«من به شما خامنهاى عزیز تبریک مىگویم که در جبههها ى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
به گزارش شهدای ایران؛ پس از پیروزى انقلاب اسلامى، توطئههاى استکبار جهانى علیه نظام نوپاى اسلامى فزونى گرفت. یکى از این توطئهها، تجهیز و تقویت گروهکها و جریانهاى ضدانقلاب بود. این گروهکهاى منحرف که با سوءاستفاده از موقعیت در اوایل انقلاب به جمعآورى و دزدى و غارت سلاح و مهمات پرداخته بودند، شروع به بمبگذارى در گوشه و کنار کشور و ترور روحانیون انقلابى و حتى مردم عادى کردند و شخصیتهاى ارزشمندى را به شهادت رساندند.
یکى از این گروهکها، گروهک ضالهى فرقان بود که با اندیشه التقاطى و منحرف خود در ترور شخصیتهاى ارزشمند نظام قدم پیش نهاد. ازجمله اشخاص ترورشده توسط این گروه مىتوان به سپهبد قرنى، شهید مطهرى، شهید حاج مهدى عراقى، آیتالله قاضى طباطبایى و استاد مفتح اشاره کرد.
در روز 6 تیرماه 1360، حضرت آیتالله خامنهاى نماینده امام(ره) در شوراى عالى دفاع و امامجمعه تهران در مسجد ابوذر تهران پس از نمازظهر، جهت پاسخ به پرسشهاى مردم پشت تریبون قرار گرفتند و هنگامىکه صمیمانه در حال جوابگویى به سؤالات مردم بودند، ناگهان ضبطصوت منفجر شد، انفجار باعث شد سمت راست بدن ایشان مورد اصابت ترکشها قرار گیرد. روى قسمتى از ضبطصوت که بعدا در محل انفجار پیدا شده بود، عبارت «هدیه گروه فرقان» که با ماژیک نوشته شده بود به چشم مىخورد. ساعتى بعد مسؤول انتظامى منطقه 12 تهران اعلام کرد: «بمبى که جلوى تریبون جاسازى شده بود، خوشبختانه بهطور کامل عمل نکرده و این از نظر کارشناسان معجزه است. آقاى خامنهاى با هلیکوپتر به بیمارستان قلب مهدى رضایى منتقل شده است.»
ایشان که به بیمارستان منتقل شده بودند، مورد عمل جراحى قرار گرفتند و اراده خدا بر این تعلق گرفته بود که ایشان براى آینده نظام حفظ شوند و بهعنوان افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامى قرار گیرند.
حضرت امام خمینى(ره) در تلگرامى به این مضمون خاطرنشان کردند: «من به شما خامنهاى عزیز تبریک مىگویم که در جبههها ى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
در این نوشتار ابتدا مرورى بر چگونگى این حادثه و سپس به لطف و تفضل خداوند در حفظ جان حضرت آیتالله خامنهاى خواهیم پرداخت. این تفضل باعث شد تا این ذخیره الهى سکاندار نظام اسلامى شود و در ربع قرن پس از ارتحال بنیانگذار جمهورى اسلامى، نظام اسلامى را به بهترین وجه و با تدابیر هوشمندانه خود از دل بحرانها و توطئهها به سلامت عبور دهد.
در دوران شکلگیرى نهضت انقلاب اسلامى، برخى از گروههاى سیاسى درگیر با نظام شاه به فکر استفاده از اسلحه و بهکارگیرى خشونت در مقابل خشونت افتادند اما این شیوه از سوى امام خمینى(ره) طرد شد و حتى ایشان حاضر نبودند براى قتل عاملان رژیم شاهنشاهى ازجمله حسنعلى منصور به اعضاى هیأتهاى مؤتلفه اسلامى اذن شرعى بدهند. طبعاً در چنین شرایطى موافقتى از سوى امام با اقدامات سازمان مجاهدین خلق که مبارزه مسلحانه را بهعنوان هدف اصلى خود در برخورد با رژیم سلطنتى مد نظر قرار داده بودند، صورت نگرفت و تلاش عناصر این گروه بعد از ملاقاتهایى با امام جهت گرفتن تأیید از ایشان بىنتیجه ماند.
پس از پیروزى انقلاب و روى کارآمدن نظام جمهورى اسلامى ایران، برخى از نیروها نتوانستند با شرایط جدید کنار بیایند. در تفکر آنان اوضاع فعلى با حقیقت انقلاب و تلقیات ذهنىشان از مفهوم حکومت و تشکیل دولت متفاوت بود. از این روى به این فکر افتادند که شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اما با عنایت به اینکه نتوانستند به شیوههاى معمول حزبى و تشکیلاتى حرف خود را به کرسى بنشانند، از حربه ترور بهعنوان ابزارى براى تغییر شرایط استفاده کردند.
ششم تیرماه سال1360 در حالىکه تنها شش روز از شهادت دکتر مصطفى چمران گذشته بود، پروژه حذف یکى از رهبران اصلى جریان پیرو خط امام(ره)، با انفجار بمب کارگذاشتهشده در ضبطصوت قرار داده شده بر روى تریبون سخنرانى آیتالله خامنهاى در مسجد ابوذر تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق کلید خورد.
مسجد ابوذر تهران، در یکى از جنوبىترین مناطق تهران واقع شده و آیتالله خامنهاى مدتى در آنجا پس از نماز ظهر و عصر، سخنرانى مىکرد و به پرسشها پاسخ مىداد.
حضرت آیتالله خامنهاى در مسجد ابوذر تهران در حالىکه مشغول سخنرانى بودند، توسط جوانى 25 ساله از منافقین کوردل مورد سوء قصد قرار گرفتند و پس از جراحت شدید به مدت 42 روز تحت معالجه قرار داشتند. خوشبختانه امام جمعه محبوب تهران و نماینده حضرت امام(ره) در شوراى عالى دفاع از این سوء قصد، بهدلیل کامل عمل نکردن بمب و تنها انفجار چاشنى آن، جان سالم به در بردند، اما جراحات شدیدى بر ایشان وارد شد. براساس اخبار منتشره در همان زمان، آیتالله خامنهاى «از نقطه بالاى کتف راست و بالاى ران سمت راست» مجروح شدند. استخوان ترقوه ایشان شکسته شد و چند رگ و عصب دست راست ایشان نیز قطع شد و در نهایت دست راست ایشان سلامتىاش را باز نیافت. تقدیر الهى چنین رقم خورده بود که ایشان براى آینده نظام حفظ و افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامى شوند.
اما سازمان رسماً مسؤولیت سوء قصد به آیت الله خامنهاى را بر عهده نگرفت و حتى بر قسمتى از بدنه داخلى ضبطصوت انفجارى با ماژیک نوشته شده بود: «هدیه گروه فرقان» و جزوهاى نیز با امضاى این گروه درباره این سوءقصد انتشار یافت. در حالىکه مؤسس و اعضاى اصلى این گروه در سال 58 و 59 شناسایى و دستگیر شده بودند و هیچ تشکیلاتى از این گروه در سال 1360 در داخل کشور وجود نداشت که قادر به انجام یک اقدام مسلحانه باشد.
در برخى از اعلامیهها و جزوات قبلى این گروه از بنیانگذاران و ایدئولوژى سازمان تجلیل و اعلام حمایت شده بود و قرائن معدودى هم در مورد ارتباط تشکیلاتى سازمان با فرقان وجود داشت، اما آشکار بود که سازمان در همان آغاز عملیات تروریستى خود در تیرماه 60 با طرح نام گروه فرقان و انتشار اعلامیه جعلى به نام آن گروه، کوشید، تا هم چهره تروریستى خود را پنهان کند و هم علاوه بر انحراف افکار عمومى، مسؤولان امنیتى و انتظامى را نیز گمراه نماید.
معاون وقت دادستانى انقلاب در خاطرات خود تصریح کرده است که جواد قدیرى یکى از طراحان انفجار مسجد ابوذر بود. وى که نام کاملش محمدجواد قدیرى مدرس است و از اعضاى قدیمى و مهم سازمان و نفوذى در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود، بعد از سوءقصد نافرجام به آیتالله خامنهاى متوارى شد و از کشور گریخت. در سال 1364، نام قدیرى در لیست شوارى مرکزى سازمان بهعنوان «عضو مرکزیت» درج گردید. در همان زمان در اغلب خبرهاى مطبوعاتى و واکنشهاى اقشار مختلف مردم و گروههاى سیاسى، بدون کمترین تردیدى، سازمان مسؤول انفجار مسجد ابوذر معرفى و شناخته مىشد. بعدها نیز در بیانیه وزارت خارجه آمریکا درباره سازمان، مجروحشدن آیتالله خامنهاى یکى از مجموعه اقدامات تروریستى سازمان خوانده شد. سازمان نیز در نفى این واقعیت مجدداً اعلام نمود که سوءقصد به آیتالله خامنهاى «قبل از شروع مبارزه مسلحانه مجاهدین» توسط گروه فرقان انجام شده «که هیچ ربطى به مجاهدین نداشت.» کاملاً آشکار است که سازمان بنا به دلایل سیاسى، حقوقى و تبلیغاتى، بهرغم پذیرش رسمى مسؤولیت بسیارى از اقدامات تروریستى بعدى خود، همچنان مایل و قادر نیست که به نقش خود در انفجار ششم تیر اعتراف نماید.
پس از اعلام خبر ترور آیتالله خامنهاى، حضرت امام خمینى(ره)، رهبر کبیر انقلاب، پیامى خطاب به ایشان صادر کردند، ایشان در بخشهایى از این پیام آوردند: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم(ص) و خاندان حسینبن على(ع) هستید و جرمى جز خدمت به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند.
اینان آنقدر از بینش سیاسى بىنصیباند که بىدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.
اینان در عمل غیرانسانى بهجاى برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریبخورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمىدانند که دستزدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان بهدنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مىرود؟ من به شما خامنهاى عزیز، تبریک مىگویم که در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
آیتالله خامنهاى نیز در پاسخ به پیام محبتآمیز امام خمینى(ره)، با صدور پیامى اظهار داشتند: «بعد از چهار روز که از این حادثه بر من مىگذرد، به فضل الهى و به کمک و تلاش بىدریغ کارکنان عزیز این بیمارستان، خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبى مىبینم. هر وقت به یاد این مىافتم که این حادثه موجبشده امام عظیمالشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزى بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا کنند، در خودم احساس شرمندگى مىکنم. در راه انجام وظیفه اینگونه حوادث، حوادثى نیست که اینهمه لطف و محبت و بزرگوارى را چه از سوى امام، چه از سوى امت و همچنین از سوى کارکنان، کارمندان این واحدهاى پزشکى که واقعاً شب و روز را در اینکار گذاشتهاند، اینهمه اظهار شد....
من بدینوسیله از همینجا عرض سلام و ارادت بىپایان خودم را خدمت امام امت اعلام مىکنم و به ایشان عرض مىکنم که در مقابل حوادث اینچنین ما هیچ انتظار نداریم و توقعى نداریم که کمترین رنجشى به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که «سر خم مى سلامت، شکند اگر سبویى،...»
سوء قصد؛ چرا؟
ریشههاى خصومت و کینه گروهکهاى مختلف ضدانقلاب با حضرت آیتالله خامنهاى به ماههاى گذشته برمىگشت. گذشتهاى که جریان لیبرال به سرکردگى بنىصدر در یکسو قرار گرفته بود و خط اصیل امام به رهبرى ایشان در سوى دیگر. پس از غائله 14 اسفند 59 که توسط گردانندگان جریان لیبرال صورت گرفت، پروژه براندازى نظام مردمى کلید خورد.
حضرت آیتالله خامنهاى به حسب مسؤولیتهایى که در نقش امام جمعه تهران، مجلس شوراى اسلامى، مشاور امام در شوراهاى دفاع و عضویت در شوراى مرکز حزب جمهورى اسلامى داشتند، نقشى مهم و اساسى در مقابله با این جریان و پروژه خائنانه آنها ایفا نمودند. نمونه اول این روشنگرى در خطبههاى نماز جمعه 15 اسفند 59 که به امامت ایشان برگزار گردید، صورت گرفت. معظمله در آن بیانات، ایجاد دغدغه و برهم زدن اجتماعات و مشوشکردن اوضاع مملکت را کار «گروهکهاى ضد اسلام و ضد خط امام، سیاستمداران ورشکسته منزوىشده از چشم مردم افتاده، راندهشدگان از دستگاه اداره کشور، مزدوران پنهانى دستگاه ساواک که مجموعاً با یکدیگر یک واحد و یک طیف را بهوجود آوردهاند، دانستند که قصد دارند در اجتماعات رفته، دغدغه ایجاد کنند و صداى نحس و پلید خود را که اهانت به مقدسات مردم و انقلاب است، از رادیو و تلویزیون به گوش برسانند.
بهدنبال غائله 14 اسفند 1359، حضرت امام خمینى(ره) در روز 25 اسفندماه، جمعى از مسؤولین نظام را به جماران فراخوانده پس از پایان جلسه در بیانیهاى که از سوى ایشان منتشر گردید، علاوه بر ذکر مواردى براى رفع اختلاف و حفظ وحدت کلمه در بین ملت، حضرت امام امر کردند که رئیس جمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالى کشور و رئیس مجلس شوراى اسلامى تا پایان جنگ تحمیلى سخنرانى نکنند و دلیل آن را سوءاستفاده و توطئه گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى در جریان این سخنرانىها ذکر کردند و براى حسن انجام این اوامر بود که هیأتى 3 نفره متشکل از آقایان اشرفى، یزدى و مهدوى کنى تشکیل شد.
با وجود این تصمیمات، همچنان ایجاد تشنج و تحریک براى اغتشاشات، از سوى بنىصدر و گروهکهاى وابسته به جریان لیبرال و نفاق تداوم یافت تا جایى که رجوى سرکرده گروهک نفاق طى نامهاى از بنىصدر خواست تا در روز 12 فروردین انجام یک راهپیمایى سراسرى را اعلام نماید. بنىصدر در 5 اردیبهشت 60 طى مصاحبهاى مطبوعاتى، مجدداً مردم را به تشنج تحریک نمود و آشکارا بىاحترامى خود به بیانیه 25 اسفند حضرت امام را نشان داد.
گروهک نفاق در 7 اردیبهشت 60، اقدام به برپایى یک راهپیمایى به بهانه روز کارگر کرد و سرکرده این گروهک در نامهاى به تاریخ 31 اردیبهشت 60 به بنىصدر اعلام نمود که از رفراندوم بنىصدر حمایت مىنماید. رفراندوم براى اینکه مردم کدام طرف را مىخواهند.
