این وزارتخانه استراتژیک و مهم اما بلااثر یا کم اثر در سیر تطور و در طول عمر تکامل سی و چند ساله اش همواره دستخوش نوسانات سینوسی زیادی شده است که بدترین روزگار و اوضاع و احوالش مربوط به دوره صدرات کسانی مثل محمد خاتمی، عطاا... مهاجرانی و این اواخر علی جنتی بوده است. بررسی کردن فراز و فرودهای دوره صدارت محمد خاتمی با توجه به همزمانی اش با ایام دفاع مقدس، مجال موسعی و مطولی را می طلبد. لیکن تنها با یادآوری اینکه وی یکی از ارکان اصلی تزریق روحیه «ما نمی توانیم» و دروغ شاخدار «مردم از جنگ خسته شده اند» به بدنه دولت ، جامعه و بالأخص فرماندهان و رزمندگان بوده، متذکر می شویم که اگر قرار باشد روزی روزگاری عواملی که باعث شد امام امت جام زهر را سر بکشند و قطعنامه را بپذیرند را احصا کنند؛ قطعا نقش وزیر ارشاد و رئیس تبلیغات جنگ در آن بازه زمانی(محمد خاتمی) بیشتر از کسانی که به دنبال تحقق شعار «جنگ جنگ تا یک پیروزی!» بودند؛ نباشد کمتر هم نیست.
دوره صدارت مهاجرانی نیز به همین منوال، اما به جهت تشابه بسیار زیاد خروجی، منویات، دغدغه ها و اوضاع و احوال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره وی با همتای امروزی اش یعنی علی جنتی؛ قدر مسلم تشریح دستاوردهای یکساله وزارت ارشاد دولت یازدهم خود به خود یادآور دوران سرکشی و صدارت منحوس مهاجرانی خواهد بود. چه اینکه گفته اند «چون که صد آمد نود هم پیش ماست.» زمانی که علی جنتی، پسر آیتالله احمد جنتی و سفیر سابق کشورمان در کشور کویت به عنوان وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان نظائری مثل احمد مسجد جامعی و ... برای کسب رای اعتماد به مجلس معرفی شد، افکار عمومی در میان یک فضای پارادوکسیکال قرار گرفتند.
چه اینکه جنتی از سویی عنوان بزرگی مثل فرزند آیت ا... جنتی، یکی از مدافعان حقیقی امام ، انقلاب و رهبری را یدک میکشید و از سوی دیگر برخی رسانهها از تفاوت آشکار عقاید او با پدرش و همچنین نزدیکی گسترده او با اکبر هاشمی رفسنجانی سخن میگفتند. حتی گفته اند این تفاوت عقیدتی را خودش در جایی با عنوان اینکه(تقریبا نقل به مضمون) «درست است من فرزند آیت ا... جنتی هستم اما افکار و عقایدم با او متفاوت است!» این فضای دوگانگی را ملتهب تر کرد. با این همه افکار عمومی منتظر عملکرد وی در کسوت وزیر ارشاد ماند؛ انتظاری که البته نتیجه مقبولی به همراه نداشت و این وزارتخانه را به پرحاشیهترین و جنجالیترین وزارتخانه کابینه یازدهم تبدیل کرد.
تقریبا هفتهای نبود که بگذرد و آقای وزیر و معاونین ایشان جنجال تازهای به پا نکنند یا به حاشیهای دامن نزنند. وقتی «علی جنتی» در همان آغازین روزهای کاریاش به عنوان وزیر، در مراسم افتتاح استودیوی موزهی موسیقی ابراز امیدواری کرد که بتواند راه خاتمی را در وزارت ارشاد ادامه دهد، میشد حدس زد که مسائلی چون «حذف ممیزی»، «بازبینی فیلمهای توقیفی»، «بازخوانی کتابهای سانسورشده»، «رفع فیلتر فیسبوک» و «آزاد شدن تکخوانی زنان» به مهمترین موضوعات فرهنگ کشور تبدیل شوند.
با این حال خیلی زود مشخص شد که هر چند وزیر فرهنگ در اعلام مواضع به صورت سینوسی عمل میکند و بعد از هر حرفی که در تمجید از جریانات روشنفکر میزند، تلاش میکند تا خیلی زود از جریانات معتقد به انقلاب هم دلجویی کند؛ اما در عمل، ارجاعات عملی و فکری اش بیشتر اذهان عمومی را به سمت تکریم و تمجید از نگاه انتلکتوئلیت های غرب زده رهنمون می شد. گفتوگویی که در اولین روزهای صدارت علی جنتی بر وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی در یک روزنامه نزدیک به دولت منتشر شد همه منقدان و دلسوزان نظام و اسلام عزیز را امیدوار به روزهای بهتر کرد و از آن طرف برای کسانی که داشتند گره روسریهایشان را شل میکردند و آماده می شدند که باز هم شعار ایام اصلاحات یعنی «آزادی اندیشه با روسری نمی شه» را زمزمه و چه بسا اجرایی کنند..
