شهدای ایران shohadayeiran.com

اگرچه پدرم معتاد بود ولي باز هم سر کار مي رفت و مخارج زندگي را تأمين مي کرد...
به گزارش شهدای ایران به نقل از خراسان، زن ۲۰ساله که به اتهام فرار از خانه دستگير شده بود، با بيان اين مطلب در ادامه ماجرا افزود: روزگار تيره ما از زماني آغاز شد که پدرم به خاطر گران شدن موادمخدر سنتي، به مصرف شيشه و کريستال روي آورد ولي در مدت اندکي مقدار مصرفش بالا رفت و ديگر نمي توانست هزينه هاي آن را تأمين کند. پدرم هر روز زندگي فلاکت بارتري پيدا مي کرد و توان کار هم نداشت. او به فروش لوازم منزل روي آورد و به دور از چشم مادرم هر روز تکه اي از لوازم خانگي را سرقت مي کرد و با فروش آن ها، موادمخدر مي خريد. در اين زمان من هم که در دبيرستان تحصيل مي کردم، به ناچار درس را رها کردم. مادرم براي تأمين مخارج زندگي من و خواهر و برادر کوچک ترم مجبور شد در خانه هاي مردم کار کند. او به خاطر صداقت در کار و تلاش بيش از اندازه اش خيلي زود مورد توجه شرکت هاي خدماتي نظافتي قرار گرفت و کار خود را در اين شرکت ها ادامه داد. من که تلاش مادرم براي تأمين هزينه هاي زندگي را مي ديدم، با وجود مخالفت او تصميم گرفتم به او در کارهاي نظافتي منازل و يا نگهداري از کودکان و سالمندان کمک کنم. زن ۲۰ساله که بغض گلويش را مي فشرد، گفت: در يکي از اين روزها وقتي مشغول کار بودم صاحبخانه که همسرش را طلاق داده بود و مجردي زندگي مي کرد، مادرم را براي خريد به بيرون از منزل فرستاد و سپس مرا مورد آزار قرار داد. آن روز از خجالت نتوانستم به مادرم چيزي بگويم ولي به بدبختي خودم گريستم. اين موضوع ذهن مرا آشفته کرده بود و به همين دليل هم از خانه فرار کردم و به عقد مردي درآمدم که مدتي بود نزد او کار مي کردم. پدر و مادرم وقتي متوجه ماجرا شدند خيلي مرا سرزنش کردند ولي من براي حفظ آبرويم چاره اي نداشتم و نمي توانستم حقيقت ماجرا را برايشان بازگو کنم. آن مرد هم يک سال بعد مرا طلاق داد و ديگر حاضر به زندگي با من نشد و من دوباره آواره خيابان شدم. در اين هنگام پيش يکي از دوستانم رفتم و از او خواستم اجازه دهد چند روزي در منزل آن ها باشم. دوستم مرا در زيرزمين خانه شان پنهان کرد، ولي روز بعد پدرش متوجه ماجرا شد و با پليس تماس گرفت و من به اتهام فرار از خانه دستگير شدم. بعد از اين همه بدبختي تازه به خودم آمده ام که اي کاش همان روز اول حقيقت موضوع را به مادرم مي گفتم. اگرچه من نزد خانواده ام بازگشتم ولي اگر پدرم به موادمخدر صنعتي آلوده نمي شد ما هم دچار اين بدبختي ها نمي شديم.

ماجراي واقعي

با همکاري پليس پيشگيري خراسان رضوي
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار