میدان انقلاب تهران، گرچه فضای شلوغ و پرهمهمهای است و هر کس به دنبال کتاب مورد نظرش است، ولی حرفهای پنهانی نیز دارد که صحبت کردن درباره آنها ممنوع است.
شهدای ایران: البته از آن ممنوعیت هایی که همه توجیه هستند و می دانند که کجا باید سراغش بروند! حرف مگوی میدان انقلاب، کتاب هایی است که بعضی نامشان را آرام برای مشتریان می گویند و بعضی دلشان را به دریا زده و آن را داد می زنند. البته این گروه هم برای خودشان حرفه ای هستند و می دانند چه زمانی باید بی صدا در گوشه ای آرام بایستند. ماجرای چاپ و خرید و فروش این کتاب های ممنوع خواندنی است.
گل کردن ناگهانی کتاب
در بازار نشر همه چیز آرام پیش می رود. نویسندگان و مترجمان به کار خود مشغولند و ناشران و چاپخانه ها به کار خود. البته فروشندگان کتاب های کمیاب و نایاب در غار خود، در طبقات بالایی پاساژهای میدان انقلاب، فارغ از تمام هیاهوی این خیابان. ناگهان در رسانه ای مانند روزنامه یا تلویزیون یا حتی جلسه ای، صحبت از کتابی می شود که مثلا سال ها پیش چاپ شده و دیگر تجدید چاپ نشده یا دیگر مجوز چاپ نگرفته یا در چاپ جدیدش با ممیزی مواجه شده است!
شاید آن مدیر فرهنگی که بسادگی درباره یک موضوع اظهار نظر می کند روحش هم خبر نداشته باشد که همین سخن و خبر او، دهان به دهان می چرخد و موجی از کتابخوان ها را سراغ همان غارنشینان میدان انقلاب می فرستد. کلمه «غارنشین» را یکی از مغازه داران کتب نایاب به کار می برد و می گوید: «ما اینجا نه روزنامه می خوانیم، نه تلویزیون می بینیم. از صبح تا شب سرمان در کتاب هایمان است. ما غارنشینانی هستیم که از درخواست های مردم متوجه می شویم کدام کتاب رسانه ای شده است.» خلاصه آن که ناگهان کتابی که تا همین چند سال پیش هیچ کس سراغش را نمی گرفته ناگهان بازار داغی پیدا می کند و هزار خاطرخواه.
البته گویا این چرخه برای کتابفروشان و دستفروشان کتاب های ممنوعه، کاملا عادی است و حتی می توان گفت بخشی از چرخه درآمدزایی آنها از طریق همین خبررسانی ها صورت می گیرد. بیهوده نیست که کتابفروش سالخورده ای که سال های طولانی از عمرش را با کتاب هایش مانوس بوده، بلند بلند می خندد و می گوید: «راستش را بخواهی، همه چیز زیر سر همین روزنامه هاست و فقط کافی است یک کلام بگویند، ممنوعیت چاپ یا ممیزی فراوان! این طبقات سوت و کور غوغا می شود.»
ممنوعیت از کجا آب می خورد؟
ممنوعیت چاپ کتاب ماجرایی تازه و مختص ایران نیست! ممنوعیت چاپ کتاب در کشورهای مختلف تحت قوانین مختلفی در حال صورت گرفتن است. کتاب تاثیرگذار است البته نه می توان دست همگان را برای نوشتن باز گذاشت و نه می توان به هر کسی اجازه داد تا هر کتابی بخواند.
در کتاب «فلسفه»، نوشته مارتین کوهن، از انتشارات دامیز، درباره ممیزی کتاب نوشته شده است: «در تاریخ فلسفه، افلاطون شهرت یا بهتر است بگوییم سوءشهرت زیادی به خاطر پافشاری فراوان بر ممیزی دارد. وی در طرح هایش برای تاسیس کشوری آرمانی، می خواست بیشترین تعداد ممکن از منابع تاثیرگذار بر شهروندان را تحت مهار خویش درآورد. او درصدد بود هنر و مقولات فرهنگی را عموما از دم تیغ تیز ممیزی خود بگذراند نه فقط برای تربیت بهتر (ایمن تر) اطفال، بلکه برای تمام شهروندان ساکن در جمهوری آرمانی اش و دست کم این بخشی از فلسفه سیاسی افلاطون در اقصی نقاط عالم به کار بسته شده است زیرا بدون شک امروزه ممیزی در همه جای جهان با دقت اعمال می گردد.» (فلسفه، ص 369)
تجربه کتابفروشان کتب نایاب نشان می دهد، هر دولتی که بر سر کار می آید قوانین خاص خودش را دارد و کتاب هایی خاص را ممنوع می کند. بنابراین، کتابی که در دولت قبلی مجوز چاپ نگرفته در دولت جدید چاپ می شود و کتابی که در دولت قبلی بارها تجدید چاپ شده در دولت جدید یا به طور کامل ممنوع می شود یا با ممیزی های فراوان مواجه می گردد و اتفاقا گاهی اوقات همین ممنوعیت ها موجب به حرکت درآمدن چرخ درآمدزایی کتابفروشان نایاب می شود.
جایی برای مشتریان مختلف
هنگامی که در میدان انقلاب راه می روید، گاهی نیاز نیست تلاش خاصی برای شناخت کتاب های یک کتابفروشی داشته باشید و حتما سری به داخل مغازه بزنید. ظاهر مشتریان مشخص می کند که آن کتابفروشی بیش از همه بر کدام دسته از کتاب ها تمرکز دارد؛ هنر، دین، کنکوری و... .
این قاعده درباره کتابفروشان کتب نایاب و دستفروشان کنار خیابان صدق نمی کند. مهم این است که کتاب ها جور باشند، چه نایاب، چه ممنوع، چه قدیمی و چه ارزان؛ ملاک دیگری وجود ندارد و همه می آیند. حتی نمی توان گفت مشتریان بیشتر جوان هستند یا میانسال یا پیر.
گرچه یکی از کتابفروشان که خودش را آدم مهمی معرفی می کند، می گوید: «فقط افراد آگاه به دنبال کتاب های خاص هستند. چه فرقی می کند مشتری جوان باشد یا پیر؟ مهم این است که افراد آگاه یا دوستدار آگاهی به دنبال کتاب های خاص و حتی ممنوع می آیند.»
اینترنت، عامل کسادی بازار کتب ممنوع
مشتریان کتاب های ممنوع چه افراد معمولی باشند، چه آنها که کارشان سرک کشیدن در عرصه های مختلف است، چه آنها که به قول آن کتابفروش به دنبال آگاهی هستند و چه آنان که به قول یکی دیگر از کتابفروشان به دنبال فضولی کردن، خلاصه همگی مدت هاست که راه حل ساده تری برای یافتن کتاب های ممنوع پیدا کرده اند. این راه ساده، یک رایانه مجهز به اینترنت است و یک جستجوی ساده و بعد یافتن کتاب ممنوع و پرینت از آن و حتی صحافی کردن کتاب و تمام و آب از آب هم تکان نمی خورد.
اینترنت موجب شده که خواه ناخواه تا حدی بازار فروش کتاب های نایاب راکد شود مگر درباره آن دسته از کتاب های قدیمی یا حجیم خاصی که هنوز در اینترنت جایی پیدا نکرده اند.
صحبت به اینترنت که می رسد کتابفروشان نفس عمیق و دردناکی می کشند و به اتفاق می گویند: «اینترنت موجب شده مردم کمتر سراغ ما بیایند. آنها به جای ساعت ها گشت و گذار در خیابان انقلاب و پرسیدن و چانه زدن بر سر قیمت، راحت کتابشان را پرینت می کنند و ما هر روز حتی برای فروش کتاب های مجاز ولی قدیمی و نایاب، با مشکلات بیشتری مواجه می شویم.»
ممنوع ترین بخش کتاب های ممنوع
وقتی درباره کتاب های ممنوع صحبت می کنیم، بالاخره می توان راهی برای یافتن نام آنها، ماجراهای ممنوعیتشان، اوضاع مالی این کتابفروشان و... یافت، ولی چگونگی چاپ این کتاب ها ممنوع ترین بخشی است که همه از پاسخ دادن درباره آن طفره می روند.
یکی می گوید: من یک کتابفروش ساده هستم و به کارهای فنی کاری ندارم. یکی می گوید: ما دنبال نحوه چاپ این کتاب ها نیستیم، شما هم دنبال این قسمت از ماجرا نباش. دیگری می گوید: همان طور که مافیا در بعضی از تجارت ها وجود دارد، بدانید که در حوزه کتاب های ممنوع نیز مافیای بزرگی در حال کار است که جستجو برای یافتن آنها سرتان را به باد می دهد!
آنچه از خلال این صحبت ها به دست می آید، این است که گویا کتاب های ممنوع با وحشت فراوان در معدود چاپخانه هایی به چاپ می رسند که اگر نامشان لو برود، بسرعت از سوی ارشاد با آنان برخورد می شود و جریمه های سنگین برایشان تعیین می کند و به ممنوعیت های کاری سختگیرانه ای دچار می شوند. این دسته از کتاب ها مرتب و تمیز به چاپ می رسند و حتی کتاب شناسان حرفه ای بسادگی متوجه نمی شوند کتاب ممنوع، از چاپ های جدید است یا قدیم.
ولی برخی از این کتاب ها، با دستگاه های ریسوگراف و دستگاه های رومیزی چاپ به تعدادی محدود منتشر می شوند که دیگر نگرانی ای هم برای تولیدکنندگانش وجود ندارد.
حرف هایی مشروط
تمام توضیحاتی که درباره کتاب های ممنوع نوشتم، صحبت های کتابفروشان و دستفروشانی بود که به قول خودشان عاشق کتابند و درآمد برایشان اهمیت زیادی ندارد، ولی باب صحبت با این کتابفروشان، فقط در شرایطی مهیا می شد که می دانستند قرار نیست نامی از آنها، مغازه هایشان و حتی کتاب های ممنوعشان رسانه ای شود. گرچه هیچ یک از آنها صرفا برای توزیع کتاب های ممنوع کار نمی کردند؛ بلکه در میان انبوه کتاب های قدیمی و نایاب و کمیابشان، بالاخره چند کتاب ممنوع نیز وجود داشت یا حداقل نحوه تهیه آن را بخوبی بلد بودند. خلاصه آن که این گزارشی ممنوع بود، درباره کتاب هایی ممنوع!
منبع: جام جم
گل کردن ناگهانی کتاب
در بازار نشر همه چیز آرام پیش می رود. نویسندگان و مترجمان به کار خود مشغولند و ناشران و چاپخانه ها به کار خود. البته فروشندگان کتاب های کمیاب و نایاب در غار خود، در طبقات بالایی پاساژهای میدان انقلاب، فارغ از تمام هیاهوی این خیابان. ناگهان در رسانه ای مانند روزنامه یا تلویزیون یا حتی جلسه ای، صحبت از کتابی می شود که مثلا سال ها پیش چاپ شده و دیگر تجدید چاپ نشده یا دیگر مجوز چاپ نگرفته یا در چاپ جدیدش با ممیزی مواجه شده است!
شاید آن مدیر فرهنگی که بسادگی درباره یک موضوع اظهار نظر می کند روحش هم خبر نداشته باشد که همین سخن و خبر او، دهان به دهان می چرخد و موجی از کتابخوان ها را سراغ همان غارنشینان میدان انقلاب می فرستد. کلمه «غارنشین» را یکی از مغازه داران کتب نایاب به کار می برد و می گوید: «ما اینجا نه روزنامه می خوانیم، نه تلویزیون می بینیم. از صبح تا شب سرمان در کتاب هایمان است. ما غارنشینانی هستیم که از درخواست های مردم متوجه می شویم کدام کتاب رسانه ای شده است.» خلاصه آن که ناگهان کتابی که تا همین چند سال پیش هیچ کس سراغش را نمی گرفته ناگهان بازار داغی پیدا می کند و هزار خاطرخواه.