جنتی در آن گفت و گو می گوید: «اگر فرهنگ را به معنای عمومی بگیریم، مشکلاتش در بین طبقه متوسط به بالا خیلی بیشتر است و قرآن از آنها به نام مترفین یاد میکند. یعنی آدمهایی که وضع زندگیشان خوب است و دنبال عیش و نوش و زندگی خیلی مرفه هستند. این دسته از نظر فرهنگی مشکلاتشان زیاد است. همینطور که طبقه فقیر هم مشکلات زیادی از نظر فرهنگی دارد و بسیاری از مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی مثل اعتیاد، سرقت و بیبندوباری در آن بیشتر است. آنچه ما بهعنوان وزارت فرهنگ باید دنبال کنیم ارتقای سطح فرهنگ عمومی برای همه مردم و همه طبقات و اقشار است. » اما با توجه به اینکه کمترین موضع گیری از جانب مدعیان شبه روشنفکری در مواجهه با صحبتهای جنتی صورت نگرفت، به نظر رسید که این اقدام نوعی «تاکتیک ایضایی» و عملیات فریب است است؛ نه یک استراتژی راهبردی که منجر به نتیجه مطلوب و مورد مطالبه جامعه اسلامی گردد. چرا که اتفاقات تسلسل وار بعدی موید همین مسئله هم شد.
انتصابهای مسئلهدار
انتصابهای وزیر ارشاد از همان اوایل به دست گرفتن سکان یکی از مهمترین وزارتخانه های کابینه دولت یازدهم، حساسیتهایی را ایجاد کرد اما آش وقتی شور شد که خبر رسید یکی از محکومان اعتراف کرده فتنه ۸۸ که در دوران معاونت سیاسی جنتی در وزارت کشور مشاور او بوده، در طبقه چهارم وزارت ارشاد مستقر شده و نقش فیلتر اصلی برای گزینش همه مدیران این وزارتخانه را ایفا میکند. خبر تکذیب شد اما خیلیها اعتقاد داشتند که نباید خیلی این تکذیبهای رسانهای را جدی گرفت چون ظاهراً آن شخص کارش را حسابی جدی گرفته است.
علاوه بر این مورد، انتصابهای مشکوک و جهت دار دیگری هم در این وزارتخانه صورت گرفت که بیشتر خاطره مهاجرانی و مسجد جامعی و ایام اصلاحات را در اذهان زنده می کرد.«حسین ملکاحمدی» که در دوران اصلاحات دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور بود در زمان وزارت جنتی به این مقام بازگشت. «مرتضی کاظمی» معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران مهاجرانی که در ماجرای تحصن نمایندگان اصلاح طلب مجلس هفتم تهدید به استعفا کرده بود ، مشاور اقتصادی علی جنتی و عضو هیأت امنای عموم مؤسسات اقتصادی وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید شد! «کامران فانی» به ریاست هیأت خرید و انتخاب کتاب رسید؛ سمتی که در دوره اصلاحات نیز عهدهدار آن بود.
«علی مرادخانی» که از زمان وزارت خاتمی تا دوره دوم اصلاحات مدیر مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود؛ و از جمله مدیرانی که همزمان با استعفای مهاجرانی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه تنی چند از مدیران منصوب مهاجرانی استعفا کرده بود نیز در دوره جنتی چندین پست را احراز و اشغال کرد! این انتصابات جملگی یک چیز را فریاد می زند و آن اینکه قرار است وزارت ارشاد و فضای فرهنگی کشور باز هم به دوران سیاه و پر از نکبت اصلاحات و مهاجرانی برگردد؛ چرا که به قول قدیمی ها «عروس همان عروس است، فقط آرایشش عوض شده!»
ممنوع القلم ها
وزیر ارشاد کارش را با ورود به مسئله ممیزی شروع کرد؛ او زمانی سکان وزارت ارشاد را تحویل گرفته بود که گرانی کاغذ مهمترین دغدغه ناشران و اصلیترین موضوع حوزه نشر کشور بود. اما علی جنتی به یکباره فرمان را چرخاند و در جاده ممیزی سرعت گرفت. شتاب جنتی در پرداختن به موضوع نه تنها عجیب که ناشیانه بود.
او در ابتدا گفت که ممیزی قبل از نشر باید به بعد از نشر برده شود. در حالی که دهانها از حیرت باز بود چند روز بعد او سخنش را اینگونه تصحیح کرد که بردن ممیزی به بعد از نشر به صلاح نیست. احتمالاً چند روز فرصت کافی بود تا مشاورانش به وزیر تازه از راه رسیده بقبولانند انتقال ممیزی از قبل به بعد از نشر چگونه ناشران را به خاک سیاه خواهد نشاند. اما این گاف عجیب و غریب باعث نشد تا جنتی و همکارانش از ور رفتن با موضوعممیزی کوتاه بیایند. آنها همزمان با اینکه هرازگاهی تکهای به ممیزی میانداختند از ممنوع القلمها در دولت قبل سخن گفتند و وعده آزادی آنها را دادند.
این قضیه به گزارش 100 روزه رئیس جمهور هم راه پیدا کرد اما معاون فرهنگی وزیر ارشاد چندی بعد نهایتاً به گفتن این جمله بسنده کرد که ممنوعالقلمها یک دستورالعمل شفاهی بوده و بخشنامهای صادر نشده است. در همین ایام انجمن های اسلالمی دانشگاهها بیانیه ای درباره عملکرد 100 روزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با رویکرد اینکه برخی مواضع وزارت فرهنگ بوی سیاستهای فرهنگی لیبرالی مهاجرانی را میدهد ؛ صادر کردند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «بیش از 100روز است که دولتی با نام «تدبیر و امید» و با شعار «اعتدال» در همه عرصه های فرهنگی و سیاسی و... بر سر کار آمده است. اعتدالی که هنوز در برخی زمینهها از جمله فرهنگ تفسیری مشخص و معینی از این شعار را ارائه نکرده است و امروز شاهدیم که در عرصه فرهنگی کشور نه از «تدبیر» خبری است و نه پایبندی به «اعتدال» وجود دارد و آنچه از بین رفته «امید» اهالی فرهنگ به دولت یازدهم است! از همان روزهای ابتدایی وزارت جنتی برخی مواضع و فعالیتها در حوزه فرهنگ خبر ساز شد و در این 100 روز این مواضع در عرصههای مختلف ادامه پیدا کرده است. مواضعی که برای ما بوی سیاستهای فرهنگی لیبرالی مهاجرانی را میدهد که در تضاد با فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) است.
در همان روزهای ابتدایی سرکار آمدن دولت یازدهم بود که وزیر فرهنگ و ارشاد نشستهایی با اهالی فرهنگ و هنر برگزار کرد. در این نشستها بعضا افرادی حضور پیدا میکردند که پس از گذشت 4 سال از فتنه 88 و با توجه به رسوا شدن فتنه گران هنوز بر مواضع ضد نظام استوارند و از فتنه و فتنه گران حمایت قاطع می کنند. فتنه ای که آتش آن با حماسه 9 دی مردم ایران خاموش شد. جای این سوال وجود دارد که آیا حمایت مردم از انقلاب در 9 دی و خاتمه دادن فتنه 88 با مشی اعتدالی دولت مخالف است که هنوز در حوزه فرهنگ افرادی با مشی افراطی و ضد آرمان های انقلاب در این حوزه به کار گمارده شده یا به دولت مشاوره میدهند؟
غائله «سگهای زرد»
ماجرا از انتشار خبر قتل دسته جمعی یک گروه موسیقی خیابانی کوچک در ایالات متحده که اعضای آن را تعدادی از جوانان ایرانی تشکیل میدادند؛ آغاز شد. حاشیهها از آنجا شروع شد که وزارت ارشاد اعلام کرد که اجساد اعضای گروه موسیقی «سگهای زرد» با هزینه دولت به ایران منتقل خواهند شد و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) دفن میشوند؛ یعنی بر اساس نظر دوستان وزارت ارشاد، «سگهای زرد» هم بنا به تعریف هنرمند و هم با ارزیابی تولیداتشان لیاقت داشتهاند با پول بیتالمال از خارج به کشور منتقل شوند و در قطعه هنرمندان در کنار هنرمندانی چون استاد بابک بیات و استاد محمد نوری که از بزرگان موسیقی کشور بودند، یا در کنار نویسندگان و شاعرانی چون نادر ابراهیمی، عمران صلاحی، منوچهر احترامی، امیرحسین فردی، کیومرث صابری فومنی یا سینماگرانی مثل علی حاتمی، خسرو شکیبایی، احمد آقالو، امیر قویدل، منوچهر نوذری و همچنین هنرمندان تاتر مثل سعدی افشار و حمید سمندریان و اکبر رادی و متفکرینی مانند سیدعباس معارف و محمد مددپور دفن کردند.
این تصمیم وزارت ارشاد با موج سنگین انتقادات و اعتراضات مردم و رسانهها روبرو شد و این سوال در میان اهالی هنر پیش آمد که چه ضمانتی وجود دارد که فردا رَپرهای زیرزمینی و خوانندههای طاغوتی فراری در کنار این هنرمندان دفن نشوند؟ و چه ضمانتی وجود دارد که این اقدامات یک مقدمهچینی برای رسمیت دادن به «هنرزیرزمینی» از جمله موسیقی و سینمای زیرزمینی توسط وزارت ارشاد دولت تدبیر و امید نباشد؟
«نشر چشمه» و نمایشنامه موهن علیه واقعه عاشورا
نمایشنامه موهن «روز حسین» سرآغاز ماجرایی بود که سبب شد تا نشر چشمه در دولت دهم حکم تعلیق دریافت کند. با تعلیق نشرچشمه در سال 90 سخنان مختلفی در رد یا تایید قانونی بودن این حکم انجام گرفت و با روی کار آمدن دولت یازدهم دوباره صحبت پیرامون مباحث قانونی که بیشتر در حوزه تخلفات صنفی پرسه میزد آغاز شد.
مسئولان حوزه کتاب در دولت قبل هم باز پایشان به مباحث باز شد و ادله مختلفی مطرح گردید که البته چیز تازهای نبود. «هیات تجدیدنظر رسیدگی بر تخلفات ناشران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» با بررسی پرونده این انتشارات و با توجه به دفاعیات اعترافگونه مدیر این انتشارت که گفته بوده «به دلیل درگیریهای صنفی از نظارتم بر مجموعه نشر چشمه کاسته شده و قصد و غرضی از بروز مشکلات پیش آمده نداشتهام و کوشیدم تا با تطبیق خود با مصوبات ناظر به حوزه نشر دقت بیشتری در انتخاب کتابها و ارائه آنها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشم...»حکم به بازگشایی نشر چشمه داد. مسالهای که سبب شد تا یک جنجال رسانهای دیگر برای علی جنتی ایجاد شود؛ چرا که تخلفات صنفی نشرچشمه مانند آنچه در سخنان معاون فرهنگی وقت وزیر ارشاد آمده بود از جمله «انتشار کتاب رد شده توسط انتشاراتی دیگر» یک وجه ماجرا بود و جهت گیریهای اخلاقی و عقیدتی این انتشارات یک وجه دیگر. نشر چشمه در این سالها به کانونی برای ترویج و تبلیغ نویسندگانیتبدیل شده بود که آثارشان پر بود از انحرافات اخلاقی و عقیدتی. ریاست طولانی مدت حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه بر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران هم عاملی بود که عملاً باعث میشد این انتشارات بتواند محوریت جریانی خاص در حوزه نشر را بعهده گیرد.تقویت جریان نویسندگان مبتذل نویس، ایفای نقش موثر در انتقال ارزشهای کانون منحله نویسندگان به نسل بعد و نویسندگان جوانتر و... از جمله نقشهایی بوده است که این انتشارات بعهده داشته است.
دفاع وزیر از «تکخوانی زنان»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که دارا بودن تحصیلات حوزوی و همچنین آشنایی با فضای فرهنگی حوزه علمیه و علما یکی از مولفه های ویژه دولت برای انتخاب او به عنوان چهره اصلی دستگاه فرهنگی کشور از سوی رئیسجمهور بوده است، در روزهای نخست فعالیت خود در حاشیه یک مراسم، سخنانی را به زبان آورد که به طور ویژه انتقاداتی جدی را از سوی علمای حوزه علمیه قم به دنبال داشت. جنتی که در حاشیه رونمایی از نهجالبلاغه مطلی در دفتر خود در وزارت ارشاد در جمع خبرنگاران حضور یافته بود، درباره مساله خوانندگی بانوان گفت: «اظهارنظرهای مختلفی در خصوص تکخوانی خواننده زن در کنسرتها وجود دارد اما طبق نظر برخی مراجع تقلید، اگر موجب مفسده نباشد ایرادی ندارد.»
انتشار این اظهارنظر که رنگ و لعاب فقهی نیز داشت، در همان ساعات اولیه با واکنش جدی حوزه های علمیه روبرو شد و در برخی واکنش ها، این اظهارات از سوی وزیر ارشاد نشانه کم اطلاعی وی در زمینه فقه شیعه توصیف شد. در این میان، جدی ترین واکنش از سوی آیتالله مکارم شیرازی به این اظهارات بیان شده است. این مرجع تقلید با اشاره به مطرح شدن برخی سخنان مبنی بر اعلام نظر فقها در خصوص خوانندگی زنان گفت: «گفته شده است که چرا میگویید خواننده زن نباشد. نصف جمعیت ایران زن است و فقها در این زمینه نظر دهند، این طرز سخنگویی سابقه ندارد. اینها خبر ندارند یک طلبه 20 سال درس میخواند تا به مرحله اول اجتهاد برسد و باید برای مجتهد شدن 40 سال درس خواند. وزارت ارشاد بداند تکرار این کارها سبب میشود که مردم فاصله بگیرند.» با وجود این، رسانههای منتسب به جریان اطلاحطلب تلاش کردند تا با انتشار گسترده و وسیع این خبر، بازتابهای آن را پنهان کنند. این مساله از آنجایی قابل توجه است که اساسا معرفی علی جنتی و همچنین برخی از معاونین شاخص او در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با ژست تعامل گسترده و روابط خوب با دفاتر مراجع در قم از سوی آقای روحانی صورت گرفت و اکنون این مساله نشان میدهد که این سناریو نیز نتوانست به سرپوشی برای برخی تصمیمات خلاف ضوابط شرعی در حوزه فرهنگ تبدیل شود.
وزیر «فیس بوک» باز!
از همان ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم، مساله شبکههای اجتماعی خارجی و فیلترینگ آنها در داخل کشور به یکی از اصلیترین موضوعاتی تبدیل شد که وقت زیادی از کابینه گرفت و آنان را وارد حواشی گسترده کرد. علی جنتی هم که برخلاف شخصیت آرام خود پای ثابت همه جنجالها و حواشی بود، به محور این مساله تبدیل شد و با سخنان جنجالی خود درباره لزوم رفع فیلتر فیسبوک، تنور منازعات و درگیریها را داغ کرد. علی جنتی از فیلترینگ با عنوان «حصار کشیدن به دور خود» تعبیر کرد و گفت نمیتوانیم افراد را در محیطی محدود محصور کنیم و ادعا کنیم هیچ ارتباطی با دنیا نداریم و به بهانه حفظ ارزشهای اسلامی جلو چیزی را بگیریم. این اظهارات و سخنان بعدی و مکرر وزیر ارشاد درباره لزوم رفع فیلتر یک شبکه اجتماعی خارجی که اسنادی مبنی بر ارتباط آن با رژیم صهیونیستی و سازمانهای اطلاعاتی غربی وجود دارد، باعث شد تا موجی از انتقادات از سوی کاربران فضای مجازی و متخصصین فناوری اطلاعات به سمت وزارت ارشاد نشانه برود؛ هیاهو و جنجالی که هنوز هم ادامه دارد و مشخص نیست از دمیدن در تنور این مساله قرار است چه چیزی نصیب آقای جنتی شود.
جشنواره فیلم فجر و فیلمهای توقیفی
جشنوارههای موسمی فجر همیشه یکی از دغدغههای وزارت ارشاد در هر دولتی بوده و گاهی حکم پاشنه آشیل کل آن دولت را پیدا کردهاند. سخنان بلاوجه و از سر جوگرفتگی یک بازیگر در تجلیل از برخی بازیگران قبل از انقلاب اولین حاشیه در مراسم افتتاحیه بود. بعدتر ماجرای اکران دو فیلم حامی فتنه بحث برانگیز شد که البته «آشغالهای دوست داشتنی» از اکران بازماند و «عصبانی نیستم» به نمایش درآمد. کنار گذاشته شدن این فیلم ضد نظام از داوریها تلاشی بود که برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر برای کاستن از انتقادات انجام دادند. البته گفتن این ادعای مضحک هم که چند اتوبوس آدم آمده بودند نزدیک برج میلاد تا در صورت جایزه گرفتن این فیلم به جشنواره حمله کند! ثابت کرد که دُز توهم در این قشر چقدر زیاد است!
