خانم مجتهده نصرت امین در چهار سالگی روخوانی قرآن مجید و خواندن و نوشتن فارسی را فرا گرفت و این در حالی بود که فضای حاکم بر آن ایام به گونهای بود که کمتر خانوادهای اجازه میداد دختر جهت آموزش و آشنایی با خط و نوشتن به مکتب یا مدرسه برود.
شهدای ایران: نگاه اسلام به زن و حقوق زن از جمله حوزههایی است که این دین بزرگ میتواند ادعا کند که دارای یک نظام حقوقی و اخلاقی منحصر به سیستم تمدنی خود است.
این نگاه که دارای تمی واقع نگرانه و به دور از افراط و تفریطهای دوران مدرن و قبل از آن در غرب است، تکیه عمیقی بر منابع و معارف زیستی اسلام دارد. اسلام زن را نه به عنوان انسان درجه دوم، بلکه در تمام ساحتها دارای شان انسانی متناسب با الگوهای زیستی زنانه میداند. اسلام در موقعیتی در شبه جزیره عربستان طلوع نمود که زن دارای جایگاه اخلاقی و زیستی متناسب با شان انسانی خودش نبود.
جایگاه زن در اسلام
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره چنین میگوید: «اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داد. خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه سلب اختیار داری مطلق پدران نبود. به طور کلی به او حریت داد، شخصیت داد، استقلال فکر و نظر داد، حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت.
اما گامی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین میگذرد و دیگران از آنها تقلید میکنند دو تفاوت اساسی دارد: اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد که اسلام در این زمینه اعجاز کرده است. تفاوت دوم اینکه اسلام در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و حریت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرده است.
نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه و نه قرمز و نه کبود و نه بنفش. احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد، برای مردان مجرد و شکارچی اجتماع که دنبال شکار مفت میگردند وسیله درست نکرد و زنان را از آغوش پاک شوهران و دختران را از دامن پر مهر پدران و مادران تحویل صاحبان پست اداری و پولداران نداد.
نهضت اسلامی کاری نکرد که از آن سوی اقیانوسها نالهها به آسمان بلند شود که ای وای کانون مقدس خانواده متلاشی شد، اطمینان پدری از میان رفت، با این همه فساد چه کنیم؟ با این همه بچهکشی و سقط جنین چه کنیم؟ با چهل درصد نوزاد زنا چه کنیم؟ نوزادانی که پدران آنها معلوم نیست و مادران آنها چون آنها را در خانه پدری مهربان به دنیا نیاوردهاند، علاقهای به آنها ندارند و همین که آنها را به یک مؤسسه اجتماعی تحویل میدهند هیچ وقت به سراغ آنها نمیآیند.
در کشور ما نیازمندی به نهضت زن وجود دارد؛ اما نهضت سفید اسلامی نه نهضت سیاه و تیره اروپائی. نهضتی که دست جوانان شهوت پرست از شرکت و دخالت در آن کوتاه باشد، نهضتی که به راستی از تعلیمات عالیه اسلامی سرچشمه بگیرد، نه اینکه بنام تغییر قانون مدنی، قوانین مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد، نهضتی که در درجه اول به یک بررسی عمیق و منطقی بپردازد تا روشن کند در اجتماعاتی که نام اسلام بر خود نهادهاند، چه اندازه تعلیمات اسلامی اجرا میگردد.
اگر به یاری خدا توفیق ادامه این مقالات همراه باشد، پس از آنکه در همه مسائل لازم بحث خود را به پایان رساندیم، کارنامه نهضت اسلامی زن را منتشر خواهیم کرد. آن وقت زن ایرانی خواهد دید میتواند نهضتی به پا کند که هم نو و دنیا پسند و منطقی باشد و هم از فلسفه مستقل چهارده قرنی خودش سرچشمه گرفته باشد، بدون اینکه دست در یوزگی بطرف دنیای غرب دراز کرده باشد».(نظام حقوق زن در اسلام ص91)
آنچنان که استاد شهید به روشنی ترسیم مینماید، اسلام خود، دارای نظام حقوقی و اجتماعی مستقلی است که از سیستم جهاننگری اسلامی سرچشمه گرفته است و دارای تناسب با فضای تمدنی اسلام و تواناییها و امکانات زیستی و طبیعی زن است.
علامه سید محمد حسین طباطبایی جایگاه زن در اسلام را اینگونه ترسیم مینماید: «سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان درباره زن داشت و رفتارهائى که گفتیم، معمول مىداشت و زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود؛ به طورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىروئید و با این طبیعت به دنیا مى آمد و مىمرد و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى، فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثلهائى سارى و جارى درباره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد! بلکه به هر یک از این فرهنگها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه زن خواهى یافت و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بىعرضه و یا خوارىطلب و یا ذلتپذیر و یا تن به ذلت ده را زن مىنامند؛ مثل این شعر عرب که مىگوید:
نمىدانم و ای کاش مىدانستم که آل حصن مردانند و یا زنان؟!
و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى درباره زن داشته است و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیره نویسان و کتب تاریخى، فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مىکند و در هیچ تاریخ و نوشتهاى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا به شأن زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم علیهماالسلام که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تأسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریهاى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز، چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت. اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد و زن را آن طور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد؛ اساسى که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود. اسلام عقائد و آرائى که مردم درباره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بىاعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید.
هویت زن در اسلام
اسلام بیان مىکند که زن نیز مانند مرد انسان است و هر انسانى چه مرد و چه زن، فردى است از انسان که در ماده و عنصر پیدایش او دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشتهاند و هیچ یک از این دو نفر بر دیگرى برترى ندارد، مگر به تقوا، همچنان که کتاب آسمانى، خود مىفرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اکرمکم عند الله اتقیکم. به طورى که ملاحظه مىکنید، قرآن کریم هر انسانى را موجودى گرفته شده و تالیف یافته از دو نفر انسان نر و ماده مىداند، که هر دو به طور متساوى ماده وجود و تکون او هستند و انسان پدید آمده(چه مرد باشد و چه زن) مجموع مادهاى است که از آن دو فرد گرفته شده است. قرآن کریم در معرفى زن، مانند آن شاعر نفرمود: و انما امهات الناس اوعیة. بلکه هر فرد از انسان(چه دختر و چه پسر) را مخلوقى تألیف یافته از زن و مرد معرفى کرد؛ در نتیجه تمامى افراد بشر امثال یکدیگرند و بیانى تمامتر و رساتر از این بیان نیست و بعد از بیان، این عدم تفاوت، تنها ملاک برترى را تقوا قرار داد».(المیزان ج2 ص407) این در حالی است که زن در اقوام و ملل و تمدنهای دیگر وضعیتی دیگر گونه داشته است.
زن در تمدنهای ما قبل اسلام
علامه سید محمد حسین طباطبایی وضعیت زن در تمدنها و فرهنگهای قبل از اسلام را این گونه تبیین میکند: «از همه آنچه که گفتیم، چند نتیجه به دست مى آید: اول اینکه بشر در آن دوران درباره زن دو طرز تفکر داشت؛ یکى اینکه زن را انسانى در سطح حیوانات بىزبان مىدانست و دیگر اینکه او را انسانى پست و ضعیف در انسانیت مىپنداشت؛ انسانى که مردان، یعنى انسانهاى کامل در صورت آزادى او از شر و فسادش ایمن نیستند و به همین جهت باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند و مردان اجازه ندهند که زنان آزادى و حریتى در زندگى خود کسب کنند. نظریه اول با سیره اقوام وحشى و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسبتر است.
