همسر شهید انصاری
شهدای ایران: همسر شهید "ˈعلی اخوین انصاریˈ " گفت:همسر تنها استاندار شهید کشور که مدتها به همراه وی در آمریکا زندگی کرد به خبرنگار اجتماعی ایرنا می گوید: همه دوستان و آشنایان به دلیل اطلاع از این روحیه علی ، هر سال در چنین روزی از شهرهای مختلف خود را به منزل ما می رساندند.
حمیده دانش کاظمی» می افزاید: اتفاقا یک سال میلاد حضرت با یک روز تعطیل مصادف شد، معمولا در این مراسم علی خودش سخنرانی می کرد اما چون صدایی خوب نداشت مداحی را به برو بچه های مداحی سپرد که خود مشتاقانه به مراسم آمدند.
وی ادامه می دهد: منزل را مبله اجاره کرده بودیم اما فریزر نداشتیم، آن روزها این طور نبود که هر خانه ای خودش فریزر داشته باشد اما آشپزخانه اش یک جایخی کوچک داشت و ما معمولا گوسفندی را ذبح اسلامی می کردیم، گوشت آن را چرخ کرده و در فریزرهای عمومی می گذاشتیم،ذبح اسلامی را عموما دوستان پاکستانی انجام می دادند.
به گفته وی، در این نوع خانه ها ماشین لباسشویی هم نبود اما در هر منطقه مکانهایی وجود داشت که دارای ماشین لباسشویی بزرگی بود که در آن 25 سنت می انداختند و لباسها را می شستند.
دانش کاظمی اضافه می کند: برای اینکه طهارت شرعی را رعایت کرده باشیم، حتما ماشین را قبل از استفاده آب می کشیدم و بعد لباسهایمان را در آن می انداختیم.
هر 50 تا 60 خانه هم یک مکان بزرگ داشت که دور تادور آن فریزر بود، چیزی شبیه صندوق های بانک یا پست ، کلید هر فریزر متعلق به هر خانوار بود و در طول شبانه روز هم درب آن ساختمان باز بود که در هر ساعتی قابل استفاده باشد.
همسر شهید انصاری توضیح می هد: گوشت مصرفی خود را در آنجا نگهداری می کردیم اتفاقا آن روز به قدری مهمان هایمان زیاد شدند که یادم نمی رود سه چهار بار بچه ها را فرستادم آن ساختمان تا همه گوشت ها را بیاورند واقعا انتظار این همه میهمان را نداشتم .
آن روز با یک گوسفند کامل آبگوشت مفصلی درست کردم، یادم می آید یکی از دوستان به شوخی صدای طبل در آورد و گفت خواهر حمیده آب بریز توی آّبگوشت.
وی اضافه می کند: گر چه من به خاطر این مهمانی خودم را به دیگ ، قاشق ، چنگال و ظروف مجهز کرده بودم اما بسیاری از خانم ها دیگ زود پزشان را به من دادند تا در مراسم مختلف از آنها استفاده کنم آنها حتی کاغذ پرینت پایان نامه هایشان را به خانه ما آوردند تا در این نوع مراسم از آن به جای سفره استفاده کنیم. دانش کاظمی می افزاید: در آن روز به دلیل جمعیت زیاد تمام ایوان را سفره انداختیم چون به خیابان اصلی اشراف داشتیم از بیرون معلوم بودیم، چیزی نگذشت متوحه شدیم یک بالگرد بالای سرمان در حال چرخیدن است ظاهرا دیدن 40 زن و مرد که دور هم جمع شده اند و فردی برای آنها حرف می زند ، سوال برایشان بوجود آورده بود.
وی می گوید: دو سه تا پلیس به درب منزل آمدند و پرسیدند برای چه تجمع کردید؟ مهمان ها دست آنها را گرفتند و آوردند داخل گفتند تا آبگوشت نخورید، نمی گذاریم بیرون بروید با اصرار بچه ها هر دو پلیس آبگوشت سیری خوردند و با تعجب گفتند، اصلا فکر نمی کردیم با گوشت و نخود بشود غذایی به این خوشمزگی تهیه کرد.
دانش کاظمی می افزاید: گر چه نان های آنجا مثل نان های ایران نبود و چیزی شبیه نان های عربی بود ولی بچه ها به یاد آبگوشت های وطنی آن را تریت کرده و نوش جان کردند بعد از صرف غذا انصاری قضیه تجمع را برای دو پلیس شرح داد .
او به آنها گفت: ما رهبری داشتیم به نام امام حسین(ع) ... سرانجام او در کربلا به شهادت رسید و اکنون روز تولد اوست.
دانش کاظمی ادامه می دهد: باور این حرفها برای آنها سخت بود، آنها پرسیدند، چطور ممکن است کسی در 14 قرن پیش متولد شود و شما اکنون برای او جشن تولد بگیرید؟!
** شهید انصاری تنها استاندار شهید کشور
«علی اخوین انصاری» متولد رودسر از استان گیلان بود که دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در دوره جوانی برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام رهسپار تهران شد.
در خرداد سال 1342 از دبیرستان اخراج شد، پس از اخذ دیپلم، در رشته اقتصاد دانشگاه تهران پذیرفته شد اما پس از یک سال انصراف داد و تحصیلات خود را در رشته ریاضی دانشگاه تهران آغاز کرد.
او در این دوره چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و به زندان رفت. پس از اتمام دوره کارشناسی به دلیل اینکه ساواک با ادامه تحصیلش در ایران مخالف بود، به توصیه پدربزرگوارش با اسم مستعار به آمریکا رفت و در دو رشته «صنایع» و «ریاضی» به طور همزمان تحصیلات خود را ادامه داد و در رشته ریاضی موفق به اخذ مدرک دکترا شد.
او در زمان حضور در آمریکا، دبیر انتشارات انجمن اسلامی بود و در زمینه انتشار کتب با روحانیون مبارز رابطه بسیار نزدیکی داشت و همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تدریس می کرد که پس از دو ترم به جرم تبلیغ در هنگام تحصیل، از تدریس در همه دانشگا ه های این کشور منع شد، اما پس از مدتی، مسوولیت برگزاری مجالس و تظاهرات را در آمریکا برعهده گرفت.
شهید انصاری به دلیل دوستی با دکتر چمران چندین مرتبه به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و ابتدا به عنوان معاون استاندار خراسان و سپس در جایگاه استاندار گیلان به خدمت پرداخت.
در همان زمان ریاست دانشکده فنی گیلان و عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت.
وی در 15 تیر سال 1360 یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین، در شهر رشت آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت.
منبع: ایرنا
حمیده دانش کاظمی» می افزاید: اتفاقا یک سال میلاد حضرت با یک روز تعطیل مصادف شد، معمولا در این مراسم علی خودش سخنرانی می کرد اما چون صدایی خوب نداشت مداحی را به برو بچه های مداحی سپرد که خود مشتاقانه به مراسم آمدند.
وی ادامه می دهد: منزل را مبله اجاره کرده بودیم اما فریزر نداشتیم، آن روزها این طور نبود که هر خانه ای خودش فریزر داشته باشد اما آشپزخانه اش یک جایخی کوچک داشت و ما معمولا گوسفندی را ذبح اسلامی می کردیم، گوشت آن را چرخ کرده و در فریزرهای عمومی می گذاشتیم،ذبح اسلامی را عموما دوستان پاکستانی انجام می دادند.
به گفته وی، در این نوع خانه ها ماشین لباسشویی هم نبود اما در هر منطقه مکانهایی وجود داشت که دارای ماشین لباسشویی بزرگی بود که در آن 25 سنت می انداختند و لباسها را می شستند.
دانش کاظمی اضافه می کند: برای اینکه طهارت شرعی را رعایت کرده باشیم، حتما ماشین را قبل از استفاده آب می کشیدم و بعد لباسهایمان را در آن می انداختیم.
هر 50 تا 60 خانه هم یک مکان بزرگ داشت که دور تادور آن فریزر بود، چیزی شبیه صندوق های بانک یا پست ، کلید هر فریزر متعلق به هر خانوار بود و در طول شبانه روز هم درب آن ساختمان باز بود که در هر ساعتی قابل استفاده باشد.
همسر شهید انصاری توضیح می هد: گوشت مصرفی خود را در آنجا نگهداری می کردیم اتفاقا آن روز به قدری مهمان هایمان زیاد شدند که یادم نمی رود سه چهار بار بچه ها را فرستادم آن ساختمان تا همه گوشت ها را بیاورند واقعا انتظار این همه میهمان را نداشتم .