حضور فیلمهایی که در دولت قبل توقیف شده بودند و همچنین اعلام نتایج نهایی بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر امسال، یک دردسر بزرگ دیگر برای علی جنتی و تیم همراه وی بود؛ چرا که سبب شد تا همه اصحاب رسانه فارغ از جناحهای سیاسی و رویکردهای فکری به انتقاد از رویکرد وزارت ارشاد در این زمینه بپردازند. نادیده گرفتن عجیب فیلم خوب و تحسین برانگیز ابراهیم حاتمیکیا(فیلم چ) در جوایز نهایی و همچنین تحویل گرفتن بیدلیل فیلم پرحاشیه و جنجالی احمدرضا درویش(فیلم روز رستاخیز) که با اعتراض گسترده مراجع تقلید و مداحان اهل بیت روبرو شده بود، پای جنتی را به معرکهای باز کرد که هنوز هم ادامه دارد و حواشی آن قربانی میگیرد.
وزارت ارشاد با به کار بستن سیاست های نامنظم و قدیمی به امور سینما می پردازد که این موضوع، یعنی اصل کاهش تصدی گری دولتی(لیبرال مآبانه)، نوعی عقب نشینی از موضع فعالِ در عرصه ی سینما است. مدیریت واگذارکنندهی دولت یازدهم عرصه را برای هدایت گران بیرونی مهیا کرده و قدرت مانور دهی فرهنگی ایران را در منطقه کاهش می دهد. این در حالی است که کشورهای صاحب قدرت از جمله آمریکا، به طور روزافزونی با ابزارهای سینمایی مثل هالیوود در پی افزایش قدرت سیاسی خویش اند، و به این وسیله تا کنون جنایت های بیشماری را مرتکب شده اند و توانسته اند افکار عمومی را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار دهند.
دفاع از توهین روزنامه «بهار» و لمپن نامیدن «یالثارات»
وزیر ارشاد دولت اعتدال درست در همان روزهایی که در مصاحبه با رسانههای خارجی خواستار رفع فیلتر فیسبوک در ایران شده بود، در مقام رئیس هیئت نظارت بر مطبوعات حکم به توقیف و تعطیلی هفتهنامه «یالثارات» داد. او در بیان علت تعطیلی یالثارات میگوید «مجوز نشریه یالثارات میتوانست لغو شود و این هفتهنامه به دلیل نشر اکاذیب، توهین آشکار و استفاده از ادبیات لمپنیسم در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست. در این نشریه نوعی لمپنیسم در بهکارگیری کلمات و ادبیاتی در سطح بسیار سخیف و زشت مشاهده میشود.»
آنچه مورد تعجب بود و با اعترضا افکار عمومی روبرو شد، تساهل و تسامح وزیر ارشاد در قبال یک رسانه خارجی و اشد مجازات در قبال یک هفتهنامه داخلی بود. آقای جنتی در قبال یالثارات نه حکم به تذکر یا توبیخ و نه فقط حکم به قضایی شدن بلکه حکم به توقیف آن دادهاند. برخوردهای سخت علی جنتی در برابر یالثارات و نیز دادگاهی کردن «وطن امروز» و «9 دی» دو جریده دیگر منتقد دولت، در شرایطی بود که «آزادی» جزء کلید واژههای دولت یازدهم بوده است و از جمله خود وی در همان مصاحبه با شبکه تلویزیونی «الجزیره» گفته بود: «در شرایط جدید سیاست دولت آقای دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور، ایجاد آزادیهای بیشتر در حوزه مطبوعات، در حوزه انتشار کتاب، در حوزه ساخت فیلمها و تولید فیلمهای سینمایی است. تلاش ما در حوزه وزارت فرهنگ این است که هیچ روزنامهای توقیف نشود.»
از سوی دیگر دو روزنامه بهار و آسمان که از نظر فکری و سیاسی در اردوگاه حامیان دولت بهشمار میرفتند در دو بازه متفاوت توقیف شدند اما نه بخاطر انتقاد از دولت که بخاطر زیر سؤال بردن و توهین به احکام و مقدسات اسلامی. روزنامه بهار مقالهای سخیف درباره امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته بود و روزنامه آسمان حکم قصاص را غیرانسانی خوانده بود. اما جالب آنکه وزیر ارشاد در برابر این توقیفها اظهار تأسف کرده و عدم رضایت خویش از این اتفاق را اعلام کرد و با اینکه جرم این دو رسانه اهانت به احکام و مقدسات اسلامی بود، خواستار رأفت اسلامی و تذکر شده بود.
