شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران:  پدر و مادر با خنده هاي دلبندشان شاد مي شوند و از کمترين ناخوش احوالي و يک تب ساده او دلگير و بي تاب. فقط يک مادر مي داند پرستاري از فرزند تب دار و مريض حتي براي چند روز و چند ساعت چه ها که با دل مادر نمي کند، حتي يک زمين خوردن ساده جگرگوشه شوري در دل مادر مي اندازد چه رسد به اين که سال ها براي بزرگ کردنش زحمت ها کشيده باشد و براي شکفتن غنچه وجودش همچون باغباني مهربان و دلسوز نه آب که جان و وجودش را به پاي فرزند ريخته و قد کشيدنش را به تماشا نشسته و سال ها نگاه به قد و بالاي فرزند، دل مادر را ميهمان بهترين دلخوشي ها و بهجت ها کرده باشد ولي به ناگاه پاييزي زودرس، بهار زندگي نوجوانش را نشانه گيرد و در آن باد پاييزي، مادر عاشق به فراق فرزند دچار شود، فقط بايد مادر باشي تا بداني دوري حتي چند روزه از فرزند چه ها که با دل مادر نمي کند و اگر اين فراق نه يک هفته و يک ماه و يک سال بلکه سال ها طول بکشد آن گاه با دل مادر چه مي کند؟ اما اين را فقط مادران شهيدان جاويدالاثر مي دانند و بس.

گرچه همه مادران عزيز و گرانقدرند و همچون جان عزيز و کرامند اما مادران شهيدان به واسطه معامله با خدايشان اجري ديگر دارند و در اين ميان مادران شهيداني که پس از سال ها انتظار و چشم به راهي براي واگويه هاي دل هاي پررنج از فراق دلبندشان به پلاکي يا حتي بخشي از لباس رزم فرزندشان دلخوش کرده اند و به آن نيز دست نيافتند خداوند از سر لطف و کرمش اجري مضاعف برايشان مقدر مي فرمايد آخر همان قطعه فلزي پلاک يا بخشي از لباس آن فرزند دلبند که سال ها به قد و بالاي او نگاه کرده و دلخوش بوده براي مادر شهيد جاويدالاثر حکم پيراهن يوسف براي يعقوب کنعاني دارد، اين سرزمين مفتخر است به وجود عزيز مادراني که هيچ اثري از فرزند شهيدشان به دست شان نرسيده اما هر از گاهي به هنگامه نماز صبح يا در نيمه شب هاي تنهايي سراغ لباس هايي که روزي بر تن دلبندشان بوده مي روند و با آن لباس ها و پيراهن ها که از آن رايحه يوسف شان به مشام جان شان مي رسد چه نجواهاي مادرانه اي دارند. فقط بايد مادر باشي تا بداني فراق دلبند چه جانفرسا و جانسوز است، فقط بايد مادر باشي که بداني هيچ مادري، هيچ وقت حتي نمي خواهد لحظه اي به لباس عزاپوشيدن براي فرزندش يا فراق از جگرگوشه اش بينديشد اما رسم زمانه چيز ديگري است و در اين ميان در دل مادران شهيدان «گمنام در زمين» و «نامدار در آسمان» غوغاي ديگري است، مادران شهيداني که پيکرشان به آغوش پدر و مادرشان بازگشته حال و هوايي ديگر دارند چون از پس آن هجرت عارفانه و رسيدن به شهادت و لقاء ا... وصال با مرزوق عندربهم خود حال و هوايي دارد اما دلم خون است براي دل مادران آن چند هزار شهيدي که هنوز بعد از ۲۵سال از پايان جنگ تحميلي ارتش بعث عراق عليه کشورمان قطعه اي از لباس يا استخوان يا پلاک شان تفحص مي شود و به آغوش وطن وخانواده هايشان بازمي گردد و دلخون ترم براي خانواده ها و خصوصا مادران و پدراني که پس از گذشت اين همه سال هنوز هيچ نشاني از آن نام آوران به خدا رسيده به دست شان نرسيده الا روياهاي صادقه اي که هر از گاهي اين مادران و پدران مي بينند و آنجا به وصال جگرگوشه هاي به عرش سفر کرده شان نائل مي شوند و يا يعقوب وار شميم يوسف دلبندشان را از پيراهن هايشان به گوش جان مي رسانند. اي عزيز مادران، اي مادران هنوز چشم به راه گوارايتان باد رضاي خداوند باري تعالي به خاطر صبر جميل و روح بزرگتان که اين چنين شما را به زينب کبري (س) شبيه کرده است. رضوان الهي گواراي همه شهيدان و شهيدان جاويدالاثر، بوسه همه غيرتمندان و جوانمردان و اهل وجدان و اين حقير بر چادر عفت و خاک پاي تان اي مادران چشم به راه.
منبع: خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار