شهدای ایران: عباس دوران در سال 1329 در شهر شیراز به دنیا آمد دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1349 به خدمت سربازی رفت.
عباس دوران پس از پایان دوره سربازی، به سبب علاقه به خلبانی در سال 1351 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از طی دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامه تحصیل و فراگیری دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد.
وی پس از گرفتن نشان و گواهینامه خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول بهخدمت شد.
با شروع جنگ ایران و عراق، او در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم مشغول خدمت شد و پس از مدتی، برای ادامه پروازهای جنگی به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد.
شهید دوران 7 آذر 1359 و در جریان جنگ ایران و عراق، اسکله الامیه و البکر را غرق کرد و در عملیات فتحالمبین نیز بسیار موفق عمل کرد.
عباس دوران در سحرگاه 30 تیر 1361 بر فراز حریم هوایی بغداد به پرواز درآمد و پالایشگاه الدوره در ضلع جنوبی بغداد را نشانه گرفت .
وی، همه بمبهای خود را بر روی پالایشگاه فرو ریخت، اما هواپیمایش در آسمان بغداد مورد اصابت موشکهای ضد هوایی ارتش عراق قرار گرفت. در حالی که کاظمیان، همراهش، با چتر نجات به بیرون پرید، وی با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای فانتوم (اف4) صدمهدیده خود را که در آتش میسوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع برگزاری این اجلاس در کشور عراق شد.
تکهای از استخوان پیکر وی، بیست سال بعد در سال 1381 به ایران بازگشت و 10 مرداد 1381 در شیراز به خاک سپرده شد.
خبرنگار تسنیم در شیراز به بهانه سیام تیرماه سالروز عروج بزرگمرد آسمان ایران است، با مادر، خواهر و برادر ایشان مصاحبه کرده است.
ایران افراسیابی، مادر شهید عباس دوران است که به سبب بیماری و اندوه یادآوری شهادت شهید دوران زیاد نتوانست صحبت کند درباره فرزندش اظهار کرد: عباس از همان کودکی فوقالعاده مهربان، خوب، بامعرفت و آقا بود و پس از شهادتش تنها یکبار خوابش را دیدم که از من میخواست با او بروم.
وی گفت: من 7 پسر دارم و عباس دومین فرزند خانواده بود، او در میان تمامی فرزندانم فوقالعاده بود و دیگر هیچ وقت مانند عباس پیدا نمیشود.
خدیجه دوران، خواهر شهید دوران، نیز افزود: ما در یک خانواده مذهبی بزرگ شدیم و برادرانم و بهویژه عباس پشت سر پدرم نماز میخواند و همراه پدرم به مسجد میرفت و شبهای قدر قرآن را با خلوصی خاص بر سر میگذاشت.
وی خاطرنشان کرد: عباس دفاع از کشور، ناموس، وطن و خاک کشورش را وظیفه خودش میدانست و به دستور رهبرش که همان دفاع از ارزشها بود عمل کرد.
خدیجه دوران تصریح کرد: از آرزوهای عباس رفتن به مکه و جنگیدن با صهیونیستها بود، خیلی مهربان و از خود گذشته بود و هیچ وقت هیچ چیز را برای خود نمیخواست و حتی در کودکی نیز هر چه داشت بین همه تقسیم کرد، عباس روح سخاوتمندی داشت.
حسن دوران، برادر بزرگ شهید دوران، با اشاره به خاطراتی از شهید دوران گفت: عباس در دبستان ملاصدرا و دبیرستان را در مدرسه سلطانی گذراند و زمانی که من سرباز بودم به من نامه نوشت که میخواهد به مدرسه خلبانی برود.
وی گفت: پس از این تصمیم برای دانشکده خلبانی به تهران رفت و در همه آزمونهای ورودی این دانشکده پذیرفته شد و پس از گذراندن دوران مقدماتی که حدود 2 سال بود برای گذراندن دوران جنگندگی در آمریکا انتخاب شد.
دوران افزود: در این دوره تخصصی که مدت 2 سال طول کشید عباس در میان تمامی افرادی که از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند رتبه سوم را کسب کرد و نشریهای در آمریکا شرح حال و تصویر عباس را چاپ کرد.
وی با بیان اینکه شهید دوران علاقهای زیادی به ایران داشت، خاطرنشان کرد: زمانی که دوره آموزشی تمام شد و به شیراز بازگشت با پای برهنه در کوچهها راه میرفت و در جواب اعتراض ما میگفت: « شما نمیدانید دوری از اینجا چقدر برای من سخت بوده است».