آن روز با یک گوسفند کامل آبگوشت مفصلی درست کردم، یادم می آید یکی از دوستان به شوخی صدای طبل در آورد و گفت خواهر حمیده آب بریز توی آّبگوشت.
وی اضافه می کند: گر چه من به خاطر این مهمانی خودم را به دیگ ، قاشق ، چنگال و ظروف مجهز کرده بودم اما بسیاری از خانم ها دیگ زود پزشان را به من دادند تا در مراسم مختلف از آنها استفاده کنم آنها حتی کاغذ پرینت پایان نامه هایشان را به خانه ما آوردند تا در این نوع مراسم از آن به جای سفره استفاده کنیم. دانش کاظمی می افزاید: در آن روز به دلیل جمعیت زیاد تمام ایوان را سفره انداختیم چون به خیابان اصلی اشراف داشتیم از بیرون معلوم بودیم، چیزی نگذشت متوحه شدیم یک بالگرد بالای سرمان در حال چرخیدن است ظاهرا دیدن 40 زن و مرد که دور هم جمع شده اند و فردی برای آنها حرف می زند ، سوال برایشان بوجود آورده بود.
وی می گوید: دو سه تا پلیس به درب منزل آمدند و پرسیدند برای چه تجمع کردید؟ مهمان ها دست آنها را گرفتند و آوردند داخل گفتند تا آبگوشت نخورید، نمی گذاریم بیرون بروید با اصرار بچه ها هر دو پلیس آبگوشت سیری خوردند و با تعجب گفتند، اصلا فکر نمی کردیم با گوشت و نخود بشود غذایی به این خوشمزگی تهیه کرد.
دانش کاظمی می افزاید: گر چه نان های آنجا مثل نان های ایران نبود و چیزی شبیه نان های عربی بود ولی بچه ها به یاد آبگوشت های وطنی آن را تریت کرده و نوش جان کردند بعد از صرف غذا انصاری قضیه تجمع را برای دو پلیس شرح داد .
او به آنها گفت: ما رهبری داشتیم به نام امام حسین(ع) ... سرانجام او در کربلا به شهادت رسید و اکنون روز تولد اوست.
دانش کاظمی ادامه می دهد: باور این حرفها برای آنها سخت بود، آنها پرسیدند، چطور ممکن است کسی در 14 قرن پیش متولد شود و شما اکنون برای او جشن تولد بگیرید؟!
** شهید انصاری تنها استاندار شهید کشور
«علی اخوین انصاری» متولد رودسر از استان گیلان بود که دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در دوره جوانی برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام رهسپار تهران شد.
در خرداد سال 1342 از دبیرستان اخراج شد، پس از اخذ دیپلم، در رشته اقتصاد دانشگاه تهران پذیرفته شد اما پس از یک سال انصراف داد و تحصیلات خود را در رشته ریاضی دانشگاه تهران آغاز کرد.
او در این دوره چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و به زندان رفت. پس از اتمام دوره کارشناسی به دلیل اینکه ساواک با ادامه تحصیلش در ایران مخالف بود، به توصیه پدربزرگوارش با اسم مستعار به آمریکا رفت و در دو رشته «صنایع» و «ریاضی» به طور همزمان تحصیلات خود را ادامه داد و در رشته ریاضی موفق به اخذ مدرک دکترا شد.
او در زمان حضور در آمریکا، دبیر انتشارات انجمن اسلامی بود و در زمینه انتشار کتب با روحانیون مبارز رابطه بسیار نزدیکی داشت و همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تدریس می کرد که پس از دو ترم به جرم تبلیغ در هنگام تحصیل، از تدریس در همه دانشگا ه های این کشور منع شد، اما پس از مدتی، مسوولیت برگزاری مجالس و تظاهرات را در آمریکا برعهده گرفت.
شهید انصاری به دلیل دوستی با دکتر چمران چندین مرتبه به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و ابتدا به عنوان معاون استاندار خراسان و سپس در جایگاه استاندار گیلان به خدمت پرداخت.
در همان زمان ریاست دانشکده فنی گیلان و عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت.
وی در 15 تیر سال 1360 یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین، در شهر رشت آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت.
منبع: ایرنا