یک خبرنگار حاضر در محل نشست تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان و گروه ۳+۳ در وین، حاشیهنگاری جالبی از حال و هوای جلسات گروه مذاکره کننده ایرانی را در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده است.
به گزارش شهدای ایرن به نقل از مهر، این، بخشی از حاشیهنگاری یکی از
خبرنگاران ایرانی حاضر در وین، از نشست ایران با گروه ۳+۳ درباره مسائل
هستهای است. «محمد اسلامی» از خبرنگاران حاضر در این نشست، در صفحه فیس
بوک خود، حاشیه نگاری جالبی را از جلسات برگزار شده در وین نوشته است. این
یادداشت را بخوانید:
«خبرنگار خودش را آماده مي كند. من دارم گوش مي كنم. بسم الله مي گويد. من هم توي دلم تكرار مي كنم. الان ديگر روي آنتن هستند. اما حرف هاي يكي دو روز اخيرش را عوض كرده است. من فقط زل زده ام. دارد واژه هاي هفته پيش را تكرار مي كند: "روند مذاكرات مثبت و سازنده است. تيم هاي كارشناسي دارند روي متن كار مي كنند." حالا ديگر نمي توانم بايستم. يك گوشه روي زمين مي نشينم و بي اختيار و آرام اشك مي ريزم. احساس مي كنم كسي نبايد بفهمد. فكر مي كنم غريبه نبايد اشك ما را ببيند.
من به درد رسانه نمي خورم. خيلي زود به هم مي ريزم. من نمي فهمم چرا نبايد به مردم بگوييم كه آمريكايي ها دارند به تيم فشار مي آورند. نمي دانم چرا نبايد بگوييم كه هيئت ايراني را به خيال خودشان تحت فشار قرار داده اند كه داريد دست خالي بر مي گرديد و جوابي براي مردم اميدوار و نگران تان را نداريد. چرا نبايد بگوييم كه تقريبا يك هفته است كه مذاكرات به بن بست خورده است. چون ايران حاضر است همه تضمين هاي فني را بدهد، اما آمريكايي ها حاضر نيستند تصميم سياسي بگيرند. چون ظريف ديپلمات منطقي اي هست و منطق اش اجازه نمي دهد زير بار حرف هاي زور اين ها برود.
چرا با مردم در ميان نگذاريم كه جان كري تاب منطق و استدلال هاي ظريف را نياورد، به ايراني ها گفت كه نشست دوم بايد با حضور تيم كارشناسي اش برگزار شود، آخرش هم گفت براي تصميم سياسي بايد سراغ اوباما برود و نمي تواند به تنهايي تصميم بگيرد. اما حالا دل خوش است كه اگر وزير خارجه ايران تا ٢٠ جولاي دست خالي برگردد، دفعه بعدي كه با هم بنشينند پشت ميز كوتاه مي آيد.
اين روزها دلم پيش جواد ظريف است.ديشب، شب قدر، يك گوشه اي كز كرده بود و وقتي روضه مي خواندند اشك مي ريخت. تاب تحمل اش را نداشتم. جايم را عوض كردم. ان طرف تر آقاي "م" داشت نافله مي خواند. ديگر از ژست هاي ديپلماتيك خبري نبود.
بله آقاي كري درست مي گويد كه فاصله ها خيلي زياد است. صبح روز كنفرانس خبري جان كري، يك گوشه اي با ديپلمات غربي صحبت مي كرديم. كمي دير رسيده بود و موهايش به هم ريخته بود. زد به در شوخي كه ديشب كمي زياده روي كرده است. ديشب ظريف هم داشت زياده روي مي كرد. همين است ديگر. يك وقت هاي آدم بي اختيار دلش مي تركد. بعد عكاس ها فرصت طلبي مي كنند و از گونه هاي خيس اش عكس مي گيرند.
