چندي پيش دلسوزان عرصه فرهنگي يکي از شهرستانها همت کردند تا يادواره شهداي شهرستان را برگزار کنند و اقدامي کوچک در جهت اداي دين به شهدا انجام دهند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از سیاست روز، مقدمات کار فراهم شده بود و تنها مانده بود دعوت از چند چهره فرهنگي براي شعرخواني، مداحي و سخنراني.
در صحبتي که با يکي از دستاندرکاران برگزاري يادواره داشتيم شنيدم که اين قسمت از مشکلترين بخشهاي اجرايي کار است و از آنجا که فرصت تقريبا زيادي تا زمان برگزاري يادواره باقي بود، اين سخن مايه تعجب من شد، علاوه بر اين که مسافت شهرستان ياد شده با تهران زياد نبود و امکان تردد افراد به آن شهرستان سخت نبود. به هر حال قرار شد با همکاري آن دوست اين بخش از فرايند اجراي يادواره را پيش ببريم، اما واقعيت اين است که از مرحله دعوت از اين افراد تا حضور آنها در يادواره، اتفاقاتي ناخوشايند رخ داد و از آنجا که اين اتفاقات، اتفاقاتي نادر نبوده و در بسياري موارد نيز تکرار شده است به آن اشارتي ميشود به هر حال ذکر آن گرچه خالي از لطف است، اين که با چه مکافاتي شماره تماس اين افراد را به دست آورديم از حوصله اين مقال خارج است، اما همين قدر بدانيد که امکانات رايج ارتباطاتي همانند پايگاه اطلاعرساني و پستالکترونيک و شماره تلفن اعلام شده و... در منظر اين افراد جايي ندارد و تنها با استفاده از روابط شخصي ميتوان به آن دسترسي يافت، خلاصه به هر شکلي بود شماره تلفن اين افراد استخراج شد، ولي پس از تماس با اين شماره تلفنها، با پديدهاي به نام «مدير برنامه» مواجه شديم. ابتدا اين عنوان تعجبمان را برانگيخت، زيرا آن را مختص فوتباليستها و هنرپيشه هاي معروف ميدانستيم، اما اين نکته را به فال نيک گرفتيم و فرض کرديم فلسفه وجودي مدير برنامه پيشگيري از بينظمي در برنامههاي اين چهرههاي فرهنگي است، زيرا ازدحام برنامههاي پيشنهادي اين بينظمي را محتمل ميکند، اما اين فرض با اولين تماس و با وقايعي که بعد اتفاق افتاد باطل شد و متوجه شديم مهمترين وظيفه مدير برنامه چانهزني ريالي براي فرد موردنظر است، زيرا خود اين افراد شان خود را اجل از چانهزني ميدانند و به اين نکته باور دارند که پيشنهاد قيمتهاي سرسامآور، جايگاهشان را در بين مردم خدشهدار ميسازد؛ قيمتهايي که به حرمت عرصه فرهنگ، از اشاره به آنها خودداري ميشود.
بگذريم دستاندرکاران يادواره به هر زحمتي بود مبالغ درخواستي اين افراد را فراهم کردند تا بتوانند مراسمي پررونق برگزار کنند. موافقت با مبالغ درخواستي اعلام شد و براي برخي به خواسته خودشان، به شماره حساب اعلام شده واريز شد و عوامل اجرايي به انتظار روز مراسم نشستند، اما از شب قبل از يادواره درخواستهاي اين چهرههاي شاخص عرصه فرهنگ براي جابهجايي زمان برنامه آغاز شد، زيرا مدعي بودند همزمان براي حضور در مراسم ديگري نيز پيشنهاد داشتهاند و نتوانستهاند به متقاضيان نه بگويند و رويشان را زمين بيندازند و خلاصه با بدقولي و خلف وعده خود بلايي برسر متوليان يادواره آوردند که گمان نميکنم هيچکدام از آنها ديگر حاضر باشند براي چنين اقدام مبارکي پيشقدم شوند.
آنچه به صورت گذرا به آن اشاره شد، رويکرد ضد جهادي برخي مدعيان جهاد فرهنگي بود که بيگمان بيش از هر کس، آسيب آن متوجه خودشان خواهد شد و ديري نخواهد پاييد که جايگاهشان در بين مردم وتاثيرگذاريشان در عرصه جهاد فرهنگي را از بين خواهد برد، زيرا رويکرد فرهنگي در عرصه فرهنگ طيباني را ميطلبد که به قول معصوم، «دوار بطبه» هستند و عاشقانه در پي خدمت فرهنگي به اجتماعند.
آسيبشناسي مختصر
اگر بخواهيم در يک نگاه گذرا اين معضل را آسيبشناسي کنيم به سه دليل ميتوان اشاره کرد:
۱ـ متاسفانه متوليان مراسمي از اين دست، بيش از هر چيز متوجه شهرت چهرههاي فرهنگي هستند و بيش از رسم آنها، اسم آنها را مدنظر قرار ميدهند و باعث ميشوند اين اسامي، هر روز بيش از پيش مطرح شوند و بر مطالبات غيرمنطقيشان افزوده شود.
۲ـ تاثيرگذاري نهادها و دستگاههايي که از بودجه عمومي ارتزاق ميکنند در اين زمينه غيرقابل انکار است. وقتي يک سازمان که هزينههايش از بودجه عمومي و بيتالمال مسلمين پرداخت ميشود، حاضر ميشود براي نيم ساعت سخنراني يک سخنران، حقالزحمه چند ميليوني به او بپردازد، ديگر نميتوان انتظار داشت آن فرد با مبالغ کمتر حاضر به شرکت در جهاد فرهنگي شود!
۳ـ بيشک رسانهها، و بخصوص رسانه ملي، نقش اول را در چهرهسازي افراد دارند و متاسفانه گاهي شاهديم رسانهها، تريبونهاي عمومي را در اختيار افراد فرصتطلب قرار ميدهند تا به شهرت دست يابند و خود را به عنوان چهرههاي فرهنگي معرفي کنند و حضورشان در رسانهها را به عنوان ملاک اعتبار خود مطرح کنند.
در صحبتي که با يکي از دستاندرکاران برگزاري يادواره داشتيم شنيدم که اين قسمت از مشکلترين بخشهاي اجرايي کار است و از آنجا که فرصت تقريبا زيادي تا زمان برگزاري يادواره باقي بود، اين سخن مايه تعجب من شد، علاوه بر اين که مسافت شهرستان ياد شده با تهران زياد نبود و امکان تردد افراد به آن شهرستان سخت نبود. به هر حال قرار شد با همکاري آن دوست اين بخش از فرايند اجراي يادواره را پيش ببريم، اما واقعيت اين است که از مرحله دعوت از اين افراد تا حضور آنها در يادواره، اتفاقاتي ناخوشايند رخ داد و از آنجا که اين اتفاقات، اتفاقاتي نادر نبوده و در بسياري موارد نيز تکرار شده است به آن اشارتي ميشود به هر حال ذکر آن گرچه خالي از لطف است، اين که با چه مکافاتي شماره تماس اين افراد را به دست آورديم از حوصله اين مقال خارج است، اما همين قدر بدانيد که امکانات رايج ارتباطاتي همانند پايگاه اطلاعرساني و پستالکترونيک و شماره تلفن اعلام شده و... در منظر اين افراد جايي ندارد و تنها با استفاده از روابط شخصي ميتوان به آن دسترسي يافت، خلاصه به هر شکلي بود شماره تلفن اين افراد استخراج شد، ولي پس از تماس با اين شماره تلفنها، با پديدهاي به نام «مدير برنامه» مواجه شديم. ابتدا اين عنوان تعجبمان را برانگيخت، زيرا آن را مختص فوتباليستها و هنرپيشه هاي معروف ميدانستيم، اما اين نکته را به فال نيک گرفتيم و فرض کرديم فلسفه وجودي مدير برنامه پيشگيري از بينظمي در برنامههاي اين چهرههاي فرهنگي است، زيرا ازدحام برنامههاي پيشنهادي اين بينظمي را محتمل ميکند، اما اين فرض با اولين تماس و با وقايعي که بعد اتفاق افتاد باطل شد و متوجه شديم مهمترين وظيفه مدير برنامه چانهزني ريالي براي فرد موردنظر است، زيرا خود اين افراد شان خود را اجل از چانهزني ميدانند و به اين نکته باور دارند که پيشنهاد قيمتهاي سرسامآور، جايگاهشان را در بين مردم خدشهدار ميسازد؛ قيمتهايي که به حرمت عرصه فرهنگ، از اشاره به آنها خودداري ميشود.
بگذريم دستاندرکاران يادواره به هر زحمتي بود مبالغ درخواستي اين افراد را فراهم کردند تا بتوانند مراسمي پررونق برگزار کنند. موافقت با مبالغ درخواستي اعلام شد و براي برخي به خواسته خودشان، به شماره حساب اعلام شده واريز شد و عوامل اجرايي به انتظار روز مراسم نشستند، اما از شب قبل از يادواره درخواستهاي اين چهرههاي شاخص عرصه فرهنگ براي جابهجايي زمان برنامه آغاز شد، زيرا مدعي بودند همزمان براي حضور در مراسم ديگري نيز پيشنهاد داشتهاند و نتوانستهاند به متقاضيان نه بگويند و رويشان را زمين بيندازند و خلاصه با بدقولي و خلف وعده خود بلايي برسر متوليان يادواره آوردند که گمان نميکنم هيچکدام از آنها ديگر حاضر باشند براي چنين اقدام مبارکي پيشقدم شوند.
آنچه به صورت گذرا به آن اشاره شد، رويکرد ضد جهادي برخي مدعيان جهاد فرهنگي بود که بيگمان بيش از هر کس، آسيب آن متوجه خودشان خواهد شد و ديري نخواهد پاييد که جايگاهشان در بين مردم وتاثيرگذاريشان در عرصه جهاد فرهنگي را از بين خواهد برد، زيرا رويکرد فرهنگي در عرصه فرهنگ طيباني را ميطلبد که به قول معصوم، «دوار بطبه» هستند و عاشقانه در پي خدمت فرهنگي به اجتماعند.
آسيبشناسي مختصر
اگر بخواهيم در يک نگاه گذرا اين معضل را آسيبشناسي کنيم به سه دليل ميتوان اشاره کرد:
۱ـ متاسفانه متوليان مراسمي از اين دست، بيش از هر چيز متوجه شهرت چهرههاي فرهنگي هستند و بيش از رسم آنها، اسم آنها را مدنظر قرار ميدهند و باعث ميشوند اين اسامي، هر روز بيش از پيش مطرح شوند و بر مطالبات غيرمنطقيشان افزوده شود.
۲ـ تاثيرگذاري نهادها و دستگاههايي که از بودجه عمومي ارتزاق ميکنند در اين زمينه غيرقابل انکار است. وقتي يک سازمان که هزينههايش از بودجه عمومي و بيتالمال مسلمين پرداخت ميشود، حاضر ميشود براي نيم ساعت سخنراني يک سخنران، حقالزحمه چند ميليوني به او بپردازد، ديگر نميتوان انتظار داشت آن فرد با مبالغ کمتر حاضر به شرکت در جهاد فرهنگي شود!
۳ـ بيشک رسانهها، و بخصوص رسانه ملي، نقش اول را در چهرهسازي افراد دارند و متاسفانه گاهي شاهديم رسانهها، تريبونهاي عمومي را در اختيار افراد فرصتطلب قرار ميدهند تا به شهرت دست يابند و خود را به عنوان چهرههاي فرهنگي معرفي کنند و حضورشان در رسانهها را به عنوان ملاک اعتبار خود مطرح کنند.