به گزارش شهدای ایران؛ محمدحسین فرحپور، از رزمندگان و جانبازان جنگ تحمیلی است که حضور بیش از 45ماهه را در کارنامه جبهه خود ثبت کرده است. او متولد 1342 است و از 17سالگی پا به میدان جهاد گذاشت. یک سال بهطور مداوم در کردستان و پاوه حضور داشته و بعد از آن در جبهههای جنوب و در عملیاتهای بیت المقدس، والفجر مقدماتی، والفجر2، کربلای4 و کربلای5 و مرصاد شرکت داشته است. او مدتها کنار فرماندهان مختلف در اطلاعات ــ عملیات لشگرها حضور داشته و در جبههها جنگیده است.
مراسمهای پرشور واحدهای تبلیغاتی در ماه رمضان
فرح پور در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم از شرایط جبههها در ماه مبارک رمضان چنین میگوید: رزمندگان هم در جبهههای نبرد در ماه مبارک رمضان روزه میگرفتند اما خیلی از ما در آن شرایط چون یک جای ثابت نمیماندیم و دائما منطقههایمان عوض میشد به همین دلیل حکم مسافر را پیدا میکردیم و نمیتوانستیم روزه بگیریم. حکم این بود که کسی نمیتوانست قصد ده روز بکند. شرایط جنگی این قصد را ایجاد نمیکرد و ما گوش به فرمان فرمانده برای تغییر مناطق مورد نیاز بودیم. اما با این وجود حال و هوای ماه رمضان در جبههها حال و هوای بسیار روحانی بود زیرا حوزه های علمیه در آن ایام یکسری طلبههایی را جهت برگزاری مراسمهای معنوی میفرستادند و آنها در عقبهها محیطهای گرم و صمیمی و معنوی ایجاد میکردند. معمولا در محرم و ماه رمضان بود که خیلی حال و هوای جبهه روحانیتر میشد. واحدهای تبلیغاتی که در این ایام مراسمهای پرشوری برگزار میکردند و بسیار فعالیت داشتند. مراسمهای شب نشینی و شب زنده داری داشتند.
مراسمهای احیا در دوکوهه
او به مراسمهای احیا اشاره میکند و میگوید: "شبهای احیا هم در جبههها شورانگیز برگزار میشد. هر کسی که وسیله ای داشت و میتوانست میکشید عقب و در مراسم احیای دوکوهه یا امثال آن حضور پیدا میکرد. در مقرهای عقبه حاج منصور ارضی میآمد و آقایان و روحانیهای خوب که در این شبها در عقبه ها برنامه داشتند. مثلا تیپ 63 خاتم الانبیا یک قرارگاه داشت که در موقعیت اربعین بود. کل تیپ گاهی برای احیا می آمدند عقب. البته فقط آنهایی که در خط مقدم درگیر نبودند میتوانستند به عقبهها بروند و در این مراسمها حضور پیدا کنند. رزمندگانی که در ماه مبارک رمضان روزه نبودند نیز برنامه غذاخوری نداشتند و نهار و اینها در کار نبود. هر کسی یک گوشه چیزی میخورد و رعایت حال روزه داران را میکرد. نماز جماعتهای خیلی قشنگی داشتیم. ولو اینکه گاهی به خاطر شرایط در یک سنگر 5 یا 7 نفر بودند و نماز را برگزار میکردند."