خبرنگار گزارش اش را تمام كرده. حالا من هم بايد براي روزنامه چيزي بنويسم. باشد، نمي گوييم. باشد، ما هم تكرار مي كنيم كه دارند روي متن كار مي كنند. خبر " ام باید کوتاه باشد، ساده باشد، و بی کنایه و ابهام، پس از نو مینویسم:
سلام
«حال من خوب است
اما تو باور نکن!»
«خبرنگار خودش را آماده مي كند. من دارم گوش مي كنم. بسم الله مي گويد. من هم توي دلم تكرار مي كنم. الان ديگر روي آنتن هستند. اما حرف هاي يكي دو روز اخيرش را عوض كرده است. من فقط زل زده ام. دارد واژه هاي هفته پيش را تكرار مي كند: "روند مذاكرات مثبت و سازنده است. تيم هاي كارشناسي دارند روي متن كار مي كنند." حالا ديگر نمي توانم بايستم. يك گوشه روي زمين مي نشينم و بي اختيار و آرام اشك مي ريزم. احساس مي كنم كسي نبايد بفهمد. فكر مي كنم غريبه نبايد اشك ما را ببيند.
من به درد رسانه نمي خورم. خيلي زود به هم مي ريزم. من نمي فهمم چرا نبايد به مردم بگوييم كه آمريكايي ها دارند به تيم فشار مي آورند. نمي دانم چرا نبايد بگوييم كه هيئت ايراني را به خيال خودشان تحت فشار قرار داده اند كه داريد دست خالي بر مي گرديد و جوابي براي مردم اميدوار و نگران تان را نداريد. چرا نبايد بگوييم كه تقريبا يك هفته است كه مذاكرات به بن بست خورده است. چون ايران حاضر است همه تضمين هاي فني را بدهد، اما آمريكايي ها حاضر نيستند تصميم سياسي بگيرند. چون ظريف ديپلمات منطقي اي هست و منطق اش اجازه نمي دهد زير بار حرف هاي زور اين ها برود.
چرا با مردم در ميان نگذاريم كه جان كري تاب منطق و استدلال هاي ظريف را نياورد، به ايراني ها گفت كه نشست دوم بايد با حضور تيم كارشناسي اش برگزار شود، آخرش هم گفت براي تصميم سياسي بايد سراغ اوباما برود و نمي تواند به تنهايي تصميم بگيرد. اما حالا دل خوش است كه اگر وزير خارجه ايران تا ٢٠ جولاي دست خالي برگردد، دفعه بعدي كه با هم بنشينند پشت ميز كوتاه مي آيد.
اين روزها دلم پيش جواد ظريف است.ديشب، شب قدر، يك گوشه اي كز كرده بود و وقتي روضه مي خواندند اشك مي ريخت. تاب تحمل اش را نداشتم. جايم را عوض كردم. ان طرف تر آقاي "م" داشت نافله مي خواند. ديگر از ژست هاي ديپلماتيك خبري نبود.
بله آقاي كري درست مي گويد كه فاصله ها خيلي زياد است. صبح روز كنفرانس خبري جان كري، يك گوشه اي با ديپلمات غربي صحبت مي كرديم. كمي دير رسيده بود و موهايش به هم ريخته بود. زد به در شوخي كه ديشب كمي زياده روي كرده است. ديشب ظريف هم داشت زياده روي مي كرد. همين است ديگر. يك وقت هاي آدم بي اختيار دلش مي تركد. بعد عكاس ها فرصت طلبي مي كنند و از گونه هاي خيس اش عكس مي گيرند.
خبرنگار گزارش اش را تمام كرده. حالا من هم بايد براي روزنامه چيزي بنويسم. باشد، نمي گوييم. باشد، ما هم تكرار مي كنيم كه دارند روي متن كار مي كنند. خبر " ام باید کوتاه باشد، ساده باشد، و بی کنایه و ابهام، پس از نو مینویسم:
سلام
«حال من خوب است
اما تو باور نکن!»