دوم اینکه بشر قبل از اسلام نسبت به زن از نظر وضع اجتماعى نیز دو نوع طرز تفکر داشت؛ بعضى از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانى مىدانستند و معتقد بودند زن جزء این هیکل ترکیب یافته از افراد نیست، بلکه از شرایط زندگى او است، شرایطى که بشر بىنیاز از آن نمىباشد؛ مانند خانه که از داشتن و پناه بردن در آن چارهاى ندارد و بعضى دیگر معتقد بودند زن مانند اسیرى است که به بردگى گرفته مىشود و از پیروان اجتماع غالب است و اجتماعى که او را اسیر کرده، از نیروى او کار مىکند و از ضربه زدنش هم جلوگیرى مىنماید.
سوم اینکه محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود و زن را از تمامى حقوقى که ممکن بود از آن بهره مند شود، محروم مىدانستند؛ مگر به آن مقدارى که بهره مندى زن در حقیقت به سود مردان بود، که قیم زنان بودند.
چهارم اینکه اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معاملهاى که با زنان مىکردند، بر اساس قریحه استخدام و بهره کشى بود. این روش امتهاى غیر متمدن بود و اما امتهاى متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد، این طرز تفکر را هم داشتند که زن انسانى است ضعیف الخلقه، که توانائى آن را ندارد که در امور خود مستقل باشد و نیز موجودى است خطرناک که بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا که این طرز تفکرها در اثر اختلاط امتها و زمانها در یکدیگر اثر گذاشته باشند».(همان ج2 ص408)
موقعیت اجتماعی زن در اسلام
«اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شوون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوى برقرار کرده؛ علتش هم این است که همانطور که مرد مىخواهد بخورد و بنوشد و بپوشد و سایر حوائجى که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیز همینطور است و لذا قرآن کریم مىفرماید: بعضکم من بعض. پس همانطور که مرد مىتواند خودش در سرنوشت خویش تصمیم بگیرد و خودش مستقلا عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن چنین حقى را دارد، بدون هیچ تفاوت: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت. پس زن و مرد در آنچه که اسلام آن را حق مىداند، برابرند و به حکم آیه: و یحق الله الحق، چیزى که هست خداى تعالى در آفرینش زن دو خصلت قرار داده که به آن دو خصلت، زن از مرد امتیاز پیدا مىکند».(همان ج2 ص407)
تساوی در خلقت، اختلاف با تقوا
«قرآن در جاى دیگر فرمود: انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى، بعضکم من بعض. در این آیه تصریح فرموده که کوشش و عمل هیچ کس نزد خدا ضایع نمىشود و این معنا را تعلیل کرده به اینکه چون بعضى از بعض دیگر هستید و صریحا نتیجه آیه قبلى که مىفرمود: انا خلقناکم من ذکر و انثی... را بیان مىکند و آن این است که مرد و زن هر دو از یک نوع هستند و هیچ فرقى در اصل خلقت و بنیاد وجود ندارند. آن گاه همین معنا را هم توضیح مىدهد به اینکه عمل هیچ یک از این دو صنف نزد خدا ضایع و باطل نمىشود و عمل کسى به دیگرى عاید نمىگردد، مگر اینکه خود شخص عمل خود را باطل کند و به بانگ بلند اعلام مىدارد: کل نفس بما کسبت رهینه، نه مثل مردم قبل از اسلام که مىگفتند: گناه زنان به عهده خود آنان و عمل نیک شان و منافع وجود شان مال مردان است!
