امام بهخاطر مصلحت مردم جام زهر نوشید، رهبری درباره نوشیدن جام زهر چه گفتند؟ سانسورچیها بدانند دل مردم با حقیقت است، وجه تمایز نمازجمعههای هاشمی چیست؟ علت کاهش استقبال مردم از نماز جمعهها، هراس جدیدالاسلامها از ماهواره یا هاشمی؟! عقل سلیم به فکر فیلترینگ نیست، اسلام دانشگاه آزاد اسلام مداحان نیست، از تظاهر به سادهزیستی متنفرم، پای حرفهایم در نمازجمعه 88 هستم، مردم میدانند چرا نمازجمعه نمیآیم، جدیدالاسلامها از ماهواره میترسند، لااکراه فیالدین یعنی آزادی نه خفقان!
شهدای ایران: اینها برخی از تیترهای مطالب سایت آقای هاشمی رفسنجانی در همین چند روز اخیر است که مرور مواضع وی و تیم رسانهای اش را آسان میکند.
کنکاشی عام در موضعگیریهای هاشمی رفسنجانی در شرایط فعلی نشان از آن دارد که بهرغم پیروزی نامزد مورد علاقهاش در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و بازگشت بسیاری از نزدیکانش به مناصب دولتی، کماکان عصبانیت وی از ملت و نظام پابرجاست!
اکنون جدیترین سؤالی که در تحلیل رفتار هاشمی رفسنجانی مطرح میشود این است که اگر مشکل وی تنها خلاصه در کینه از نامزد منتخب مردم در انتخابات 84 و 88 و رویه سیاسی متعاقب آن بوده، اکنون چرا هنوز به تقابل علنی با نظام مشغول است؟! اصلا چرا هر جا منفعتی از دشمن زایل میشود، هاشمی رفسنجانی ناباورانه در کنار حامیان استکبار در میدان نبرد حاضر میشود؟! چرا هاشمی از تهران برای شبکههای ماهوارهای بهائیان و صهیونیستها دل میسوزاند و در این راه حتی آشکارا با مراجع عظام تقلید نیز به تقابل برمیخیزد؟! افراط وی در این مسیر تا اندازهای است که ضمن نادیده گرفتن فتاوای صادره ضد تماشای برنامههای مفسدهانگیز و تفرقهآفرین رسانههای بیگانه، به عباراتی همچون جدیدالاسلام و سانسورچی و افراطی و هواداران اختناق و متحجران در توصیف مخالفان و منتقدان خود متوسل میشود!
تقابل هاشمیرفسنجانی با اصول و ارزشهای نظام اسلامی در شرایطی صورت میگیرد که حتی در دوره 8 ساله اخیر نیز دست هاشمی از قدرت کوتاه نشده است. از آن مهمتر اینکه بهرغم اسناد و مدارک غیرقابل انکار شاهد بر مدعای اشتراک فکری- گفتمانی هاشمی با مدیریت جریان فتنه برانداز انقلاب اسلامی، نظام هرگز وارد فاز تقابل با وی نشد. حتی با وجود اصرارش بر جای دادن فتنهگران شکست خورده تحت لوای تشکیلاتی واحد، پس از جفاکاری به ملت و دولت منتخبش، جمهوری اسلامی توسل به «سنت الهی استدراج» را برگزید تا تاریخ برای نسلهای آینده انقلاب شفاف و بیغش ثبت شود.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «خداوند وقتی بخواهد خیری به بندهاش برساند پس از ارتکاب گناه، به بلا و ناملایمات دچارش میسازد، تا آنکه متوجه استغفار شود اما وقتی بخواهد به بندهاش شری برساند به دنبال گناهش نعمتی به او میرساند، تا بدین وسیله از استغفار غفلت ورزد و همچنان به گناهکاری خود ادامه دهد. و این سخن خداست که میفرماید «سنستدرجهم من حیث لایعلمون» و استدراج به معنای نعمت دادن در وقت معصیت بدین معناست».
هاشمی رویه مذموم «قبیلهگرایی» را آشکارا حمایت کرد و در آتش فتنه بیمحابا دمید. در مقابل نظام تلاش برای حفظ آبروی وی را دوچندان کرد. از حفظ و تمدید دوامش در عالیترین مناصب مشورتی نظام گرفته تا امکان بخشیدن برای حضور وی در فضای سیاست کشور بهرغم سخت شدن روزافزون مدیریت خروش مردمی که تنها به واسطه امان ولی، حاضر به رها ساختن گریبانش در 9 دی 88 شدند. کیست که نداند هاشمی و هاشمیسم، آشکارا در راهپیمایی 9 دی 88 مورد نفرت عمومی ملت واقع شدند اما نجابت نظام در رفتار صدا و سیما بروز یافت و دستنوشتههای مردمی بر ضد هاشمی و خانوادهاش در راهپیمایی برائت از جسارتکنندگان به ساحت امام حسین(ع) «سانسور» شد!
پس هاشمی نیز میتوانست از شرایطی همچون خاتمی، موسوی و کروبی در روزگار فعلی رنج برده یا بدتر از آن در وضعیتی مشابه منتظری پس از ماجرای اعدام مهدی هاشمی، این بار پس از فرار یک «مهدی هاشمی» دیگر به لندن، ایام بگذراند. او خوب میدانست نظام برای پیشبرد چنین فضایی حتی نیازمند حزبالله نیز نبود و به قول برخی قدیمیهای اصلاحات، یک «عبدالله نوری» یا «اکبر گاف» برای به راه انداختن چنین شرایطی کفایت میکرد!
اما نظام حیات سیاسی هاشمی را تمدید کرد تا سنت استدراج الهی را همچون عبرتی تاریخی به نمایش بگذارد. شاید بدبینترین افراد به رویه سیاسی وی نیز هرگز گمان نمیکردند روزی از زبان کسی که خود را از شاگردان زبرالحدید امام در مبارزه میدانست، بشنوند: «با اسرائیل سر جنگ نداریم. حالا اگر عربها جنگ کردند ما کمک میکنیم»!
کاش فقط همین چند جمله بود! هاشمی ناباورانه در اقدامی غیرقابل چشمپوشی با تکرار ادعاهای اوباما و نتانیاهو درباره دولت سوریه، حکومت این کشور را در اوج جنگ رسانهای غرب، با قطعیت به بمباران شیمیایی مردم خود متهم ساخت!
از سیاستهای سایبری مستعمرهساز آمریکا با به کار بردن شعار آمریکایی «حمایت از جریان آزاد اطلاعات» پشتیبانی کرد! ملک عبدالله سعودی، خبیثترین حافظ منافع اسرائیل در منطقه را برادر خطاب کرده و در حمایت از پدران زامبیهای تکفیری، بخشی از هموطنان خود را «افراطی» لقب داد! حتی در برابر داعشیهای خونخوار نیز حاضر به حمایت از دولت عراق نشد و با بیتوجهی عمدی به سیاست اعلامی شخص رئیسجمهور روحانی، به تضعیف دولت مالکی در عرصه بینالملل پرداخت!
ناباورانه در ماه مبارک رمضان ضمن در آغوش کشیدن فرد هتاک به آیتالله مهدوی کنی مظلوم، حامیان فرهنگ ایرانی- اسلامی و مبارزان در خط اول مقاومت در برابر شبیخون فرهنگی نظام لیبرال سرمایهداری را «سانسورچی» خطاب کرد! البته ظاهرا هاشمی فراموش کرده بود مهدویکنی، آیتالله انقلابی مورد وثوق قریب به اتفاق احزاب و گروههای حامی نظام است.
او مظهر وحدت روحانیون تراز اول و طلاب انقلابی سراسر کشور با نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. به همین جهت در عین دعا برای سلامتیاش، به منظور مهیا شدن مسیر قدرتافزایی و خدای ناکرده انتقامجویی از خاطرات ریاست وی بر مجلس خبرگان، هتاکان به این شخصیت وحدتآفرین را نیز مورد تفقد قرار داده و «در کاخ» از جوایز فتنهافروزی بهرهمندشان کرد!
در سیاهه مواضع هاشمی رفسنجانی علاوه بر نشانه رفتن مراجع عظام تقلید به عنوان نگاهبانان چارچوب شریعت، وحدت ستیزی، تفرقهافکنی، نفرتافروزی و تقابل عمدی با سیاستها و مواضع رسمی جمهوری اسلامی در فضای بینالملل نیز فراوان است. در شرایط بسیار حساس منطقهای، سیاستهای اعلامی هاشمی عملا با استقبال قابل پیشبینی رسانههای آمریکایی- صهیونیستی در فضای بینالملل مواجه شده است. متاسفانه این رویه غلط، وجود تقابل و تعارض میان سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی را با چندصدایی غیرقابل جبرانی به نمایش گذارده است.
علاوه بر آن مروری کوتاه و گذرا بر سایت رسمی هاشمی رفسنجانی که در دوره اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت روزانه و مکرر، تلویحا پیشنهاد نوشاندن «جام زهر» به رهبر نظام را منتشر میکند خود بر گمانه ناشایست سیریناپذیری حس «قدرتطلبی» وی صحه میگذارد. این اندازه تقابل با سیاستهای کلی نظام توسط فردی که تحتالحمایه مدیریت عالی کشور به حیات سیاسی خویش ادامه میدهد حقیقتا غیرقابل باور است. علاوه بر آن چنین رفتار کینهجویانهای توأم با تکرار مکرر مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استکبار در منطقه، وجهه مناسبی از شخصی که خود را غیرمغرض و مطیع رهبری معرفی میکند، برجای نمیگذارد و در مقابل بیگانگان ناآشنا با فضای سیاسی متنوع و متکثر جامعه ایرانی را با تصویر یک ملت متفرق و بریده از تاریخ و آرمانها با حاکمیت دوگانه مواجه میسازد که از «خفقان» هم رنج میبرند!
با در نظر گرفتن موارد ذکر شده و سیاهه بلندبالای فضاسازیهای خودخواهانه صورت گرفته در تقابل با منافع ملی کشور و در تضاد عملی با تلاشهای دولت جمهوری اسلامی برای ساماندهی قدرت درونی و امیدافزایی در جامعه ایرانی به نظر میرسد ادامه روند فعلی عاقلانه نباشد. خصوصا اینکه با رویه چندصدایی در عرصه بینالملل، قطعا نمیتوان به مدیریت یکپارچه فضای حساس منطقه نیز امید بست. وحدت کلمه و پرهیز از جدال بیهوده بر سر قدرت، رمز ماندگاری جمهوری اسلامی ایران در 36 سال درگیری جدی با دشمن خارجی است.
در چنین شرایطی شاید بهتر باشد هاشمیرفسنجانی با خیالی آسوده به واسطه ریاست حسن روحانی بر جمهور تحت زعامت رهبر انقلاب اسلامی، حرکت در مسیر توبه را آغاز کرده و ایام را به دور از فضای فتنهآلود جهانی با یادی از یومالحساب سپری کند.
منبع: وطن امروز
کنکاشی عام در موضعگیریهای هاشمی رفسنجانی در شرایط فعلی نشان از آن دارد که بهرغم پیروزی نامزد مورد علاقهاش در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و بازگشت بسیاری از نزدیکانش به مناصب دولتی، کماکان عصبانیت وی از ملت و نظام پابرجاست!
اکنون جدیترین سؤالی که در تحلیل رفتار هاشمی رفسنجانی مطرح میشود این است که اگر مشکل وی تنها خلاصه در کینه از نامزد منتخب مردم در انتخابات 84 و 88 و رویه سیاسی متعاقب آن بوده، اکنون چرا هنوز به تقابل علنی با نظام مشغول است؟! اصلا چرا هر جا منفعتی از دشمن زایل میشود، هاشمی رفسنجانی ناباورانه در کنار حامیان استکبار در میدان نبرد حاضر میشود؟! چرا هاشمی از تهران برای شبکههای ماهوارهای بهائیان و صهیونیستها دل میسوزاند و در این راه حتی آشکارا با مراجع عظام تقلید نیز به تقابل برمیخیزد؟! افراط وی در این مسیر تا اندازهای است که ضمن نادیده گرفتن فتاوای صادره ضد تماشای برنامههای مفسدهانگیز و تفرقهآفرین رسانههای بیگانه، به عباراتی همچون جدیدالاسلام و سانسورچی و افراطی و هواداران اختناق و متحجران در توصیف مخالفان و منتقدان خود متوسل میشود!
تقابل هاشمیرفسنجانی با اصول و ارزشهای نظام اسلامی در شرایطی صورت میگیرد که حتی در دوره 8 ساله اخیر نیز دست هاشمی از قدرت کوتاه نشده است. از آن مهمتر اینکه بهرغم اسناد و مدارک غیرقابل انکار شاهد بر مدعای اشتراک فکری- گفتمانی هاشمی با مدیریت جریان فتنه برانداز انقلاب اسلامی، نظام هرگز وارد فاز تقابل با وی نشد. حتی با وجود اصرارش بر جای دادن فتنهگران شکست خورده تحت لوای تشکیلاتی واحد، پس از جفاکاری به ملت و دولت منتخبش، جمهوری اسلامی توسل به «سنت الهی استدراج» را برگزید تا تاریخ برای نسلهای آینده انقلاب شفاف و بیغش ثبت شود.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «خداوند وقتی بخواهد خیری به بندهاش برساند پس از ارتکاب گناه، به بلا و ناملایمات دچارش میسازد، تا آنکه متوجه استغفار شود اما وقتی بخواهد به بندهاش شری برساند به دنبال گناهش نعمتی به او میرساند، تا بدین وسیله از استغفار غفلت ورزد و همچنان به گناهکاری خود ادامه دهد. و این سخن خداست که میفرماید «سنستدرجهم من حیث لایعلمون» و استدراج به معنای نعمت دادن در وقت معصیت بدین معناست».
هاشمی رویه مذموم «قبیلهگرایی» را آشکارا حمایت کرد و در آتش فتنه بیمحابا دمید. در مقابل نظام تلاش برای حفظ آبروی وی را دوچندان کرد. از حفظ و تمدید دوامش در عالیترین مناصب مشورتی نظام گرفته تا امکان بخشیدن برای حضور وی در فضای سیاست کشور بهرغم سخت شدن روزافزون مدیریت خروش مردمی که تنها به واسطه امان ولی، حاضر به رها ساختن گریبانش در 9 دی 88 شدند. کیست که نداند هاشمی و هاشمیسم، آشکارا در راهپیمایی 9 دی 88 مورد نفرت عمومی ملت واقع شدند اما نجابت نظام در رفتار صدا و سیما بروز یافت و دستنوشتههای مردمی بر ضد هاشمی و خانوادهاش در راهپیمایی برائت از جسارتکنندگان به ساحت امام حسین(ع) «سانسور» شد!
پس هاشمی نیز میتوانست از شرایطی همچون خاتمی، موسوی و کروبی در روزگار فعلی رنج برده یا بدتر از آن در وضعیتی مشابه منتظری پس از ماجرای اعدام مهدی هاشمی، این بار پس از فرار یک «مهدی هاشمی» دیگر به لندن، ایام بگذراند. او خوب میدانست نظام برای پیشبرد چنین فضایی حتی نیازمند حزبالله نیز نبود و به قول برخی قدیمیهای اصلاحات، یک «عبدالله نوری» یا «اکبر گاف» برای به راه انداختن چنین شرایطی کفایت میکرد!
اما نظام حیات سیاسی هاشمی را تمدید کرد تا سنت استدراج الهی را همچون عبرتی تاریخی به نمایش بگذارد. شاید بدبینترین افراد به رویه سیاسی وی نیز هرگز گمان نمیکردند روزی از زبان کسی که خود را از شاگردان زبرالحدید امام در مبارزه میدانست، بشنوند: «با اسرائیل سر جنگ نداریم. حالا اگر عربها جنگ کردند ما کمک میکنیم»!
کاش فقط همین چند جمله بود! هاشمی ناباورانه در اقدامی غیرقابل چشمپوشی با تکرار ادعاهای اوباما و نتانیاهو درباره دولت سوریه، حکومت این کشور را در اوج جنگ رسانهای غرب، با قطعیت به بمباران شیمیایی مردم خود متهم ساخت!
از سیاستهای سایبری مستعمرهساز آمریکا با به کار بردن شعار آمریکایی «حمایت از جریان آزاد اطلاعات» پشتیبانی کرد! ملک عبدالله سعودی، خبیثترین حافظ منافع اسرائیل در منطقه را برادر خطاب کرده و در حمایت از پدران زامبیهای تکفیری، بخشی از هموطنان خود را «افراطی» لقب داد! حتی در برابر داعشیهای خونخوار نیز حاضر به حمایت از دولت عراق نشد و با بیتوجهی عمدی به سیاست اعلامی شخص رئیسجمهور روحانی، به تضعیف دولت مالکی در عرصه بینالملل پرداخت!
ناباورانه در ماه مبارک رمضان ضمن در آغوش کشیدن فرد هتاک به آیتالله مهدوی کنی مظلوم، حامیان فرهنگ ایرانی- اسلامی و مبارزان در خط اول مقاومت در برابر شبیخون فرهنگی نظام لیبرال سرمایهداری را «سانسورچی» خطاب کرد! البته ظاهرا هاشمی فراموش کرده بود مهدویکنی، آیتالله انقلابی مورد وثوق قریب به اتفاق احزاب و گروههای حامی نظام است.
او مظهر وحدت روحانیون تراز اول و طلاب انقلابی سراسر کشور با نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. به همین جهت در عین دعا برای سلامتیاش، به منظور مهیا شدن مسیر قدرتافزایی و خدای ناکرده انتقامجویی از خاطرات ریاست وی بر مجلس خبرگان، هتاکان به این شخصیت وحدتآفرین را نیز مورد تفقد قرار داده و «در کاخ» از جوایز فتنهافروزی بهرهمندشان کرد!
در سیاهه مواضع هاشمی رفسنجانی علاوه بر نشانه رفتن مراجع عظام تقلید به عنوان نگاهبانان چارچوب شریعت، وحدت ستیزی، تفرقهافکنی، نفرتافروزی و تقابل عمدی با سیاستها و مواضع رسمی جمهوری اسلامی در فضای بینالملل نیز فراوان است. در شرایط بسیار حساس منطقهای، سیاستهای اعلامی هاشمی عملا با استقبال قابل پیشبینی رسانههای آمریکایی- صهیونیستی در فضای بینالملل مواجه شده است. متاسفانه این رویه غلط، وجود تقابل و تعارض میان سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی را با چندصدایی غیرقابل جبرانی به نمایش گذارده است.
علاوه بر آن مروری کوتاه و گذرا بر سایت رسمی هاشمی رفسنجانی که در دوره اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران به صورت روزانه و مکرر، تلویحا پیشنهاد نوشاندن «جام زهر» به رهبر نظام را منتشر میکند خود بر گمانه ناشایست سیریناپذیری حس «قدرتطلبی» وی صحه میگذارد. این اندازه تقابل با سیاستهای کلی نظام توسط فردی که تحتالحمایه مدیریت عالی کشور به حیات سیاسی خویش ادامه میدهد حقیقتا غیرقابل باور است. علاوه بر آن چنین رفتار کینهجویانهای توأم با تکرار مکرر مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی استکبار در منطقه، وجهه مناسبی از شخصی که خود را غیرمغرض و مطیع رهبری معرفی میکند، برجای نمیگذارد و در مقابل بیگانگان ناآشنا با فضای سیاسی متنوع و متکثر جامعه ایرانی را با تصویر یک ملت متفرق و بریده از تاریخ و آرمانها با حاکمیت دوگانه مواجه میسازد که از «خفقان» هم رنج میبرند!
با در نظر گرفتن موارد ذکر شده و سیاهه بلندبالای فضاسازیهای خودخواهانه صورت گرفته در تقابل با منافع ملی کشور و در تضاد عملی با تلاشهای دولت جمهوری اسلامی برای ساماندهی قدرت درونی و امیدافزایی در جامعه ایرانی به نظر میرسد ادامه روند فعلی عاقلانه نباشد. خصوصا اینکه با رویه چندصدایی در عرصه بینالملل، قطعا نمیتوان به مدیریت یکپارچه فضای حساس منطقه نیز امید بست. وحدت کلمه و پرهیز از جدال بیهوده بر سر قدرت، رمز ماندگاری جمهوری اسلامی ایران در 36 سال درگیری جدی با دشمن خارجی است.
در چنین شرایطی شاید بهتر باشد هاشمیرفسنجانی با خیالی آسوده به واسطه ریاست حسن روحانی بر جمهور تحت زعامت رهبر انقلاب اسلامی، حرکت در مسیر توبه را آغاز کرده و ایام را به دور از فضای فتنهآلود جهانی با یادی از یومالحساب سپری کند.
منبع: وطن امروز