يكي از موضوعاتي كه رسانههاي طيف دوم خرداد در طول چند روز اخير به صورت گسترده به آن پرداخته و از آن به عنوان واقعهاي دردناك ياد ميكنند «حمله رژيمصهيونيستي به باريكه غزه» است
به گزارش شهدای ایران به نقل از جوان، به عنوان نمونه بخشي از تيتر مطالبي كه با اين مضمون در روزنامههاي اين جريان درج شده را مرور ميكنيم: «آيا كودكان غزه فينال آرژانتين- آلمان را ديدند؟ اعتماد 23/04/93»، «فاجعه هولناك در غزه، آرمان 23/04/93»، «حمام خون در غزه، روزنامه آرمان 21/04/93»، «با من از غزه حرف بزن، حملات نيروهاي رژيمصهيونيستي به كودكان و مردم بيپناه فلسطين ادامه دارد، اعتماد 22/04/93»، «مردم غزه! آغوش ما پناه شماست، همان»، «جنايات اسرائيل و انفعال جهان، شرق 21/04/93»، «هر4دقيقه يك حمله اسرائيل به غزه، همان»، «غزه در آتش و خون، سكوت شوراي امنيت در برابر حملات صهيونيستها به فلسطينيها، آفتاب يزد 21/04/93»، «نداي مظلوميت فلسطين، همان»، «فلسطين در آتش و خون، اعتماد 18/04/93»، «نسلكشي در غزه، شهروند 21/04/93»، «حملات هوايي رژيم صهيونيستي، 104شهيد 670 زخمي در غزه خونين، اعتماد 21/04/93.»
اينها تنها بخشي از دهها مطالبي است كه روزنامههاي دوم خردادي صفحات نخست خود را به آن آراسته و در آن با ادبياتي احساسي از رنج و آلام مردم فلسطين سخن گفتهاند، در يكي از همين مطالب از يكسو سعي شده با انتخاب واژگاني خاص احساسات مخاطب را تحت تأثير قرار داده و از سوي ديگر تلاش شده تا اقدامات نظامي رژيمصهيونيستي در آن به شدت مورد تخريب قرار گرفته و همچنين مظلوميت مردم بيدفاع غزه در آن متبلور شود، اينگونه نوشته شده است: «... تا تنظيم اين گزارش، با شدت يافتن موج حملات رژيمصهيونيستي به غزه، تعداد شهداي فلسطيني از آغاز عمليات وحشيانه رژيمصهيونيستي به اين منطقه به بيش از 122 شهيد رسيده بود و در جريان اين حملات بيش از 926 تن نيز زخمي شده بودند كه بيشتر شهدا و مجروحان از زنان، كودكان و افراد سالخورده هستند و به احتمال بسيار تا زماني كه اين گزارش را مطالعه ميكنيد، اين آمار به شكل تصاعدي افزايش يافته است.»
در ادامه اين گزارش ميخوانيم: «هر چهار دقيقه يك بار يك موشك به سمت غزه پرتاب ميشود و بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيمصهيونيستي ميگويد، هيچ فشار بينالمللي نميتواند مانع ادامه حملات اين رژيم به سوي غزه شود. اين در حالي است كه جامعه جهاني سكوت كرده و رژيمصهيونيستي همچنان به جنايتهاي خود عليه ملت فلسطين در غزه ادامه ميدهد و دهها منزل و ساختمان، مؤسسات خيريه، مدارس، مساجد و مراكز دولتي را هدف حملات موشكي خود قرار داده است.»
