اگر لو برویم چی؟ زن جوان نگاهی به حسن انداخت. میدانست راهی برای بازگشت وجود ندارد. حسن نگاهی به جنازه و سپس زن مورد علاقهاش انداخت و گفت: نترس، طوری صحنهسازی میکنم که هیچ کسی متوجه نشود و حتی پلیس هم فکر کند او یا خودکشی کرده یا براثر سهلانگاری و بیدقتی تصادف کرده است.
شهدای ایران: زن جوان که با شنیدن این حرف ها آرام شده بود، به حسن کمک کرد تا جسد را داخل صندوق عقب خودرویش بگذارد. لحظاتی بعد صدای خودروی حسن به گوش رسید. مرد جوان به سمت خارج از شهر حرکت کرد تا با صحنه سازی، جنایتی را که ساعاتی قبل مرتکب شده بودند، خودکشی جلوه دهد. او هرگز تصور نمی کرد راز این جنایت هولناک توسط کارآگاه ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی استان خوزستان برملا شود.
مرد جوانی هفدهم اردیبهشت امسال با خودرویش در حال عبور از بزرگراهی در خارج از شهر بود که چشمش به شیء مشکوکی کنار جاده افتاد. مرد جوان آن طور که بعدها در جریان تحقیقات پلیسی مطرح کرد، بعد از دیدن شیء مرموز، در چند متری آن توقف کرد. از دور به نظر می رسید انسانی روی زمین افتاده است اما در آن محل حضور یک انسان در چنان حالتی بعید بود. او از خودرویش پیاده شد و به طرف شیء کنار جاده رفت. چیزی که می دید باورش سخت بود. جسد مرد میانسالی کنار جاده افتاده بود. به طرف جنازه رفت. به نظر می رسید آن فرد بر اثر برخورد با خودرویی جان خود را از دست داده است. راننده بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت و موضوع را گزارش داد.
خودکشی یا قتل؟
لحظاتی بعد گروهی از ماموران جنایی وارد صحنه شدند. جسد متعلق به مردی حدودا چهل ساله بود. باتوجه به رد لاستیک روی جسد، این احتمال مطرح شد که مرد میانسال قربانی تصادف شده باشد. کارآگاهان به بررسی جیب های جسد پرداختند اما هیچ مدرک شناسایی، پیدا نکردند. به همین دلیل فرضیه خودکشی نیز مطرح و جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
متخصصان پزشکی قانونی هنگام تن پیمایی جسد مجهول الهویه، روی گردن قربانی شیارهایی مشاهده کردند که نشان می داد او بر اثر خفگی با طناب یا وسیله ای شبیه به آن به قتل رسیده است و عامل یا عاملان جنایت با عبور دادن خودرو از روی جنازه قربانی، سعی داشتند قتل را خودکشی یا حادثه جلوه دهند و سرنخ ها را از بین ببرند. به این ترتیب هر دو فرضیه خودکشی و تصادف رنگ باخت. در ادامه بررسی ها با انگشت نگاری از قربانی، هویت مرد میانسال مشخص شد.
شناسایی تنها مظنون
جسد متعلق به مردی چهل و سه ساله به نام فرشاد بود. کارآگاهان پس از کشف هویت قربانی، سراغ خانواده او رفتند. آنها در بررسی های اولیه به همسر مقتول به نام مریم مشکوک شدند؛ زیرا ناپدید شدن شوهرش را به پلیس گزارش نکرده بود. اما زن جوان در این باره گفت: من و فرشاد با هم زندگی آرامی داشتیم اما اخلاق همسرم طوری بود که زمانی که به مسافرت می رفت، تماس تلفنی نمی گرفت. چند روز قبل شوهرم برای انجام کاری به شهرستان اهواز رفت. از آنجا که او هرگز با خانه تماس نمی گرفت و گفته بود مسافرتش چند روزی طول می کشد، نگران او نشدم و دلیلی برای این که دنبال او بگردم و موضوع را به پلیس گزارش کنم، وجود نداشت.
در تحقیق از همسایه های فرشاد، سرنخ هایی به دست آمد که با اظهارات همسر مقتول در تضاد بود. همسایه ها از درگیری مداوم فرشاد و همسرش گفتند و این که آنها باهم اختلافات شدیدی داشتند، درحالی که مریم گفته بود با شوهرش هیچ مشکلی نداشت اما از آنجا که مدرک قطعی علیه زن جوان به دست نیامد، مریم که همچنان مظنون اصلی پرونده بود، آزاد شد. با این حال تحقیقات به صورت نامحسوس ادامه یافت تا این که مشخص شد مریم مدتی است با مردی به نام حسن در ارتباط است. ارتباط پنهانی زن جوان با حسن می توانست انگیزه ای برای قتل فرشاد باشد. به همین دلیل زن جوان دوباره بازداشت و بازجویی شد.
مریم که سعی داشت با انکار جنایت، خود را از اتهام قتل عمد تبرئه کند، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد، به جرمش اعتراف و عنوان کرد: مدت ها بود با شوهرم اختلاف داشتم. این اختلاف باعث شده بود روز به روز از او بیشتر فاصله بگیرم تا این که مدتی قبل با حسن آشنا و به او علاقه مند شدم. من که با همسرم اختلاف داشتم، دلم می خواست با حسن ازدواج کنم اما فرشاد مانعی سر راهم بود. همسرم بعد از مدتی به من شک کرد و چند باری هم نقشه کشید تا دست مرا رو کند اما آنقدر مواظب بودم که همسرم نتوانست مدرکی از من به دست آورد. می دانستم که او مرا طلاق نمی دهد. تنها راه حلی که وجود داشت، این بود که فرشاد را از سر راه بردارم.
زن جوان ادامه داد: وقتی ماجرا را با حسن در میان گذاشتم، او قبول کرد در قتل شوهرم کمک کند. انگار از همان اول منتظر چنین درخواستی از طرف من بود. بعد از این که با حسن نقشه قتل فرشاد را کشیدیم منتظر فرصتی ماندیم تا آن را اجرا کنیم. شوهرم مدتی بعد برای انجام کاری به شهرستان اهواز رفت و بهترین فرصت زمان اجرای نقشه مان به وجود آمد. تعداد زیادی قرص خواب آور تهیه و صبر کردم تا او از مسافرت برگردد. زمانی که او از سفر برگشت، قرص های خواب آور را داخل دوغ ریختم و به فرشاد دادم. بعد منتظر ماندم تا شوهر و بچه هایم بخوابند. وقتی مطمئن شدم آنها خوابیده اند، با حسن تماس گرفتم. او هم طبق نقشه ای که از قبل کشیده بودیم، به خانه مان آمد و درحالی که فرشاد خوابیده بود، طنابی را دور گردنش انداختیم و آن را با هم کشیدیم تا شوهرم خفه شد. بعد از جنایت، حسن جسد را داخل صندوق عقب خودرویش گذاشت و به خارج از شهر برد. برای آن که کسی به ما شک نکند و مشخص نشود قتلی رخ داده است، با خودرو از روی جسد فرشاد رد شد تا موضوع خودکشی یا حادثه تشخیص داده شود. از آنجا که با اعلام ناپدید شدن همسرم، پلیس تحقیقاتش را برای پیدا کردن فرشاد شروع می کرد، از شکایت صرف نظر کردیم. با خودم گفتم اگر دوستان و فامیل سراغ فرشاد را گرفتند به آنها می گویم او ما را ترک کرده است و کم کم موضوع فراموش می شود و من و حسن بعد از مدتی باهم ازدواج می کنیم.
به این ترتیب اعترافات زن جوان راز جنایت هولناک را برملا کرد. سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان در باره این پرونده می گوید: با دستگیری حسن او نیز به قتل اعتراف کرد و متهمان با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.
منبع: جام جم
مرد جوانی هفدهم اردیبهشت امسال با خودرویش در حال عبور از بزرگراهی در خارج از شهر بود که چشمش به شیء مشکوکی کنار جاده افتاد. مرد جوان آن طور که بعدها در جریان تحقیقات پلیسی مطرح کرد، بعد از دیدن شیء مرموز، در چند متری آن توقف کرد. از دور به نظر می رسید انسانی روی زمین افتاده است اما در آن محل حضور یک انسان در چنان حالتی بعید بود. او از خودرویش پیاده شد و به طرف شیء کنار جاده رفت. چیزی که می دید باورش سخت بود. جسد مرد میانسالی کنار جاده افتاده بود. به طرف جنازه رفت. به نظر می رسید آن فرد بر اثر برخورد با خودرویی جان خود را از دست داده است. راننده بلافاصله با پلیس 110 تماس گرفت و موضوع را گزارش داد.
خودکشی یا قتل؟
لحظاتی بعد گروهی از ماموران جنایی وارد صحنه شدند. جسد متعلق به مردی حدودا چهل ساله بود. باتوجه به رد لاستیک روی جسد، این احتمال مطرح شد که مرد میانسال قربانی تصادف شده باشد. کارآگاهان به بررسی جیب های جسد پرداختند اما هیچ مدرک شناسایی، پیدا نکردند. به همین دلیل فرضیه خودکشی نیز مطرح و جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
متخصصان پزشکی قانونی هنگام تن پیمایی جسد مجهول الهویه، روی گردن قربانی شیارهایی مشاهده کردند که نشان می داد او بر اثر خفگی با طناب یا وسیله ای شبیه به آن به قتل رسیده است و عامل یا عاملان جنایت با عبور دادن خودرو از روی جنازه قربانی، سعی داشتند قتل را خودکشی یا حادثه جلوه دهند و سرنخ ها را از بین ببرند. به این ترتیب هر دو فرضیه خودکشی و تصادف رنگ باخت. در ادامه بررسی ها با انگشت نگاری از قربانی، هویت مرد میانسال مشخص شد.
