یادبود شهید جعفر جعفریان
البته بعدا متوجه شدیم که پیکر جعفر و مابقی هم رزمانش را بعد از چند روز از آب گرفته بودند.
سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در بعد از ظهر روزی که خبر شهادت جعفر رسید، قرار شد تا به زیر زمین شهرداری شاهین شهر رفته و پیکر مطهر جعفر را ببینم. ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود. قبلش بچه های تعاون سپاه گفته بودند که پیکر جعفر به دلیل غرق شدگی از وضعیت مناسبی برخوردار نیست.البته بعدا متوجه شدیم که پیکر جعفر و مابقی هم رزمانش را بعد از چند روز از آب گرفته بودند و این تغییرات نیز به واسطه باقی ماندن چند روزه پیکرهای مطهر در آب حاصل شده بود.
جعفر در تابوت خیلی آرام بود
آمو امیر خیلی محکم تر از اونی بود که فکر می کردیم و انصافا به همه دلداری می داد و حاج خانم جعفریان(مادر شهید) هم زینب وار عمل می کرد. لحظه موعود رسید وارد زیر زمین شدیم.تابوتی مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران در وسط اتاق بود. با ورود همه درب تابوت را باز کرده و کفن جعفر را کنار زدند.جعفر هم خیلی آرام بود اما به دلیل حضور چند روزه در رودخانه کمی باد کرده و سیاه شده بود.
حاج آقا جعفریان بر بالای سر فرزندش قرار گرفت و دو دست خودش را بالا برده و بعد از ذکر چند دعا در حق فرزندش رضایت خودش را از جعفر اعلام داشته و با صدای بلند گفت:«خدایا امانتی را که داده بودی، باز آوردم»
حاجیه خانم جعفریان نیز با صدای بلند فرزندش را دعا کرده و مراتب رضایت خود را از او اعلام می کرد. یادم هست که ایشان چند بار عنوان داشت:«جعفر شیرم حلالت مادر، رو سفیدم کردی»
نشانه ای بر روی دست چپ
در همان وضعیت یکی از خاله ها تابع احساسات شده و با توجه به تغییر وضعیت ظاهری صورت جعفر عنوان داشت: این جعفر نیست و از برادران حاضر در صحنه خواست تا کفن را باز کرده و انگشتان دست چپ جعفر را نشان دهند.
این خواسته مورد اجابت قرار گرفت و در همان چند لحظه ای که برای این انجام کار صرف می شد من یک باره به یاد حرف جعفر در مورد حادثه دست چبش افتادم که می گفت:«یک نشانه است و روزی به کارم خواهد آمد»
کفن را باز کردند خودش بود و اصلا تردیدی وجود نداشت.
شهید جعفر جعفریان متولد سال 1342 در شهر آبادن است. او که فعالیت های سیاسی خود را از همان دوران نوجوانی شروع کرده بودد با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل پیوست و در سال 1361 در عملیات خیبر شهید شد.
شادی روحش صلوات
جعفر در تابوت خیلی آرام بود
آمو امیر خیلی محکم تر از اونی بود که فکر می کردیم و انصافا به همه دلداری می داد و حاج خانم جعفریان(مادر شهید) هم زینب وار عمل می کرد. لحظه موعود رسید وارد زیر زمین شدیم.تابوتی مزین به پرچم جمهوری اسلامی ایران در وسط اتاق بود. با ورود همه درب تابوت را باز کرده و کفن جعفر را کنار زدند.جعفر هم خیلی آرام بود اما به دلیل حضور چند روزه در رودخانه کمی باد کرده و سیاه شده بود.
حاج آقا جعفریان بر بالای سر فرزندش قرار گرفت و دو دست خودش را بالا برده و بعد از ذکر چند دعا در حق فرزندش رضایت خودش را از جعفر اعلام داشته و با صدای بلند گفت:«خدایا امانتی را که داده بودی، باز آوردم»
حاجیه خانم جعفریان نیز با صدای بلند فرزندش را دعا کرده و مراتب رضایت خود را از او اعلام می کرد. یادم هست که ایشان چند بار عنوان داشت:«جعفر شیرم حلالت مادر، رو سفیدم کردی»
نشانه ای بر روی دست چپ
در همان وضعیت یکی از خاله ها تابع احساسات شده و با توجه به تغییر وضعیت ظاهری صورت جعفر عنوان داشت: این جعفر نیست و از برادران حاضر در صحنه خواست تا کفن را باز کرده و انگشتان دست چپ جعفر را نشان دهند.
این خواسته مورد اجابت قرار گرفت و در همان چند لحظه ای که برای این انجام کار صرف می شد من یک باره به یاد حرف جعفر در مورد حادثه دست چبش افتادم که می گفت:«یک نشانه است و روزی به کارم خواهد آمد»
کفن را باز کردند خودش بود و اصلا تردیدی وجود نداشت.
شهید جعفر جعفریان متولد سال 1342 در شهر آبادن است. او که فعالیت های سیاسی خود را از همان دوران نوجوانی شروع کرده بودد با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل پیوست و در سال 1361 در عملیات خیبر شهید شد.
شادی روحش صلوات