در همان ابتدای استقرار دولت یازدهم، موضع فرهنگی آن در برابر پدیده اینترنت و محصولاتی شبیه «فیسبوک»، شاید از یک سو عوامفریبانه بهنظر میرسید و از سوی دیگر غیرکارآمد.
شهدای ایران: پس از حرفهای جنجالی وزیر ارشاد دولت یازدهم درباره ستایش از مشی وزارت فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، پیشبینیهای مختلفی درباره سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم انجام شد.
برخی انتقاد کردند، عدهای ساز مخالف کوک کردند، جمعی بیتفاوت مانند و بعضیهای دیگر شادمانه به تأیید و مجیزگویی دولت «حسن روحانی» مشغول شدند.
آنچه مسلم است، بخش عمده حامیان سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم، اصولاً موضوع وجود «جنگ فرهنگی»، «تهاجم فرهنگی» و مواردی از این دست را، آنگونه که باید درک نکردهاند؛ البته بگذریم از برخی معاندان که اصولاً وقوع «تهاج فرهنگی» را ناشی از «توهم توطئه» میدانند! این درحالیست که هزینههای انجام شده از سوی دشمن در عرصه مقابله و هجوم فرهنگی دربرابر ایران اسلامی، تأیید کننده وجود هجمه فرهنگی از سوی دشمنان است.
فضای مجازی، اینترنت، فیسبوک و تهاجم فرهنگی
در همان ابتدای استقرار دولت یازدهم، موضع فرهنگی آن در برابر پدیده اینترنت و محصولاتی شبیه «فیسبوک»، شاید از یک سو عوامفریبانه بهنظر میرسید و از سوی دیگر غیرکارآمد.
حضور وزرا و افراد شاخص و اثرگذار دولت در «فیسبوک» باعث اعتراض کسانی شد که دلسوزانه در پی کاهش اثرات منفی آن بر فرهنگ جامعه بودند.
براساس سیاستهای دولت یازدهم، ظریف، جهانگیری و برخی افراد دیگر در فیسبوک صاحب صفحه شدند وبعضاً حرفهای جذاب یا جنجالی خود را از این تریبون بیان کردند!
جالب اینجاست که افرادی همچون افخم سخنگوی وزارت خارجه و همچنین وزیر ارتباطات دولت موسوم به «اعتدال»، طعم آسیبهای فیسبوک را چشیدند و بهیکباره با صفحات جعلی منسوب به خود در این فضا مواجه شدند و نهایتاً وجود ارتباط میان خود و آنها را تکذیب کردند تا جلوی سوءاستفادههای احتمالی گرفته شود.
با وجود بروز همه این اتفاقها اما سیاستهای دولت «حسن روحانی» تغییر رویه فرهنگی نداد و از یکسو فریاد رفع فیلتر فیسبوک را سرداد و از سوی دیگردر عموم رسانههای منسوب و متعلق به دولت، انواع مصاحبهها و تحلیلها و بزرگنماییها و بعضاً جنجالسازیها را در این راه مورد استفاده قرار دادند تا بتوانند بر مسئولان مربوطه فشار وارد کنند و «فیسبوک» رفع فیلتر شود.
البته این هزینهها با دو هدف بر فرهنگ ما واردشد:
1) ادای دین به بخشی از هواداران دولت که خواهان بعضی آزادیهای غیرمتعارف هستند
2) تلاش برای ایجادمرزبندی میان دولت اعتدال و نیروهای اصولگرا
البته این سیاستها تا مخالفت با فیلتر شدن «واتسآپ» و «اینستاگرام» و چندین نرمافزار مسئلهدار دیگر تلفنهای هوشمند، ادامه یافته همچنان در جریان است.
اکنون که قریب به یک سال از انتخاب حسن روحانی به مقام ریاست جمهوری میگذرد، بد نیست بازتاب و نتیجه سیاستهای فرهنگی آن را در فضای مجازی، مورد تحلیل قرار دهیم.
موجسازیهای فیسبوکی و باقی قضایا
همین چند سال قبل بود که چندصد دختر وپسر در پی یک فراخوان فیسبوکی،در یکی از پارکها جمع شدند و روی همدیگر آب پاشیدند و البته مسئولان مربوطه نیز فوراً واکنش نشان دادند اما برخی در مقام دفاع از این عمل برآمدند. و شادی را حق جوانان دانستند!
با ورود سیاستهای دولت یازدهم به عرصه فرهنگ کشور و باز شدن فضا برای فعالیتهای اینچنینی، اکنون شاهدنقشآفرینی شبکههای اجتماعی خارجی در اشاعه آسیبهای فرهنگی در کشورمان هستیم.