البته گویا این چرخه برای کتابفروشان و دستفروشان کتاب های ممنوعه، کاملا عادی است و حتی می توان گفت بخشی از چرخه درآمدزایی آنها از طریق همین خبررسانی ها صورت می گیرد. بیهوده نیست که کتابفروش سالخورده ای که سال های طولانی از عمرش را با کتاب هایش مانوس بوده، بلند بلند می خندد و می گوید: «راستش را بخواهی، همه چیز زیر سر همین روزنامه هاست و فقط کافی است یک کلام بگویند، ممنوعیت چاپ یا ممیزی فراوان! این طبقات سوت و کور غوغا می شود.»
ممنوعیت از کجا آب می خورد؟
ممنوعیت چاپ کتاب ماجرایی تازه و مختص ایران نیست! ممنوعیت چاپ کتاب در کشورهای مختلف تحت قوانین مختلفی در حال صورت گرفتن است. کتاب تاثیرگذار است البته نه می توان دست همگان را برای نوشتن باز گذاشت و نه می توان به هر کسی اجازه داد تا هر کتابی بخواند.
در کتاب «فلسفه»، نوشته مارتین کوهن، از انتشارات دامیز، درباره ممیزی کتاب نوشته شده است: «در تاریخ فلسفه، افلاطون شهرت یا بهتر است بگوییم سوءشهرت زیادی به خاطر پافشاری فراوان بر ممیزی دارد. وی در طرح هایش برای تاسیس کشوری آرمانی، می خواست بیشترین تعداد ممکن از منابع تاثیرگذار بر شهروندان را تحت مهار خویش درآورد. او درصدد بود هنر و مقولات فرهنگی را عموما از دم تیغ تیز ممیزی خود بگذراند نه فقط برای تربیت بهتر (ایمن تر) اطفال، بلکه برای تمام شهروندان ساکن در جمهوری آرمانی اش و دست کم این بخشی از فلسفه سیاسی افلاطون در اقصی نقاط عالم به کار بسته شده است زیرا بدون شک امروزه ممیزی در همه جای جهان با دقت اعمال می گردد.» (فلسفه، ص 369)
تجربه کتابفروشان کتب نایاب نشان می دهد، هر دولتی که بر سر کار می آید قوانین خاص خودش را دارد و کتاب هایی خاص را ممنوع می کند. بنابراین، کتابی که در دولت قبلی مجوز چاپ نگرفته در دولت جدید چاپ می شود و کتابی که در دولت قبلی بارها تجدید چاپ شده در دولت جدید یا به طور کامل ممنوع می شود یا با ممیزی های فراوان مواجه می گردد و اتفاقا گاهی اوقات همین ممنوعیت ها موجب به حرکت درآمدن چرخ درآمدزایی کتابفروشان نایاب می شود.
جایی برای مشتریان مختلف
هنگامی که در میدان انقلاب راه می روید، گاهی نیاز نیست تلاش خاصی برای شناخت کتاب های یک کتابفروشی داشته باشید و حتما سری به داخل مغازه بزنید. ظاهر مشتریان مشخص می کند که آن کتابفروشی بیش از همه بر کدام دسته از کتاب ها تمرکز دارد؛ هنر، دین، کنکوری و... .
این قاعده درباره کتابفروشان کتب نایاب و دستفروشان کنار خیابان صدق نمی کند. مهم این است که کتاب ها جور باشند، چه نایاب، چه ممنوع، چه قدیمی و چه ارزان؛ ملاک دیگری وجود ندارد و همه می آیند. حتی نمی توان گفت مشتریان بیشتر جوان هستند یا میانسال یا پیر.
گرچه یکی از کتابفروشان که خودش را آدم مهمی معرفی می کند، می گوید: «فقط افراد آگاه به دنبال کتاب های خاص هستند. چه فرقی می کند مشتری جوان باشد یا پیر؟ مهم این است که افراد آگاه یا دوستدار آگاهی به دنبال کتاب های خاص و حتی ممنوع می آیند.»
