به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران به نقل از فارس ، روایت زیر خاطرهای خواندنی از سوگواری سردار شهید «مهدی زینالدین» فرمانده بلندآوازه لشکر 17 علیابنابیطالب (ع) و حال و هوای عجیب انس او با مقتدایش، سیدالشهداست که منتشر میشود:
پس از اتمام جلسهای که در خدمت شهید زینالدین بودیم، آقا مهدی رو کرد به من: "فلانی! بمانید کارتان دارم." بچهها که متفرق شدند من و برادر محمود منتظر ماندیم. ساعت نه صبح بود که ایشان از بنده خواست زیارت عاشورا را بخوانیم. من با تعجب گفتم: "آقا مهدی! الان در این موقعیت؟"
- آره دوست دارم سه نفری با هم یک زیارت عاشورا بخوانیم."
رفتیم توی یک چادر دنجی و شروع کردیم... همین که نام مقدس حضرت ابی عبداللهالحسین علیه السلام بر زبانم جاری شد، اشکهای آقا مهدی هرولهکنان بر گونههایش دوید. آنگاه آنچنان ضجهای از ایشان بلند شد، که عنان اختیار از کف دلمان ربود.
به خلسه عجیبی فرو رفته بود. واقعاً خودش را در حضور امام حسین علیه السلام میدید. یک لحظه احساس کردم که هر آنچه در آن حوالی است با ما زمزمه میکنند. دیگر هر سه یک صدا ناله میزدیم. انگار همه یک چشم شده بودیم که میگریستیم، چشم آقا مهدی!"