پس وقتى به حکم این آیات، عمل هر یک از دو جنس مرد و زن(چه خوبش و چه بدش) به حساب خود او نوشته مىشود و هیچ مزیتى جز با تقوا براى کسى نیست و با در نظر داشتن اینکه یکى از مراحل تقوا، اخلاق فاضله(چون ایمان با درجات مختلفش و چون عمل نافع و عقل محکم و پخته و اخلاق خوب و صبر و حلم) است، پس یک زنى که درجهاى از درجات بالاى ایمان را دارد و یا سرشار از علم است و یا عقلى پخته و وزین دارد و یا سهم بیشترى از فضائل اخلاقى را دارا مىباشد، چنین زنى در اسلام ذاتا گرامىتر و از حیث درجه بلندتر از مردى است که هم طراز او نیست. حال آن مرد هر که مىخواهد باشد. پس هیچ کرامت و مزیتى نیست، مگر تنها به تقوا و فضیلت و در معناى آیه قبلى بلکه روشنتر از آن، آیه زیر است که مىفرماید: من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة و لنجزینهم اجره باحسن ماکانوا یعملون. و نیز آیه زیر است که مىفرماید: و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه، یرزقون فیها بغیر حساب...».(همان ج2 ص408)
بانوی مجتهد
در همین فضای ترسیم شده در تمدن و دین اسلام است که تاریخ اسلام شاهد زنان بسیاری است که سرآمد مردان روزگار خود از نظر اخلاق الهی و انسانی، علم و تقوای الهی بودهاند.(ن.ک: صفویان در عرصه دین، سیاست و فرهنگ) و یکی از همین زنان سرآمد، بانو مجتهده امین بوده است که از زنان بزرگ در دوران معاصر است.
«خانم امین اصفهانی فرزند حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی از مردان خیر و نیکوکار عصر خود بود. امین التجار نیز از یک خانواده ریشهدار و اصیل علمی و مذهبی اصفهان بوده است. پدر وی سید حسن فرزند سید محمد فرزند علامه میر معصوم حسین خاتون آبادی فرزند میر عبدالحسین مؤلف کتاب وقایع السنین و الاعوام از مشاهیر و برجستگان علمای شیعه در اصفهان در دوران شاه حسین صفوی بوده است.
خانم مجتهده نصرت امین در سال 1265 هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود و در چهار سالگی پا به مکتب خانه گذاشت تا روخوانی قرآن مجید و خواندن و نوشتن فارسی را فرا بگیرد و این در حالی بود که فضای حاکم بر آن ایام به گونهای بود که کمتر خانوادهای اجازه میداد دخترش جهت آموزش و آشنایی با خط و نوشتن به مکتب یا مدرسه برود.
آن گاه پدرش برای ادامه تحصیل وی در منزل، معلم خصوصی استخدام نمود و تا 15 سالگی همچنان در منزل پدر به ادامه تحصیل پرداخت. وی در سن 15سالگی با پسر عموی خود به نام حاج میرزا معین التجار عقد ازدواج بست؛ ولی همچنان تا بیست سالگی به ادامه تحصیل در ادبیات عرب و علوم شرعی ادامه داد و با مشکلات و تنگناها و ناهمخوانیهای زتدگی متاهلانه و امر تحصیل و تحقیق، مجدانه به مبارزه برخاست تا این که به مقام رفیع اجتهاد در فقه و اصول نائل آمد و در سال 1362 قمری از آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی و در سال 1279 از آیت الله میرزای اصطهباناتی و شیخ محمدرضا ابوالمجد اصفهانی نجفی به دریافت اجازه کتبی نایل آمد. ایشان پس از عمری شاگرد پروری، تدریس، تالیف کتب علمی و انجام اعمال و تاسیسات عام المنفعه در 23 خرداد ماه 1362هجری شمسی در اصفهان به درود حیات گفتند و در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شدند».(زندگی نامه بانوی مجتهد آیت الله سیده نصرت امین اصفهانی و نیز ن.ک: دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی)
منابع:
1. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری
2. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی
3. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی
4. صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ، رسول جعفریان
5. زندگی نامه بانوی مجتهد آیت الله سیده نصرت امین اصفهانی، ابوالفضل شکوری
هادی شاملو
منبع: رسا
این نگاه که دارای تمی واقع نگرانه و به دور از افراط و تفریطهای دوران مدرن و قبل از آن در غرب است، تکیه عمیقی بر منابع و معارف زیستی اسلام دارد. اسلام زن را نه به عنوان انسان درجه دوم، بلکه در تمام ساحتها دارای شان انسانی متناسب با الگوهای زیستی زنانه میداند. اسلام در موقعیتی در شبه جزیره عربستان طلوع نمود که زن دارای جایگاه اخلاقی و زیستی متناسب با شان انسانی خودش نبود.
جایگاه زن در اسلام
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره چنین میگوید: «اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داد. خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه سلب اختیار داری مطلق پدران نبود. به طور کلی به او حریت داد، شخصیت داد، استقلال فکر و نظر داد، حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت.
اما گامی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین میگذرد و دیگران از آنها تقلید میکنند دو تفاوت اساسی دارد: اول در ناحیه روانشناسی زن و مرد که اسلام در این زمینه اعجاز کرده است. تفاوت دوم اینکه اسلام در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد و به آنها شخصیت و حریت و استقلال داد، هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرده است.
نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه و نه قرمز و نه کبود و نه بنفش. احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد، برای مردان مجرد و شکارچی اجتماع که دنبال شکار مفت میگردند وسیله درست نکرد و زنان را از آغوش پاک شوهران و دختران را از دامن پر مهر پدران و مادران تحویل صاحبان پست اداری و پولداران نداد.
نهضت اسلامی کاری نکرد که از آن سوی اقیانوسها نالهها به آسمان بلند شود که ای وای کانون مقدس خانواده متلاشی شد، اطمینان پدری از میان رفت، با این همه فساد چه کنیم؟ با این همه بچهکشی و سقط جنین چه کنیم؟ با چهل درصد نوزاد زنا چه کنیم؟ نوزادانی که پدران آنها معلوم نیست و مادران آنها چون آنها را در خانه پدری مهربان به دنیا نیاوردهاند، علاقهای به آنها ندارند و همین که آنها را به یک مؤسسه اجتماعی تحویل میدهند هیچ وقت به سراغ آنها نمیآیند.
در کشور ما نیازمندی به نهضت زن وجود دارد؛ اما نهضت سفید اسلامی نه نهضت سیاه و تیره اروپائی. نهضتی که دست جوانان شهوت پرست از شرکت و دخالت در آن کوتاه باشد، نهضتی که به راستی از تعلیمات عالیه اسلامی سرچشمه بگیرد، نه اینکه بنام تغییر قانون مدنی، قوانین مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد، نهضتی که در درجه اول به یک بررسی عمیق و منطقی بپردازد تا روشن کند در اجتماعاتی که نام اسلام بر خود نهادهاند، چه اندازه تعلیمات اسلامی اجرا میگردد.
اگر به یاری خدا توفیق ادامه این مقالات همراه باشد، پس از آنکه در همه مسائل لازم بحث خود را به پایان رساندیم، کارنامه نهضت اسلامی زن را منتشر خواهیم کرد. آن وقت زن ایرانی خواهد دید میتواند نهضتی به پا کند که هم نو و دنیا پسند و منطقی باشد و هم از فلسفه مستقل چهارده قرنی خودش سرچشمه گرفته باشد، بدون اینکه دست در یوزگی بطرف دنیای غرب دراز کرده باشد».(نظام حقوق زن در اسلام ص91)
آنچنان که استاد شهید به روشنی ترسیم مینماید، اسلام خود، دارای نظام حقوقی و اجتماعی مستقلی است که از سیستم جهاننگری اسلامی سرچشمه گرفته است و دارای تناسب با فضای تمدنی اسلام و تواناییها و امکانات زیستی و طبیعی زن است.
