به دنبال برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در 22 خرداد سال 1388، مجموعهاي از حوادث تلخ در كشور رخ داد كه همچنان در تحليل آن واقعه ديدگاههاي متفاوت وجود دارد.
شهدای ایران: هرچند پنج سال از آن زمان ميگذرد، لكن به دليل تأثيرات گسترده اين حوادث بر روند تكاملي انقلاب اسلامي، وضعيت جمهوري اسلامي و مسائل كشور و جامعه در حوزههاي گوناگون، شفافسازي ماهيت واقعه، ضرورتي اجتنابناپذير است. درستي برخورد با نتايج و پيامدهاي آن حوادث از جمله موضوع حصر آقايان موسوي و كروبي، وضعيت زندانيان سال 88، چگونگي تداوم فعاليتهاي سياسي احزاب، گروهها و افراد مرتبط با مسائل 88 و... همگي در گرو داشتن تحليل صحيح از آن حوادث است. براي رسيدن به اين مهم، ميتوان به اين سؤال پاسخ داد كه حوادث 88 چه بود و به چه دلايلي پديد آمد؟
براي پاسخ به اين سؤال اساسي، ابتدا مروري بر آنچه رخ داد ضروري است. اتفاقات سال 88، از آنجا آغاز شد كه جريان اصلاحات با كانديداتوري آقاي ميرحسين موسوي وارد عرصه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گرديد، لكن اين ورود با مختصات زير همراه بود: 1- اصلاحطلبان و رسانههاي آنان از چندين ماه به انتخابات مانده، سلامت انتخابات را نزد افكار عمومي با علامت سؤال مواجه كرده و در بخشهايي از جامعه نسبت به اين مهم توليد نگراني كردند. 2- اصلاحطلبان با ايجاد نگراني در هواداران خود نسبت به خوانده شدن رأي ريخته شده آنان به صندوقها، براي صيانت از رأي هواداران كميته صيانت از آرا تشكيل دادند.
3- جريان اصلاحات با محوريت حزب مشاركت، سازمان مجاهدين، مجمع روحانيون مبارز، دفتر تحكيم وحدت و... با انتخاب رنگ سبز از سوي موسوي به عنوان نماد انتخاباتي، تلاش كردند با اين نماد هواداران را منسجم، پرتحرك و هيجاني نمايند. 4- جريان اصلاحات و نشريات آنان به طرق مختلف پيش از برگزاري انتخابات آقاي ميرحسين موسوي را پيروز قطعي انتخابات معرفي كردند. 5- روز پنجشنبه 21 خرداد 88 آقاي ميرحسين موسوي خود را پيروز انتخابات روز جمعه معرفي كرد و در ساعات پاياني انتخابات طي مصاحبهاي با رسانههاي داخلي و خارجي اعلام داشت بر اساس گزارشات از سراسر كشور مردم به او رأي دادهاند و ضمن هشدار به دستاندركاران انتخابات براي امانتداري در شمارش رأي مردم، از هواداران براي برگزاري جشن پيروزي دعوت به عمل آورد. 6- رو شنبه با اعلام خبر پيروزي احمدينژاد در انتخابات، آقاي ميرحسين موسوي با ادعاي تقلب در انتخابات،براي ابطال انتخابات فراخوان خياباني داد.
