این روز در خاطره مردم ایران ماندگار شد چرا که یک ملت شهادت را تجربه کردند. رئیس دیوان عالی کشور در ساختمان مرکزی حزب جمهوری به همراه 72 نفر از یارانش بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید. شهید بهشتی شاید در نگاه ما یک فرد عادی باشد ولی امام خمینی او را یک ملت می دانست.
شهدای ایران: حمیدرضا ترقی، از شاگردان شهید بهشتی و فعالان سیاسی حال حاضر است که از پیش از انقلاب وی را می شناخت. با وی گفتگویی درباره شخصیت استادش داشتیم.
* چقدر بنیان های معرفتی شهید بهشتی در مسئولیت هایی که پذیرفتند موثر بود؟
از خصوصیت های مهمی که شهید بهشتی داشت این بود که ساختار معرفتی و بینش دینی او به قدری منظم و تنظیم شده بود که ارائه اش برای دیگران و عمل به آن را سهل کرده بود. اگر بینش معرفتی افراد نظم مشخصی نداشته باشد و نامنظم باشد انتقال آن به دیگران سخت خواهد بود. شهید بهشتی به دلیل انسجام معرفتی که داشت می توانست دیگران را نسبت به این بینش اقناع کند و می توانست به خوبی از آن دفاع کند؛ در برابر منتقدین خصوصا در مناظراتی که با نمایندان تفکرات دیگر داشت و هم چنین می توانست آن را مدون و قانونی کند. یعنی همان نقشی که شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی داشتند. اگر این تسلط بر این مبانی معرفتی در ایشان نبود شاید ما نمی توانستیم مبانی معرفتی دقیق و علمی در آن فرصت داشته باشیم.
* شهید بهشتی با چه مبانی در مناظرات با تفکرات التقاطی می ایستادند؟
مبانی علمی در ایشان خیلی پررنگ بود و بعد هم مبانی عقلی و فلسفی در ایشان مبنا بود، این مبانی چیزی نبود که دیگران بتوانند آن را رد کنند. این مبانی اول استفاده می کردند و بعد آن را به اسلام ارجاع می دادند. تفکرات دیگر را براساس مبانی علمی و عقلی و فلسفی شکست می دادند.
* مبانی فکری شهید بهشتی از کجا نشأت می گرفت؟
درواقع در دروس حوزه از اساتید بزرگواری استفاده کرده بودند مثل آیت الله داماد و حضرت امام خمینی که این افراد هم تسلط بر فلسفه و مبانی فقهی داشتند و طبیعتا از شاگردان آیت الله بروجردی و خوانساری بودند؛ که همه از مبانی فقهی و فلسفی برخوردار بودند. در مسجد هامبورگ هم که ایشان بودند جاذبه هایی را ایجاد کرده بودند که عالم دیگری نمی توانست ایجاد کند.
* زندگی در آلمان چه تأثیری در افکار شهید بهشتی داشت؟
قطعا تاثیر داشت. سفر ایشان زمان اعدام حسنعلی منصور اتفاق افتاد که عناصر کادر مرکزی موتلفه دستگیر شدند و ایشان نیز چون عضو علمای حزب بودند و باید از دستگیری دور می ماندند و به هر شکل ممکن باید در خارج از کشور می ماندند. آیت الله بروجردی در آن مقطع مساجدی را در کشورهایی که مسلمان داشتند، ساخته بودند؛ از جمله مسجد هامبورگ و شهید بهشتی به علت تسلطی که بر زبان آلمانی داشتند به آنجا سفر کردند که هم از دستگیری در امان بمانند، هم آنجا بتوانند تبلیغ اسلام کرده و مبارزه را پشتیبانی کنند. علما هم نسبت به کار ایشان اتفاق نظر داشتند علی رغم اینکه ساواک خیلی نگران بود و سعی می کرد به وسیله سفارت ایران شهید بهشتی را کنترل کند و تلاش کرد که ایشان را به ایران بازگردانند تا بیشتر تحت کنترل باشند.
* چه تأثیراتی در آلمان داشتند؟
سفر ایشان به آلمان اثر خیلی خوبی داشت، اول از همه ترویج و تبلیغ اسلام در کشورهای مختلف و آشنایی با اندیشه های فلسفی غرب تا بتوانند شبهات آنها را نسبت به مبانی منطقی درک کنند و بتوانند به آنها پاسخ بدهند. دوم کادرسازی که ایشان در آنجا از مسلمانان انقلابی انجام دادند، آنهم در حالی که در همان مقطع مبارزین ما در ایران دستگیر شده بودند. در آن زمان یعنی سال 44، شهید بهشتی نامه ای به آقای مصباح یزدی نوشتند و برای تلاش هایی که برای آزادی آقای هاشمی رفسنجانی صورت داده بودند، از ایشان تشکر کردند. در واقع ایشان از شهامت آقای مصباح برای آزادی آقای هاشمی تقدیر کرده بودند و نوشته بودند این شهامت شما خستگی را از تن ما دور می کند.
* انجمن اسلامی آلمان را شهید بهشتی پایه گذاری کرد. این اولین انجمن اسلامی خارج از کشور بود؟
انجمن های اسلامی به مرور در همان زمان شکل گرفت، ولی شخصیتی مثل شهید بهشتی که تفکر تشکیلاتی منسجمی داشته باشد، نداشتیم. ایشان چون به کار تشکیلاتی اهمیت می دادند با تشکیل این انجمن پایه گذاری تشکل های دانشجویی در خارج از کشور را صورت دادند و بعد از آن در آمریکا شکل گرفت و ایجاد شد.
* آیا می توان تأسیس حزب جمهوری را تأثیر سفر به آلمان و تحزبگرایی غربی دانست؟
نمی توان اینگونه گفت. چرا که علت تشکیل حتی انجمن اسلامی اعتقاد شهید بهشتی به کار تشکیلاتی بود، در ایران هم که شهید بهشتی بودند مدرسه دین و دانش را در قم و مدرسه شهید حقانی را در تهران برپا کرد. وی معتقد به کار تشکیلاتی برای کادرسازی بود. لذا این اعتقاد در وی چه در آلمان و چه در ابتدای انقلاب بود که باید کادرسازی شود. البته نگاهی که ایشان به حزب داشت متفاوت بود با نگاه های دیگر. وی حزب را مانند مسجد می دیدند و معتقد بودند که در حزب باید دعوت به خدا کرد نه دعوت به خود. کاری هم که در حزب انجام می شود باید جنبه عبادی داشته باشد لذا این نگاه به حزب با دیدگاه های غربی مغایرت داشت.
* شهید بهشتی به عنوان ریاست دیوان عالی کشور برای تبدیل آن قوه به ارکان نظام اسلامی چه کردند؟
پی ریزی قضای اسلامی در جامعه خصوصا بعد از سرنگونی رژیم پهلوی که ساختار آن غیراسلامی بود و اصلا جرائمی در آن زمان جرم بود که با اسلام مغایرت داشت این کار بسیار دشواری بود. در واقع اینکه از فقه بتوان یک سازمان قضایی را بوجود آورد بسیار دشوار است و دستگاه قضایی سابق را به دستگاه جدید قضایی تبدیل کند. این کار بسیار دشوار بود، چون اولا نمی توانستند یک انقلاب قضایی در کشور به وجود بیاورند و همه قوانین را ملغی کنند و قوانین جدید به وجود بیاورند. در واقع بنای انقلاب اینگونه نبود. نکته دیگر این بود که در فرآیند انقلاب و با یک شیب مناسب باید این تغییر و تحول اتفاق می افتاد، قضات باید تربیت می شدند و قضات جدید می آمدند و کم کم باید این تحول شکل می گرفت. کار حقیقتا دشواری بود که نیازمند کادرسازی جدید از نیروی آشنا به قوانین اسلامی بود و هم تدوین قانون جدید بود که مطابق با ارزش گذاری اسلامی بود. در این زمینه واقعا شهید بهشتی پیگیری ارزشمندی داشتند و زیر ساخت های دستگاه قضا را به وجود آوردند که با اصلاح قوانین به سمت تکامل پیش رفت. اولین کار وی کادر سازی قضا و پیگیری قانون جزای اسلامی و احکام اسلامی در دستگاه قضا است.
* برخی معتقدند مجلس خبرگان قانون اساسی، قانون اساسی را بر اساس قانون بلژیک و ترکیه نوشته. شهید بهشتی به عنوان یکی از اعضای موثر مجلس خبرگان قانون اساسی آیا چنین اجازه ای را داده است؟
این برداشت ممکن است وجود داشته باشد که شکل و ظاهر قوانین اساسی کشور ما الهام گرفته شده از قوانین دیگر کشورهاست طبیعتا استفاده از تجربیات دیگر کشورها در تدوین قانون اساسی نفی نشده است، ولی محتوای این قانون را تلاش کرده اند مبتنی بر اندیشه های ناب اسلامی و اندیشه های حضرت امام و فقه سیاسی امام بنا بگذارند. این مهمترین کاری بود که ایشان باید انجام می دادند و در چارچوب اول خود شهید بهشتی اینگونه نبود که نقش اصلی در تهیه آن داشته باشد. مرحوم حسن حبیبی در این زمینه کمک زیادی کردند و پیش نویس را تهیه کردند و هم چنین افرادی در نهضت آزادی این پیش نویس را تدوین کردند و مجموع اینها در کنار هم به مجلس خبرگان قانون اساسی آمد و اغلب علما و اندیشمندان در این مجلس حضور داشتندو آن را بر فقه سیاسی اسلام منطبق کردند.
* نظر شهید بهشتی درباره حضور روحانیون در حکومت چه بود؟
از ابتدا موافق بودند که گلوگاه های اصلی حکومت باید در دست روحانیت باشد، ابتدا امام با این نظر موافق نبودند ولی بعد متوجه شدند که ما در عناصر غیر روحانی افرادی که اشراف به اسلام داشته باشند نداریم تا مسئولیتهای اصلی کشور را به آنها نسپاریم، لذا بعدا روحانیت به این نتیجه رسیدند که مثلا ریاست جمهوری در دست روحانیت باشد، ولی شهید بهشتی اعتقاد داشتند طبق خطبه امام حسین که می فرمایند مجاری الامور بید العلماء با حضور روحانیون در سیاست مشکلی نداشتند.
* شهید بهشتی را بیشتر به عنوان یک مبارز انقلابی میشناسید یا یک متفکر انقلابی؟
ایشان را بیشتر به عنوان یک تئوریسین انقلابی می شناسم که هم تئوری داشت و هم برنامه و هم اهل مبارزه بودند.
* چرا متفکرین و نخبگان انقلابی ما مانند شهید بهشتی در حال فراموشی هستند و نسل های جدید با افکار این افراد آشنا نیستند؟
این نوع چهره ها همیشه مظلوم واقع می شوند، کسانی که نقش اصلی را در زیرساخت های یک نظام دارند معمولا مغفول واقع می شوند و آنهایی که اهل ریاکاری و مطرح شدن هستند معمولا در جامعه مطرح می شوند لذا امثال شهید بهشتی و شهید مطهری و مقام معظم رهبری به لحاظ تئوری ذهن فعال و عمیقی در نظام سازی دارند و خیلی به دنبال مطرح کردن خود نیستند و الان احساس نیاز به چنین شخصیت هایی بیشتر پیدا می کنیم طبیعتاً هرچه کشور به سمت جامعه سازی اسلامی می رود نیاز به این نوع تئوری پردازی ها بیشتر می شود.
* کینه ای که منافقین از شهید بهشتی داشتند که منجر به شهادت ایشان شد، به چه جهت بود؟
شهید بهشتی مهمترین شخصیت روحانی بود که در مقابل لیبرالیسم و سکولاریسم در ابتدای انقلاب ایستاد و مانع انحراف انحراف اسلامی از مسیر اسلامیت شد. در آن مقطع جریان نفاق در کشور ما تمام تلاش خود را می کردند تا با گرفتن قدرت حکومت کشور را از مسیر حکومت مبتنی بر دین خارج کنند و تفکیک میان دین و ساست را پدید بیاورند ولی شهید بهشتی در مقابل این جریان ایستاد و از این گروه نیز ضربه خورد.