بهدنبال طرح مسأله رفراندوم، حضرت امام در روز 6 خرداد 60 در بیاناتى صریح، پرده از چهره توطئه تازه منافقین و لیبرالها برداشتند و تصریح کردند که «اگر مىخواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را...»
توطئه منافقین ادامه یافت و سخنرانىهاى مکرر بنىصدر که در راستاى حفظ تشنج در فضاى عمومى جامعه به مناسبتها و در محافل مختلف صورت مىگرفت ادامه یافت و هیأت سهنفره بارها تخلف بنىصدر از بیانیه حضرت امام را اعلام کرد. در این میان بازرگان طى نامهاى به حضرت امام، مراتب حمایت خود از جریان بنىصدر را اعلام کرد. در چنین شرایط و فضایى بود که حضرت آیتالله خامنهاى شورانگیزترین، صریحترین و رساترین بیانات و دیدگاههاى خویش پیرامون توطئه جریان لیبرال و نفاق را در نماز جمعه روز 29 خرداد 1360 ایراد نمودند. این خطبهها در حالى که فریاد «بتشکن، بتشکن بت جدید را بکشن» فضا را پر کرده بود، ایراد گردید.
ایشان در جریان این سخنرانى بود که پرده از توطئههاى پیدا و پنهان جریان بنىصدر برداشت و صریح، وسیع و عمومى علیه این جریان نفوذى روشنگرى نمود.
روز پس از آن، در 30 خرداد 60، طرح عدم کفایت سیاسى بنىصدر در مجلس مطرح شد و حضرت آیتالله خامنهاى در موافقت با این طرح به ایراد سخنانى صریح پرداخت. بهدنبال عزل بنىصدر از سوى امام و مجلس بود که خط نفاق به مبارزه مسلحانه روى آورده و در کنار کشتار اقشار مختلف مردم، شجاعترین نیروهاى انقلاب اسلامى را که نقش بارز در افشاى توطئه آنها داشتند، مورد سوءقصد قرار دادند. روز 6 تیر 60 حضرت آیتالله خامنهاى را مورد حمله قرار دادند و روز پس از آن در 7 تیر دکتر بهشتى و 72 تن از نیروهاى اصیل انقلاب را یکجا به شهادت رساندند.
حفظ ذخیره الهى براى پس از امام خمینى(ره)
نقش حیاتآفرین و سرنوشتساز رهبرى حضرت آیتالله خامنهاى پس از رحلت حضرت امام، بهگونهاى است که دوست و دشمن لب به اعتراف و تحسین گشودهاند. شرح این ماجرا اگرچه به درازا مىکشد و حتى فهرست فرازهاى آن نیز از محدوده این نوشته محدود بیرون است ولى از آن میان به چند نکته و نمونه، اشارهاى گذرا مىکنیم و مىگذریم:
1- فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى که امام راحلمان از قبل پیشبینى فرموده بود، در فاصله کوتاهى بعد از رحلت آن بزرگوار اتفاق افتاد و آمریکا که عرصه را از رقیب ابرقدرت قبلى خالى مىدید، خیال کدخدایى جهان را در سر مىپروراند و تقریباً همه کشورها غیر از ایران اسلامى، آماده پذیرش مدیریت جهانى این کدخداى خودخوانده بودند. همانروزها، کم نبودند تحلیلگران و نظریهپردازان بینالمللى و برخى از خودباختههاى داخلى که کار جمهورى اسلامى ایران را تمامشده تلقى مىکردند و نسخه بازگشت از راه طىشده را مىپیچیدند و اینکه؛ آمریکا قدرتمندتر از دوران امام است و ایستادگى در مقابل آن نمىتواند عاقلانه باشد! به تحلیلها و تفسیرها و پیغام و پسغامهاى خارجى و داخلى آن روزها مراجعه کنید. همه از عقبه سخت و نفسگیرى که پیش روى بود، خبر مىدادند. اما، رهبر معظم انقلاب با هوشمندى، عرصه را رصد و مدیریت مىکرد. ایشان برخلاف توصیههاى بیرونى و نظریهپردازى وادادگان داخلى، نه فقط شرایط را نامطلوب ارزیابى نمىفرمود، بلکه از آن با عنوان فرصتى استثنایى براى گسترش آموزههاى انقلاب و جابهجایى قدرت به نفع جمهورى اسلامى ایران یاد مىکرد و بر این عهد و باور بود که اسلام و گزارههاى ضد استکبارى آن براى رویکرد ملتهاى بازگشته و سرخورده از اردوگاه مارکسیسم، جاذبه بیشترى دارد و چنین بود که ایران اسلامى از جایگاه کشورى که بهزعم بسیارى آماده بلعیدهشدن از سوى آمریکا بود، به رقیب این ابرقدرت تبدیل شد تا آنجا که دکترین پایان تاریخ «فرانتش فوکویاما» که در آن قدرت بلامنازع آمریکا بر جهان پیشبینى شده بود، رنگ باخت و «اولیوت کوهن» از پیدایش قطب قدرتمند اسلام در مقابل قطب قدرت غرب خبر داد که ایران اسلامى پرچمدار آن است.
2-پس از امام(ره)، سه گروه قاسطین و ناکثین و مارقین که بعد از رحلت رسولخدا(ص) سر برآورده و براى حاکمیت اسلام مزاحمت ایجاد کرده بودند، در پوشش و ظاهرى متفاوت اما هویتى مشابه قد علم کردند. کسانىکه حق را مىشناختند ولى شیفته دنیا بودند و در دوران حضرت امام(ره) جرأت ابراز وجود نداشتند. جریان دیگرى که با انقلاب همراه بودند اما در میانه راه به چرب و شیرین دنیا آلوده شدند و پیمان شکسته و عملاً به خدمت گروه اول درآمدند و گروهى هرچند اندک که در پى خیانت سران خود، در میدان دشمن به بازى پرداختند و... هر یک از این سه جریان، ساز مخالف و بهظاهر متفاوتى علیه خط مبارک امام کوک کرده بودند و بسیارى از دلسوختگان بیم آن داشتند که مردم و نظام در چنبره فریب آنان گرفتار شوند. این نگرانى چندان هم بىجا نبود. اما نظام اسلامى با رهبرى الهى حضرت آقا از این مهلکه نیز به سلامت و با سربلندى عبور کرد.
3- بعد از واقعه 11 سپتامبر و پس از آنکه رئیسجمهور شارلاتان آمریکا انگشت اتهام را بهسوى کشورمان دراز کرد و از جمهورى اسلامى ایران با عنوان یکى از سه محور شرارت جهان یاد کرد! برخى از سادهلوحان و شمارى از فرصتطلبان و خودباختگان، شرایط را بحرانى ارزیابى کردند و نسخه کنارآمدن با شیطان بزرگ را پیچیدند تا بهزعم خود، از خشم آمریکا و متحدانش در امان باشیم! رهبر اما چون کوهى استوار ایستاده بود و موج برخاسته از این واقعه آمریکا یا اسرائیل- و یا آمریکا و اسرائیل - ساخته را فروکشکردنى ارزیابى کرد و نه فقط در آرمانهاى امام و انقلاب کمترین تخفیفى نداد بلکه بیشتر از پیش بر آن اصرار ورزید و...
4- هنگامىکه آمریکا و متحدانش براى حمله نظامى به افغانستان در پوشش مبارزه با تروریسم و مقابله با طالبان آماده شده بودند، برخى از مدعیان اصلاحات که بعدها معلوم شد از آن سوى مرزها تحریک شدهاند، در پوشش خیرخواهى! پیشنهاد ائتلاف با طالبان براى مقابله با آمریکا را پیش کشیدند و چنان در این شیپور فریب دمیدند که گویى مخالفت با پیشنهاد آنان بهمنزله بىتوجهى به منافع ملى و مصالح نظام است! و اگر هوشمندى و درایت برخاسته از نگاه مؤمنانه و خداجویانه رهبر معظم انقلاب نبود، بهیقین، امروز از نظام اسلامى و انقلاب و استقلال و عزت و آزادى مردم این مرز و بوم نام و نشانى باقى نمانده بود.
5- در اسفندماه 81- مارس 2003 - که آمریکا بعد از اشغال افغانستان براى حمله نظامى به عراق آماده مىشد، باز هم، جماعتى از مدعیان اصلاحات با این بهانه که صدام، شخصیتى نظیر «خالدبن ولید» است، نسخه ائتلاف با صدام براى مقابله با آمریکا را پیچیدند! انگار نه انگار که از کمترین شعور سیاسى و یا درک دینى و اسلامى برخوردارند. همکارى با عامل دستنشانده آمریکایىها و قاتل صدها هزار از مردم مظلوم این مرز و بوم براى مقابله با آمریکا؟!... این پیشنهاد احمقانه و پر سر و صدا نیز با درایت حضرت آقا به دیوار بىاعتنایى کوبیده شد و نهایتاً کار به جایى رسید که بعد از خروج اجبارى نظامیان آمریکایى از عراق و برپایى حاکمیت همسو با ایران در آن کشور اسلامى، سعود الفیصل وزیر خارجه آل سعود با عصبانیت خطاب به آمریکایىها گفت؛ عراق را در سینى طلا تحویل ایران دادهاید.
6- فتنه آمریکایى- اسرائیلى 88 از آنروى که آمریکا، اروپا، صهیونیستها و تقریباً همه کشورها و احزاب و گروهها و جمعیتهاى مخالف و معاند ایران اسلامى در آن حضور آشکار داشتند، به جنگ احزاب در صدر اسلام - البته با ابعاد بسیار گستردهتر - شبیه بود، این فتنه با هدف رسماً اعلامشده براندازى جمهورى اسلامى ایران تدارک دیده شده و به صحنه آمده بود. دشمن بهاندازهاى از نتیجه این فتنه اطمینان داشت که پیشاپیش پیروزى خود و سرنگونى نظام اسلامى ایران را اعلام کرده بود تا آنجا که سران وطنفروش فتنه، پرده نفاق را کنار زده و از ارتکاب بىشرمانهترین جنایات نیز ابا و امتناعى نداشتند و اما، چه کسى مىتواند در این واقعیت کمترینتردیدى داشته باشد که آن فتنه بزرگ و بىنظیر در تاریخ این مرز و بوم، با درایت و رهبرى الهى حضرت آقا شکست خورد و به ناکامى مفتضحانه فتنهگران و مدیران بیرونى آنها انجامید؟!
7- پیشرفتهاى عظیم علمى و تکنولوژیک، بیدارى اسلامى در منطقه، مقاومت مثالزدنى و بىنظیر جمهورى اسلامى ایران در مقابل باجخواهىها و زورگویىهاى دشمنان بیرونى و توطئههاى پىدرپى دنبالههاى داخلى آنها و... همه و همه مدیون درایت و هدایت پیامبرگونه رهبر معظم انقلاب است. نیست؟! باید توجه داشت و تجربه نیز بهوضوح نشان داده است که هر یک از دسیسههاى یادشده به تنهایى مىتوانست کشورى قدرتمند را به زانو درآورده و سرنگون کند... و این قصه سر دراز دارد.
بهراستى چرا در این سالها که از ریز و درشت حوادث گفتهایم، از تهدیدات بنیانبرافکن سخن راندهایم و فراز و نشیبهاى انقلاب را به روایت و تحلیل نشستهایم و بر عبور از این طوفانها و تلاطمها بالیده و افتخار کردهایم، کمتر از تدبیر و هوشیارى و رهبرى داهیانه سکاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به میان آوردهایم، تهدیداتى که اگر تنوع و حجم آن بیشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگرچه معتقدیم از رهبرى امام راحل و معمار این انقلاب الهى نیز به مشتى از خروار بسنده کردهایم.
چه کسى مىتواند مدعى شود که در میان رهبران و رؤساى جمهور امروز دنیا، فردى خداترستر و باتقواتر از رهبر ایران اسلامى مىشناسد؟ کدام ناظر منصفى تاکنون ادعا کرده که درمیان حاکمان امروز، حاکمى را مىشناسد که شجاعتر، با تدبیرتر، خلاقتر و هوشمندتر از رهبر ایران بر ملتى حکومت مىکند؟ آیا مىتوان رهبرى به جامعیت علمى، دینى و فقهى ایشان در دنیاى اسلام پیدا کرد؟ کدام سیاستورزى است که توانایى او همسنگ و همسان مدیریت ایشان در بحبوحه بحرانها و فشارها و تهدیدهاست؟ و کدام اهل سیاستى با درک صحیح از بحرانهاى 25 ساله نظام اسلامى که از این حیث در میان حدود 200 کشور دنیا بىنظیر است، مىتواند ادعا کند رهبرى را مىشناسد که او در عبور کشتى انقلاب از دل طوفانها و امواج سهمگین، مدبرانهتر از او هدایت کشتى را مىتوانسته بر عهده بگیرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ کدام ملتى مىتواند چونان ملت لایق ایران، رهبرى را به دنیاى بشریت عرضه نماید که از حیث سادهزیستى و پرهیز از زخارف دنیوى، در دنیاى امروز به انگشت اشاره در آید؟
تزریق امید به ارکان دولت و مردم در سختترین و بحرانىترین شرایط از دیگر هنرهاى ناب رهبرى ایشان در طول 25 سال گذشته بوده است، بهگونهاىکه در بحرانىترین شرایط فرمودهاند: «من خود را غرق در عنایات و نعمات خداوند متعال مىدانم. اگر هر مدیر و مسؤولى صرفاً کار خود را خوب انجام دهد، دیگر هیچ نگرانى و دلهرهاى ندارم.»
این مهم را باید بدانیم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهایى «دفاع مقدس»، براى حفظ موجودیت و بقاى خود مىجنگیدیم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمریکا و متحدانش که در گذشتهاى نه چندان دور با تفرعن از تغییر جغرافیاى سیاسى در جهان اسلام و تشکیل خاورمیانه جدید مىگفتند، اینک از ظهور و تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران اسلامى سخن مىگویند و ایرانى که زمانى بانک مرکزى تروریسم و محور شرارت نام گرفته بود، اینک به محور امید و رهایى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و منطقه خاورمیانه تبدیل شده است.
دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت امام خمینى(ره) و حضرت آیتالله خامنهاى (حفظه الله تعالى) مىباید بدانند و نیک هم مىدانند که این دو گوهر ناب، «یک حقیقت با دو تجلى» هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است.
یکى از این گروهکها، گروهک ضالهى فرقان بود که با اندیشه التقاطى و منحرف خود در ترور شخصیتهاى ارزشمند نظام قدم پیش نهاد. ازجمله اشخاص ترورشده توسط این گروه مىتوان به سپهبد قرنى، شهید مطهرى، شهید حاج مهدى عراقى، آیتالله قاضى طباطبایى و استاد مفتح اشاره کرد.
در روز 6 تیرماه 1360، حضرت آیتالله خامنهاى نماینده امام(ره) در شوراى عالى دفاع و امامجمعه تهران در مسجد ابوذر تهران پس از نمازظهر، جهت پاسخ به پرسشهاى مردم پشت تریبون قرار گرفتند و هنگامىکه صمیمانه در حال جوابگویى به سؤالات مردم بودند، ناگهان ضبطصوت منفجر شد، انفجار باعث شد سمت راست بدن ایشان مورد اصابت ترکشها قرار گیرد. روى قسمتى از ضبطصوت که بعدا در محل انفجار پیدا شده بود، عبارت «هدیه گروه فرقان» که با ماژیک نوشته شده بود به چشم مىخورد. ساعتى بعد مسؤول انتظامى منطقه 12 تهران اعلام کرد: «بمبى که جلوى تریبون جاسازى شده بود، خوشبختانه بهطور کامل عمل نکرده و این از نظر کارشناسان معجزه است. آقاى خامنهاى با هلیکوپتر به بیمارستان قلب مهدى رضایى منتقل شده است.»
ایشان که به بیمارستان منتقل شده بودند، مورد عمل جراحى قرار گرفتند و اراده خدا بر این تعلق گرفته بود که ایشان براى آینده نظام حفظ شوند و بهعنوان افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامى قرار گیرند.
حضرت امام خمینى(ره) در تلگرامى به این مضمون خاطرنشان کردند: «من به شما خامنهاى عزیز تبریک مىگویم که در جبههها ى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
در این نوشتار ابتدا مرورى بر چگونگى این حادثه و سپس به لطف و تفضل خداوند در حفظ جان حضرت آیتالله خامنهاى خواهیم پرداخت. این تفضل باعث شد تا این ذخیره الهى سکاندار نظام اسلامى شود و در ربع قرن پس از ارتحال بنیانگذار جمهورى اسلامى، نظام اسلامى را به بهترین وجه و با تدابیر هوشمندانه خود از دل بحرانها و توطئهها به سلامت عبور دهد.
در دوران شکلگیرى نهضت انقلاب اسلامى، برخى از گروههاى سیاسى درگیر با نظام شاه به فکر استفاده از اسلحه و بهکارگیرى خشونت در مقابل خشونت افتادند اما این شیوه از سوى امام خمینى(ره) طرد شد و حتى ایشان حاضر نبودند براى قتل عاملان رژیم شاهنشاهى ازجمله حسنعلى منصور به اعضاى هیأتهاى مؤتلفه اسلامى اذن شرعى بدهند. طبعاً در چنین شرایطى موافقتى از سوى امام با اقدامات سازمان مجاهدین خلق که مبارزه مسلحانه را بهعنوان هدف اصلى خود در برخورد با رژیم سلطنتى مد نظر قرار داده بودند، صورت نگرفت و تلاش عناصر این گروه بعد از ملاقاتهایى با امام جهت گرفتن تأیید از ایشان بىنتیجه ماند.
پس از پیروزى انقلاب و روى کارآمدن نظام جمهورى اسلامى ایران، برخى از نیروها نتوانستند با شرایط جدید کنار بیایند. در تفکر آنان اوضاع فعلى با حقیقت انقلاب و تلقیات ذهنىشان از مفهوم حکومت و تشکیل دولت متفاوت بود. از این روى به این فکر افتادند که شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اما با عنایت به اینکه نتوانستند به شیوههاى معمول حزبى و تشکیلاتى حرف خود را به کرسى بنشانند، از حربه ترور بهعنوان ابزارى براى تغییر شرایط استفاده کردند.
ششم تیرماه سال1360 در حالىکه تنها شش روز از شهادت دکتر مصطفى چمران گذشته بود، پروژه حذف یکى از رهبران اصلى جریان پیرو خط امام(ره)، با انفجار بمب کارگذاشتهشده در ضبطصوت قرار داده شده بر روى تریبون سخنرانى آیتالله خامنهاى در مسجد ابوذر تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق کلید خورد.
مسجد ابوذر تهران، در یکى از جنوبىترین مناطق تهران واقع شده و آیتالله خامنهاى مدتى در آنجا پس از نماز ظهر و عصر، سخنرانى مىکرد و به پرسشها پاسخ مىداد.
حضرت آیتالله خامنهاى در مسجد ابوذر تهران در حالىکه مشغول سخنرانى بودند، توسط جوانى 25 ساله از منافقین کوردل مورد سوء قصد قرار گرفتند و پس از جراحت شدید به مدت 42 روز تحت معالجه قرار داشتند. خوشبختانه امام جمعه محبوب تهران و نماینده حضرت امام(ره) در شوراى عالى دفاع از این سوء قصد، بهدلیل کامل عمل نکردن بمب و تنها انفجار چاشنى آن، جان سالم به در بردند، اما جراحات شدیدى بر ایشان وارد شد. براساس اخبار منتشره در همان زمان، آیتالله خامنهاى «از نقطه بالاى کتف راست و بالاى ران سمت راست» مجروح شدند. استخوان ترقوه ایشان شکسته شد و چند رگ و عصب دست راست ایشان نیز قطع شد و در نهایت دست راست ایشان سلامتىاش را باز نیافت. تقدیر الهى چنین رقم خورده بود که ایشان براى آینده نظام حفظ و افتخار جانبازان در خیل جانبازان انقلاب اسلامى شوند.
اما سازمان رسماً مسؤولیت سوء قصد به آیت الله خامنهاى را بر عهده نگرفت و حتى بر قسمتى از بدنه داخلى ضبطصوت انفجارى با ماژیک نوشته شده بود: «هدیه گروه فرقان» و جزوهاى نیز با امضاى این گروه درباره این سوءقصد انتشار یافت. در حالىکه مؤسس و اعضاى اصلى این گروه در سال 58 و 59 شناسایى و دستگیر شده بودند و هیچ تشکیلاتى از این گروه در سال 1360 در داخل کشور وجود نداشت که قادر به انجام یک اقدام مسلحانه باشد.
در برخى از اعلامیهها و جزوات قبلى این گروه از بنیانگذاران و ایدئولوژى سازمان تجلیل و اعلام حمایت شده بود و قرائن معدودى هم در مورد ارتباط تشکیلاتى سازمان با فرقان وجود داشت، اما آشکار بود که سازمان در همان آغاز عملیات تروریستى خود در تیرماه 60 با طرح نام گروه فرقان و انتشار اعلامیه جعلى به نام آن گروه، کوشید، تا هم چهره تروریستى خود را پنهان کند و هم علاوه بر انحراف افکار عمومى، مسؤولان امنیتى و انتظامى را نیز گمراه نماید.
معاون وقت دادستانى انقلاب در خاطرات خود تصریح کرده است که جواد قدیرى یکى از طراحان انفجار مسجد ابوذر بود. وى که نام کاملش محمدجواد قدیرى مدرس است و از اعضاى قدیمى و مهم سازمان و نفوذى در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود، بعد از سوءقصد نافرجام به آیتالله خامنهاى متوارى شد و از کشور گریخت. در سال 1364، نام قدیرى در لیست شوارى مرکزى سازمان بهعنوان «عضو مرکزیت» درج گردید. در همان زمان در اغلب خبرهاى مطبوعاتى و واکنشهاى اقشار مختلف مردم و گروههاى سیاسى، بدون کمترین تردیدى، سازمان مسؤول انفجار مسجد ابوذر معرفى و شناخته مىشد. بعدها نیز در بیانیه وزارت خارجه آمریکا درباره سازمان، مجروحشدن آیتالله خامنهاى یکى از مجموعه اقدامات تروریستى سازمان خوانده شد. سازمان نیز در نفى این واقعیت مجدداً اعلام نمود که سوءقصد به آیتالله خامنهاى «قبل از شروع مبارزه مسلحانه مجاهدین» توسط گروه فرقان انجام شده «که هیچ ربطى به مجاهدین نداشت.» کاملاً آشکار است که سازمان بنا به دلایل سیاسى، حقوقى و تبلیغاتى، بهرغم پذیرش رسمى مسؤولیت بسیارى از اقدامات تروریستى بعدى خود، همچنان مایل و قادر نیست که به نقش خود در انفجار ششم تیر اعتراف نماید.
پس از اعلام خبر ترور آیتالله خامنهاى، حضرت امام خمینى(ره)، رهبر کبیر انقلاب، پیامى خطاب به ایشان صادر کردند، ایشان در بخشهایى از این پیام آوردند: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم(ص) و خاندان حسینبن على(ع) هستید و جرمى جز خدمت به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنه انقلاب مىباشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند.
اینان آنقدر از بینش سیاسى بىنصیباند که بىدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.
اینان در عمل غیرانسانى بهجاى برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریبخورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فداى امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمىدانند که دستزدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهى کشیده و جان آنان بهدنبال خودخواهى مشتى تبهکار از دست مىرود؟ من به شما خامنهاى عزیز، تبریک مىگویم که در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
آیتالله خامنهاى نیز در پاسخ به پیام محبتآمیز امام خمینى(ره)، با صدور پیامى اظهار داشتند: «بعد از چهار روز که از این حادثه بر من مىگذرد، به فضل الهى و به کمک و تلاش بىدریغ کارکنان عزیز این بیمارستان، خودم را در وضع بسیار مناسب و خوبى مىبینم. هر وقت به یاد این مىافتم که این حادثه موجبشده امام عظیمالشأن ما اظهار لطف کنند و در پیامشان اظهار دلسوزى بکنند و ملت بزرگ و قهرمان ما دست به دعا بردارد و دعا کنند، در خودم احساس شرمندگى مىکنم. در راه انجام وظیفه اینگونه حوادث، حوادثى نیست که اینهمه لطف و محبت و بزرگوارى را چه از سوى امام، چه از سوى امت و همچنین از سوى کارکنان، کارمندان این واحدهاى پزشکى که واقعاً شب و روز را در اینکار گذاشتهاند، اینهمه اظهار شد....
من بدینوسیله از همینجا عرض سلام و ارادت بىپایان خودم را خدمت امام امت اعلام مىکنم و به ایشان عرض مىکنم که در مقابل حوادث اینچنین ما هیچ انتظار نداریم و توقعى نداریم که کمترین رنجشى به خاطر ایشان بنشیند. ما معتقدیم که «سر خم مى سلامت، شکند اگر سبویى،...»
سوء قصد؛ چرا؟
ریشههاى خصومت و کینه گروهکهاى مختلف ضدانقلاب با حضرت آیتالله خامنهاى به ماههاى گذشته برمىگشت. گذشتهاى که جریان لیبرال به سرکردگى بنىصدر در یکسو قرار گرفته بود و خط اصیل امام به رهبرى ایشان در سوى دیگر. پس از غائله 14 اسفند 59 که توسط گردانندگان جریان لیبرال صورت گرفت، پروژه براندازى نظام مردمى کلید خورد.
حضرت آیتالله خامنهاى به حسب مسؤولیتهایى که در نقش امام جمعه تهران، مجلس شوراى اسلامى، مشاور امام در شوراهاى دفاع و عضویت در شوراى مرکز حزب جمهورى اسلامى داشتند، نقشى مهم و اساسى در مقابله با این جریان و پروژه خائنانه آنها ایفا نمودند. نمونه اول این روشنگرى در خطبههاى نماز جمعه 15 اسفند 59 که به امامت ایشان برگزار گردید، صورت گرفت. معظمله در آن بیانات، ایجاد دغدغه و برهم زدن اجتماعات و مشوشکردن اوضاع مملکت را کار «گروهکهاى ضد اسلام و ضد خط امام، سیاستمداران ورشکسته منزوىشده از چشم مردم افتاده، راندهشدگان از دستگاه اداره کشور، مزدوران پنهانى دستگاه ساواک که مجموعاً با یکدیگر یک واحد و یک طیف را بهوجود آوردهاند، دانستند که قصد دارند در اجتماعات رفته، دغدغه ایجاد کنند و صداى نحس و پلید خود را که اهانت به مقدسات مردم و انقلاب است، از رادیو و تلویزیون به گوش برسانند.
بهدنبال غائله 14 اسفند 1359، حضرت امام خمینى(ره) در روز 25 اسفندماه، جمعى از مسؤولین نظام را به جماران فراخوانده پس از پایان جلسه در بیانیهاى که از سوى ایشان منتشر گردید، علاوه بر ذکر مواردى براى رفع اختلاف و حفظ وحدت کلمه در بین ملت، حضرت امام امر کردند که رئیس جمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالى کشور و رئیس مجلس شوراى اسلامى تا پایان جنگ تحمیلى سخنرانى نکنند و دلیل آن را سوءاستفاده و توطئه گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى در جریان این سخنرانىها ذکر کردند و براى حسن انجام این اوامر بود که هیأتى 3 نفره متشکل از آقایان اشرفى، یزدى و مهدوى کنى تشکیل شد.
با وجود این تصمیمات، همچنان ایجاد تشنج و تحریک براى اغتشاشات، از سوى بنىصدر و گروهکهاى وابسته به جریان لیبرال و نفاق تداوم یافت تا جایى که رجوى سرکرده گروهک نفاق طى نامهاى از بنىصدر خواست تا در روز 12 فروردین انجام یک راهپیمایى سراسرى را اعلام نماید. بنىصدر در 5 اردیبهشت 60 طى مصاحبهاى مطبوعاتى، مجدداً مردم را به تشنج تحریک نمود و آشکارا بىاحترامى خود به بیانیه 25 اسفند حضرت امام را نشان داد.
گروهک نفاق در 7 اردیبهشت 60، اقدام به برپایى یک راهپیمایى به بهانه روز کارگر کرد و سرکرده این گروهک در نامهاى به تاریخ 31 اردیبهشت 60 به بنىصدر اعلام نمود که از رفراندوم بنىصدر حمایت مىنماید. رفراندوم براى اینکه مردم کدام طرف را مىخواهند.
بهدنبال طرح مسأله رفراندوم، حضرت امام در روز 6 خرداد 60 در بیاناتى صریح، پرده از چهره توطئه تازه منافقین و لیبرالها برداشتند و تصریح کردند که «اگر مىخواهید از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را...»
توطئه منافقین ادامه یافت و سخنرانىهاى مکرر بنىصدر که در راستاى حفظ تشنج در فضاى عمومى جامعه به مناسبتها و در محافل مختلف صورت مىگرفت ادامه یافت و هیأت سهنفره بارها تخلف بنىصدر از بیانیه حضرت امام را اعلام کرد. در این میان بازرگان طى نامهاى به حضرت امام، مراتب حمایت خود از جریان بنىصدر را اعلام کرد. در چنین شرایط و فضایى بود که حضرت آیتالله خامنهاى شورانگیزترین، صریحترین و رساترین بیانات و دیدگاههاى خویش پیرامون توطئه جریان لیبرال و نفاق را در نماز جمعه روز 29 خرداد 1360 ایراد نمودند. این خطبهها در حالى که فریاد «بتشکن، بتشکن بت جدید را بکشن» فضا را پر کرده بود، ایراد گردید.
ایشان در جریان این سخنرانى بود که پرده از توطئههاى پیدا و پنهان جریان بنىصدر برداشت و صریح، وسیع و عمومى علیه این جریان نفوذى روشنگرى نمود.
روز پس از آن، در 30 خرداد 60، طرح عدم کفایت سیاسى بنىصدر در مجلس مطرح شد و حضرت آیتالله خامنهاى در موافقت با این طرح به ایراد سخنانى صریح پرداخت. بهدنبال عزل بنىصدر از سوى امام و مجلس بود که خط نفاق به مبارزه مسلحانه روى آورده و در کنار کشتار اقشار مختلف مردم، شجاعترین نیروهاى انقلاب اسلامى را که نقش بارز در افشاى توطئه آنها داشتند، مورد سوءقصد قرار دادند. روز 6 تیر 60 حضرت آیتالله خامنهاى را مورد حمله قرار دادند و روز پس از آن در 7 تیر دکتر بهشتى و 72 تن از نیروهاى اصیل انقلاب را یکجا به شهادت رساندند.
حفظ ذخیره الهى براى پس از امام خمینى(ره)
نقش حیاتآفرین و سرنوشتساز رهبرى حضرت آیتالله خامنهاى پس از رحلت حضرت امام، بهگونهاى است که دوست و دشمن لب به اعتراف و تحسین گشودهاند. شرح این ماجرا اگرچه به درازا مىکشد و حتى فهرست فرازهاى آن نیز از محدوده این نوشته محدود بیرون است ولى از آن میان به چند نکته و نمونه، اشارهاى گذرا مىکنیم و مىگذریم:
1- فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى که امام راحلمان از قبل پیشبینى فرموده بود، در فاصله کوتاهى بعد از رحلت آن بزرگوار اتفاق افتاد و آمریکا که عرصه را از رقیب ابرقدرت قبلى خالى مىدید، خیال کدخدایى جهان را در سر مىپروراند و تقریباً همه کشورها غیر از ایران اسلامى، آماده پذیرش مدیریت جهانى این کدخداى خودخوانده بودند. همانروزها، کم نبودند تحلیلگران و نظریهپردازان بینالمللى و برخى از خودباختههاى داخلى که کار جمهورى اسلامى ایران را تمامشده تلقى مىکردند و نسخه بازگشت از راه طىشده را مىپیچیدند و اینکه؛ آمریکا قدرتمندتر از دوران امام است و ایستادگى در مقابل آن نمىتواند عاقلانه باشد! به تحلیلها و تفسیرها و پیغام و پسغامهاى خارجى و داخلى آن روزها مراجعه کنید. همه از عقبه سخت و نفسگیرى که پیش روى بود، خبر مىدادند. اما، رهبر معظم انقلاب با هوشمندى، عرصه را رصد و مدیریت مىکرد. ایشان برخلاف توصیههاى بیرونى و نظریهپردازى وادادگان داخلى، نه فقط شرایط را نامطلوب ارزیابى نمىفرمود، بلکه از آن با عنوان فرصتى استثنایى براى گسترش آموزههاى انقلاب و جابهجایى قدرت به نفع جمهورى اسلامى ایران یاد مىکرد و بر این عهد و باور بود که اسلام و گزارههاى ضد استکبارى آن براى رویکرد ملتهاى بازگشته و سرخورده از اردوگاه مارکسیسم، جاذبه بیشترى دارد و چنین بود که ایران اسلامى از جایگاه کشورى که بهزعم بسیارى آماده بلعیدهشدن از سوى آمریکا بود، به رقیب این ابرقدرت تبدیل شد تا آنجا که دکترین پایان تاریخ «فرانتش فوکویاما» که در آن قدرت بلامنازع آمریکا بر جهان پیشبینى شده بود، رنگ باخت و «اولیوت کوهن» از پیدایش قطب قدرتمند اسلام در مقابل قطب قدرت غرب خبر داد که ایران اسلامى پرچمدار آن است.
2-پس از امام(ره)، سه گروه قاسطین و ناکثین و مارقین که بعد از رحلت رسولخدا(ص) سر برآورده و براى حاکمیت اسلام مزاحمت ایجاد کرده بودند، در پوشش و ظاهرى متفاوت اما هویتى مشابه قد علم کردند. کسانىکه حق را مىشناختند ولى شیفته دنیا بودند و در دوران حضرت امام(ره) جرأت ابراز وجود نداشتند. جریان دیگرى که با انقلاب همراه بودند اما در میانه راه به چرب و شیرین دنیا آلوده شدند و پیمان شکسته و عملاً به خدمت گروه اول درآمدند و گروهى هرچند اندک که در پى خیانت سران خود، در میدان دشمن به بازى پرداختند و... هر یک از این سه جریان، ساز مخالف و بهظاهر متفاوتى علیه خط مبارک امام کوک کرده بودند و بسیارى از دلسوختگان بیم آن داشتند که مردم و نظام در چنبره فریب آنان گرفتار شوند. این نگرانى چندان هم بىجا نبود. اما نظام اسلامى با رهبرى الهى حضرت آقا از این مهلکه نیز به سلامت و با سربلندى عبور کرد.
3- بعد از واقعه 11 سپتامبر و پس از آنکه رئیسجمهور شارلاتان آمریکا انگشت اتهام را بهسوى کشورمان دراز کرد و از جمهورى اسلامى ایران با عنوان یکى از سه محور شرارت جهان یاد کرد! برخى از سادهلوحان و شمارى از فرصتطلبان و خودباختگان، شرایط را بحرانى ارزیابى کردند و نسخه کنارآمدن با شیطان بزرگ را پیچیدند تا بهزعم خود، از خشم آمریکا و متحدانش در امان باشیم! رهبر اما چون کوهى استوار ایستاده بود و موج برخاسته از این واقعه آمریکا یا اسرائیل- و یا آمریکا و اسرائیل - ساخته را فروکشکردنى ارزیابى کرد و نه فقط در آرمانهاى امام و انقلاب کمترین تخفیفى نداد بلکه بیشتر از پیش بر آن اصرار ورزید و...
4- هنگامىکه آمریکا و متحدانش براى حمله نظامى به افغانستان در پوشش مبارزه با تروریسم و مقابله با طالبان آماده شده بودند، برخى از مدعیان اصلاحات که بعدها معلوم شد از آن سوى مرزها تحریک شدهاند، در پوشش خیرخواهى! پیشنهاد ائتلاف با طالبان براى مقابله با آمریکا را پیش کشیدند و چنان در این شیپور فریب دمیدند که گویى مخالفت با پیشنهاد آنان بهمنزله بىتوجهى به منافع ملى و مصالح نظام است! و اگر هوشمندى و درایت برخاسته از نگاه مؤمنانه و خداجویانه رهبر معظم انقلاب نبود، بهیقین، امروز از نظام اسلامى و انقلاب و استقلال و عزت و آزادى مردم این مرز و بوم نام و نشانى باقى نمانده بود.
5- در اسفندماه 81- مارس 2003 - که آمریکا بعد از اشغال افغانستان براى حمله نظامى به عراق آماده مىشد، باز هم، جماعتى از مدعیان اصلاحات با این بهانه که صدام، شخصیتى نظیر «خالدبن ولید» است، نسخه ائتلاف با صدام براى مقابله با آمریکا را پیچیدند! انگار نه انگار که از کمترین شعور سیاسى و یا درک دینى و اسلامى برخوردارند. همکارى با عامل دستنشانده آمریکایىها و قاتل صدها هزار از مردم مظلوم این مرز و بوم براى مقابله با آمریکا؟!... این پیشنهاد احمقانه و پر سر و صدا نیز با درایت حضرت آقا به دیوار بىاعتنایى کوبیده شد و نهایتاً کار به جایى رسید که بعد از خروج اجبارى نظامیان آمریکایى از عراق و برپایى حاکمیت همسو با ایران در آن کشور اسلامى، سعود الفیصل وزیر خارجه آل سعود با عصبانیت خطاب به آمریکایىها گفت؛ عراق را در سینى طلا تحویل ایران دادهاید.
6- فتنه آمریکایى- اسرائیلى 88 از آنروى که آمریکا، اروپا، صهیونیستها و تقریباً همه کشورها و احزاب و گروهها و جمعیتهاى مخالف و معاند ایران اسلامى در آن حضور آشکار داشتند، به جنگ احزاب در صدر اسلام - البته با ابعاد بسیار گستردهتر - شبیه بود، این فتنه با هدف رسماً اعلامشده براندازى جمهورى اسلامى ایران تدارک دیده شده و به صحنه آمده بود. دشمن بهاندازهاى از نتیجه این فتنه اطمینان داشت که پیشاپیش پیروزى خود و سرنگونى نظام اسلامى ایران را اعلام کرده بود تا آنجا که سران وطنفروش فتنه، پرده نفاق را کنار زده و از ارتکاب بىشرمانهترین جنایات نیز ابا و امتناعى نداشتند و اما، چه کسى مىتواند در این واقعیت کمترینتردیدى داشته باشد که آن فتنه بزرگ و بىنظیر در تاریخ این مرز و بوم، با درایت و رهبرى الهى حضرت آقا شکست خورد و به ناکامى مفتضحانه فتنهگران و مدیران بیرونى آنها انجامید؟!
7- پیشرفتهاى عظیم علمى و تکنولوژیک، بیدارى اسلامى در منطقه، مقاومت مثالزدنى و بىنظیر جمهورى اسلامى ایران در مقابل باجخواهىها و زورگویىهاى دشمنان بیرونى و توطئههاى پىدرپى دنبالههاى داخلى آنها و... همه و همه مدیون درایت و هدایت پیامبرگونه رهبر معظم انقلاب است. نیست؟! باید توجه داشت و تجربه نیز بهوضوح نشان داده است که هر یک از دسیسههاى یادشده به تنهایى مىتوانست کشورى قدرتمند را به زانو درآورده و سرنگون کند... و این قصه سر دراز دارد.
بهراستى چرا در این سالها که از ریز و درشت حوادث گفتهایم، از تهدیدات بنیانبرافکن سخن راندهایم و فراز و نشیبهاى انقلاب را به روایت و تحلیل نشستهایم و بر عبور از این طوفانها و تلاطمها بالیده و افتخار کردهایم، کمتر از تدبیر و هوشیارى و رهبرى داهیانه سکاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به میان آوردهایم، تهدیداتى که اگر تنوع و حجم آن بیشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگرچه معتقدیم از رهبرى امام راحل و معمار این انقلاب الهى نیز به مشتى از خروار بسنده کردهایم.
چه کسى مىتواند مدعى شود که در میان رهبران و رؤساى جمهور امروز دنیا، فردى خداترستر و باتقواتر از رهبر ایران اسلامى مىشناسد؟ کدام ناظر منصفى تاکنون ادعا کرده که درمیان حاکمان امروز، حاکمى را مىشناسد که شجاعتر، با تدبیرتر، خلاقتر و هوشمندتر از رهبر ایران بر ملتى حکومت مىکند؟ آیا مىتوان رهبرى به جامعیت علمى، دینى و فقهى ایشان در دنیاى اسلام پیدا کرد؟ کدام سیاستورزى است که توانایى او همسنگ و همسان مدیریت ایشان در بحبوحه بحرانها و فشارها و تهدیدهاست؟ و کدام اهل سیاستى با درک صحیح از بحرانهاى 25 ساله نظام اسلامى که از این حیث در میان حدود 200 کشور دنیا بىنظیر است، مىتواند ادعا کند رهبرى را مىشناسد که او در عبور کشتى انقلاب از دل طوفانها و امواج سهمگین، مدبرانهتر از او هدایت کشتى را مىتوانسته بر عهده بگیرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ کدام ملتى مىتواند چونان ملت لایق ایران، رهبرى را به دنیاى بشریت عرضه نماید که از حیث سادهزیستى و پرهیز از زخارف دنیوى، در دنیاى امروز به انگشت اشاره در آید؟
تزریق امید به ارکان دولت و مردم در سختترین و بحرانىترین شرایط از دیگر هنرهاى ناب رهبرى ایشان در طول 25 سال گذشته بوده است، بهگونهاىکه در بحرانىترین شرایط فرمودهاند: «من خود را غرق در عنایات و نعمات خداوند متعال مىدانم. اگر هر مدیر و مسؤولى صرفاً کار خود را خوب انجام دهد، دیگر هیچ نگرانى و دلهرهاى ندارم.»
این مهم را باید بدانیم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهایى «دفاع مقدس»، براى حفظ موجودیت و بقاى خود مىجنگیدیم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمریکا و متحدانش که در گذشتهاى نه چندان دور با تفرعن از تغییر جغرافیاى سیاسى در جهان اسلام و تشکیل خاورمیانه جدید مىگفتند، اینک از ظهور و تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران اسلامى سخن مىگویند و ایرانى که زمانى بانک مرکزى تروریسم و محور شرارت نام گرفته بود، اینک به محور امید و رهایى آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و منطقه خاورمیانه تبدیل شده است.
دوستداران، شیفتگان و یاران وفادار حضرت امام خمینى(ره) و حضرت آیتالله خامنهاى (حفظه الله تعالى) مىباید بدانند و نیک هم مىدانند که این دو گوهر ناب، «یک حقیقت با دو تجلى» هستند که وظیفه همه ما، درک و معرفى شایسته و بایسته این حقیقت ماندگار و الهى به جامعه اسلامى و بشریت تشنه امروز و فردا است.