کمپین «آزادیهای یواشکی» برای ترویج بیحجابی یک پدیده نسبتاً جدید در فیسبوک است. این کمپین یاصفحه که ظاهراً تنها با مدیریت یک خبرنگار ضدانقلاب فراری و ساکن آمریکا در حال فعالیت است، شدیدا با رویکرد الگوسازی در پی اشاعه بیحیایی در کشورمان است.
در نمونه دیگری از این دست برنامهها که به هیچعنوان اتفاقی نیستند، اتفاقی ظاهراً ساده اما درخورد توجه روی داد.
کلیپی از رقص چند دختر و پسر ایرانی در فیسبوک منتشر شد، عوامل این کلیپ دستگیر شدند و مشخص شد که رقص آنها به بهانه تست بازیگری ضبط شده است و قرار بر انتشار آنها نبوده است!!! البته اینکه رقص چه ارتباطی با تست بازیگری دارد، خود امری جداگانه است! اما نتیجه این دستگیری بسیار جالب توجه بود.
معاون وزیر خارجه آمریکا از این اتفاق ابراز تأسف کرد و حتی در صفحه توئیتر «حسن روحانی» این جمله وی منتشر شد که «شادی حق مردم است!».
در هر صورت پروژه الگوسازی این رفتارفبیح، با دستگیری نقشآفرینان آن، با سرعتی قابل تحسین از سوی نیرو انتظامی ناکام ماند. اما ظاهرا این موضوع برای دشمنان فرهنگ این مرزوبوم دارای اهمیتی فوقالعاده بوده است. نتیجه آنکه حتی وزارت خارجه آمریکا نیز درباره این دستگیری پیغام داده و احتمالاً دلواپس رقاصها شده است!
برسد به دست دولت «تدبیر و امید»
با کنار هم قرار دادن این جریانات و توجه به بعضی جزئیات دیگر، میتوان یک «دسیسه» بزرگ و «فتنه» خطرناک فرهنگی را بهعینه مشاهده کرد.
اینکه کدام عوامل موجب بروز، تشدید و اشاعه آن شدهاند نیازمند بررسی دقیق کارشناسیست اما عوامل مهم دخیل در آن را میتوان دقیقاً برشمرد با این امید که شاید مورد توجه مسئولان فرهنگی دولت «اعتدال» و صاحبان کلید «تدبیر و امید» قرار بگیرد:
الف) سیاستهای دولت؛ که موجب تشدید آسیبهای پنهان فرهنگی و تزریق روحیه به دسیسهبازان فرهنگی شده است.
ب) شبکههای اجنماعی خارجی؛ تلاش شبکههای اجتماعی مجازی همچون فیسبوک برای ترویج بیحیایی در کشور غیرقابل انکار است. از سوی دیگر همراهی شبکههای ماهوارهای و سایتهای پرشمار دشمنان نیز امری واقعی محسوب میشود که بهعنوان مبلغ و چترحمایتی آنها عمل میکنند.
ج) الگوسازی؛ استفاده از اصل الگوسازی در رفتار دشمنان فرهنگی کشورمان مخصوصاً طی دسیسههای اخیر آنها،کاملاً قابل مشاهده است و انفعال مسئولان فرهنگی در ارائه الگوهای مناسب، غیرقابل قبول است.
د) پتانسیل ضدانقلاب مقیم خارج؛ بخش عظیمی از امر ترویج آسیبهای اجتماعی در صفحات شبکههای اجتماعی فضای مجازی، بر عهده ضدانقلاب مقیم خارج است که با همه توان برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی وایرانی ما وارد عرصه شده است.
ه) شبکههای اجتماعی داخلی؛ بیتوجهی به شبکههای اجتماعی داخلی به جایی رسیده است که دیگر نه توجیه دارد و نه قابل قبول است. عدم حمایت دولت از این شبکهها و تنها راهاندازی دیرهنگام چند صفحه در فلان شبکه اجتماعی داخلی، هرگز نمیتواند جبرانکننده بیتوجهی عظیم دولت به این فضای مهم باشد. شبکههای اجتماعی داخلی برخلاف وجود برخی آسیبها، هم قابل کنترلتر است و هم فضای بسیار سالمتری دارد و هم میتواند رقیب جدی شبکههای اجتماعی خارجی باشد.