منبع: خبرنامه دانشجویان
* چقدر بنیان های معرفتی شهید بهشتی در مسئولیت هایی که پذیرفتند موثر بود؟
از خصوصیت های مهمی که شهید بهشتی داشت این بود که ساختار معرفتی و بینش دینی او به قدری منظم و تنظیم شده بود که ارائه اش برای دیگران و عمل به آن را سهل کرده بود. اگر بینش معرفتی افراد نظم مشخصی نداشته باشد و نامنظم باشد انتقال آن به دیگران سخت خواهد بود. شهید بهشتی به دلیل انسجام معرفتی که داشت می توانست دیگران را نسبت به این بینش اقناع کند و می توانست به خوبی از آن دفاع کند؛ در برابر منتقدین خصوصا در مناظراتی که با نمایندان تفکرات دیگر داشت و هم چنین می توانست آن را مدون و قانونی کند. یعنی همان نقشی که شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی داشتند. اگر این تسلط بر این مبانی معرفتی در ایشان نبود شاید ما نمی توانستیم مبانی معرفتی دقیق و علمی در آن فرصت داشته باشیم.
* شهید بهشتی با چه مبانی در مناظرات با تفکرات التقاطی می ایستادند؟
مبانی علمی در ایشان خیلی پررنگ بود و بعد هم مبانی عقلی و فلسفی در ایشان مبنا بود، این مبانی چیزی نبود که دیگران بتوانند آن را رد کنند. این مبانی اول استفاده می کردند و بعد آن را به اسلام ارجاع می دادند. تفکرات دیگر را براساس مبانی علمی و عقلی و فلسفی شکست می دادند.
* مبانی فکری شهید بهشتی از کجا نشأت می گرفت؟
درواقع در دروس حوزه از اساتید بزرگواری استفاده کرده بودند مثل آیت الله داماد و حضرت امام خمینی که این افراد هم تسلط بر فلسفه و مبانی فقهی داشتند و طبیعتا از شاگردان آیت الله بروجردی و خوانساری بودند؛ که همه از مبانی فقهی و فلسفی برخوردار بودند. در مسجد هامبورگ هم که ایشان بودند جاذبه هایی را ایجاد کرده بودند که عالم دیگری نمی توانست ایجاد کند.
* زندگی در آلمان چه تأثیری در افکار شهید بهشتی داشت؟
قطعا تاثیر داشت. سفر ایشان زمان اعدام حسنعلی منصور اتفاق افتاد که عناصر کادر مرکزی موتلفه دستگیر شدند و ایشان نیز چون عضو علمای حزب بودند و باید از دستگیری دور می ماندند و به هر شکل ممکن باید در خارج از کشور می ماندند. آیت الله بروجردی در آن مقطع مساجدی را در کشورهایی که مسلمان داشتند، ساخته بودند؛ از جمله مسجد هامبورگ و شهید بهشتی به علت تسلطی که بر زبان آلمانی داشتند به آنجا سفر کردند که هم از دستگیری در امان بمانند، هم آنجا بتوانند تبلیغ اسلام کرده و مبارزه را پشتیبانی کنند. علما هم نسبت به کار ایشان اتفاق نظر داشتند علی رغم اینکه ساواک خیلی نگران بود و سعی می کرد به وسیله سفارت ایران شهید بهشتی را کنترل کند و تلاش کرد که ایشان را به ایران بازگردانند تا بیشتر تحت کنترل باشند.
* چه تأثیراتی در آلمان داشتند؟
سفر ایشان به آلمان اثر خیلی خوبی داشت، اول از همه ترویج و تبلیغ اسلام در کشورهای مختلف و آشنایی با اندیشه های فلسفی غرب تا بتوانند شبهات آنها را نسبت به مبانی منطقی درک کنند و بتوانند به آنها پاسخ بدهند. دوم کادرسازی که ایشان در آنجا از مسلمانان انقلابی انجام دادند، آنهم در حالی که در همان مقطع مبارزین ما در ایران دستگیر شده بودند. در آن زمان یعنی سال 44، شهید بهشتی نامه ای به آقای مصباح یزدی نوشتند و برای تلاش هایی که برای آزادی آقای هاشمی رفسنجانی صورت داده بودند، از ایشان تشکر کردند. در واقع ایشان از شهامت آقای مصباح برای آزادی آقای هاشمی تقدیر کرده بودند و نوشته بودند این شهامت شما خستگی را از تن ما دور می کند.
* انجمن اسلامی آلمان را شهید بهشتی پایه گذاری کرد. این اولین انجمن اسلامی خارج از کشور بود؟
انجمن های اسلامی به مرور در همان زمان شکل گرفت، ولی شخصیتی مثل شهید بهشتی که تفکر تشکیلاتی منسجمی داشته باشد، نداشتیم. ایشان چون به کار تشکیلاتی اهمیت می دادند با تشکیل این انجمن پایه گذاری تشکل های دانشجویی در خارج از کشور را صورت دادند و بعد از آن در آمریکا شکل گرفت و ایجاد شد.
* آیا می توان تأسیس حزب جمهوری را تأثیر سفر به آلمان و تحزبگرایی غربی دانست؟
نمی توان اینگونه گفت. چرا که علت تشکیل حتی انجمن اسلامی اعتقاد شهید بهشتی به کار تشکیلاتی بود، در ایران هم که شهید بهشتی بودند مدرسه دین و دانش را در قم و مدرسه شهید حقانی را در تهران برپا کرد. وی معتقد به کار تشکیلاتی برای کادرسازی بود. لذا این اعتقاد در وی چه در آلمان و چه در ابتدای انقلاب بود که باید کادرسازی شود. البته نگاهی که ایشان به حزب داشت متفاوت بود با نگاه های دیگر. وی حزب را مانند مسجد می دیدند و معتقد بودند که در حزب باید دعوت به خدا کرد نه دعوت به خود. کاری هم که در حزب انجام می شود باید جنبه عبادی داشته باشد لذا این نگاه به حزب با دیدگاه های غربی مغایرت داشت.
* شهید بهشتی به عنوان ریاست دیوان عالی کشور برای تبدیل آن قوه به ارکان نظام اسلامی چه کردند؟
پی ریزی قضای اسلامی در جامعه خصوصا بعد از سرنگونی رژیم پهلوی که ساختار آن غیراسلامی بود و اصلا جرائمی در آن زمان جرم بود که با اسلام مغایرت داشت این کار بسیار دشواری بود. در واقع اینکه از فقه بتوان یک سازمان قضایی را بوجود آورد بسیار دشوار است و دستگاه قضایی سابق را به دستگاه جدید قضایی تبدیل کند. این کار بسیار دشوار بود، چون اولا نمی توانستند یک انقلاب قضایی در کشور به وجود بیاورند و همه قوانین را ملغی کنند و قوانین جدید به وجود بیاورند. در واقع بنای انقلاب اینگونه نبود. نکته دیگر این بود که در فرآیند انقلاب و با یک شیب مناسب باید این تغییر و تحول اتفاق می افتاد، قضات باید تربیت می شدند و قضات جدید می آمدند و کم کم باید این تحول شکل می گرفت. کار حقیقتا دشواری بود که نیازمند کادرسازی جدید از نیروی آشنا به قوانین اسلامی بود و هم تدوین قانون جدید بود که مطابق با ارزش گذاری اسلامی بود. در این زمینه واقعا شهید بهشتی پیگیری ارزشمندی داشتند و زیر ساخت های دستگاه قضا را به وجود آوردند که با اصلاح قوانین به سمت تکامل پیش رفت. اولین کار وی کادر سازی قضا و پیگیری قانون جزای اسلامی و احکام اسلامی در دستگاه قضا است.
