کارشکنی در کار دولتی که مورد تأیید نظام است و مشغول انجام خدمات خود نسبت به مردم است، خیانتی آشکار به اسلام و ایران است؛ حال این دولت میخواهد دولت هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و یا روحانی باشد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از جهان، همگان به یاد دارند سال ۱۳۸۸ و وقایع اسفبار آن روزهای مملو از فتنه را. فتنه هم به معنای آشوب و «بغی» و هم به معنای«امتحان». فتنه ای که می خواست مردم سالاری را زیر سوال ببرد.
مردم سالاری یا دموکراسی در ایران به معنایی قدسی و دینی، دارای ریشههای قوی و مصبوغ و مسبوق به حقالله و حقالناس (رهبر انقلاب در زمان نوشتن رأی خود در انتخابات گذشته، رأی مردم را حقالناس خواندند) است و مشروعیت آن نزولی - از بالا به پایین بودن یا ازسوی خدا و نه مردم بودن- و مقبولیتش صعودی -یعنی پذیرش توسط مردم- است و نیز رهبری آن را کسی عهدهدار است که توانسته انسانیت و معنویت را در خود جمع کند.
از اینگونه دموکراسی که الگوی آن پیامبر صلح است و مدینةالنبی را در پس خود و نیز مدینه مهدوی را در پیش خود دارد، نمیتوان متوقع چیزی جز مردمسالاری، گفتوگو، تساهل و در عینحال همدلی بود. اما آیا همانگونه که در سال ۱۳۹۲ دولت بدون خونریزی منتقل شد، در ۱۳۸۸ نیز همینگونه بود؟! آقای هاشمی رفسنجانی پس از برگزاری انتخابات پرشکوه سال ۱۳۹۲ در این باره گفت: «مردم در انتخابات ایران کاری کردند که در کشورهای دیگر برای آن باید خونها ریخته شود». باید پرسید آیا خود ایشان در غائله ۸۸، نقشی در خون های ریخته شده برای روی کار آوردن دولت دلخواهشان نداشتند؟
تعظیم به عزم عمومی
از سال ۱۳۸۴ و کنار رفتن دولت اصلاحات، بسیاری از اصلاحطلبان شروع به نقدهای غیر منصفانه علیه دولت کردند و حتی شاهد آن بودیم که کارشکنی در کار دولت، چونان امری عادی در دستور کار برخی قرار گرفت. اوج کارشکنی را در انتخاباتی دیدیم که توسط دولت احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ برگزار شد و برخی سلامت این انتخابات و انتخاب حماسی مردم در نظام مقدس جمهوری اسلامی به مانند همیشه، را با انگشت اتهام گرفتن علیه دولت و همچنین کلیت نظام، به چالش کشیدند.
به راستی آیا عزم و اراده عمومی که به قول میشل فوکو چیزی «شبیه به روح است که کسی نمیتواند در برابر آن بایستد»، تنها زمانی ارزشمند است که خود ما ذینفع آن باشیم؟ وقتی کسی مانند محمد قوچانی – به عنوان ژورنالیست شاخص اصلاحات- آرای ۱۷میلیونی احمدینژاد را آرای مردمی عوام و غیر مسؤول تلقی و معرفی میکند، آیا این جز نشان از دموکراسی واژگون و نااصیل در نزد برخی نیروهای اصلاحطلب و لیبرال-دموکرات دارد؟!
کارشکنی در کار دولتی که با رأی مردم روی کار آمده و مشغول انجام خدمات خود نسبت به مردم است، خیانتی آشکار به اسلام و ایران است؛ حال این دولت میخواهد دولت هاشمی، خاتمی، احمدینژاد یا روحانی باشد.
اکنون که یک سال از انتخاب رئیس جمهور منتخب مردم می گذرد، آرامش روانی و اجتماعی لازم برای کار دولت مهیا است و بی شک یکی از عوامل ایجاد آن وجود منتقدان و مخالفانی است که به رغم حضور جدی و فعال خود در فضای سیاسی کشور، منافع نظام و کشور را فدای خواسته ها و منافع خود نکرده اند. بر عکس آنچه که در سال ۸۸ به مدت ۸ ماه هزینه های سنگین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به کشور تحمیل شد و بانیان آن به رغم شکست، تمام تلاش خود را برای تداوم آن به کار بستند اما با فرونشستن غبار فتنه ناکام ماندند.
در این میان، نقد منصفانه توأم با معرفی راهکارها و روشنگری در برابر اشتباهات و خبط های دولتمردان نیز، وظیفه ای خطیر است که باید به قصد اصلاح و نه تخریب دولت صورت بگیرد. بر این اساس منتقدانی در پیشگاه خدا و مردم روسفیدند که همواره در نشان دادن نقاط قوت دولت برای حفظ و بالندگی امید در مردم اهتمام داشته و البته هرگز از گفتن نقاط ضعف و کژی ها و ناراستی ها جز لحاظ کردن منافع و مصالح ملی ابایی نداشته باشند.