و) این رشته سر دراز دارد؛ نباید این اتفاقات را تمام شده فرض کنیم چرا که برنامه مذکور از سوی دشمنان فرهنگی انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت و باید با رصد هوشمندانه در مقابل آنها ایستاد و از اکنون به دنبال خنثی کردن دسیههای آتی آنها بود.
منبع: فرهنگ نیوز
برخی انتقاد کردند، عدهای ساز مخالف کوک کردند، جمعی بیتفاوت مانند و بعضیهای دیگر شادمانه به تأیید و مجیزگویی دولت «حسن روحانی» مشغول شدند.
آنچه مسلم است، بخش عمده حامیان سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم، اصولاً موضوع وجود «جنگ فرهنگی»، «تهاجم فرهنگی» و مواردی از این دست را، آنگونه که باید درک نکردهاند؛ البته بگذریم از برخی معاندان که اصولاً وقوع «تهاج فرهنگی» را ناشی از «توهم توطئه» میدانند! این درحالیست که هزینههای انجام شده از سوی دشمن در عرصه مقابله و هجوم فرهنگی دربرابر ایران اسلامی، تأیید کننده وجود هجمه فرهنگی از سوی دشمنان است.
فضای مجازی، اینترنت، فیسبوک و تهاجم فرهنگی
در همان ابتدای استقرار دولت یازدهم، موضع فرهنگی آن در برابر پدیده اینترنت و محصولاتی شبیه «فیسبوک»، شاید از یک سو عوامفریبانه بهنظر میرسید و از سوی دیگر غیرکارآمد.
حضور وزرا و افراد شاخص و اثرگذار دولت در «فیسبوک» باعث اعتراض کسانی شد که دلسوزانه در پی کاهش اثرات منفی آن بر فرهنگ جامعه بودند.
براساس سیاستهای دولت یازدهم، ظریف، جهانگیری و برخی افراد دیگر در فیسبوک صاحب صفحه شدند وبعضاً حرفهای جذاب یا جنجالی خود را از این تریبون بیان کردند!
جالب اینجاست که افرادی همچون افخم سخنگوی وزارت خارجه و همچنین وزیر ارتباطات دولت موسوم به «اعتدال»، طعم آسیبهای فیسبوک را چشیدند و بهیکباره با صفحات جعلی منسوب به خود در این فضا مواجه شدند و نهایتاً وجود ارتباط میان خود و آنها را تکذیب کردند تا جلوی سوءاستفادههای احتمالی گرفته شود.
با وجود بروز همه این اتفاقها اما سیاستهای دولت «حسن روحانی» تغییر رویه فرهنگی نداد و از یکسو فریاد رفع فیلتر فیسبوک را سرداد و از سوی دیگردر عموم رسانههای منسوب و متعلق به دولت، انواع مصاحبهها و تحلیلها و بزرگنماییها و بعضاً جنجالسازیها را در این راه مورد استفاده قرار دادند تا بتوانند بر مسئولان مربوطه فشار وارد کنند و «فیسبوک» رفع فیلتر شود.
البته این هزینهها با دو هدف بر فرهنگ ما واردشد:
1) ادای دین به بخشی از هواداران دولت که خواهان بعضی آزادیهای غیرمتعارف هستند
2) تلاش برای ایجادمرزبندی میان دولت اعتدال و نیروهای اصولگرا
البته این سیاستها تا مخالفت با فیلتر شدن «واتسآپ» و «اینستاگرام» و چندین نرمافزار مسئلهدار دیگر تلفنهای هوشمند، ادامه یافته همچنان در جریان است.
اکنون که قریب به یک سال از انتخاب حسن روحانی به مقام ریاست جمهوری میگذرد، بد نیست بازتاب و نتیجه سیاستهای فرهنگی آن را در فضای مجازی، مورد تحلیل قرار دهیم.
موجسازیهای فیسبوکی و باقی قضایا
همین چند سال قبل بود که چندصد دختر وپسر در پی یک فراخوان فیسبوکی،در یکی از پارکها جمع شدند و روی همدیگر آب پاشیدند و البته مسئولان مربوطه نیز فوراً واکنش نشان دادند اما برخی در مقام دفاع از این عمل برآمدند. و شادی را حق جوانان دانستند!
با ورود سیاستهای دولت یازدهم به عرصه فرهنگ کشور و باز شدن فضا برای فعالیتهای اینچنینی، اکنون شاهدنقشآفرینی شبکههای اجتماعی خارجی در اشاعه آسیبهای فرهنگی در کشورمان هستیم.