گویا از نظر جناب وزیر ارشاد اشاره به ابروی بالای چشم سیاستهای دولت، جرمی بس سنگینتر از اهانت به مقدسات اسلامی است. این تناقض چنان عیان بود که حتی علی مطهری که سر دوستی با هفته نامه ۹دی و روزنامه وطن امروز ندارد و بیشتر به دولت یازدهم متمایل است، هم در گفتوگویی اعلام کرد که تحمل این دولت نسبت به انتقادات کم است و دولت قبل با منتقدان بهتر برخورد میکرد!
هنرمند ارزشی و غیرارزشی نداریم!
البته باید شاهکار اصلی دولت در زمینه فرهنگ را به نام شخص رئیسجمهور نوشت؛ شاهکاری که تبعات آن هنوز هم ادامه دارد و اساتید دانشگاه و متفکران عرصه علوم انسانی و هنر را به واکنش جدی واداشت. ماجرا از آنجا آغاز شد که حسن روحانی در بخشی از سخنانش در مراسم دیدار با هنرمندان، رویکرد کلان دولت جدید درباره نوع نگاه به دولت را به نمایش گذاشت و گفت: «هر هنرمندی میخواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد، اگر بگوییم هنر مرده را زنده میکند سخن به گزاف نگفتهایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست.» این سخنان رئیسجمهور بلافاصله با واکنش جدی اهالی رسانه و اندیشه روبرو شد. استاد سیدمهدی میرباقری در یک سخنرانی، صراحتا به انتقاد از اظهارات روحانی پرداخت و با بیان اینکه هنر ابزاری برای تصرف احساسات انسان است، در ادامه این سوال را مطرح کرد که آیا این هنر با این کارکردی و این ظرفیتی که دارد آیا به دینی و غیر دینی و ارزشی و غیرارزشی تقسیم می شود یا خیر؟ به اعتقاد ایشان: امروز درباره هنر دقیقا همان حرفهایی که درباره علم زده می شود که علم جهانی است و اسلامی و غیراسلامی ندارد مطرح می شود. حسن رحیمپور ازغدی هم از دیگر اساتید دانشگاهی بود که به اظهارات روحانی پاسخ داد و به شدت از آنها انتقاد کرد.
پس از آن هم افکار عمومی وارد میدان شد و رسانههای عمومی به این اظهارنظر عجیب رئیسجمهور واکنش نشان دادند و با بیان ادله خود به انتقاد از آن پرداختند؛ جنجالی که پای وزارت ارشاد را هم به میان کشید.
دعوت رسمی جشنواره شعر فجر از شاعر هتاک به اسلام و امام
در جشنواره شعر فجر که سپردن دبیری آن به عبدالجبار کاکایی موجب بلند شدن بوی حاشیه شده بود، دعوت از شاعری هتاک به اهل بیت علیهم السلام، اسلام و انقلاب و نظام حساسیت زا شد. یدالله روایی کهسالهاست خارج نشین است و شعرهای هتاکانهای میگوید و در فتنه ۸۸ حامی آشوبگران بوده است به جشنواره دعوت شد تا بهعنوان مهمان ویژه شعرخوانی کند. اگرچه این دعوت پس گرفته شد اما سخنگوی جشنواره خبر از آن داده بود و بعداً که وزیر ارشاد زیر بار آن دعوت نرفت و از اساس چنین چیزی را تکذیب کرد.
تعطیلی تنها جشنواره ضد صهیونیستی دنیا
تعطیلی جشنواره ضد صهیونیستی افق نو و اظهار نظر معاون وزیر درباره صادق هدایت را هم میتوان به لیست سیاه بالا اضافه کرد. اما به نظر میرسد آنچه تاکنون گفته شد برای نشان دادن جهتگیری فرهنگی دولت کافی است. تغییر اولویتهای اصلی و ضریب دادن به اولویتهای فرعی، پرداختن به مسائل حاشیهای، استفاده از ظرفیت رسانه و افکار عمومی برای پیشبرد اهداف فرهنگی روشنفکری و تحت فشار قرار دادن نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیر از این طریق، راه دادن به عناصر فرهنگی بدنام و بدسابقه برای جولان در عرصه فرهنگ و هنر، امیدوار کردن ضد انقلاب فرهنگی به باز شدن فضا، تلاش برای قبح زدایی از برخی اباحهگریها و بالابردن سطح حساسیت جامعه نسبت به این امور با عادیسازی آنها و… برخی از این اهداف بوده است.