مردم سالاری یا دموکراسی در ایران به معنایی قدسی و دینی، دارای ریشههای قوی و مصبوغ و مسبوق به حقالله و حقالناس (رهبر انقلاب در زمان نوشتن رأی خود در انتخابات گذشته، رأی مردم را حقالناس خواندند) است و مشروعیت آن نزولی - از بالا به پایین بودن یا ازسوی خدا و نه مردم بودن- و مقبولیتش صعودی -یعنی پذیرش توسط مردم- است و نیز رهبری آن را کسی عهدهدار است که توانسته انسانیت و معنویت را در خود جمع کند.
از اینگونه دموکراسی که الگوی آن پیامبر صلح است و مدینةالنبی را در پس خود و نیز مدینه مهدوی را در پیش خود دارد، نمیتوان متوقع چیزی جز مردمسالاری، گفتوگو، تساهل و در عینحال همدلی بود. اما آیا همانگونه که در سال ۱۳۹۲ دولت بدون خونریزی منتقل شد، در ۱۳۸۸ نیز همینگونه بود؟! آقای هاشمی رفسنجانی پس از برگزاری انتخابات پرشکوه سال ۱۳۹۲ در این باره گفت: «مردم در انتخابات ایران کاری کردند که در کشورهای دیگر برای آن باید خونها ریخته شود». باید پرسید آیا خود ایشان در غائله ۸۸، نقشی در خون های ریخته شده برای روی کار آوردن دولت دلخواهشان نداشتند؟
تعظیم به عزم عمومی
از سال ۱۳۸۴ و کنار رفتن دولت اصلاحات، بسیاری از اصلاحطلبان شروع به نقدهای غیر منصفانه علیه دولت کردند و حتی شاهد آن بودیم که کارشکنی در کار دولت، چونان امری عادی در دستور کار برخی قرار گرفت. اوج کارشکنی را در انتخاباتی دیدیم که توسط دولت احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ برگزار شد و برخی سلامت این انتخابات و انتخاب حماسی مردم در نظام مقدس جمهوری اسلامی به مانند همیشه، را با انگشت اتهام گرفتن علیه دولت و همچنین کلیت نظام، به چالش کشیدند.
به راستی آیا عزم و اراده عمومی که به قول میشل فوکو چیزی «شبیه به روح است که کسی نمیتواند در برابر آن بایستد»، تنها زمانی ارزشمند است که خود ما ذینفع آن باشیم؟ وقتی کسی مانند محمد قوچانی – به عنوان ژورنالیست شاخص اصلاحات- آرای ۱۷میلیونی احمدینژاد را آرای مردمی عوام و غیر مسؤول تلقی و معرفی میکند، آیا این جز نشان از دموکراسی واژگون و نااصیل در نزد برخی نیروهای اصلاحطلب و لیبرال-دموکرات دارد؟!
کارشکنی در کار دولتی که با رأی مردم روی کار آمده و مشغول انجام خدمات خود نسبت به مردم است، خیانتی آشکار به اسلام و ایران است؛ حال این دولت میخواهد دولت هاشمی، خاتمی، احمدینژاد یا روحانی باشد.
اکنون که یک سال از انتخاب رئیس جمهور منتخب مردم می گذرد، آرامش روانی و اجتماعی لازم برای کار دولت مهیا است و بی شک یکی از عوامل ایجاد آن وجود منتقدان و مخالفانی است که به رغم حضور جدی و فعال خود در فضای سیاسی کشور، منافع نظام و کشور را فدای خواسته ها و منافع خود نکرده اند. بر عکس آنچه که در سال ۸۸ به مدت ۸ ماه هزینه های سنگین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به کشور تحمیل شد و بانیان آن به رغم شکست، تمام تلاش خود را برای تداوم آن به کار بستند اما با فرونشستن غبار فتنه ناکام ماندند.
در این میان، نقد منصفانه توأم با معرفی راهکارها و روشنگری در برابر اشتباهات و خبط های دولتمردان نیز، وظیفه ای خطیر است که باید به قصد اصلاح و نه تخریب دولت صورت بگیرد. بر این اساس منتقدانی در پیشگاه خدا و مردم روسفیدند که همواره در نشان دادن نقاط قوت دولت برای حفظ و بالندگی امید در مردم اهتمام داشته و البته هرگز از گفتن نقاط ضعف و کژی ها و ناراستی ها جز لحاظ کردن منافع و مصالح ملی ابایی نداشته باشند.