سنگرهای اسرائیلی مثلثی عملیات رمضان بچهها را غافلگیر کرد
فرح پور که در اطلاعات- عملیات لشگرها و در جریان شناسایی برگزاری عملیات رمضان در سال 61 حضور داشته است درباره این عملیات میگوید: "من قبل عملیات در کارهای شناسایی بودم و تا شب اول هم آنجا ماندم اما به ما فرمان بازگشت داده شد و همان شب در منطقه حور العظیم رفتیم و طرح هایی برای شناسایی و راهیابی جهت اتصال رمضان به منطقه حور العظیم داشتیم. عملیات رمضان عملیات موفقیت آمیزی نبود. عراق در این عملیات یکسری سنگرهای مثلثی نزدیک طلائیه تا نزدیکیهای شلمچه درست کرده بود که هر یک ضلع آن مثلثها تقریبا 1 کیلومتر بود. مثلثی که سه ضلع یک کیلومتری داشت. حالت مثلثی این سنگرها از جانب ما شناسایی نشده بود. این طرح مثلثی طرح اسرائیلیها بود که در صحرای سینا مقابل مصریها استفاده کرده بودند و موفق شده بودند و سنگرهای مثلثی معروف به سنگرهای اسرائیلی شده بود. تقریبا 8 تا 11 عدد از این سنگرها را در آن منطقه ساخته بود. بچههای ما خاکریزهای جلوی مثلث را شکافتند و رفتند اما در 5 یا 6 تا از این مثلثها گرفتار شدند. به این صورت بود که بچه ها یک ضلع را میشکافتند و داخل میشدند و بعد در آن گیر میافتادند زیرا دشمن محل شکافتگی را هم ترمیم میکرد."
رزمندگان زیادی با زبان روزه به شهادت رسیدند/در عملیات رمضان فتح خاک نداشتیم
او در ادامه به آمار بالای شهدا و مجروحین این عملیات اشاره میکند و میگوید: "بچهها تلفات سنگینی دادند تا بعدها کم کم شیوه مبارزه با مثلثیها را ما در عملیاتهای بعدی و عملیات خیبر و بدر یاد گرفتیم. ما همان شب در منطقه حور العظیم رفتیم و طرح هایی برای شناسایی و راهیابی جهت اتصال رمضان به منطقه حور العظیم داشتیم. آنجا مشغول شدیم. فردایش فهیمیدیم بچهها گیر افتادهاند و خیلیها شهید و اسیر شده بودند. متاسفانه بخش زیادی از عملیات توسط عراق لو رفته بود و عراقیها در منطقه منتظر بچهها بودند. و بسیاری از آنها را با زبان روزه شهید کردند. در عملیات رمضان انهدام نیروی زیادی داشتیم اما فتح خاک نداشتیم."
موضوع جنگ برای رزمندگان و امام گزارش کاری برای نان و آب نبود
این رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس از عرفان جبههها و رابطه بسیجیان با امام سخن میگوید و ادامه میدهد:"جبهه یک دانشکده عرفانی بود. بیشترین حالت عرفانی را رابطه مرید و مرادی بسیجیان با امام ایجاد میکرد. چون امام خودش یک عارف بود. خشوع و خضوع و افتادگی امام و همتراز نشان دادنش با یک بسیجی روستایی، اینکه میگفت: من دست و بازوی شما را میبوسم، یا میگفت: من به حال شما بسیجیان غبطه میخورم، نشان از روح بزرگ امام داشت. این مدل صحبت کردن امام تأثیراتی میگذاشت که نفوذ عمیق در جان بچهها میکرد. به هیچ عنوان موضوع جنگ برای رزمندگان و امام گزارش کاری و برای نان و آب نبود. شاید بعداً برای عدهای چنین ذهنیتی ایجاد شد که بروند و از همان سوابق جنگیدن استفادههایی بکنند اما واقعاً در زمان جنگ بچههای ما نمونه بودند و آنهایی که شهید شدند از شهدای صدر اسلام مردتر و بالاتر بودند".
مراسمهای پرشور واحدهای تبلیغاتی در ماه رمضان
فرح پور در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم از شرایط جبههها در ماه مبارک رمضان چنین میگوید: رزمندگان هم در جبهههای نبرد در ماه مبارک رمضان روزه میگرفتند اما خیلی از ما در آن شرایط چون یک جای ثابت نمیماندیم و دائما منطقههایمان عوض میشد به همین دلیل حکم مسافر را پیدا میکردیم و نمیتوانستیم روزه بگیریم. حکم این بود که کسی نمیتوانست قصد ده روز بکند. شرایط جنگی این قصد را ایجاد نمیکرد و ما گوش به فرمان فرمانده برای تغییر مناطق مورد نیاز بودیم. اما با این وجود حال و هوای ماه رمضان در جبههها حال و هوای بسیار روحانی بود زیرا حوزه های علمیه در آن ایام یکسری طلبههایی را جهت برگزاری مراسمهای معنوی میفرستادند و آنها در عقبهها محیطهای گرم و صمیمی و معنوی ایجاد میکردند. معمولا در محرم و ماه رمضان بود که خیلی حال و هوای جبهه روحانیتر میشد. واحدهای تبلیغاتی که در این ایام مراسمهای پرشوری برگزار میکردند و بسیار فعالیت داشتند. مراسمهای شب نشینی و شب زنده داری داشتند.