دولت با رویکرد مشاوران و تیم فرهنگی خود قصد کناره گیری از عرصه ی فرهنگی را دارد تا فرهنگ را به ساختاری صنفی تبدیل کند و با واگذاری قدرت فرهنگی به کارکنان فرهنگ و هنر و هنرمندان و نه مدیران، خود را از این مسئولیت خلاص کند. این گروه دوم با اشاره به مواضع چند ماه گذشته در بدنه ی وزارت ارشاد مبنی بر عدم ممیزی وخصوصی سازی فرهنگی را هدفی دارای منافع دوطرفه می دانند که در صورت زیر بار نرفتن نمایندگان مجلس و قوه ی قضاییه با این رویه خود را از وعده های بلند پروازانه نجات می دهد و درجواب هوادارانش خواهد گفت این مانع را مجلس سبب شد. با این کار دولت، هوادارانش را مقابل نمایندگان قرار می دهد.
این موضوع در افراطی خواندن این نمایندگان نیز موثر و باعث سنگینی کفه ی ترازوی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده می گردد و نیز در صورت تسلیم مجلس به خاطر ترس از فشار دولت و شکست در انتخابات آتی و دلایل دیگر الگوی مورد نظر دولت، و نه الگوی ایده آل برفرهنگ حاکم می شود،که دارای مبانی اسلامی محکمی هم نیست.
به نظر میرسد پس از هشدار جدی رهبر معظم انقلاب در حوزه فرهنگ و اعلام نگرانی از وقایعی که در این عرصه روی میدهد، هنوز درب وزارت ارشاد و آقای جنتی روی همان پاشنه سابق میچرخد و قرار نیست روند حاشیهساز و جنجال آفرین این وزارتخانه جای خود را به تلاش برای ایجاد فضای فرهنگی سالم اسلامی و ایرانی در کشور بدهد.
از نگاه تاریخ نگاران و جریان شناسان انقلاب اسلامی، دولت اصلاحات در جواب خفقان و جوِ سنگین دورهی کارگزاران روی کار آمد، و جریان احمدی نژاد با تابلوی آبادگران، درجواب افراط در اصلاح طلبی، برکرسی نشست. اما این دولت در جواب بی نظمی سالهای پایانی و سیاست های نادرست در عرصه ی داخلی و برخی انتصابات مشکل دار و خلاف مصلحت کشور، برکرسی پاستور تکیه زد. در واقع مردم سعی کردند به کسی رای دهند که با مجلس وقوه ی قضاییه تنش زایی نکند و حرفهایی نزند که بعد از آن پشیمان شود و بالاخره قطار کشور را روی ریل خود به حرکت در آورد. اما آیا امروزه مردم جواب دغدغه های خود را دریافت کرده اند؟آیا مشکل مردم این است که تمام کانال های تلویزیونی و ماهواره ای را با دقت بسیار خوب داشته باشند؟ امروزه چقدر رفتن به فیسبوک باعث حل مشکل فرهنگی میشود؟ باسیاست تمرکز زدایی از دولت و خصوصی سازی فرهنگی، آیا فرهنگ مردم در تصاحب خود مردم می ماند و فرهنگ غربی دست تطاول خود را برگردن کیان فرهنگ ایرانی اسلامی نمی فشارد ؟ آیا با آزادی بی قید و بند در عرصه ی هنر، میتوان مقابل هنر هدایت شده ای چون سینمای فاسد هالیوود بایستیم؟ نتیجهی این پرسش ها و امثال آن می تواند به روشن شدن جریان فرهنگی دولت نزد افکار عمومی کمک شایانی کند.
آیا اصرار بر تکرار تجربیات تلخ و مشمئز کننده دوره اصلاحات چیزی جز وجود اعوجاج در منظرگاه سیاست های راهبردی و استراتژیک فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نوید می دهد؟ آیا قرار است یکبار دیگر تجربه مهاجرانی و فضاحتهای او و ولنگاری فرهنگی دوره اصلاحات باز هم تکرار شود؟! چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان تنها وزارتخانه ای که مزین به لفظ «اسلامی» است تلاشی در جهت رفع نگرانی های رهبر انقلاب، نخبگان و آحاد مردم جامعه اسلامی مان نمی کند؟ آیا اظهارات صریح اعضای محترم مجلس خبرگان مبنی بر اوضاع نابسامان و حتی ویران فرهنگی و تایید و صحه رهبری بر آن هنوز موجب بیدار شدن «خواب زدگان» و مرعوبان دنیای شبه روشنفکری غرب نگردیده است؟!
*** گزارش از مصطفی شاهکرمی