علامه سید محمد حسین طباطبایی جایگاه زن در اسلام را اینگونه ترسیم مینماید: «سراسر دنیا عقائدى را که شرح دادیم، همچنان درباره زن داشت و رفتارهائى که گفتیم، معمول مىداشت و زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود؛ به طورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىروئید و با این طبیعت به دنیا مى آمد و مىمرد و کلمات زن و ضعف و خوارى و پستى نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههاى مترادف و چون انسان و بشر شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى، فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد و تو خواننده عزیز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امتهاى وحشى و نه امتهاى متمدن که مثلهائى سارى و جارى درباره ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد! بلکه به هر یک از این فرهنگها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه زن خواهى یافت و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بىعرضه و یا خوارىطلب و یا ذلتپذیر و یا تن به ذلت ده را زن مىنامند؛ مثل این شعر عرب که مىگوید:
نمىدانم و ای کاش مىدانستم که آل حصن مردانند و یا زنان؟!
و صدها هزار از اینگونه مثلهاى شعرى و نثرى را در هر لغتى خواهى یافت و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى درباره زن داشته است و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیره نویسان و کتب تاریخى، فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امتها و ملتها در مورد زنان نوشته باشند، براى اینکه خصال روحى و جهات وجودى هر امت و ملتى در لغت و آداب آن امت و ملت تجلى مىکند و در هیچ تاریخ و نوشتهاى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا به شأن زن کند، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم علیهماالسلام که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تأسیس آن نازل گردیده، در حق زن نظریهاى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز، چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت. اسلام در این نظریه خود، با تمام مردم جهان در افتاد و زن را آن طور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده، به جهان معرفى کرد؛ اساسى که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود. اسلام عقائد و آرائى که مردم درباره زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بىاعتبار نموده و خط بطلان بر آنها کشید.
هویت زن در اسلام
اسلام بیان مىکند که زن نیز مانند مرد انسان است و هر انسانى چه مرد و چه زن، فردى است از انسان که در ماده و عنصر پیدایش او دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشتهاند و هیچ یک از این دو نفر بر دیگرى برترى ندارد، مگر به تقوا، همچنان که کتاب آسمانى، خود مىفرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اکرمکم عند الله اتقیکم. به طورى که ملاحظه مىکنید، قرآن کریم هر انسانى را موجودى گرفته شده و تالیف یافته از دو نفر انسان نر و ماده مىداند، که هر دو به طور متساوى ماده وجود و تکون او هستند و انسان پدید آمده(چه مرد باشد و چه زن) مجموع مادهاى است که از آن دو فرد گرفته شده است. قرآن کریم در معرفى زن، مانند آن شاعر نفرمود: و انما امهات الناس اوعیة. بلکه هر فرد از انسان(چه دختر و چه پسر) را مخلوقى تألیف یافته از زن و مرد معرفى کرد؛ در نتیجه تمامى افراد بشر امثال یکدیگرند و بیانى تمامتر و رساتر از این بیان نیست و بعد از بیان، این عدم تفاوت، تنها ملاک برترى را تقوا قرار داد».(المیزان ج2 ص407) این در حالی است که زن در اقوام و ملل و تمدنهای دیگر وضعیتی دیگر گونه داشته است.
زن در تمدنهای ما قبل اسلام
علامه سید محمد حسین طباطبایی وضعیت زن در تمدنها و فرهنگهای قبل از اسلام را این گونه تبیین میکند: «از همه آنچه که گفتیم، چند نتیجه به دست مى آید: اول اینکه بشر در آن دوران درباره زن دو طرز تفکر داشت؛ یکى اینکه زن را انسانى در سطح حیوانات بىزبان مىدانست و دیگر اینکه او را انسانى پست و ضعیف در انسانیت مىپنداشت؛ انسانى که مردان، یعنى انسانهاى کامل در صورت آزادى او از شر و فسادش ایمن نیستند و به همین جهت باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند و مردان اجازه ندهند که زنان آزادى و حریتى در زندگى خود کسب کنند. نظریه اول با سیره اقوام وحشى و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسبتر است.
