پديده انقلاب اسلامي به خودي خود سازوكاري را به جهان بينالملل تجويز كرد كه نظم نهان در سيستم حكومتداري را متحول و ساختارها و تشكيلات ازمد افتاده غرب را با همه قدمت خود دچار شبهه اساسي كرد
شهدای ایران: پديده انقلاب اسلامي به خودي خود سازوكاري را به جهان بينالملل تجويز كرد كه نظم نهان در سيستم حكومتداري را متحول و ساختارها و تشكيلات ازمد افتاده غرب را با همه قدمت خود دچار شبهه اساسي كرد. اين پديده نادر و شگرف، تمام بساط كاسبي كاسبان حكومت را به هم زد و نگاهي تحولآفرين به عرصه ملت و حكومت خلق كرد.
پيگيري چنين روندي از سوي انقلاب اسلامي، به مذاق غرب و قدرتهاي جهاني خوشايند نبود و از همان ابتداي امر تمام استراتژيها و به تبع آنها راهبردها و تاكتيكها براي متوقف كردن اين دور مضمحلكننده حكومتداري غرب به كار گرفته شد. در چند برهه اساسي پروژه دشمن اجرايي شده است:
نوشتن قانون اساسي و تلاش براي تغيير در عنوان حكومت
سرآغاز تمام افكار هدفمند غرب، تحريك و تطميع نيروهاي دخيل در انقلاب براي حذف برخي عناوين از صورت انقلاب اسلامي و نرمافزار آن يعني حكومت اسلامي بود. آنها بر اين باور بودند واژه اسلاميت مهمترين سد راه خدشه وارد كردن به پيكره انقلاب محسوب ميگردد و آن چيزي كه نگاه جهان را به عرصه حكومتداري تغيير ميدهد، استعمال همين واژه خواهد بود، لذا به انحاي مختلف با تحريك ليبرالها و افرادي كه سست عنصري از اين باب در آنها به وفور ديده ميشد، خواستار يك حكومت ليبرال دموكرات به جاي حكومت جمهوري اسلامي بودند.
در اوايل انقلاب شبهات زيادي از زبان ليبرالمسلكان در باب محتواي حكومت زده ميشد. برخي به اين بسنده ميكردند كه اسلام سنخيتي با دموكراسي ندارد و نميتوان يك حكومت دموكرات اسلامي داشت و عدهاي نيز اصرار ميكردند چون نظم جهاني چنين نوع حكومتي را در محتواي خود ندارد، لذا نبايد از اين القاب استفاده كرد و از سويي عدهاي نيز بناي كار را چنين قرار داده بودند كه چون ما نميتوانيم همه اسلام را در چنين حكومتي پياده كنيم، پس آبروي اسلام به خطر ميافتد و بايد به همان جمهوريت اكتفا كرده و خودمان در داخل اسلامي رفتار كنيم.
اينگونه ذليلانه و رعبآلود صحبت كردن، به جايي نرسيد و استدلالهاي قوي امام بزرگوار و شهيد بهشتي جلوي اين انحرافات نخستين را گرفت و از همان ابتدا پروژه استكبار براي بيمحتوا كردن و ايجاد حكومتي همچون ديگر حكومتهاي سستبنيان جهان، به بنبست رسيد.
حذف فيزيكي و جنگ تحميلي
هر چند گام اول را انقلاب به سربلندي و موفقيت طي كرد ولي بيتحركي از سوي مستكبرين براي به زانو درآوردن انقلاب، امري محال بود. در گام دوم حذف فيزيكي ستونهاي خيمه انقلاب در دستور كار قرار گرفت و به طور گسترده در اوايل دهه 60 برخي از مؤثرترين افراد و شخصيتهاي انقلاب به انحاي مختلف ترور شدند. اين پروژه همزمان با تحريك عراق براي حمله به ايران و آغاز نبرد هشت ساله پيگيري شد. يك هجمه همهجانبه ايجاد شده بود تا طفل نوپاي انقلاب را كه اينك برخي از مهمترين حاميان خود را نيز از دست داده است، به زانو درآورد. در خلال پيگيري اين دو هجمه، به كارگيري سستعنصران و منافقين داخلي براي وحدتزدايي داخلي نيز اميدي مضاعف براي ساقط شدن انقلاب اسلامي در دل امريكا و ايادياش بهوجود آورد.
رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي
هشت سال نبرد سخت با قريب به 30 كشور دنيا كه حامي سرسخت عراق بودند، به اتمام رسيد و اين انقلاب نيز از گزند بليات ايجاد شده از سوي استكبار نه تنها جان سالم به در برده بلكه قوت روزافزون نيز يافته بود.
حال دشمن به دنبال فرصتي ميگشت تا ضربهاي ديگر به نظام وارد كند كه عروج ملكوتي بنيانگذار انقلاب فرصت خوبي را براي امريكا حاصل نمود و پيشبيني آنها اين بود كه انقلاب با از دست دادن پدر خود ديگر توان ادامه مسير را نخواهد داشت ولي اين پيشبيني نيز با روي كار آمدن امام خامنهاي(مدظله العالي) به نتيجه نرسيد و كماكان اين انقلاب بود كه يكهتاز ميدان مقابله با استكبار شده بود.
پروژه دشمن اينبار طور ديگري طرحريزي شد. نگاه و اميد امريكا ديگر نه حذف فيزيكي بود و نه تحميل جنگ، بلكه استفاده از نيروهاي انقلاب كه ديگر امروز از تب و تاب انقلابيگري آنها كاسته شده و خسته پيمودن ادامه مسير هستند و همين عامل بهترين فرصت براي اجراي پروژه شوم هويتزدايي از متن انقلاب بود. اين هدف پليد دشمن، جزو آخرين دغدغههاي امام راحل نيز به شمار ميرفت و هشدار اساسي ايشان از اين باب نيز متوجه همه مسئولان شده بود ولي نهايت پروژه به دست كساني پيش برده شد كه خود روزگاري جزو اساسيترين اجزاي انقلاب به حساب ميآمدند.
روي كار آوردن عناصر راديكال در دولت اصلاحات
دشمن هشت سال پس از زعامت رهبر معظم انقلاب را صرفاً براي بسترسازي و مهيا كردن زمينه براي حضور عناصر راديكال مناسب ميديد و خدشه به اصول اساسي انقلاب و امام راحل در همان هشت سال دولت سازندگي رخ داد و دولتمردان آن ادبيات امام(ره) را كه دائماً در مقابله با سرمايهداري و كاخنشيني و اشرافيتگري بود به بوته فراموشي سپرده و آسياب دشمن را براي خرد كردن ديگر اصول انقلاب فراهمتر كردند.
هشت سال دوم، بستر كاملاً مهياي حضور راديكالترين و زاويهدارترين مخالفان انقلاب در عرصه دولتگرداني شد؛ حضور عناصري كه شعارشان به ظاهر اصلاحات بود ولي در عمل حذف اصول اساسي انقلاب اسلامي را نمايان ساختند. همه اهداف اين جماعت، كشاندن انقلاب به ورطه سكولاريسم و شخصي كردن اسلاميت بود. آنچيزي كه امروز در پاكستان نيز به نام جمهوري اسلامي شناخته ميشود ولي در محتوا، اسلاميت محلي از اعراب ندارد، خواسته اصلاحطلبان بود و از اين باب ميخواستند در نظام اسلامي اصلاحاتي صورت گيرد.
رسانههاي زنجيرهاي و افراد شاخصي كه تا به آن روز مهر سكوت را از امام(ره) دريافت كرده بودند، حضورشان در عرصه سياست پررنگ شده بود. همه داشتههاي انقلاب اعم از ولايت فقيه، عدمرابطه با امريكا كه تا به آن روز جزو خطوط قرمز محسوب ميگشت را خدشه و گاه به بطلان كشاندند و در مرز عبور از آنها قرار گرفتند، حتي برخي از عناصر راديكال اين جريان، پا را فراتر نهاده و به تمسخر اصول دين مبين اسلام پرداختهو شبهات اساسي را به آن وارد كردند. براي محك نوع ديدگاهمان به جريان اصلاحات همين بس است كه برخي از مهرههاي اصلي اين جريان امروز در جبهه دشمن در وراي مرزهاي كشور به بمباران تخريب نظام جمهوري اسلامي روي آوردهاند.
