شهدای ایران shohadayeiran.com

وقتی دیگ غذا رسید و بین ما قرار گرفت، صدای سوت خمپاره ای خیلی نزدیك شنیده شد. فرصت نكردیم كه بپرسیم خمپاره از كدام نوع است؛ خمپاره مستقیم به داخل دیگ غذا اصابت كرد اما...
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

 به گزارش شهدای ایران از جام جم،جانباز "علی اصغر حیدری" در كتاب "روزگاران" خاطره‌ای خواندنی نقل می‌كند كه از این قرار است: ...بعد از حمله عراقی ها سنگرهای ما خراب شد. دشمن نسبت به ما دید داشت و هرگونه تحرك ما را زیر نظر گرفته بود. برای كاهش میزان خسارت نیروهایمان از برانكارد به صورت چند منظوره استفاده كردیم. فاصله ما با پشت خاكریز در حدود 300 الی 400 متر بود. 

طنابی برای این مسافت تهیه كردیم و برانكارد را از پشت تپه ماهورها می كشیدیم. وقتی متوجه سختی كار شدیم، برای برانكارد چند تا چرخ فرغون تهیه كردیم كه روی زمین به راحتی حركت كند. بعد ها به این نتیجه رسیدیم اگر از تشت فرغون برای این كار استفاده كنیم، بهتر است. از آن موقع به بعد نان و یخ و هر گونه ملزومات را كه به نیروی انسانی كمتری نیاز داشت، از این طریق به خط مقدم انتقال می دادیم.

یك روز دیدم غذای ما را در داخل دیگی گذاشتند، دیگ هم روی فرغون است، بچه ها هم فرغون را به زحمت می كشیدند. صدای سوت خمپاره هر از گاهی به گوش می رسید. با تعدادی از بچه ها نسشته بودیم و راجع به خمپاره صحبت می كردیم. بحث از این قرار بود كه صدای سوت هر خمپاره كه به گوشمان می رسید، نظر خواهی می كردیم كه صدای سوت چه نوع خمپاره ای است؟ 80 میلی متری یا 120 میلی متری است؟

همین طور كه بحث می كردیم تعدادی از همرزمانم طناب را می كشیدند تا این كه فرغون و دیگ غذا نزدیك شد. وقتی دیگ غذا رسید و بین ما قرار گرفت، صدای سوت خمپاره ای خیلی نزدیك شنیده شد. فرصت نكردیم كه بپرسیم خمپاره از كدام نوع است.

خمپاره مستقیم با داخل دیگ غذا اصابت كرد اما منفجر نشد! وضعیت خطرناكی رقم خورد. به ما یاد داده بودند در این گونه موارد باید خمپاره را با طنابی كه به انتهای آن میبندید، بكشید تا در منطقه ی دورتر منفجر شود. اگر منفجر نشد نكات امنیتی را رعایت كنید تا نیروهای مهندسی برای خنثی كردنش بیایند.

وقتی ما به خودمان آمدیم، دیدیم كه تمام كسانی كه دورتا دور فرغون و دیگ غذا ایستادند، قیافه مضحكی پیدا كردند، سر و صورتشان پر از غذا شده است.

از یك طرف به قیافه یكدیگر خندیدیم و از طرف دیگر از انفجار نابهنگام گلوله خمپاره می ترسیدیم. بعضی از این بچه ها بخاطر اینكه خمپاره منفجر نشد، نماز شكر خواندند. چند تا از نیروهای گردان آمدند و اطراف خمپاره و دیگ غذا را با كیسه های خاك پوشاندند تا در اثر انفجار ناگهانی آسیبی به نیروها وارد نشود. تصمیم گرفتیم یك طناب در حدود 200 متری بیاوریم تا به انتهای گلوله ببندیم و آن را از فاصله دور بكشیم، اما این اتفاق نیفتاد.

وقتی بچه های مهندسی متوجه موضوع شدند، آمدند و گلوله خمپاره را با خودشان بردند... 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار