محمدرضا سنگری با بیان ایتکه یکی از ویژگیهای عاشورا زایایی آن است، گفت: شاید عجیب باشد تنها ادبیاتی که پیش از وقوع حادثه آغاز می شود، ادبیات عاشورایی است.
به گزارش شهدای ایران؛ اولین «نشست پژوهشی هنر و ادبیات عاشورا» با حضور محمدرضا سنگری و خسرو آقایاری کارشناسان ادبیات در تالار مهر حوزه هنری برگزار شد. سنگری در ابتدای این نشست درباره ادبیات عاشورا و عرصههای آن گفت: شاید عجیب باشد تنها ادبیاتی که پیش از وقوع حادثه آغاز می شود، ادبیات عاشورایی است. حتی امام حسین(ع) پیش از حادثه، همه چیز را میدانند و وقتی وصایای خود را با ام سلمه در میان میگذارند، میگویند میتوانم واقعه عاشورا به شما نشان دهم. در بخشی دیگر پیامبر(ص) نیز درباره واقعه عاشوار پیش از اتفاق درحضور امام حسین(ع) مرثیه میخواند. بنابراین برای چالشهای آینده باید یک نسل را آماده کرد.
سنگری ادامه داد: در کربلا یاران امام حسین(ع) قبل از شهادت برای ایشان مرثیه میخواند. در کتاب «خصایص الحسینیه» ویژگیهای امام حسین(ع) که هیچکس مثل و مانند آن را ندارد، توضیح داده شده است. قصه کربلا یک قصه متفاوت است و اگر قرار باشد ادبیات عاشورایی را بیان کنیم رسانه اولیه ما شعر بوده است.
وی با اشاره به قسمتهای مختلف شعر عاشورایی توضیح داد: ما شعر پیش از عاشورا، خلق شده در زمان عاشورا و پس از عاشورا را داریم. ادبیات خلق شده در زمان عاشورا به معنای روز عاشورا نیست، بلکه به معنای گستره و وسعت آن است. در حقیقت از اول تا دهم عاشورا ادبیاتی خلق میشود که گستره آن را تشکیل میدهد.
این کارشناس ادب فارسی با بیان اینکه ادبیات منثور زمان عاشورا چندشاخه دارد، گفت: بخشی از ادبیات منثور مربوط به نامههای امام حسین(ع) و مکاتباتی است که قسمتی از آن به کربلا میرسد و امام(ع) نیز جواب این نامهها را میدهند. این جوابها بخشی از آثار نثر کربلاست. بخش دیگر ادبیات گفتاری است که شامل گفتوگوهای امام حسین(ع) است و در این زمینه خطبههای ششگانه ایشان فوقالعاده است.
وی افزود: خطبه حضرت زینب(س) بخشی از ادبیات کربلاست و حتی رجزها هم جزء ادبیاتی است که در کربلا به وجود آمد. برخی رجزهای امام حسین(ع) از 60 بیت هم بیشتر است. بخش دیگری از این ادبیات هم پس از عاشورا به وجود می آید و شامل شعرخوانیها و خطبههای حضرت رباب(س) و دیگر معصومان میشود. یکی از آثار که ارزش داستانی بسیاری دارد «روضـة الشهدا» است که یک اثر فوقالعاده هنری است. آن قدر بحث تحریفهای این کتاب مطرح شد که بخش هنری آن مغفول ماند.
سنگری یادآور شد: از عصر صفویه به بعد عرصه های دیگری مثل تعزیهنویسی، ادبیات داستانی و نثر عاشورایی به وجود میآید. عاشورا با گذشت زمان پررنگتر میشود. عاشورا ازین جهت عجیب است که هرچه به پیش میرویم پررنگتر میشود و حتی به بایگانی تاریخ سپرده میشود. یک بعد حادثه کربلا زایایی آن است. در کتابهای اولیه حجم بخش عاشورا کم بود، اما به تدریج حجم آن به چندصد و هزارها رسید.
سنگری درباره عاشورا گفت: روایات ما به این اشاره میکند که عاشورا تمامشدنی نیست و هر روز داغتر میشود و قرار است بزرگترین اتفاق تاریخ با عاشورا گره زده شود. ما بیش از هرچیز ابعاد سوگواری کربلا را میشناسیم که مناسب است، اما گاهی از برخی زوایای آن غافل میشویم. مثلاً برخی اوقات از کل این قصه غافل میشویم که برای چه بوده و آیا خروجی احساس شاعران یا قصهنویسان میتواند همین منظور را برساند یا نه؟
وی افزود: باید نسبت خودمان را با واقعه عاشورا بیان کنیم که در حال حاضر چه کاری انجام میدهیم. نکته بعدی هم مربوط به ابعاد حماسی عاشوراست. رجزها و جملات امام حسین(ع) به طور کلی در زمان جنگ حماسی است و نباید بعد حماسی ما گم شود.
سنگری در پایان صحبتهای خود گفت: به دیدگاه عرفانی حوادث کربلا نیز کمتر توجه و اشاره شده است. من حدود 600 شعر را درباره حضرت علی اکبر(ع) جمع کردم که به طرز شگفتانگیزی متوجه شدن هیچ کدام نزدیک به روایات ذکر شده درباره ایشان نبود و اشتراکی هم در آن ندیدم.
خسرو آقایاری، دیگر کارشناس ادبی حاضر در جلسه، همچنین درباره ادبیات عاشورا خاطرنشان کرد: قلمروهای فتح نشده عاشورا به لحاظ تاریخی و ادبی زیاد است. یکی از قلمروهای مغفول مانده این است که رابطه شعر دینی را با پیش نیازهای معرفتی قطع کردیم. شعر دینی بخشی از سلوک عرفانی و معرفت دینی است و هیچ گسستگی با سلوک دینی ندارد و اگر بخواهیم آنها را جدا کنیم، در تعریف شعر دینی با مشکل مواجه خواهیم شد. شاعر دینی نسبت به شاعری که شعر دینی نمیسراید، احتیاج به پیشنیازهایی دارد. بنابراین به لحاظ هستیشناسی و پیوندهای درونی شاعر تفاوتهایی میان شاعر دینی و غیردینی وجود دارد.
آقایاری با اشاره به اهمیت موضوع «بعثت» گفت: مسئله بعث در شعر عاشورایی به وجود میآید؛ بدین معنی که ما در طول زدگی با بعثتها و برانگیختگیهایی روبرو میشویم. بعدها شاعر برای بیان قدسی و مفهوم آسمانی آن انتخاب میشود و شاعر اگر بدون رسالت باشد شاعر نیست. شاعر باید برانگیختگی داشته باشد. شاعری که روحش باردار باشد، از عالم قدس انتخاب میشود و باعث تحول درونی وی میشود.
وی افزود: معمولاً در رویکرد دینی به این معتقدیم که تمام انسانها واجد مرتبه روح نیستند، اما همه واجد مرتبه نفس هستند. شعر دینی تعلق ذاتی به آیین دارد و وقتی نفس به روح تبدیل میشود، ذهن عقب مینشیند و روح در قلمروی وسیعتری قرار میگیرد.
سنگری ادامه داد: در کربلا یاران امام حسین(ع) قبل از شهادت برای ایشان مرثیه میخواند. در کتاب «خصایص الحسینیه» ویژگیهای امام حسین(ع) که هیچکس مثل و مانند آن را ندارد، توضیح داده شده است. قصه کربلا یک قصه متفاوت است و اگر قرار باشد ادبیات عاشورایی را بیان کنیم رسانه اولیه ما شعر بوده است.
وی با اشاره به قسمتهای مختلف شعر عاشورایی توضیح داد: ما شعر پیش از عاشورا، خلق شده در زمان عاشورا و پس از عاشورا را داریم. ادبیات خلق شده در زمان عاشورا به معنای روز عاشورا نیست، بلکه به معنای گستره و وسعت آن است. در حقیقت از اول تا دهم عاشورا ادبیاتی خلق میشود که گستره آن را تشکیل میدهد.
این کارشناس ادب فارسی با بیان اینکه ادبیات منثور زمان عاشورا چندشاخه دارد، گفت: بخشی از ادبیات منثور مربوط به نامههای امام حسین(ع) و مکاتباتی است که قسمتی از آن به کربلا میرسد و امام(ع) نیز جواب این نامهها را میدهند. این جوابها بخشی از آثار نثر کربلاست. بخش دیگر ادبیات گفتاری است که شامل گفتوگوهای امام حسین(ع) است و در این زمینه خطبههای ششگانه ایشان فوقالعاده است.
وی افزود: خطبه حضرت زینب(س) بخشی از ادبیات کربلاست و حتی رجزها هم جزء ادبیاتی است که در کربلا به وجود آمد. برخی رجزهای امام حسین(ع) از 60 بیت هم بیشتر است. بخش دیگری از این ادبیات هم پس از عاشورا به وجود می آید و شامل شعرخوانیها و خطبههای حضرت رباب(س) و دیگر معصومان میشود. یکی از آثار که ارزش داستانی بسیاری دارد «روضـة الشهدا» است که یک اثر فوقالعاده هنری است. آن قدر بحث تحریفهای این کتاب مطرح شد که بخش هنری آن مغفول ماند.
سنگری یادآور شد: از عصر صفویه به بعد عرصه های دیگری مثل تعزیهنویسی، ادبیات داستانی و نثر عاشورایی به وجود میآید. عاشورا با گذشت زمان پررنگتر میشود. عاشورا ازین جهت عجیب است که هرچه به پیش میرویم پررنگتر میشود و حتی به بایگانی تاریخ سپرده میشود. یک بعد حادثه کربلا زایایی آن است. در کتابهای اولیه حجم بخش عاشورا کم بود، اما به تدریج حجم آن به چندصد و هزارها رسید.
سنگری درباره عاشورا گفت: روایات ما به این اشاره میکند که عاشورا تمامشدنی نیست و هر روز داغتر میشود و قرار است بزرگترین اتفاق تاریخ با عاشورا گره زده شود. ما بیش از هرچیز ابعاد سوگواری کربلا را میشناسیم که مناسب است، اما گاهی از برخی زوایای آن غافل میشویم. مثلاً برخی اوقات از کل این قصه غافل میشویم که برای چه بوده و آیا خروجی احساس شاعران یا قصهنویسان میتواند همین منظور را برساند یا نه؟
وی افزود: باید نسبت خودمان را با واقعه عاشورا بیان کنیم که در حال حاضر چه کاری انجام میدهیم. نکته بعدی هم مربوط به ابعاد حماسی عاشوراست. رجزها و جملات امام حسین(ع) به طور کلی در زمان جنگ حماسی است و نباید بعد حماسی ما گم شود.
سنگری در پایان صحبتهای خود گفت: به دیدگاه عرفانی حوادث کربلا نیز کمتر توجه و اشاره شده است. من حدود 600 شعر را درباره حضرت علی اکبر(ع) جمع کردم که به طرز شگفتانگیزی متوجه شدن هیچ کدام نزدیک به روایات ذکر شده درباره ایشان نبود و اشتراکی هم در آن ندیدم.
خسرو آقایاری، دیگر کارشناس ادبی حاضر در جلسه، همچنین درباره ادبیات عاشورا خاطرنشان کرد: قلمروهای فتح نشده عاشورا به لحاظ تاریخی و ادبی زیاد است. یکی از قلمروهای مغفول مانده این است که رابطه شعر دینی را با پیش نیازهای معرفتی قطع کردیم. شعر دینی بخشی از سلوک عرفانی و معرفت دینی است و هیچ گسستگی با سلوک دینی ندارد و اگر بخواهیم آنها را جدا کنیم، در تعریف شعر دینی با مشکل مواجه خواهیم شد. شاعر دینی نسبت به شاعری که شعر دینی نمیسراید، احتیاج به پیشنیازهایی دارد. بنابراین به لحاظ هستیشناسی و پیوندهای درونی شاعر تفاوتهایی میان شاعر دینی و غیردینی وجود دارد.
آقایاری با اشاره به اهمیت موضوع «بعثت» گفت: مسئله بعث در شعر عاشورایی به وجود میآید؛ بدین معنی که ما در طول زدگی با بعثتها و برانگیختگیهایی روبرو میشویم. بعدها شاعر برای بیان قدسی و مفهوم آسمانی آن انتخاب میشود و شاعر اگر بدون رسالت باشد شاعر نیست. شاعر باید برانگیختگی داشته باشد. شاعری که روحش باردار باشد، از عالم قدس انتخاب میشود و باعث تحول درونی وی میشود.
وی افزود: معمولاً در رویکرد دینی به این معتقدیم که تمام انسانها واجد مرتبه روح نیستند، اما همه واجد مرتبه نفس هستند. شعر دینی تعلق ذاتی به آیین دارد و وقتی نفس به روح تبدیل میشود، ذهن عقب مینشیند و روح در قلمروی وسیعتری قرار میگیرد.