شناسایی تنها مظنون
جسد متعلق به مردی چهل و سه ساله به نام فرشاد بود. کارآگاهان پس از کشف هویت قربانی، سراغ خانواده او رفتند. آنها در بررسی های اولیه به همسر مقتول به نام مریم مشکوک شدند؛ زیرا ناپدید شدن شوهرش را به پلیس گزارش نکرده بود. اما زن جوان در این باره گفت: من و فرشاد با هم زندگی آرامی داشتیم اما اخلاق همسرم طوری بود که زمانی که به مسافرت می رفت، تماس تلفنی نمی گرفت. چند روز قبل شوهرم برای انجام کاری به شهرستان اهواز رفت. از آنجا که او هرگز با خانه تماس نمی گرفت و گفته بود مسافرتش چند روزی طول می کشد، نگران او نشدم و دلیلی برای این که دنبال او بگردم و موضوع را به پلیس گزارش کنم، وجود نداشت.
در تحقیق از همسایه های فرشاد، سرنخ هایی به دست آمد که با اظهارات همسر مقتول در تضاد بود. همسایه ها از درگیری مداوم فرشاد و همسرش گفتند و این که آنها باهم اختلافات شدیدی داشتند، درحالی که مریم گفته بود با شوهرش هیچ مشکلی نداشت اما از آنجا که مدرک قطعی علیه زن جوان به دست نیامد، مریم که همچنان مظنون اصلی پرونده بود، آزاد شد. با این حال تحقیقات به صورت نامحسوس ادامه یافت تا این که مشخص شد مریم مدتی است با مردی به نام حسن در ارتباط است. ارتباط پنهانی زن جوان با حسن می توانست انگیزه ای برای قتل فرشاد باشد. به همین دلیل زن جوان دوباره بازداشت و بازجویی شد.
مریم که سعی داشت با انکار جنایت، خود را از اتهام قتل عمد تبرئه کند، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد، به جرمش اعتراف و عنوان کرد: مدت ها بود با شوهرم اختلاف داشتم. این اختلاف باعث شده بود روز به روز از او بیشتر فاصله بگیرم تا این که مدتی قبل با حسن آشنا و به او علاقه مند شدم. من که با همسرم اختلاف داشتم، دلم می خواست با حسن ازدواج کنم اما فرشاد مانعی سر راهم بود. همسرم بعد از مدتی به من شک کرد و چند باری هم نقشه کشید تا دست مرا رو کند اما آنقدر مواظب بودم که همسرم نتوانست مدرکی از من به دست آورد. می دانستم که او مرا طلاق نمی دهد. تنها راه حلی که وجود داشت، این بود که فرشاد را از سر راه بردارم.
زن جوان ادامه داد: وقتی ماجرا را با حسن در میان گذاشتم، او قبول کرد در قتل شوهرم کمک کند. انگار از همان اول منتظر چنین درخواستی از طرف من بود. بعد از این که با حسن نقشه قتل فرشاد را کشیدیم منتظر فرصتی ماندیم تا آن را اجرا کنیم. شوهرم مدتی بعد برای انجام کاری به شهرستان اهواز رفت و بهترین فرصت زمان اجرای نقشه مان به وجود آمد. تعداد زیادی قرص خواب آور تهیه و صبر کردم تا او از مسافرت برگردد. زمانی که او از سفر برگشت، قرص های خواب آور را داخل دوغ ریختم و به فرشاد دادم. بعد منتظر ماندم تا شوهر و بچه هایم بخوابند. وقتی مطمئن شدم آنها خوابیده اند، با حسن تماس گرفتم. او هم طبق نقشه ای که از قبل کشیده بودیم، به خانه مان آمد و درحالی که فرشاد خوابیده بود، طنابی را دور گردنش انداختیم و آن را با هم کشیدیم تا شوهرم خفه شد. بعد از جنایت، حسن جسد را داخل صندوق عقب خودرویش گذاشت و به خارج از شهر برد. برای آن که کسی به ما شک نکند و مشخص نشود قتلی رخ داده است، با خودرو از روی جسد فرشاد رد شد تا موضوع خودکشی یا حادثه تشخیص داده شود. از آنجا که با اعلام ناپدید شدن همسرم، پلیس تحقیقاتش را برای پیدا کردن فرشاد شروع می کرد، از شکایت صرف نظر کردیم. با خودم گفتم اگر دوستان و فامیل سراغ فرشاد را گرفتند به آنها می گویم او ما را ترک کرده است و کم کم موضوع فراموش می شود و من و حسن بعد از مدتی باهم ازدواج می کنیم.
به این ترتیب اعترافات زن جوان راز جنایت هولناک را برملا کرد. سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان در باره این پرونده می گوید: با دستگیری حسن او نیز به قتل اعتراف کرد و متهمان با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.
منبع: جام جم