مراسمهای احیا در دوکوهه
او به مراسمهای احیا اشاره میکند و میگوید: "شبهای احیا هم در جبههها شورانگیز برگزار میشد. هر کسی که وسیله ای داشت و میتوانست میکشید عقب و در مراسم احیای دوکوهه یا امثال آن حضور پیدا میکرد. در مقرهای عقبه حاج منصور ارضی میآمد و آقایان و روحانیهای خوب که در این شبها در عقبه ها برنامه داشتند. مثلا تیپ 63 خاتم الانبیا یک قرارگاه داشت که در موقعیت اربعین بود. کل تیپ گاهی برای احیا می آمدند عقب. البته فقط آنهایی که در خط مقدم درگیر نبودند میتوانستند به عقبهها بروند و در این مراسمها حضور پیدا کنند. رزمندگانی که در ماه مبارک رمضان روزه نبودند نیز برنامه غذاخوری نداشتند و نهار و اینها در کار نبود. هر کسی یک گوشه چیزی میخورد و رعایت حال روزه داران را میکرد. نماز جماعتهای خیلی قشنگی داشتیم. ولو اینکه گاهی به خاطر شرایط در یک سنگر 5 یا 7 نفر بودند و نماز را برگزار میکردند."
سنگرهای اسرائیلی مثلثی عملیات رمضان بچهها را غافلگیر کرد
فرح پور که در اطلاعات- عملیات لشگرها و در جریان شناسایی برگزاری عملیات رمضان در سال 61 حضور داشته است درباره این عملیات میگوید: "من قبل عملیات در کارهای شناسایی بودم و تا شب اول هم آنجا ماندم اما به ما فرمان بازگشت داده شد و همان شب در منطقه حور العظیم رفتیم و طرح هایی برای شناسایی و راهیابی جهت اتصال رمضان به منطقه حور العظیم داشتیم. عملیات رمضان عملیات موفقیت آمیزی نبود. عراق در این عملیات یکسری سنگرهای مثلثی نزدیک طلائیه تا نزدیکیهای شلمچه درست کرده بود که هر یک ضلع آن مثلثها تقریبا 1 کیلومتر بود. مثلثی که سه ضلع یک کیلومتری داشت. حالت مثلثی این سنگرها از جانب ما شناسایی نشده بود. این طرح مثلثی طرح اسرائیلیها بود که در صحرای سینا مقابل مصریها استفاده کرده بودند و موفق شده بودند و سنگرهای مثلثی معروف به سنگرهای اسرائیلی شده بود. تقریبا 8 تا 11 عدد از این سنگرها را در آن منطقه ساخته بود. بچههای ما خاکریزهای جلوی مثلث را شکافتند و رفتند اما در 5 یا 6 تا از این مثلثها گرفتار شدند. به این صورت بود که بچه ها یک ضلع را میشکافتند و داخل میشدند و بعد در آن گیر میافتادند زیرا دشمن محل شکافتگی را هم ترمیم میکرد."
رزمندگان زیادی با زبان روزه به شهادت رسیدند/در عملیات رمضان فتح خاک نداشتیم
او در ادامه به آمار بالای شهدا و مجروحین این عملیات اشاره میکند و میگوید: "بچهها تلفات سنگینی دادند تا بعدها کم کم شیوه مبارزه با مثلثیها را ما در عملیاتهای بعدی و عملیات خیبر و بدر یاد گرفتیم. ما همان شب در منطقه حور العظیم رفتیم و طرح هایی برای شناسایی و راهیابی جهت اتصال رمضان به منطقه حور العظیم داشتیم. آنجا مشغول شدیم. فردایش فهیمیدیم بچهها گیر افتادهاند و خیلیها شهید و اسیر شده بودند. متاسفانه بخش زیادی از عملیات توسط عراق لو رفته بود و عراقیها در منطقه منتظر بچهها بودند. و بسیاری از آنها را با زبان روزه شهید کردند. در عملیات رمضان انهدام نیروی زیادی داشتیم اما فتح خاک نداشتیم."
موضوع جنگ برای رزمندگان و امام گزارش کاری برای نان و آب نبود
این رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس از عرفان جبههها و رابطه بسیجیان با امام سخن میگوید و ادامه میدهد:"جبهه یک دانشکده عرفانی بود. بیشترین حالت عرفانی را رابطه مرید و مرادی بسیجیان با امام ایجاد میکرد. چون امام خودش یک عارف بود. خشوع و خضوع و افتادگی امام و همتراز نشان دادنش با یک بسیجی روستایی، اینکه میگفت: من دست و بازوی شما را میبوسم، یا میگفت: من به حال شما بسیجیان غبطه میخورم، نشان از روح بزرگ امام داشت. این مدل صحبت کردن امام تأثیراتی میگذاشت که نفوذ عمیق در جان بچهها میکرد. به هیچ عنوان موضوع جنگ برای رزمندگان و امام گزارش کاری و برای نان و آب نبود. شاید بعداً برای عدهای چنین ذهنیتی ایجاد شد که بروند و از همان سوابق جنگیدن استفادههایی بکنند اما واقعاً در زمان جنگ بچههای ما نمونه بودند و آنهایی که شهید شدند از شهدای صدر اسلام مردتر و بالاتر بودند".
هی توبه پشت توبه ، سر أفکنده تا به کی
دنیا وفا نکرده ، وفا هم نمی کند
با زرق وبرقش ، از غمِ دل کم نمی کند
از حوضِ نور کی به رُخت آب می زنی
کی دست رَد به سینة این خواب می زنی
ای أشرف یگانه چه بی آبرو شدی
عصیان گری چقدر، چه بی چشم و روشدی
ای بنده جز برای خدا ، بندگی مکن
کَج می روی لجاجت و یک دندگی مکن
بنده در اوج فاجعه زانو نمی زند
غیر از خدای خود به کسی رو نمی زند
عقلت أگر به شاید و باید نمی رسد
بار کجت به منزل ومقصد نمی رسد
تیشه مزن به ریشه ی خود ، بندة خدا
بی راهه می روی ، نشو شرمنده ی خدا
ای ورشکسته بیشتر از این ضرر مده
لحظه به لحظه عُمر خودت را هدر مده
شبهای قدر فرصت خوبی است ، گریه کن
آیا زمان توبة تو نیست ، گریه کن
شبهای قدر فرصت خوبی است ، توبه کن
غیر از تو و خدا که کسی نیست ، توبه کن
شبهای قدر ، ناله بزن بی معطّلی
دستم به دامنت ، مددی مرتضی علی
شبهای قدر أشک تو را کوثری کند
زهرا برای شیعة خود مادری کند
جاماندة زقافله هیهات ، گریه کن
امشب برای عمة سادات ، گریه کن
شاید خدا به حال خرابت نظاره کرد
پروندة سیاه تو را ، پاره پاره کرد
باید بری ، به فکر حساب وکتاب باش
فکر فشار قبر وسؤال و جواب باش
شبهای قدر تیره تر از کرده های توست
مهتاب روشنش ، سفر کربلای توست
بی نور عشق ، قبر تو دلگیر می شود
امشب بگیر تذکره را ، دیر می شود
ای تشنه لب زدست سبو آب را بگیر
إمشب به گریه دامن أرباب را بگیر
حسین جان ای آبروی دوعالم
نگین سلیمان به حلقة خاتم
خدا حافظ ای برادر زینب
خدا حافظ سایة سر زینب
خدا حافظ تیر ومشک و دودیده
خدا حافظ ای گلوی بریده .....
ایام شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) تسلیت باد .
http://khakpour-m.blogfa.com/