دوم اینکه بشر قبل از اسلام نسبت به زن از نظر وضع اجتماعى نیز دو نوع طرز تفکر داشت؛ بعضى از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانى مىدانستند و معتقد بودند زن جزء این هیکل ترکیب یافته از افراد نیست، بلکه از شرایط زندگى او است، شرایطى که بشر بىنیاز از آن نمىباشد؛ مانند خانه که از داشتن و پناه بردن در آن چارهاى ندارد و بعضى دیگر معتقد بودند زن مانند اسیرى است که به بردگى گرفته مىشود و از پیروان اجتماع غالب است و اجتماعى که او را اسیر کرده، از نیروى او کار مىکند و از ضربه زدنش هم جلوگیرى مىنماید.
سوم اینکه محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود و زن را از تمامى حقوقى که ممکن بود از آن بهره مند شود، محروم مىدانستند؛ مگر به آن مقدارى که بهره مندى زن در حقیقت به سود مردان بود، که قیم زنان بودند.
چهارم اینکه اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معاملهاى که با زنان مىکردند، بر اساس قریحه استخدام و بهره کشى بود. این روش امتهاى غیر متمدن بود و اما امتهاى متمدن علاوه بر آنچه که گفته شد، این طرز تفکر را هم داشتند که زن انسانى است ضعیف الخلقه، که توانائى آن را ندارد که در امور خود مستقل باشد و نیز موجودى است خطرناک که بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا که این طرز تفکرها در اثر اختلاط امتها و زمانها در یکدیگر اثر گذاشته باشند».(همان ج2 ص408)
موقعیت اجتماعی زن در اسلام
«اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شوون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوى برقرار کرده؛ علتش هم این است که همانطور که مرد مىخواهد بخورد و بنوشد و بپوشد و سایر حوائجى که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیز همینطور است و لذا قرآن کریم مىفرماید: بعضکم من بعض. پس همانطور که مرد مىتواند خودش در سرنوشت خویش تصمیم بگیرد و خودش مستقلا عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن چنین حقى را دارد، بدون هیچ تفاوت: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت. پس زن و مرد در آنچه که اسلام آن را حق مىداند، برابرند و به حکم آیه: و یحق الله الحق، چیزى که هست خداى تعالى در آفرینش زن دو خصلت قرار داده که به آن دو خصلت، زن از مرد امتیاز پیدا مىکند».(همان ج2 ص407)
تساوی در خلقت، اختلاف با تقوا
«قرآن در جاى دیگر فرمود: انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى، بعضکم من بعض. در این آیه تصریح فرموده که کوشش و عمل هیچ کس نزد خدا ضایع نمىشود و این معنا را تعلیل کرده به اینکه چون بعضى از بعض دیگر هستید و صریحا نتیجه آیه قبلى که مىفرمود: انا خلقناکم من ذکر و انثی... را بیان مىکند و آن این است که مرد و زن هر دو از یک نوع هستند و هیچ فرقى در اصل خلقت و بنیاد وجود ندارند. آن گاه همین معنا را هم توضیح مىدهد به اینکه عمل هیچ یک از این دو صنف نزد خدا ضایع و باطل نمىشود و عمل کسى به دیگرى عاید نمىگردد، مگر اینکه خود شخص عمل خود را باطل کند و به بانگ بلند اعلام مىدارد: کل نفس بما کسبت رهینه، نه مثل مردم قبل از اسلام که مىگفتند: گناه زنان به عهده خود آنان و عمل نیک شان و منافع وجود شان مال مردان است!
