پیروزی هفت بر یک آلمان مقابل برزیل، ما را یاد پیروزی احمدی نژاد در انتخابات دور دهم با اختلاف 11 میلیون رای انداخت و برد های ناپلئونی آرژانتین ما را یاد انتخاباتی انداخت که منتخب آن با اختلاف تنها چند صد هزار رای انتخاب شد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از میدان 72 ،روزنامه اصلاح طلب ابتکار طی یاداشتی در این باره نوشت:
جام جهانی فوتبال برای ما اهالی قلم یک فرصت بود تا تمام مسائل جهان را با این ورزش مهیج مقایسه و تشبیه کنیم. یکی از نمونههای آخرین آن را میخواهم در این نوشتار به شما ارائه دهم. تقابل آلمان و آرژانتین در فینال جام جهانی تقابل نظم و همگرایی در مقابل ستاره محوری و بی نظمی بود.آلمان از ابتدای جام با ارائه یک فوتبال منظم، متحد و متکی به تمامی بازیکنان از خط دروازه گرفته تا نوک حمله ارائه داد که نتیجه آن، تحسین جهانیان و قهرمانی در جام جهانی بود.
در مقابل آرژانتین، یک فوتبال متکی به مسی، زشت و بدون انعطاف را از خود نشان داد، فوتبالی که حتی مقام دومی جهان نیز نتوانست از موج انتقادها به آن بکاهد. تقابل این دو فوتبال در فینال جام جهانی برزیل به پیروزی نظم و همگرایی انجامید و فوتبال ستاره محور آرژانتین با شکست برزیل را ترک کرد.
دیدن این فینال مرا به یاد، سرزمین ایران و سپهر سیاست آن انداخت و ناخوداگاه مرا وادار به مقایسه این دو تیم با دولتهای روحانی و احمدی نژاد کرد. رفتار دولت احمدی نژاد، شباهت زیادی به نحوه بازی کردن تیم آرژانتین داشت.
احمدی نژاد نیز همچون مسی، تک ستاره دولت خود بود و همه چیز به او ختم میشد. احمدی نژاد به گونهای رفتار کرده بود که دیگر اعضای دولت به واسطه او و شخصیتش تعریف میشدند و هیچ کدام نتوانسته بودند از زیر سایه نام او خارج شوند.
احمدی نژاد برای دولت نهم و دهم، مسی بود برای تیم ملی آرژانتین. خودش باید توپ میگرفت، خودش باید دریبل میکرد، خودش باید پاس میداد و خودش باید گل میزد. همینها باعث شد که هم مسی و هم احمدی نژاد در رسیدن به اهداف خود ناموفق باشند و نتوانند یک مکتب را به نام خود ثبت کنند.
امروز هیچکس از مکتب فوتبال آرژانتین در جام جهانی و مکتب دولت احمدی نژاد سخن نمیگوید، چون فرد گرایی نمیتواند زمینه ساز مکتب گرایی شود. در مقابل اما رفتار روحانی، آدمی را به یاد نحوه بازی تیم آلمان میاندازد. روحانی ستاره دولت است اما اعتقاد به کار تیمی و همفکری جمعی دارد. استفاده از شخصیتهای برجسته در دولت نمونه بارز این رفتار روحانی است.
برخی وزرای کابینه روحانی، خود زمینه ریاست قوه مجریه را دارند اما روحانی از آنها در دولت خود استفاده کرده است تا یک تن واره واحد و پر قدرت را تشکیل دهد تا بتواند رخت پیروزی را در مقابل مشکلات به تن کند. تیم آلمان پر از ستارههایی بود که در کنار هم یک تیم را تشکیل دادند و در نهایت به قهرمانی جام جهانی رسیدند و مکتب آلمان را به فوتبال دنیا معرفی کردند.
روحانی نیز میتواند مکتب خود که اعتدال نام دارد به واسطه حضور طیفهای گسترده در دولت خود، در کشور نهادینه کند تا برخلاف احمدی نژاد، تبدیل به یک رئیس دولت مکتب ساز باشد. جام جهانی فوتبال به پایان رسید اما مطمئن باشید میشود از تئوریهای آن در زمینه های مختلف از جمله سیاست استفاده کرد.
جام جهانی فوتبال برای ما اهالی قلم یک فرصت بود تا تمام مسائل جهان را با این ورزش مهیج مقایسه و تشبیه کنیم. یکی از نمونههای آخرین آن را میخواهم در این نوشتار به شما ارائه دهم. تقابل آلمان و آرژانتین در فینال جام جهانی تقابل نظم و همگرایی در مقابل ستاره محوری و بی نظمی بود.آلمان از ابتدای جام با ارائه یک فوتبال منظم، متحد و متکی به تمامی بازیکنان از خط دروازه گرفته تا نوک حمله ارائه داد که نتیجه آن، تحسین جهانیان و قهرمانی در جام جهانی بود.
در مقابل آرژانتین، یک فوتبال متکی به مسی، زشت و بدون انعطاف را از خود نشان داد، فوتبالی که حتی مقام دومی جهان نیز نتوانست از موج انتقادها به آن بکاهد. تقابل این دو فوتبال در فینال جام جهانی برزیل به پیروزی نظم و همگرایی انجامید و فوتبال ستاره محور آرژانتین با شکست برزیل را ترک کرد.
دیدن این فینال مرا به یاد، سرزمین ایران و سپهر سیاست آن انداخت و ناخوداگاه مرا وادار به مقایسه این دو تیم با دولتهای روحانی و احمدی نژاد کرد. رفتار دولت احمدی نژاد، شباهت زیادی به نحوه بازی کردن تیم آرژانتین داشت.
احمدی نژاد نیز همچون مسی، تک ستاره دولت خود بود و همه چیز به او ختم میشد. احمدی نژاد به گونهای رفتار کرده بود که دیگر اعضای دولت به واسطه او و شخصیتش تعریف میشدند و هیچ کدام نتوانسته بودند از زیر سایه نام او خارج شوند.
احمدی نژاد برای دولت نهم و دهم، مسی بود برای تیم ملی آرژانتین. خودش باید توپ میگرفت، خودش باید دریبل میکرد، خودش باید پاس میداد و خودش باید گل میزد. همینها باعث شد که هم مسی و هم احمدی نژاد در رسیدن به اهداف خود ناموفق باشند و نتوانند یک مکتب را به نام خود ثبت کنند.
امروز هیچکس از مکتب فوتبال آرژانتین در جام جهانی و مکتب دولت احمدی نژاد سخن نمیگوید، چون فرد گرایی نمیتواند زمینه ساز مکتب گرایی شود. در مقابل اما رفتار روحانی، آدمی را به یاد نحوه بازی تیم آلمان میاندازد. روحانی ستاره دولت است اما اعتقاد به کار تیمی و همفکری جمعی دارد. استفاده از شخصیتهای برجسته در دولت نمونه بارز این رفتار روحانی است.
برخی وزرای کابینه روحانی، خود زمینه ریاست قوه مجریه را دارند اما روحانی از آنها در دولت خود استفاده کرده است تا یک تن واره واحد و پر قدرت را تشکیل دهد تا بتواند رخت پیروزی را در مقابل مشکلات به تن کند. تیم آلمان پر از ستارههایی بود که در کنار هم یک تیم را تشکیل دادند و در نهایت به قهرمانی جام جهانی رسیدند و مکتب آلمان را به فوتبال دنیا معرفی کردند.
روحانی نیز میتواند مکتب خود که اعتدال نام دارد به واسطه حضور طیفهای گسترده در دولت خود، در کشور نهادینه کند تا برخلاف احمدی نژاد، تبدیل به یک رئیس دولت مکتب ساز باشد. جام جهانی فوتبال به پایان رسید اما مطمئن باشید میشود از تئوریهای آن در زمینه های مختلف از جمله سیاست استفاده کرد.