کمپین «آزادیهای یواشکی» برای ترویج بیحجابی یک پدیده نسبتاً جدید در فیسبوک است. این کمپین یاصفحه که ظاهراً تنها با مدیریت یک خبرنگار ضدانقلاب فراری و ساکن آمریکا در حال فعالیت است، شدیدا با رویکرد الگوسازی در پی اشاعه بیحیایی در کشورمان است.
در نمونه دیگری از این دست برنامهها که به هیچعنوان اتفاقی نیستند، اتفاقی ظاهراً ساده اما درخورد توجه روی داد.
کلیپی از رقص چند دختر و پسر ایرانی در فیسبوک منتشر شد، عوامل این کلیپ دستگیر شدند و مشخص شد که رقص آنها به بهانه تست بازیگری ضبط شده است و قرار بر انتشار آنها نبوده است!!! البته اینکه رقص چه ارتباطی با تست بازیگری دارد، خود امری جداگانه است! اما نتیجه این دستگیری بسیار جالب توجه بود.
معاون وزیر خارجه آمریکا از این اتفاق ابراز تأسف کرد و حتی در صفحه توئیتر «حسن روحانی» این جمله وی منتشر شد که «شادی حق مردم است!».
در هر صورت پروژه الگوسازی این رفتارفبیح، با دستگیری نقشآفرینان آن، با سرعتی قابل تحسین از سوی نیرو انتظامی ناکام ماند. اما ظاهرا این موضوع برای دشمنان فرهنگ این مرزوبوم دارای اهمیتی فوقالعاده بوده است. نتیجه آنکه حتی وزارت خارجه آمریکا نیز درباره این دستگیری پیغام داده و احتمالاً دلواپس رقاصها شده است!
برسد به دست دولت «تدبیر و امید»
با کنار هم قرار دادن این جریانات و توجه به بعضی جزئیات دیگر، میتوان یک «دسیسه» بزرگ و «فتنه» خطرناک فرهنگی را بهعینه مشاهده کرد.
اینکه کدام عوامل موجب بروز، تشدید و اشاعه آن شدهاند نیازمند بررسی دقیق کارشناسیست اما عوامل مهم دخیل در آن را میتوان دقیقاً برشمرد با این امید که شاید مورد توجه مسئولان فرهنگی دولت «اعتدال» و صاحبان کلید «تدبیر و امید» قرار بگیرد:
الف) سیاستهای دولت؛ که موجب تشدید آسیبهای پنهان فرهنگی و تزریق روحیه به دسیسهبازان فرهنگی شده است.
ب) شبکههای اجنماعی خارجی؛ تلاش شبکههای اجتماعی مجازی همچون فیسبوک برای ترویج بیحیایی در کشور غیرقابل انکار است. از سوی دیگر همراهی شبکههای ماهوارهای و سایتهای پرشمار دشمنان نیز امری واقعی محسوب میشود که بهعنوان مبلغ و چترحمایتی آنها عمل میکنند.
ج) الگوسازی؛ استفاده از اصل الگوسازی در رفتار دشمنان فرهنگی کشورمان مخصوصاً طی دسیسههای اخیر آنها،کاملاً قابل مشاهده است و انفعال مسئولان فرهنگی در ارائه الگوهای مناسب، غیرقابل قبول است.
د) پتانسیل ضدانقلاب مقیم خارج؛ بخش عظیمی از امر ترویج آسیبهای اجتماعی در صفحات شبکههای اجتماعی فضای مجازی، بر عهده ضدانقلاب مقیم خارج است که با همه توان برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی و فرهنگ اسلامی وایرانی ما وارد عرصه شده است.
ه) شبکههای اجتماعی داخلی؛ بیتوجهی به شبکههای اجتماعی داخلی به جایی رسیده است که دیگر نه توجیه دارد و نه قابل قبول است. عدم حمایت دولت از این شبکهها و تنها راهاندازی دیرهنگام چند صفحه در فلان شبکه اجتماعی داخلی، هرگز نمیتواند جبرانکننده بیتوجهی عظیم دولت به این فضای مهم باشد. شبکههای اجتماعی داخلی برخلاف وجود برخی آسیبها، هم قابل کنترلتر است و هم فضای بسیار سالمتری دارد و هم میتواند رقیب جدی شبکههای اجتماعی خارجی باشد.
و) این رشته سر دراز دارد؛ نباید این اتفاقات را تمام شده فرض کنیم چرا که برنامه مذکور از سوی دشمنان فرهنگی انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت و باید با رصد هوشمندانه در مقابل آنها ایستاد و از اکنون به دنبال خنثی کردن دسیههای آتی آنها بود.
منبع: فرهنگ نیوز