* برخی معتقدند مجلس خبرگان قانون اساسی، قانون اساسی را بر اساس قانون بلژیک و ترکیه نوشته. شهید بهشتی به عنوان یکی از اعضای موثر مجلس خبرگان قانون اساسی آیا چنین اجازه ای را داده است؟
این برداشت ممکن است وجود داشته باشد که شکل و ظاهر قوانین اساسی کشور ما الهام گرفته شده از قوانین دیگر کشورهاست طبیعتا استفاده از تجربیات دیگر کشورها در تدوین قانون اساسی نفی نشده است، ولی محتوای این قانون را تلاش کرده اند مبتنی بر اندیشه های ناب اسلامی و اندیشه های حضرت امام و فقه سیاسی امام بنا بگذارند. این مهمترین کاری بود که ایشان باید انجام می دادند و در چارچوب اول خود شهید بهشتی اینگونه نبود که نقش اصلی در تهیه آن داشته باشد. مرحوم حسن حبیبی در این زمینه کمک زیادی کردند و پیش نویس را تهیه کردند و هم چنین افرادی در نهضت آزادی این پیش نویس را تدوین کردند و مجموع اینها در کنار هم به مجلس خبرگان قانون اساسی آمد و اغلب علما و اندیشمندان در این مجلس حضور داشتندو آن را بر فقه سیاسی اسلام منطبق کردند.
* نظر شهید بهشتی درباره حضور روحانیون در حکومت چه بود؟
از ابتدا موافق بودند که گلوگاه های اصلی حکومت باید در دست روحانیت باشد، ابتدا امام با این نظر موافق نبودند ولی بعد متوجه شدند که ما در عناصر غیر روحانی افرادی که اشراف به اسلام داشته باشند نداریم تا مسئولیتهای اصلی کشور را به آنها نسپاریم، لذا بعدا روحانیت به این نتیجه رسیدند که مثلا ریاست جمهوری در دست روحانیت باشد، ولی شهید بهشتی اعتقاد داشتند طبق خطبه امام حسین که می فرمایند مجاری الامور بید العلماء با حضور روحانیون در سیاست مشکلی نداشتند.
* شهید بهشتی را بیشتر به عنوان یک مبارز انقلابی میشناسید یا یک متفکر انقلابی؟
ایشان را بیشتر به عنوان یک تئوریسین انقلابی می شناسم که هم تئوری داشت و هم برنامه و هم اهل مبارزه بودند.
* چرا متفکرین و نخبگان انقلابی ما مانند شهید بهشتی در حال فراموشی هستند و نسل های جدید با افکار این افراد آشنا نیستند؟
این نوع چهره ها همیشه مظلوم واقع می شوند، کسانی که نقش اصلی را در زیرساخت های یک نظام دارند معمولا مغفول واقع می شوند و آنهایی که اهل ریاکاری و مطرح شدن هستند معمولا در جامعه مطرح می شوند لذا امثال شهید بهشتی و شهید مطهری و مقام معظم رهبری به لحاظ تئوری ذهن فعال و عمیقی در نظام سازی دارند و خیلی به دنبال مطرح کردن خود نیستند و الان احساس نیاز به چنین شخصیت هایی بیشتر پیدا می کنیم طبیعتاً هرچه کشور به سمت جامعه سازی اسلامی می رود نیاز به این نوع تئوری پردازی ها بیشتر می شود.
* کینه ای که منافقین از شهید بهشتی داشتند که منجر به شهادت ایشان شد، به چه جهت بود؟
شهید بهشتی مهمترین شخصیت روحانی بود که در مقابل لیبرالیسم و سکولاریسم در ابتدای انقلاب ایستاد و مانع انحراف انحراف اسلامی از مسیر اسلامیت شد. در آن مقطع جریان نفاق در کشور ما تمام تلاش خود را می کردند تا با گرفتن قدرت حکومت کشور را از مسیر حکومت مبتنی بر دین خارج کنند و تفکیک میان دین و ساست را پدید بیاورند ولی شهید بهشتی در مقابل این جریان ایستاد و از این گروه نیز ضربه خورد.
منبع: خبرنامه دانشجویان