7- آقاي كروبي و كساني كه با عناوين مختلف طي چندين ماه ميرحسين را پيروز انتخابات 22 خرداد 88 معرفي ميكردند، با ادعاي تقلب در انتخابات وي همراه شده و براي كشاندن مردم به خيابانها فعال شدند. 8- معترضين به نتايج انتخابات به جز آقاي محسن رضايي، براي پيگيري اعتراض خود، مسيرهاي قانوني را ناديده انگاشته، با حركتهاي خياباني، فقط براي ابطال انتخابات به عنوان تنها راه پافشاري كردند. 9- اعتراضات خياباني به دليل حمله به حوزه بسيج در روز 25 خرداد 88، حمله به اماكن عمومي، تخريب و آتش زدن اتوبوسها، سطلهاي زباله، خوروي پليس و... به خشونت كشيده شد و با تيراندازيهاي مشكوك، تعدادي كشته و زخمي شدند. 10- در طول هشت ماه، در برخي از تجمعات و حركتهاي خياباني سبزهاي معترض به نتايج انتخابات مانند روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و روز عاشورا، شعارها هيچ ربطي به انتخابات نداشت و اساس انقلاب، اسلام و نظام را نشانه رفته بود. 11- شرايط پديد آمده در ايران، نظام سلطه و مشخصاً امريكاييها، صهيونيستها و برخي از كشورهاي اروپايي و جريان ضدانقلاب را، به اين جمعبندي رسانده بود كه نظام جمهوري اسلامي به پايان عمر خود رسيده و قبل از اتمام سال 1388 از درون فرو خواهد ريخت. 12- نظام اسلامي براي حفظ ثبات، آرامش و امنيت كشور، با كساني كه بر خلاف قانون به بحرانآفريني روي آورده بودند، برخورد قاطع كرد و در نهايت با حماسه ماندگار و مردمي 9 دي سال 1388، حركتهاي خياباني پايان يافت و كشور در شرايط عادي قرار گرفت.
با توجه به آنچه آمد و گوشهاي از حوادث سال 1388 بود، بايد به چرايي پيدايي اين حوادث پاسخ داد. در بحث چرايي پيدايي اين حوادث تلخ براي كشور كه مهمترين خسارتش مخدوش شدن روح اعتماد بخشي از جامعه نسبت به نظام ولايي بود، دو ديدگاه كاملاً متفاوت وجود دارد:
الف) اين حوادث نتيجه يك سوءتفاهم و اشتباهات طرفين (نظام و اصلاحطلبان) بوده.
ب) اين حوادث فتنه بود و با ماهيتي براندازانه از قبل برنامهريزي شده بود.
كدام يك از اين دو ديدگاه صحيح است. بديهي است كه با گذشت پنج سال از آن حوادث، كساني كه دلسوز انقلاب و كشور هستند، بايد براي اثبات و يا رد هر يك از اين دو ديدگاه با استناد به دلايل محكم، به صورت منصفانه قضاوت كنند. پذيرش هر يك از اين دو ديدگاه، داراي نتايج و پيامدهاي كاملاً متفاوت خواهد بود. آنچه در كشور داراي اولويت است، وحدت، همدلي و انسجام ميان همه نيروهايي است كه علاقهمند به آينده درخشان ايران اسلامي هستند. بديهي است كه در پرتو همدلي و همافزايي همه جريانهاي معتقد به انقلاب اسلامي، مكتب حضرت امام (ره)، ولايت فقيه و رهبري و قانون اساسي، ميتوان به سرعت بسياري از مسائل و مشكلات را حل نمود.
بنابراين براي رسيدن به اين مهم، بايد آنچه رخ داده را به خوبي تحليل كرد.
اگر آن حوادث نتيجه سوءتفاهمها و اشتباهات طرفين بوده، بايد با گذشت طرفين و تلاش براي اصلاح اشتباهات از آن عبور كرد، لكن درسها و عبرتهاي آن را براي تكرار نشدن حادثه به ذهن سپرد. اما اگر اين حوادث نتيجه يك توطئه خارجي و فتنه داخلي بوده و داراي ماهيتي براندازانه است، بايد با فتنهگران و كساني كه هشت ماه نظام و كشور را تا مرز فرو ريختن جلو بردند، برخوردي متناسب با جرمشان صورت گيرد، چرا كه فتنه گران برانداز مفسد فيالارض هستند و حكم مفسدين فيالارض مشخص است.
كساني كه بر ديدگاه اول اصرار دارند و اكنون به دنبال زمينهسازي براي رفع حصر هستند و ميخواهند بازيگران حوادث سال 88 را به عرصه سياست باز گردانند، مناظرههاي تلويزيوني را نقطه شروع شكلگيري نزاع و در نهايت حوادث سال 88 را دعواي بين احمدينژاد و موسوي ميدانند. آنان ميگويند، نظام و مسئولان عالي آن، منصفانه با دو طرف دعوا برخورد نكردند و در نهايت اين دعوا و سوءتفاهمها، كشور را دچار مشكل ساخت. معتقدين به اين ديدگاه، با تأكيد بر سوابق افراد كليدي در جبهه اصلاحات و مشخصاً سوابق موسوي، كروبي، خاتمي و... ميگويند، اينها نميتوانند با اين سوابق برانداز باشند. نگارنده بر اين اعتقاد است كه دلايل طرفداران ديدگاه اول، در نهايت سستي است. تجارب تاريخي نشان ميدهد كه افراد با سابقه خوب و درخشان، چگونه استحاله شده و در پرتو روحيه دنياگرايي و قدرتطلبي، دست به فتنه ميزنند. آيا سوابق آقايان موسوي، كروبي و خاتمي درخشانتر از سوابق برخي از اصحاب پيامبر (ص)، مانند طلحه و زبير است؟
براي اثبات ديدگاه دوم دلايل فراوان وجود دارد. كالبدشكافي حوادث سال 88 و بررسي نقش بيگانگان و رسانههاي آنان در اين حوادث، به خوبي نشان ميدهد كه آنچه اتفاق افتاد از قبل و بر اساس مدل انقلابهاي رنگي طرحريزي شده بود. رفتار اصلاحطلبان و نامزد آنان در انتخابات، نوع تعامل آنان با خارج، ارتباط برخي از ستادهاي انتخاباتي با سفارتخانههاي خارجي، نوع رفتار رسانههاي استكباري در قبال انتخابات، فعال شدن جريان ضدانقلاب در همراهي با اصلاحطلبان در اين انتخابات، ايستادن اصلاحطلبان در برابر ولايت، قانون و نظام، لشكركشي خياباني و مقابله با متوليان نظم و امنيت، نسبت دادنهاي بياساس و ناروا به نظام و كليد زدن پروژههايي چون پروژه شهيدسازي براي اين جريان، شعارهاي ساختارشكن و... هر كدام سرفصلهايي براي اثبات ديدگاه دوم است. اعترافات متهمين در دادگاه از يك طرف و انتشار اسناد فراوان در خارج از كشور از سوي بيگانگان از طرف ديگر، جاي هيچ ترديدي در مورد ماهيت براندازنه حوادث سال 88 باقي نميگذارند. پناه بردن برخي از عوامل ميداني فتنه به دامن استكبار نيز، خود دليل منطقي براي اثبات ديدگاه دوم است.
نویسنده : دكتر يدالله جواني
منبع : جوان
براي پاسخ به اين سؤال اساسي، ابتدا مروري بر آنچه رخ داد ضروري است. اتفاقات سال 88، از آنجا آغاز شد كه جريان اصلاحات با كانديداتوري آقاي ميرحسين موسوي وارد عرصه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري گرديد، لكن اين ورود با مختصات زير همراه بود: 1- اصلاحطلبان و رسانههاي آنان از چندين ماه به انتخابات مانده، سلامت انتخابات را نزد افكار عمومي با علامت سؤال مواجه كرده و در بخشهايي از جامعه نسبت به اين مهم توليد نگراني كردند. 2- اصلاحطلبان با ايجاد نگراني در هواداران خود نسبت به خوانده شدن رأي ريخته شده آنان به صندوقها، براي صيانت از رأي هواداران كميته صيانت از آرا تشكيل دادند.
3- جريان اصلاحات با محوريت حزب مشاركت، سازمان مجاهدين، مجمع روحانيون مبارز، دفتر تحكيم وحدت و... با انتخاب رنگ سبز از سوي موسوي به عنوان نماد انتخاباتي، تلاش كردند با اين نماد هواداران را منسجم، پرتحرك و هيجاني نمايند. 4- جريان اصلاحات و نشريات آنان به طرق مختلف پيش از برگزاري انتخابات آقاي ميرحسين موسوي را پيروز قطعي انتخابات معرفي كردند. 5- روز پنجشنبه 21 خرداد 88 آقاي ميرحسين موسوي خود را پيروز انتخابات روز جمعه معرفي كرد و در ساعات پاياني انتخابات طي مصاحبهاي با رسانههاي داخلي و خارجي اعلام داشت بر اساس گزارشات از سراسر كشور مردم به او رأي دادهاند و ضمن هشدار به دستاندركاران انتخابات براي امانتداري در شمارش رأي مردم، از هواداران براي برگزاري جشن پيروزي دعوت به عمل آورد. 6- رو شنبه با اعلام خبر پيروزي احمدينژاد در انتخابات، آقاي ميرحسين موسوي با ادعاي تقلب در انتخابات،براي ابطال انتخابات فراخوان خياباني داد.
7- آقاي كروبي و كساني كه با عناوين مختلف طي چندين ماه ميرحسين را پيروز انتخابات 22 خرداد 88 معرفي ميكردند، با ادعاي تقلب در انتخابات وي همراه شده و براي كشاندن مردم به خيابانها فعال شدند. 8- معترضين به نتايج انتخابات به جز آقاي محسن رضايي، براي پيگيري اعتراض خود، مسيرهاي قانوني را ناديده انگاشته، با حركتهاي خياباني، فقط براي ابطال انتخابات به عنوان تنها راه پافشاري كردند. 9- اعتراضات خياباني به دليل حمله به حوزه بسيج در روز 25 خرداد 88، حمله به اماكن عمومي، تخريب و آتش زدن اتوبوسها، سطلهاي زباله، خوروي پليس و... به خشونت كشيده شد و با تيراندازيهاي مشكوك، تعدادي كشته و زخمي شدند. 10- در طول هشت ماه، در برخي از تجمعات و حركتهاي خياباني سبزهاي معترض به نتايج انتخابات مانند روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و روز عاشورا، شعارها هيچ ربطي به انتخابات نداشت و اساس انقلاب، اسلام و نظام را نشانه رفته بود. 11- شرايط پديد آمده در ايران، نظام سلطه و مشخصاً امريكاييها، صهيونيستها و برخي از كشورهاي اروپايي و جريان ضدانقلاب را، به اين جمعبندي رسانده بود كه نظام جمهوري اسلامي به پايان عمر خود رسيده و قبل از اتمام سال 1388 از درون فرو خواهد ريخت. 12- نظام اسلامي براي حفظ ثبات، آرامش و امنيت كشور، با كساني كه بر خلاف قانون به بحرانآفريني روي آورده بودند، برخورد قاطع كرد و در نهايت با حماسه ماندگار و مردمي 9 دي سال 1388، حركتهاي خياباني پايان يافت و كشور در شرايط عادي قرار گرفت.
با توجه به آنچه آمد و گوشهاي از حوادث سال 1388 بود، بايد به چرايي پيدايي اين حوادث پاسخ داد. در بحث چرايي پيدايي اين حوادث تلخ براي كشور كه مهمترين خسارتش مخدوش شدن روح اعتماد بخشي از جامعه نسبت به نظام ولايي بود، دو ديدگاه كاملاً متفاوت وجود دارد:
الف) اين حوادث نتيجه يك سوءتفاهم و اشتباهات طرفين (نظام و اصلاحطلبان) بوده.
ب) اين حوادث فتنه بود و با ماهيتي براندازانه از قبل برنامهريزي شده بود.
كدام يك از اين دو ديدگاه صحيح است. بديهي است كه با گذشت پنج سال از آن حوادث، كساني كه دلسوز انقلاب و كشور هستند، بايد براي اثبات و يا رد هر يك از اين دو ديدگاه با استناد به دلايل محكم، به صورت منصفانه قضاوت كنند. پذيرش هر يك از اين دو ديدگاه، داراي نتايج و پيامدهاي كاملاً متفاوت خواهد بود. آنچه در كشور داراي اولويت است، وحدت، همدلي و انسجام ميان همه نيروهايي است كه علاقهمند به آينده درخشان ايران اسلامي هستند. بديهي است كه در پرتو همدلي و همافزايي همه جريانهاي معتقد به انقلاب اسلامي، مكتب حضرت امام (ره)، ولايت فقيه و رهبري و قانون اساسي، ميتوان به سرعت بسياري از مسائل و مشكلات را حل نمود.
بنابراين براي رسيدن به اين مهم، بايد آنچه رخ داده را به خوبي تحليل كرد.
اگر آن حوادث نتيجه سوءتفاهمها و اشتباهات طرفين بوده، بايد با گذشت طرفين و تلاش براي اصلاح اشتباهات از آن عبور كرد، لكن درسها و عبرتهاي آن را براي تكرار نشدن حادثه به ذهن سپرد. اما اگر اين حوادث نتيجه يك توطئه خارجي و فتنه داخلي بوده و داراي ماهيتي براندازانه است، بايد با فتنهگران و كساني كه هشت ماه نظام و كشور را تا مرز فرو ريختن جلو بردند، برخوردي متناسب با جرمشان صورت گيرد، چرا كه فتنه گران برانداز مفسد فيالارض هستند و حكم مفسدين فيالارض مشخص است.
كساني كه بر ديدگاه اول اصرار دارند و اكنون به دنبال زمينهسازي براي رفع حصر هستند و ميخواهند بازيگران حوادث سال 88 را به عرصه سياست باز گردانند، مناظرههاي تلويزيوني را نقطه شروع شكلگيري نزاع و در نهايت حوادث سال 88 را دعواي بين احمدينژاد و موسوي ميدانند. آنان ميگويند، نظام و مسئولان عالي آن، منصفانه با دو طرف دعوا برخورد نكردند و در نهايت اين دعوا و سوءتفاهمها، كشور را دچار مشكل ساخت. معتقدين به اين ديدگاه، با تأكيد بر سوابق افراد كليدي در جبهه اصلاحات و مشخصاً سوابق موسوي، كروبي، خاتمي و... ميگويند، اينها نميتوانند با اين سوابق برانداز باشند. نگارنده بر اين اعتقاد است كه دلايل طرفداران ديدگاه اول، در نهايت سستي است. تجارب تاريخي نشان ميدهد كه افراد با سابقه خوب و درخشان، چگونه استحاله شده و در پرتو روحيه دنياگرايي و قدرتطلبي، دست به فتنه ميزنند. آيا سوابق آقايان موسوي، كروبي و خاتمي درخشانتر از سوابق برخي از اصحاب پيامبر (ص)، مانند طلحه و زبير است؟
براي اثبات ديدگاه دوم دلايل فراوان وجود دارد. كالبدشكافي حوادث سال 88 و بررسي نقش بيگانگان و رسانههاي آنان در اين حوادث، به خوبي نشان ميدهد كه آنچه اتفاق افتاد از قبل و بر اساس مدل انقلابهاي رنگي طرحريزي شده بود. رفتار اصلاحطلبان و نامزد آنان در انتخابات، نوع تعامل آنان با خارج، ارتباط برخي از ستادهاي انتخاباتي با سفارتخانههاي خارجي، نوع رفتار رسانههاي استكباري در قبال انتخابات، فعال شدن جريان ضدانقلاب در همراهي با اصلاحطلبان در اين انتخابات، ايستادن اصلاحطلبان در برابر ولايت، قانون و نظام، لشكركشي خياباني و مقابله با متوليان نظم و امنيت، نسبت دادنهاي بياساس و ناروا به نظام و كليد زدن پروژههايي چون پروژه شهيدسازي براي اين جريان، شعارهاي ساختارشكن و... هر كدام سرفصلهايي براي اثبات ديدگاه دوم است. اعترافات متهمين در دادگاه از يك طرف و انتشار اسناد فراوان در خارج از كشور از سوي بيگانگان از طرف ديگر، جاي هيچ ترديدي در مورد ماهيت براندازنه حوادث سال 88 باقي نميگذارند. پناه بردن برخي از عوامل ميداني فتنه به دامن استكبار نيز، خود دليل منطقي براي اثبات ديدگاه دوم است.
نویسنده : دكتر يدالله جواني
منبع : جوان