پس وقتى به حکم این آیات، عمل هر یک از دو جنس مرد و زن(چه خوبش و چه بدش) به حساب خود او نوشته مىشود و هیچ مزیتى جز با تقوا براى کسى نیست و با در نظر داشتن اینکه یکى از مراحل تقوا، اخلاق فاضله(چون ایمان با درجات مختلفش و چون عمل نافع و عقل محکم و پخته و اخلاق خوب و صبر و حلم) است، پس یک زنى که درجهاى از درجات بالاى ایمان را دارد و یا سرشار از علم است و یا عقلى پخته و وزین دارد و یا سهم بیشترى از فضائل اخلاقى را دارا مىباشد، چنین زنى در اسلام ذاتا گرامىتر و از حیث درجه بلندتر از مردى است که هم طراز او نیست. حال آن مرد هر که مىخواهد باشد. پس هیچ کرامت و مزیتى نیست، مگر تنها به تقوا و فضیلت و در معناى آیه قبلى بلکه روشنتر از آن، آیه زیر است که مىفرماید: من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة و لنجزینهم اجره باحسن ماکانوا یعملون. و نیز آیه زیر است که مىفرماید: و من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه، یرزقون فیها بغیر حساب...».(همان ج2 ص408)
بانوی مجتهد
در همین فضای ترسیم شده در تمدن و دین اسلام است که تاریخ اسلام شاهد زنان بسیاری است که سرآمد مردان روزگار خود از نظر اخلاق الهی و انسانی، علم و تقوای الهی بودهاند.(ن.ک: صفویان در عرصه دین، سیاست و فرهنگ) و یکی از همین زنان سرآمد، بانو مجتهده امین بوده است که از زنان بزرگ در دوران معاصر است.
«خانم امین اصفهانی فرزند حاج سید محمد علی امین التجار اصفهانی از مردان خیر و نیکوکار عصر خود بود. امین التجار نیز از یک خانواده ریشهدار و اصیل علمی و مذهبی اصفهان بوده است. پدر وی سید حسن فرزند سید محمد فرزند علامه میر معصوم حسین خاتون آبادی فرزند میر عبدالحسین مؤلف کتاب وقایع السنین و الاعوام از مشاهیر و برجستگان علمای شیعه در اصفهان در دوران شاه حسین صفوی بوده است.
خانم مجتهده نصرت امین در سال 1265 هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود و در چهار سالگی پا به مکتب خانه گذاشت تا روخوانی قرآن مجید و خواندن و نوشتن فارسی را فرا بگیرد و این در حالی بود که فضای حاکم بر آن ایام به گونهای بود که کمتر خانوادهای اجازه میداد دخترش جهت آموزش و آشنایی با خط و نوشتن به مکتب یا مدرسه برود.
آن گاه پدرش برای ادامه تحصیل وی در منزل، معلم خصوصی استخدام نمود و تا 15 سالگی همچنان در منزل پدر به ادامه تحصیل پرداخت. وی در سن 15سالگی با پسر عموی خود به نام حاج میرزا معین التجار عقد ازدواج بست؛ ولی همچنان تا بیست سالگی به ادامه تحصیل در ادبیات عرب و علوم شرعی ادامه داد و با مشکلات و تنگناها و ناهمخوانیهای زتدگی متاهلانه و امر تحصیل و تحقیق، مجدانه به مبارزه برخاست تا این که به مقام رفیع اجتهاد در فقه و اصول نائل آمد و در سال 1362 قمری از آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی و در سال 1279 از آیت الله میرزای اصطهباناتی و شیخ محمدرضا ابوالمجد اصفهانی نجفی به دریافت اجازه کتبی نایل آمد. ایشان پس از عمری شاگرد پروری، تدریس، تالیف کتب علمی و انجام اعمال و تاسیسات عام المنفعه در 23 خرداد ماه 1362هجری شمسی در اصفهان به درود حیات گفتند و در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شدند».(زندگی نامه بانوی مجتهد آیت الله سیده نصرت امین اصفهانی و نیز ن.ک: دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی)
منابع:
1. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری
2. المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی
3. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی
4. صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ، رسول جعفریان
5. زندگی نامه بانوی مجتهد آیت الله سیده نصرت امین اصفهانی، ابوالفضل شکوری
هادی شاملو
منبع: رسا