دوران تصریح کرد: زمانی که عباس رتبه سوم دوره تخصصی پرواز را در آمریکا کسب کرد، دعوتنامهای از آمریکا برای پدر و مادرم آمد عباس ابتدا از این دعوتنامه بیخبر بود و پس از اینکه آگاه شد به دلیل اعتقادات مذهبی حاضر نشد پدر و مادرش را به آمریکا بفرستد.
وی اظهار کرد: عباس چند سال قبل از پیروزی انقلاب خلبان شد و آن زمان خلبانان جایگاه ویژهای بین مردم داشتند ولی عباس هیچگاه با لباس فرم در میان مردم حاضر نمیشد و هیچ کدام از دوستان یا اعضای خانواده ایشان را با لباس فرم ندیدند.
برادر شهید دوران با بیان اینکه عباس اهمیت فوقالعادهای برای مردم قائل بود، گفت: در آن زمان که عباس 21 یا 22 ساله بود و تازه از آمریکا بازگشته بود در محله ما فردی وجود داشت که کفش تعمیر میکرد و عباس مدتها کنار وی مینشست و با وی صحبت میکرد.
وی افزود: عباس از نظر مذهبی بسیار مقید بود و غیر از ایام محرم و صفر و ماه رمضان در جلسات هفتگی هیئت نیز شرکت میکرد و از همان هیئت نیز با مسائل سیاسی روز آشنا میشد، هرچند در آن زمان عباس نوجوان بود.
دوران با بیان اینکه مهمترین هدف و آرزوی عباس خلبانی و پرواز بود، خاطرنشان کرد: عباس 121 پرواز برون مرزی داشت و هیچ یک از خلبانان ایران در زمان جنگ این تعداد پرواز برونمرزی نداشتند.
برادر شهید دوران با اشاره به آخرین عملیات عباس تصریح کرد: در رمضان سال 61 قرار بود که کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد برگزار شود که در آن صورت صدام رئیس کنفرانس غیرمتعهدها میشد و ایران برای اینکه نشان دهد بغداد ناامن است یک عملیات هوایی ترتیب داد.
وی گفت: عباس نیز در این عملیات داوطلبانه حضور یافت و تنها هواپیمایی بود که به هتل کنفرانس رسید و با دستور به کابین دو خود برای اجکت به سمت هتل رفت و با فدا کردن جان خود نقشه صدام را نقش برآب کرد.
دوران افزود: 20 سال بعد در همان روز و همان ساعتی که عباس شهید شده بود، جنازه عباس را که مقداری خاکستر و کف پوتین وی بود برای ما آوردند.
عباس دوران پس از پایان دوره سربازی، به سبب علاقه به خلبانی در سال 1351 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از طی دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامه تحصیل و فراگیری دوره تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد.
وی پس از گرفتن نشان و گواهینامه خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول بهخدمت شد.
با شروع جنگ ایران و عراق، او در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم مشغول خدمت شد و پس از مدتی، برای ادامه پروازهای جنگی به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد.
شهید دوران 7 آذر 1359 و در جریان جنگ ایران و عراق، اسکله الامیه و البکر را غرق کرد و در عملیات فتحالمبین نیز بسیار موفق عمل کرد.
عباس دوران در سحرگاه 30 تیر 1361 بر فراز حریم هوایی بغداد به پرواز درآمد و پالایشگاه الدوره در ضلع جنوبی بغداد را نشانه گرفت .
وی، همه بمبهای خود را بر روی پالایشگاه فرو ریخت، اما هواپیمایش در آسمان بغداد مورد اصابت موشکهای ضد هوایی ارتش عراق قرار گرفت. در حالی که کاظمیان، همراهش، با چتر نجات به بیرون پرید، وی با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای فانتوم (اف4) صدمهدیده خود را که در آتش میسوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع برگزاری این اجلاس در کشور عراق شد.
تکهای از استخوان پیکر وی، بیست سال بعد در سال 1381 به ایران بازگشت و 10 مرداد 1381 در شیراز به خاک سپرده شد.
خبرنگار تسنیم در شیراز به بهانه سیام تیرماه سالروز عروج بزرگمرد آسمان ایران است، با مادر، خواهر و برادر ایشان مصاحبه کرده است.
ایران افراسیابی، مادر شهید عباس دوران است که به سبب بیماری و اندوه یادآوری شهادت شهید دوران زیاد نتوانست صحبت کند درباره فرزندش اظهار کرد: عباس از همان کودکی فوقالعاده مهربان، خوب، بامعرفت و آقا بود و پس از شهادتش تنها یکبار خوابش را دیدم که از من میخواست با او بروم.
وی گفت: من 7 پسر دارم و عباس دومین فرزند خانواده بود، او در میان تمامی فرزندانم فوقالعاده بود و دیگر هیچ وقت مانند عباس پیدا نمیشود.
