوایی که نتانیاهو با جان کری داشت که چه کسی در مسیر مذاکرات مقصر است، دست روی مقاومت گذاشت.
از نگاه نتانیاهو با حذف مقاومت در غزه، تلاشهای جاری در مذاکرات سازش، به راحتی به نتیجه میرسد و مدل اسرائیلی حل بحران با کمترین هزینه محقق میشود و یک دولت محلی و در حد یک شهرداری در دل رژیم صهیونیستی به رتق و قتق امور فلسطینیها خواهد پرداخت و نام آن دولت خودگردان فلسطینی خواهد بود، در حالی که در همه چیز وابسته به رژیم صهیونیستی است و حتی برای نفر بعد از ابومازن هم، دحلان آماده شده و در حال کار آموزی نهایی است.
حذف مقاومت بر معادلات منطقهای و فلسفه بسیاری از تنشهای امنیتی و نظامی هم آثار خود را به جای میگذارد و نتانیاهو معتقد است، پرونده سوریه و جولان یا بازوی مسلح حزبالله در لبنان یا رویکردهای منطقهای ایران در حمایت از مقاومت و محور مقاومت، توجیه خود را از دست میدهند. مضافاً اینکه غربیها برای اهتمام به جنوب شرق آسیا و آشفتگی در خاورمیانه، توجیهی برای یک تعامل اضطراری با ایران و در قالب مذاکرات هستهای نخواهند داشت. اینها سرفصل موضوعاتی است که سران رژیم صهیونیستی را به خود مشغول کرده است.
نکته اصلی در معمای جنگ غزه، این نکات نیست بلکه این است که سران نظامی و اطلاعاتی بر خلاف تمام توصیههای کارشناسی در کمیته وینوگراد و پس از آن، نه تنها، قدرت به روزرسانی بانک اطلاعات در غزه مورد توجه نبوده، بلکه رشد توانمندیهای رزمی گروههای مقاومت در غزه نیز، انگیزهای برای ارتقای آمادگی رزمی و برنامههای عملیاتی در این رژیم و ارتش آن نشده است.
مقامات و ارتش صهیونیستی با یک تصویر مشابه از توانمندیهای مقاومت فلسطینی و با همان اقدامات قبلی در جنگ اخیر هم حاضر شدند. آنچه از همان روز اول موجب شوکه شدن سران صهیونیست شد، این بود که همه چیز در طرف فلسطینی تغییر کرده است. مدل و متد جنگی، در غزه و سپس در شجاعیه تغییر کرده و «سبک رزم حزبالله لبنان» حاکم شده است که به خودی خود و به تنهایی برای نظامیان اسرائیلی یک کابوس جدید است.
فرماندهان و بدنه نظامی اسرائیلی که خاطرات دلهره آمیزی در جنگ با حزبالله تجربه کردهاند، دیگر قادر به اجرای یک نقشه نظامی قابل دفاع و قابل دسترس نیستند. هم فرماندهان و هم بدنه نظامی در اسرائیل که خاطرات خود از جنگ 2006 را در رسانهها نقل کردهاند احساس یک شبح در فضای جنگ دارند و لذا، پدیده نسل کشی و جنایت جنگی در شجاعیه و دیگر مناطق نوار غزه به سادگی رخ داده است.
آنقدر این خاطرات برای صهیونیستها، هولناک است که مقامات کنیست و مقامات سیاسی اسرائیلی از اینکه اظهارات نژاد پرستانه و نسلکشی و جنایت علیه بشریت را به زبان جاری کنند، چندان هوشمندی از خود نشان نمیدهند، و جالبتر از همه اینکه حمایت امریکا از این رخداد ننگ آلود و رسوا و مواضع و اقدامات ضدبشری رژیم صهیونیستی این پرونده را تکمیل و تزیین میکند.
یکی از زوایای مهم در اجرای مدل رزم و جنگ حزبالله در غزه و شجاعیه، جایگاه تونلهای مواصلاتی برای رزمندگان و حتی ستاد عملیاتی و فرماندهی مقاومت در داخل تونلهاست. در مدارس جنگ ارتشهای جهانی، سرفصلهای درسی جدید باید گنجانده شوند که در ذیل عنوان «مدل رزم حزبالله» قرار میگیرند. یعنی در کنار «نیروی زمینی»، باید «نیروی زیرزمینی» و نقش تونلهای زیرزمینی در «بهرهوری جنگی» را نیز افزود.
رژیم صهیونیستی در نگاه خوشبینانه در مذاکرات سازش، ادامه حیات جریان مقاومت را یک مزاحم و مانع جدی ارزیابی میکند و در دعوایی که نتانیاهو با جان کری داشت که چه کسی در مسیر مذاکرات مقصر است، دست روی مقاومت گذاشت.