اقدامي كه تحسين ميشود اما حاوي سؤالات فراوان است
هر چند حمايت رسانههاي پرتعداد طيف دوم خرداد از مردم بيپناه غزه در مقابل اقدامات غيرانساني رژيم صهيونيستي، اقدامي قابل دفاع و تحسين است اما حاوي سؤالات فراواني است كه در اذهان عمومي مطرح ميشود از جمله اينكه چطور ميتوان پذيرفت جرياني كه به صورت يكدست شعار «نه غزه، نه لبنان» را در خيابانهاي تهران سر ميداد امروز دفعتاً از مردم غزه و لبنان حمايت كند و از فعاليتهاي عوامل رژيمصهيونيستي عليه مردم اين مناطق انتقاد دلسوزانه كند؟
چرا نميتوان نمونهاي از اينگونه حمايتها را در ادوار گذشتهاي كه رژيمصهيونيستي به سمت مردم غزه و مناطق ديگر آتش موشك روانه ميكرد جستوجو كرد و تنها محدود به چند روز اخير است؟
آيا نبايد از حمايتهاي رسانهاي امروز اين طيف رسانهاي به ديده ترديد نگريست در حالي كه همين جريان طي سالهاي اخير به صورت مستمر ازحمايتهاي بينالمللي كشورمان نسبت به مردم فلسطين و لبنان انتقاد و آن را فاقد ضرورتهاي لازم ميدانستند؟
براي نمونه شناخت ابعاد كامل شاكله فكري جريان دوم خرداد در قبال موضوعاتي بينالمللي نظير آنچه امروز در غزه اتفاق ميافتد بايد مواضع برخي از منسوبان به اين جريان را مورد بازخواني قرار داد.
تعريف و تمجيد شخصيتهاي وابسته به اين جريان به صورت مستقيم و غيرمستقيم طي سالهاي گذشته ابراز شده كه تنها به برخي از نمونههاي آن اشاره ميشود.
محمد خاتمي در دفاع و پشتيباني از اسرائيل و تطهير چهره اين رژيم در مصاحبه با c. n. n ميگويد: «من به هيچ وجه خواستار نابودي اسرائيل نبوده و نيستم» (7/سپتامبر/ 2006).
وي همچنين در اين مصاحبه در پاسخ به اين سؤال كه آيا شما ايجاد كشوري فلسطيني در كنار اسرائيل را ميپذيريد؟ پاسخ ميدهد: بله.
شمسالواعظين سردبير روزنامه لغو شده توس و جامعه ميگويد: «اسرائيل علاقهمند نيست يك الگوي مشابه خودش كه نماد دموكراسي متناسب با دينداري است در خاورميانه بهوجود آيد.» (17/10/77)
مدير تحريريه روزنامه جامعه هم در تيرماه سال 77 چنين ميگويد: «از مديريت روزنامه به ما گفتهاند كه از كلمه رژيم اشغالگر صهيونيستي استفاده نكنيد و همان كلمه اسرائيل را به كار ببريد.»
محمدتقي فاضلميبدي عضو برجسته حزب منحله مشاركت هم با اشاره به سياستهاي ايران در مقابله با اسرائيل ابراز ميكند: «بسياري از كشورهاي عربي با اسرائيل رابطه برقرار كردهاند و مواضعي مانند ايران در روابط بينالمللي ندارند، چون اتخاذ چنين سياستهايي را نسنجيده ميدانند.» (18/08/77)
البته روزنامههاي زنجيرهاي براي پيشبرد اهداف خود مطالبي را در قالب پيامهاي تلفني خوانندگان اينگونه چاپ ميكردند: «چه اصراري است كه اسرائيل سرزمينهاي اشغالي را پس بدهد.»
(آفتاب يزد 4/6/85)
«باور كنيد حزبالله آنقدر نيرومند نيست كه بتواند در مقابل ارتش سرتا پا مسلح اسرائيل ايستادگي كند، اگر اسرائيل از جنوب لبنان بيرون رفت، تصميم خودش بود نه فشار حزبالله.» (همان 7/8/85)
«پس از عقبنشيني اسرائيل از لبنان، ديگر فلسفه وجودي گروهي خودمختار و ضداسرائيلي به نام حزبالله در لبنان چيست؟» (همان 31/4/85)
مواضع شخصيتها و رسانههاي طيف هواخواه ليبراليسم در قبال اصل موجوديت رژيمصهيونيستي و اقدامات متجاوزانهاش در شرايطي اينگونه ابراز ميشد كه «افراي هالوي» رئيس سازمان اطلاعات خارجي رژيمصهيونيستي در همان مقاطع زماني ابراز ميكند: «از ايران اشاراتي ميرسد داير بر اينكه حاضر به پذيرش موجوديت اسرائيل هستند.»