خدیجه دوران، خواهر شهید دوران، نیز افزود: ما در یک خانواده مذهبی بزرگ شدیم و برادرانم و بهویژه عباس پشت سر پدرم نماز میخواند و همراه پدرم به مسجد میرفت و شبهای قدر قرآن را با خلوصی خاص بر سر میگذاشت.
وی خاطرنشان کرد: عباس دفاع از کشور، ناموس، وطن و خاک کشورش را وظیفه خودش میدانست و به دستور رهبرش که همان دفاع از ارزشها بود عمل کرد.
خدیجه دوران تصریح کرد: از آرزوهای عباس رفتن به مکه و جنگیدن با صهیونیستها بود، خیلی مهربان و از خود گذشته بود و هیچ وقت هیچ چیز را برای خود نمیخواست و حتی در کودکی نیز هر چه داشت بین همه تقسیم کرد، عباس روح سخاوتمندی داشت.
حسن دوران، برادر بزرگ شهید دوران، با اشاره به خاطراتی از شهید دوران گفت: عباس در دبستان ملاصدرا و دبیرستان را در مدرسه سلطانی گذراند و زمانی که من سرباز بودم به من نامه نوشت که میخواهد به مدرسه خلبانی برود.
وی گفت: پس از این تصمیم برای دانشکده خلبانی به تهران رفت و در همه آزمونهای ورودی این دانشکده پذیرفته شد و پس از گذراندن دوران مقدماتی که حدود 2 سال بود برای گذراندن دوران جنگندگی در آمریکا انتخاب شد.
دوران افزود: در این دوره تخصصی که مدت 2 سال طول کشید عباس در میان تمامی افرادی که از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند رتبه سوم را کسب کرد و نشریهای در آمریکا شرح حال و تصویر عباس را چاپ کرد.
وی با بیان اینکه شهید دوران علاقهای زیادی به ایران داشت، خاطرنشان کرد: زمانی که دوره آموزشی تمام شد و به شیراز بازگشت با پای برهنه در کوچهها راه میرفت و در جواب اعتراض ما میگفت: « شما نمیدانید دوری از اینجا چقدر برای من سخت بوده است».
دوران تصریح کرد: زمانی که عباس رتبه سوم دوره تخصصی پرواز را در آمریکا کسب کرد، دعوتنامهای از آمریکا برای پدر و مادرم آمد عباس ابتدا از این دعوتنامه بیخبر بود و پس از اینکه آگاه شد به دلیل اعتقادات مذهبی حاضر نشد پدر و مادرش را به آمریکا بفرستد.
وی اظهار کرد: عباس چند سال قبل از پیروزی انقلاب خلبان شد و آن زمان خلبانان جایگاه ویژهای بین مردم داشتند ولی عباس هیچگاه با لباس فرم در میان مردم حاضر نمیشد و هیچ کدام از دوستان یا اعضای خانواده ایشان را با لباس فرم ندیدند.
برادر شهید دوران با بیان اینکه عباس اهمیت فوقالعادهای برای مردم قائل بود، گفت: در آن زمان که عباس 21 یا 22 ساله بود و تازه از آمریکا بازگشته بود در محله ما فردی وجود داشت که کفش تعمیر میکرد و عباس مدتها کنار وی مینشست و با وی صحبت میکرد.
وی افزود: عباس از نظر مذهبی بسیار مقید بود و غیر از ایام محرم و صفر و ماه رمضان در جلسات هفتگی هیئت نیز شرکت میکرد و از همان هیئت نیز با مسائل سیاسی روز آشنا میشد، هرچند در آن زمان عباس نوجوان بود.
دوران با بیان اینکه مهمترین هدف و آرزوی عباس خلبانی و پرواز بود، خاطرنشان کرد: عباس 121 پرواز برون مرزی داشت و هیچ یک از خلبانان ایران در زمان جنگ این تعداد پرواز برونمرزی نداشتند.
برادر شهید دوران با اشاره به آخرین عملیات عباس تصریح کرد: در رمضان سال 61 قرار بود که کنفرانس غیرمتعهدها در بغداد برگزار شود که در آن صورت صدام رئیس کنفرانس غیرمتعهدها میشد و ایران برای اینکه نشان دهد بغداد ناامن است یک عملیات هوایی ترتیب داد.
وی گفت: عباس نیز در این عملیات داوطلبانه حضور یافت و تنها هواپیمایی بود که به هتل کنفرانس رسید و با دستور به کابین دو خود برای اجکت به سمت هتل رفت و با فدا کردن جان خود نقشه صدام را نقش برآب کرد.
دوران افزود: 20 سال بعد در همان روز و همان ساعتی که عباس شهید شده بود، جنازه عباس را که مقداری خاکستر و کف پوتین وی بود برای ما آوردند.