از نگاه نتانیاهو با حذف مقاومت در غزه، تلاشهای جاری در مذاکرات سازش، به راحتی به نتیجه میرسد و مدل اسرائیلی حل بحران با کمترین هزینه محقق میشود و یک دولت محلی و در حد یک شهرداری در دل رژیم صهیونیستی به رتق و قتق امور فلسطینیها خواهد پرداخت و نام آن دولت خودگردان فلسطینی خواهد بود، در حالی که در همه چیز وابسته به رژیم صهیونیستی است و حتی برای نفر بعد از ابومازن هم، دحلان آماده شده و در حال کار آموزی نهایی است.
حذف مقاومت بر معادلات منطقهای و فلسفه بسیاری از تنشهای امنیتی و نظامی هم آثار خود را به جای میگذارد و نتانیاهو معتقد است، پرونده سوریه و جولان یا بازوی مسلح حزبالله در لبنان یا رویکردهای منطقهای ایران در حمایت از مقاومت و محور مقاومت، توجیه خود را از دست میدهند. مضافاً اینکه غربیها برای اهتمام به جنوب شرق آسیا و آشفتگی در خاورمیانه، توجیهی برای یک تعامل اضطراری با ایران و در قالب مذاکرات هستهای نخواهند داشت. اینها سرفصل موضوعاتی است که سران رژیم صهیونیستی را به خود مشغول کرده است.
نکته اصلی در معمای جنگ غزه، این نکات نیست بلکه این است که سران نظامی و اطلاعاتی بر خلاف تمام توصیههای کارشناسی در کمیته وینوگراد و پس از آن، نه تنها، قدرت به روزرسانی بانک اطلاعات در غزه مورد توجه نبوده، بلکه رشد توانمندیهای رزمی گروههای مقاومت در غزه نیز، انگیزهای برای ارتقای آمادگی رزمی و برنامههای عملیاتی در این رژیم و ارتش آن نشده است.
مقامات و ارتش صهیونیستی با یک تصویر مشابه از توانمندیهای مقاومت فلسطینی و با همان اقدامات قبلی در جنگ اخیر هم حاضر شدند. آنچه از همان روز اول موجب شوکه شدن سران صهیونیست شد، این بود که همه چیز در طرف فلسطینی تغییر کرده است. مدل و متد جنگی، در غزه و سپس در شجاعیه تغییر کرده و «سبک رزم حزبالله لبنان» حاکم شده است که به خودی خود و به تنهایی برای نظامیان اسرائیلی یک کابوس جدید است.
فرماندهان و بدنه نظامی اسرائیلی که خاطرات دلهره آمیزی در جنگ با حزبالله تجربه کردهاند، دیگر قادر به اجرای یک نقشه نظامی قابل دفاع و قابل دسترس نیستند. هم فرماندهان و هم بدنه نظامی در اسرائیل که خاطرات خود از جنگ 2006 را در رسانهها نقل کردهاند احساس یک شبح در فضای جنگ دارند و لذا، پدیده نسل کشی و جنایت جنگی در شجاعیه و دیگر مناطق نوار غزه به سادگی رخ داده است.
آنقدر این خاطرات برای صهیونیستها، هولناک است که مقامات کنیست و مقامات سیاسی اسرائیلی از اینکه اظهارات نژاد پرستانه و نسلکشی و جنایت علیه بشریت را به زبان جاری کنند، چندان هوشمندی از خود نشان نمیدهند، و جالبتر از همه اینکه حمایت امریکا از این رخداد ننگ آلود و رسوا و مواضع و اقدامات ضدبشری رژیم صهیونیستی این پرونده را تکمیل و تزیین میکند.
یکی از زوایای مهم در اجرای مدل رزم و جنگ حزبالله در غزه و شجاعیه، جایگاه تونلهای مواصلاتی برای رزمندگان و حتی ستاد عملیاتی و فرماندهی مقاومت در داخل تونلهاست. در مدارس جنگ ارتشهای جهانی، سرفصلهای درسی جدید باید گنجانده شوند که در ذیل عنوان «مدل رزم حزبالله» قرار میگیرند. یعنی در کنار «نیروی زمینی»، باید «نیروی زیرزمینی» و نقش تونلهای زیرزمینی در «بهرهوری جنگی» را نیز افزود.
فلیسطینی های کرانه باختری رود اردن :
بعد از 20 روز قتل عام غزه :
کف زدن و شادی و کارناول مثلا حمایت از مردم غزه را دیدیم ؟!
سلاح ندارند :
تیرکمان هم ندارند .
کوکتول مولوتوف هم ندارند ؟!
ترکیب بنزین و سنگ آهک هم ندارند . که بمب است و ویرانگر ؟!
که اسرائیل را نابود کنند ؟!
نیمی از جمعیت اسرائیل عرب فلسطینی مسلمانند .
می توانند دیده نشوند و با مانند این ابزار ها با اسرائیل بجنگند و نابودش کنند .
نظاره کردن قتل عام غزه بس است . بجنگند قبل از اینکه همه کشته شوند ؟!
http://khakpour-m.blogfa.com