در حالي ميتوان نمونههاي فراواني از اينگونه حمايتهاي چهرهها و رسانههاي دوم خرداد در طول 16سال گذشته به دست آورد كه اغتشاشگران منسوب به اين طيف در شهرآشوب 88 هم يكي از شعارهاي مهم و اساسي خود را «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» قرار داده و در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان كه به نام «حمايت از مردم فلسطين» توسط حضرت امام نامگذاري شده با تظاهر به روزهخواري در انظار عموم خواهان توقف حمايتهاي جمهوري اسلامي ايران از مردم لبنان و فسطين شده و با استفاده از الفاظ ركيك به شدت از سياست كشورمان در قبال مسائل منطقه انتقاد ميكردند.
در حالي اينگونه تحركات ساختارشكنانه و مخالف گفتمان انقلاب اسلامي از سوي هنجارشكنان صورت ميگرفت كه پدرخواندههاي اين جريان نه تنها از اين اقدامات اعلام برائت نميكردند بلكه در تريبونهاي مختلف حمايتهاي خود را از اينگونه شعارها و تحركات هم عنوان ميكردند.
يكي از حاميان هنجارشكنان و افرادي كه شعار «نه غزه، نه لبنان» را سر ميدادند، محتشميپوري بود كه با فشار مجلس هشتم شوراي اسلامي از رياست كميته حمايت از مردم فلسطين بركنار شد، وي در مصاحبههايي به دفاع از كساني ميپردازد كه در حمايت از ميرحسين موسوي شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دادند و ابراز ميكند: «متهم كردن طيف قابل توجهي از مردم ايران كه همواره به خلق وخوي ضدظلم و طرفدار مظلوم بودن شهرت دارند، به اين تفكر انحرافي، جفاي بزرگي است.»
چرا حاميان ديروز اسرائيل، امروز دلسوز مردم غزه شدهاند؟
همانطور كه اشاره شد تغيير رويه امروز رسانهها و پدرخواندههاي دومخرداد در قبال موضوعات بينالمللي نظير آنچه در غزه در حال روي دادن است، ابهامات فراوني را با خود به همراه دارد كه ميتوان آن را ناشي از چند هدف ميانمدت و بلندمدت دانست.
حمايتهاي پررنگ و لعاب رسانههاي اين جريان از مردم بيدفاع غزه نشان ميدهند كه تئوريسينهاي اين طيف به لايههاي مختلف جريان خود گوشزد كرده تا بر اساس طرح «اتخاذ مواضع نرم و معتدل همسو با گفتمان انقلاب اسلامي از سوي اصلاحطلبان» كه پس از فتنه 88 به شدت مورد توجه اين جريان قرار گرفته را هم در موضوع مهمي نظير مظلوميت مردم غزه هم پيادهسازي شده و با حركت در اين مسير به افكار عمومي اين پيام مهم القا شود كه جريان رفرميسم داخلي در اصول اساسي انقلاب اسلامي مانند «محو شدن اسرائيل از صحنه روزگار» با ديگر جناحهاي سياسي هم نظر بوده و اقدامات ضدحقوق بشري اسرائيل در قبال مردم فلسطين و لبنان را محكوم ميكند.
همانطور كه بارها اشاره شده جريان تجديدنظرطلب براي بازگشت به عرصه قدرت و حضور فعال در انتخابات پيش رو و همچنين اقناع مراجع ذيصلاح - نظير شوراي نگهبان- براي عبور نامزدهاي آنها از فيلترهاي قانوني محتاج آن بوده تا نشان دهد كه مخالفت يا عنادي با اصول و مباني نظري و عملي جمهوري اسلامي ايران نداشته و مجدانه در مسير دستيابي و تعالي شعائر و شعارهاي انقلاب اسلامي قدم برميدارد، برهمين اساس ميتوان پاسخ مناسبي براي حمايتهاي پرابهام كنوني رسانههاي زنجيرهاي از مردم غزه جستوجو كرد.
به عبارت ديگر پدرخواندههاي دوم خرداد به كمك رسانههاي خود تلاش داشته تا به كمك هر واقعه يا اتفاقي نظير حمله رژيمصهيونيستي به باريكه غزه اهداف ازپيشتعيينشده خود را محقق كرده و برچسب «مخالفت و عناد دومخرداديها با اصول و مباني جمهوري اسلامي ايران» را از خود برداشته و با تبليغات پرحجم رسانهاي براي خود بيلبورد «حاميان اصول و مباني انقلاب اسلامي» را نصب كنند.
نویسنده : محمد اسماعيلي
اينها تنها بخشي از دهها مطالبي است كه روزنامههاي دوم خردادي صفحات نخست خود را به آن آراسته و در آن با ادبياتي احساسي از رنج و آلام مردم فلسطين سخن گفتهاند، در يكي از همين مطالب از يكسو سعي شده با انتخاب واژگاني خاص احساسات مخاطب را تحت تأثير قرار داده و از سوي ديگر تلاش شده تا اقدامات نظامي رژيمصهيونيستي در آن به شدت مورد تخريب قرار گرفته و همچنين مظلوميت مردم بيدفاع غزه در آن متبلور شود، اينگونه نوشته شده است: «... تا تنظيم اين گزارش، با شدت يافتن موج حملات رژيمصهيونيستي به غزه، تعداد شهداي فلسطيني از آغاز عمليات وحشيانه رژيمصهيونيستي به اين منطقه به بيش از 122 شهيد رسيده بود و در جريان اين حملات بيش از 926 تن نيز زخمي شده بودند كه بيشتر شهدا و مجروحان از زنان، كودكان و افراد سالخورده هستند و به احتمال بسيار تا زماني كه اين گزارش را مطالعه ميكنيد، اين آمار به شكل تصاعدي افزايش يافته است.»
در ادامه اين گزارش ميخوانيم: «هر چهار دقيقه يك بار يك موشك به سمت غزه پرتاب ميشود و بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيمصهيونيستي ميگويد، هيچ فشار بينالمللي نميتواند مانع ادامه حملات اين رژيم به سوي غزه شود. اين در حالي است كه جامعه جهاني سكوت كرده و رژيمصهيونيستي همچنان به جنايتهاي خود عليه ملت فلسطين در غزه ادامه ميدهد و دهها منزل و ساختمان، مؤسسات خيريه، مدارس، مساجد و مراكز دولتي را هدف حملات موشكي خود قرار داده است.»
اقدامي كه تحسين ميشود اما حاوي سؤالات فراوان است
هر چند حمايت رسانههاي پرتعداد طيف دوم خرداد از مردم بيپناه غزه در مقابل اقدامات غيرانساني رژيم صهيونيستي، اقدامي قابل دفاع و تحسين است اما حاوي سؤالات فراواني است كه در اذهان عمومي مطرح ميشود از جمله اينكه چطور ميتوان پذيرفت جرياني كه به صورت يكدست شعار «نه غزه، نه لبنان» را در خيابانهاي تهران سر ميداد امروز دفعتاً از مردم غزه و لبنان حمايت كند و از فعاليتهاي عوامل رژيمصهيونيستي عليه مردم اين مناطق انتقاد دلسوزانه كند؟
چرا نميتوان نمونهاي از اينگونه حمايتها را در ادوار گذشتهاي كه رژيمصهيونيستي به سمت مردم غزه و مناطق ديگر آتش موشك روانه ميكرد جستوجو كرد و تنها محدود به چند روز اخير است؟
آيا نبايد از حمايتهاي رسانهاي امروز اين طيف رسانهاي به ديده ترديد نگريست در حالي كه همين جريان طي سالهاي اخير به صورت مستمر ازحمايتهاي بينالمللي كشورمان نسبت به مردم فلسطين و لبنان انتقاد و آن را فاقد ضرورتهاي لازم ميدانستند؟
براي نمونه شناخت ابعاد كامل شاكله فكري جريان دوم خرداد در قبال موضوعاتي بينالمللي نظير آنچه امروز در غزه اتفاق ميافتد بايد مواضع برخي از منسوبان به اين جريان را مورد بازخواني قرار داد.
تعريف و تمجيد شخصيتهاي وابسته به اين جريان به صورت مستقيم و غيرمستقيم طي سالهاي گذشته ابراز شده كه تنها به برخي از نمونههاي آن اشاره ميشود.
محمد خاتمي در دفاع و پشتيباني از اسرائيل و تطهير چهره اين رژيم در مصاحبه با c. n. n ميگويد: «من به هيچ وجه خواستار نابودي اسرائيل نبوده و نيستم» (7/سپتامبر/ 2006).
وي همچنين در اين مصاحبه در پاسخ به اين سؤال كه آيا شما ايجاد كشوري فلسطيني در كنار اسرائيل را ميپذيريد؟ پاسخ ميدهد: بله.
شمسالواعظين سردبير روزنامه لغو شده توس و جامعه ميگويد: «اسرائيل علاقهمند نيست يك الگوي مشابه خودش كه نماد دموكراسي متناسب با دينداري است در خاورميانه بهوجود آيد.» (17/10/77)
مدير تحريريه روزنامه جامعه هم در تيرماه سال 77 چنين ميگويد: «از مديريت روزنامه به ما گفتهاند كه از كلمه رژيم اشغالگر صهيونيستي استفاده نكنيد و همان كلمه اسرائيل را به كار ببريد.»
محمدتقي فاضلميبدي عضو برجسته حزب منحله مشاركت هم با اشاره به سياستهاي ايران در مقابله با اسرائيل ابراز ميكند: «بسياري از كشورهاي عربي با اسرائيل رابطه برقرار كردهاند و مواضعي مانند ايران در روابط بينالمللي ندارند، چون اتخاذ چنين سياستهايي را نسنجيده ميدانند.» (18/08/77)
البته روزنامههاي زنجيرهاي براي پيشبرد اهداف خود مطالبي را در قالب پيامهاي تلفني خوانندگان اينگونه چاپ ميكردند: «چه اصراري است كه اسرائيل سرزمينهاي اشغالي را پس بدهد.»
(آفتاب يزد 4/6/85)
«باور كنيد حزبالله آنقدر نيرومند نيست كه بتواند در مقابل ارتش سرتا پا مسلح اسرائيل ايستادگي كند، اگر اسرائيل از جنوب لبنان بيرون رفت، تصميم خودش بود نه فشار حزبالله.» (همان 7/8/85)
«پس از عقبنشيني اسرائيل از لبنان، ديگر فلسفه وجودي گروهي خودمختار و ضداسرائيلي به نام حزبالله در لبنان چيست؟» (همان 31/4/85)
مواضع شخصيتها و رسانههاي طيف هواخواه ليبراليسم در قبال اصل موجوديت رژيمصهيونيستي و اقدامات متجاوزانهاش در شرايطي اينگونه ابراز ميشد كه «افراي هالوي» رئيس سازمان اطلاعات خارجي رژيمصهيونيستي در همان مقاطع زماني ابراز ميكند: «از ايران اشاراتي ميرسد داير بر اينكه حاضر به پذيرش موجوديت اسرائيل هستند.»
در حالي ميتوان نمونههاي فراواني از اينگونه حمايتهاي چهرهها و رسانههاي دوم خرداد در طول 16سال گذشته به دست آورد كه اغتشاشگران منسوب به اين طيف در شهرآشوب 88 هم يكي از شعارهاي مهم و اساسي خود را «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» قرار داده و در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان كه به نام «حمايت از مردم فلسطين» توسط حضرت امام نامگذاري شده با تظاهر به روزهخواري در انظار عموم خواهان توقف حمايتهاي جمهوري اسلامي ايران از مردم لبنان و فسطين شده و با استفاده از الفاظ ركيك به شدت از سياست كشورمان در قبال مسائل منطقه انتقاد ميكردند.
در حالي اينگونه تحركات ساختارشكنانه و مخالف گفتمان انقلاب اسلامي از سوي هنجارشكنان صورت ميگرفت كه پدرخواندههاي اين جريان نه تنها از اين اقدامات اعلام برائت نميكردند بلكه در تريبونهاي مختلف حمايتهاي خود را از اينگونه شعارها و تحركات هم عنوان ميكردند.
يكي از حاميان هنجارشكنان و افرادي كه شعار «نه غزه، نه لبنان» را سر ميدادند، محتشميپوري بود كه با فشار مجلس هشتم شوراي اسلامي از رياست كميته حمايت از مردم فلسطين بركنار شد، وي در مصاحبههايي به دفاع از كساني ميپردازد كه در حمايت از ميرحسين موسوي شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دادند و ابراز ميكند: «متهم كردن طيف قابل توجهي از مردم ايران كه همواره به خلق وخوي ضدظلم و طرفدار مظلوم بودن شهرت دارند، به اين تفكر انحرافي، جفاي بزرگي است.»
چرا حاميان ديروز اسرائيل، امروز دلسوز مردم غزه شدهاند؟
همانطور كه اشاره شد تغيير رويه امروز رسانهها و پدرخواندههاي دومخرداد در قبال موضوعات بينالمللي نظير آنچه در غزه در حال روي دادن است، ابهامات فراوني را با خود به همراه دارد كه ميتوان آن را ناشي از چند هدف ميانمدت و بلندمدت دانست.
حمايتهاي پررنگ و لعاب رسانههاي اين جريان از مردم بيدفاع غزه نشان ميدهند كه تئوريسينهاي اين طيف به لايههاي مختلف جريان خود گوشزد كرده تا بر اساس طرح «اتخاذ مواضع نرم و معتدل همسو با گفتمان انقلاب اسلامي از سوي اصلاحطلبان» كه پس از فتنه 88 به شدت مورد توجه اين جريان قرار گرفته را هم در موضوع مهمي نظير مظلوميت مردم غزه هم پيادهسازي شده و با حركت در اين مسير به افكار عمومي اين پيام مهم القا شود كه جريان رفرميسم داخلي در اصول اساسي انقلاب اسلامي مانند «محو شدن اسرائيل از صحنه روزگار» با ديگر جناحهاي سياسي هم نظر بوده و اقدامات ضدحقوق بشري اسرائيل در قبال مردم فلسطين و لبنان را محكوم ميكند.
همانطور كه بارها اشاره شده جريان تجديدنظرطلب براي بازگشت به عرصه قدرت و حضور فعال در انتخابات پيش رو و همچنين اقناع مراجع ذيصلاح - نظير شوراي نگهبان- براي عبور نامزدهاي آنها از فيلترهاي قانوني محتاج آن بوده تا نشان دهد كه مخالفت يا عنادي با اصول و مباني نظري و عملي جمهوري اسلامي ايران نداشته و مجدانه در مسير دستيابي و تعالي شعائر و شعارهاي انقلاب اسلامي قدم برميدارد، برهمين اساس ميتوان پاسخ مناسبي براي حمايتهاي پرابهام كنوني رسانههاي زنجيرهاي از مردم غزه جستوجو كرد.
به عبارت ديگر پدرخواندههاي دوم خرداد به كمك رسانههاي خود تلاش داشته تا به كمك هر واقعه يا اتفاقي نظير حمله رژيمصهيونيستي به باريكه غزه اهداف ازپيشتعيينشده خود را محقق كرده و برچسب «مخالفت و عناد دومخرداديها با اصول و مباني جمهوري اسلامي ايران» را از خود برداشته و با تبليغات پرحجم رسانهاي براي خود بيلبورد «حاميان اصول و مباني انقلاب اسلامي» را نصب كنند.
نویسنده : محمد اسماعيلي