آنچه بعد از الطاف الهي موجبات سربلندي نظام شد، تدابير هوشمندانه و عميق امام خامنهاي(حفظه الله) بود كه چشمانداز مسير دشمنان داخلي و خارجي را به خوبي ترسيم كرده بود. اين انقلاب پس از 36 سال دو فتنه بزرگ را پشت سر گذاشته است؛ فتنههايي كه در عرض 10 سال فاصله از هم رخ دادهاند و دقيقاً زماني بوده است كه دشمن ديگر فاتحه انقلاب را در آن برههها خوانده است ولي نظام مقدس جمهوري اسلامي با قدرت و پرصلابت گذر كرده است.
در هر حال امروز نيز چنين پروژه هويتزدايي از انقلاب اسلامي در دستور كار دشمن جاري و ساري است. تحريم، تهديد و تحريك، همه به مقصد همين موضوع پيگيري ميشود. حضور برخي عناصر اصلاحطلب در كنار دولت و حمايت از دولت توسط آنها، اين امر را بر نظام مستكبر امريكا مشتبه كرده است كه شايد 16 سال روزگار سياه براي نظام تكرار شود ولي غافل از اينكه اين بار تقدم با ملت است؛ ملتي كه گوي سبقت را از خواص ربوده و پشت سر ولايت، نظام مقدس جمهوري اسلامي را مدافع سرسخت شدهاند.
در مجموع خطرات اساسي متوجه دولت يازدهم است. نكته اساسي اينجاست كه نقد دولت يازدهم طبيعي ميباشد. وجود هشت سال ننگين اصلاحات و قرابت برخي عناصر فتنه با دولت، خطر منحرف كردن دولت را نيز محتمل كرده است. پس نبايد منتقدان را دشمن پنداشت بلكه آنها را بايد به مثابه شاقولي مفروض داشت كه با شاخصهاي انقلاب اسلامي دولت را در مسير صحيح قرار ميدهند.
منبع: جوان
پيگيري چنين روندي از سوي انقلاب اسلامي، به مذاق غرب و قدرتهاي جهاني خوشايند نبود و از همان ابتداي امر تمام استراتژيها و به تبع آنها راهبردها و تاكتيكها براي متوقف كردن اين دور مضمحلكننده حكومتداري غرب به كار گرفته شد. در چند برهه اساسي پروژه دشمن اجرايي شده است:
نوشتن قانون اساسي و تلاش براي تغيير در عنوان حكومت
سرآغاز تمام افكار هدفمند غرب، تحريك و تطميع نيروهاي دخيل در انقلاب براي حذف برخي عناوين از صورت انقلاب اسلامي و نرمافزار آن يعني حكومت اسلامي بود. آنها بر اين باور بودند واژه اسلاميت مهمترين سد راه خدشه وارد كردن به پيكره انقلاب محسوب ميگردد و آن چيزي كه نگاه جهان را به عرصه حكومتداري تغيير ميدهد، استعمال همين واژه خواهد بود، لذا به انحاي مختلف با تحريك ليبرالها و افرادي كه سست عنصري از اين باب در آنها به وفور ديده ميشد، خواستار يك حكومت ليبرال دموكرات به جاي حكومت جمهوري اسلامي بودند.
در اوايل انقلاب شبهات زيادي از زبان ليبرالمسلكان در باب محتواي حكومت زده ميشد. برخي به اين بسنده ميكردند كه اسلام سنخيتي با دموكراسي ندارد و نميتوان يك حكومت دموكرات اسلامي داشت و عدهاي نيز اصرار ميكردند چون نظم جهاني چنين نوع حكومتي را در محتواي خود ندارد، لذا نبايد از اين القاب استفاده كرد و از سويي عدهاي نيز بناي كار را چنين قرار داده بودند كه چون ما نميتوانيم همه اسلام را در چنين حكومتي پياده كنيم، پس آبروي اسلام به خطر ميافتد و بايد به همان جمهوريت اكتفا كرده و خودمان در داخل اسلامي رفتار كنيم.
اينگونه ذليلانه و رعبآلود صحبت كردن، به جايي نرسيد و استدلالهاي قوي امام بزرگوار و شهيد بهشتي جلوي اين انحرافات نخستين را گرفت و از همان ابتدا پروژه استكبار براي بيمحتوا كردن و ايجاد حكومتي همچون ديگر حكومتهاي سستبنيان جهان، به بنبست رسيد.
حذف فيزيكي و جنگ تحميلي
هر چند گام اول را انقلاب به سربلندي و موفقيت طي كرد ولي بيتحركي از سوي مستكبرين براي به زانو درآوردن انقلاب، امري محال بود. در گام دوم حذف فيزيكي ستونهاي خيمه انقلاب در دستور كار قرار گرفت و به طور گسترده در اوايل دهه 60 برخي از مؤثرترين افراد و شخصيتهاي انقلاب به انحاي مختلف ترور شدند. اين پروژه همزمان با تحريك عراق براي حمله به ايران و آغاز نبرد هشت ساله پيگيري شد. يك هجمه همهجانبه ايجاد شده بود تا طفل نوپاي انقلاب را كه اينك برخي از مهمترين حاميان خود را نيز از دست داده است، به زانو درآورد. در خلال پيگيري اين دو هجمه، به كارگيري سستعنصران و منافقين داخلي براي وحدتزدايي داخلي نيز اميدي مضاعف براي ساقط شدن انقلاب اسلامي در دل امريكا و ايادياش بهوجود آورد.
رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي
هشت سال نبرد سخت با قريب به 30 كشور دنيا كه حامي سرسخت عراق بودند، به اتمام رسيد و اين انقلاب نيز از گزند بليات ايجاد شده از سوي استكبار نه تنها جان سالم به در برده بلكه قوت روزافزون نيز يافته بود.
حال دشمن به دنبال فرصتي ميگشت تا ضربهاي ديگر به نظام وارد كند كه عروج ملكوتي بنيانگذار انقلاب فرصت خوبي را براي امريكا حاصل نمود و پيشبيني آنها اين بود كه انقلاب با از دست دادن پدر خود ديگر توان ادامه مسير را نخواهد داشت ولي اين پيشبيني نيز با روي كار آمدن امام خامنهاي(مدظله العالي) به نتيجه نرسيد و كماكان اين انقلاب بود كه يكهتاز ميدان مقابله با استكبار شده بود.
پروژه دشمن اينبار طور ديگري طرحريزي شد. نگاه و اميد امريكا ديگر نه حذف فيزيكي بود و نه تحميل جنگ، بلكه استفاده از نيروهاي انقلاب كه ديگر امروز از تب و تاب انقلابيگري آنها كاسته شده و خسته پيمودن ادامه مسير هستند و همين عامل بهترين فرصت براي اجراي پروژه شوم هويتزدايي از متن انقلاب بود. اين هدف پليد دشمن، جزو آخرين دغدغههاي امام راحل نيز به شمار ميرفت و هشدار اساسي ايشان از اين باب نيز متوجه همه مسئولان شده بود ولي نهايت پروژه به دست كساني پيش برده شد كه خود روزگاري جزو اساسيترين اجزاي انقلاب به حساب ميآمدند.
روي كار آوردن عناصر راديكال در دولت اصلاحات
دشمن هشت سال پس از زعامت رهبر معظم انقلاب را صرفاً براي بسترسازي و مهيا كردن زمينه براي حضور عناصر راديكال مناسب ميديد و خدشه به اصول اساسي انقلاب و امام راحل در همان هشت سال دولت سازندگي رخ داد و دولتمردان آن ادبيات امام(ره) را كه دائماً در مقابله با سرمايهداري و كاخنشيني و اشرافيتگري بود به بوته فراموشي سپرده و آسياب دشمن را براي خرد كردن ديگر اصول انقلاب فراهمتر كردند.
هشت سال دوم، بستر كاملاً مهياي حضور راديكالترين و زاويهدارترين مخالفان انقلاب در عرصه دولتگرداني شد؛ حضور عناصري كه شعارشان به ظاهر اصلاحات بود ولي در عمل حذف اصول اساسي انقلاب اسلامي را نمايان ساختند. همه اهداف اين جماعت، كشاندن انقلاب به ورطه سكولاريسم و شخصي كردن اسلاميت بود. آنچيزي كه امروز در پاكستان نيز به نام جمهوري اسلامي شناخته ميشود ولي در محتوا، اسلاميت محلي از اعراب ندارد، خواسته اصلاحطلبان بود و از اين باب ميخواستند در نظام اسلامي اصلاحاتي صورت گيرد.
رسانههاي زنجيرهاي و افراد شاخصي كه تا به آن روز مهر سكوت را از امام(ره) دريافت كرده بودند، حضورشان در عرصه سياست پررنگ شده بود. همه داشتههاي انقلاب اعم از ولايت فقيه، عدمرابطه با امريكا كه تا به آن روز جزو خطوط قرمز محسوب ميگشت را خدشه و گاه به بطلان كشاندند و در مرز عبور از آنها قرار گرفتند، حتي برخي از عناصر راديكال اين جريان، پا را فراتر نهاده و به تمسخر اصول دين مبين اسلام پرداختهو شبهات اساسي را به آن وارد كردند. براي محك نوع ديدگاهمان به جريان اصلاحات همين بس است كه برخي از مهرههاي اصلي اين جريان امروز در جبهه دشمن در وراي مرزهاي كشور به بمباران تخريب نظام جمهوري اسلامي روي آوردهاند.
آنچه بعد از الطاف الهي موجبات سربلندي نظام شد، تدابير هوشمندانه و عميق امام خامنهاي(حفظه الله) بود كه چشمانداز مسير دشمنان داخلي و خارجي را به خوبي ترسيم كرده بود. اين انقلاب پس از 36 سال دو فتنه بزرگ را پشت سر گذاشته است؛ فتنههايي كه در عرض 10 سال فاصله از هم رخ دادهاند و دقيقاً زماني بوده است كه دشمن ديگر فاتحه انقلاب را در آن برههها خوانده است ولي نظام مقدس جمهوري اسلامي با قدرت و پرصلابت گذر كرده است.
در هر حال امروز نيز چنين پروژه هويتزدايي از انقلاب اسلامي در دستور كار دشمن جاري و ساري است. تحريم، تهديد و تحريك، همه به مقصد همين موضوع پيگيري ميشود. حضور برخي عناصر اصلاحطلب در كنار دولت و حمايت از دولت توسط آنها، اين امر را بر نظام مستكبر امريكا مشتبه كرده است كه شايد 16 سال روزگار سياه براي نظام تكرار شود ولي غافل از اينكه اين بار تقدم با ملت است؛ ملتي كه گوي سبقت را از خواص ربوده و پشت سر ولايت، نظام مقدس جمهوري اسلامي را مدافع سرسخت شدهاند.
در مجموع خطرات اساسي متوجه دولت يازدهم است. نكته اساسي اينجاست كه نقد دولت يازدهم طبيعي ميباشد. وجود هشت سال ننگين اصلاحات و قرابت برخي عناصر فتنه با دولت، خطر منحرف كردن دولت را نيز محتمل كرده است. پس نبايد منتقدان را دشمن پنداشت بلكه آنها را بايد به مثابه شاقولي مفروض داشت كه با شاخصهاي انقلاب اسلامي دولت را در مسير صحيح قرار ميدهند.
منبع: جوان