اینترنت، عامل کسادی بازار کتب ممنوع
مشتریان کتاب های ممنوع چه افراد معمولی باشند، چه آنها که کارشان سرک کشیدن در عرصه های مختلف است، چه آنها که به قول آن کتابفروش به دنبال آگاهی هستند و چه آنان که به قول یکی دیگر از کتابفروشان به دنبال فضولی کردن، خلاصه همگی مدت هاست که راه حل ساده تری برای یافتن کتاب های ممنوع پیدا کرده اند. این راه ساده، یک رایانه مجهز به اینترنت است و یک جستجوی ساده و بعد یافتن کتاب ممنوع و پرینت از آن و حتی صحافی کردن کتاب و تمام و آب از آب هم تکان نمی خورد.
اینترنت موجب شده که خواه ناخواه تا حدی بازار فروش کتاب های نایاب راکد شود مگر درباره آن دسته از کتاب های قدیمی یا حجیم خاصی که هنوز در اینترنت جایی پیدا نکرده اند.
صحبت به اینترنت که می رسد کتابفروشان نفس عمیق و دردناکی می کشند و به اتفاق می گویند: «اینترنت موجب شده مردم کمتر سراغ ما بیایند. آنها به جای ساعت ها گشت و گذار در خیابان انقلاب و پرسیدن و چانه زدن بر سر قیمت، راحت کتابشان را پرینت می کنند و ما هر روز حتی برای فروش کتاب های مجاز ولی قدیمی و نایاب، با مشکلات بیشتری مواجه می شویم.»
ممنوع ترین بخش کتاب های ممنوع
وقتی درباره کتاب های ممنوع صحبت می کنیم، بالاخره می توان راهی برای یافتن نام آنها، ماجراهای ممنوعیتشان، اوضاع مالی این کتابفروشان و... یافت، ولی چگونگی چاپ این کتاب ها ممنوع ترین بخشی است که همه از پاسخ دادن درباره آن طفره می روند.
یکی می گوید: من یک کتابفروش ساده هستم و به کارهای فنی کاری ندارم. یکی می گوید: ما دنبال نحوه چاپ این کتاب ها نیستیم، شما هم دنبال این قسمت از ماجرا نباش. دیگری می گوید: همان طور که مافیا در بعضی از تجارت ها وجود دارد، بدانید که در حوزه کتاب های ممنوع نیز مافیای بزرگی در حال کار است که جستجو برای یافتن آنها سرتان را به باد می دهد!
آنچه از خلال این صحبت ها به دست می آید، این است که گویا کتاب های ممنوع با وحشت فراوان در معدود چاپخانه هایی به چاپ می رسند که اگر نامشان لو برود، بسرعت از سوی ارشاد با آنان برخورد می شود و جریمه های سنگین برایشان تعیین می کند و به ممنوعیت های کاری سختگیرانه ای دچار می شوند. این دسته از کتاب ها مرتب و تمیز به چاپ می رسند و حتی کتاب شناسان حرفه ای بسادگی متوجه نمی شوند کتاب ممنوع، از چاپ های جدید است یا قدیم.
ولی برخی از این کتاب ها، با دستگاه های ریسوگراف و دستگاه های رومیزی چاپ به تعدادی محدود منتشر می شوند که دیگر نگرانی ای هم برای تولیدکنندگانش وجود ندارد.
حرف هایی مشروط
تمام توضیحاتی که درباره کتاب های ممنوع نوشتم، صحبت های کتابفروشان و دستفروشانی بود که به قول خودشان عاشق کتابند و درآمد برایشان اهمیت زیادی ندارد، ولی باب صحبت با این کتابفروشان، فقط در شرایطی مهیا می شد که می دانستند قرار نیست نامی از آنها، مغازه هایشان و حتی کتاب های ممنوعشان رسانه ای شود. گرچه هیچ یک از آنها صرفا برای توزیع کتاب های ممنوع کار نمی کردند؛ بلکه در میان انبوه کتاب های قدیمی و نایاب و کمیابشان، بالاخره چند کتاب ممنوع نیز وجود داشت یا حداقل نحوه تهیه آن را بخوبی بلد بودند. خلاصه آن که این گزارشی ممنوع بود، درباره کتاب هایی ممنوع!
منبع: جام جم