دختر ۲۵ساله اي که در پي عشقي خياباني، دست به جنايتي هولناک در مشهد زده بود، در اولين جلسه بازپرسي زواياي پنهان قتل يک زن باردار را پس از گذشت ۱۸ماه فاش کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از خراسان، اين دخترجوان که چند روز پس از وقوع قتل زن باردار، به عنوان يکي از مظنونان اصلي در اين پرونده جنايي دستگير شده و با صدور قرار قانوني تا تکميل تحقيقات قضايي آزاد شده بود، حدود يک ماه قبل دوباره با صدور دستوري از سوي قاضي ويژه قتل عمد بازداشت شد چرا که بررسي هاي غيرمحسوس و پيگيري سرنخ هاي موجود در پرونده جنايي نشان مي داد که دخترجوان در روز حادثه به منزل مقتول رفته بود. اين دختر که باز هم منکر ارتکاب قتل بود و تنها ادعا مي کرد با شوهر مقتول ارتباط عاشقانه داشته است، وقتي در برابر شواهد و مدارک مستند قرار گرفت ديگر راه فرار را بسته ديد و در حالي که مقابل افسر پرونده نشسته بود، ناگهان به قتل زن باردار اعتراف کرد و بدين ترتيب اولين جلسه بازپرسي از متهم اين پرونده در شعبه ۸۰۵ مجتمع قضايي شهيدقدوسي مشهد آغاز شد.
دختر ۲۵ساله که دچار عذاب وجدان شده بود، گفت: من «ح» را دوست داشتم و به خاطر او حاضر بودم به هر کاري دست بزنم، حتي تصور اين که يک روز را بدون «ح» سپري کنم برايم مشکل بود. روزي که با «ح» در خيابان دوست شدم او خودش را مجرد معرفي کرد و من هم به قصد اين که با او ازدواج مي کنم روابط خودم را با او نزديک تر کردم تا جايي که به بهانه رفتن به سر کارم (آرايشگاه) از منزل خارج مي شدم اما نزد «ح» مي رفتم. ولي يک روز که به خانه اش تلفن کردم، زني گوشي تلفن را برداشت و آن روز بود که فهميدم او متأهل است. وقتي موضوع را به «ح» گفتم او گفت من با همسرم اختلاف دارم و او را طلاق مي دهم. در همين اثني نيز خانواده ام از ارتباط من و او مطلع شدند و بدين ترتيب آبرويم در محل زندگي رفت ولي من که او را عاشقانه دوست داشتم به اين حرف ها توجهي نمي کردم، حتي مادرم ديگر نمي گذاشت از منزل خارج شوم و من هم چنين وانمود مي کردم که با کسي ارتباط ندارم در حالي که با «پيامک» با «ح» در ارتباط بودم و از هر فرصتي براي ديدن او استفاده مي کردم. روزها يکي پس از ديگري سپري مي شد ولي «ح» همسرش را طلاق نداد و با من ازدواج نکرد. ديگر تحمل اين وضعيت برايم خيلي سخت شده بود، تصميم گرفتم به منزل «ح» بروم و همه چيز را براي همسر او بازگو کنم. انگيزه ام اين بود که خانواده اش را دچار ناراحتي هاي روحي کنم تا شرايط مرا که آبرويم رفته بود درک کنند و از سوي ديگر «ح» چاره اي براي اين وضعيت بينديشد. قبلا «ح» کليد منزلش را به من داده بود، وقتي سر کوچه محل سکونت آن ها رسيدم چند بار زنگ زدم و وقتي فهميدم که همسرش در خانه تنهاست با کليد در را باز کردم و داخل شدم. همسر ۳۵ساله «ح» وقتي مرا ديد گلايه هايم را آغاز کردم و گفتم بايد تکليف مرا روشن کنيد!! ولي او گفت: برو دنبال کارت! با اين جمله کارد ميوه خوري را برداشتم و ضربه اي به شکمش زدم. او دستش را در محل ضربه کارد گذاشت و گفت: برو دخترجان! خدا کند کاري دست خودت يا من ندهي! ولي من ديگر چيزي نمي فهميدم. او چاقو را از من گرفت و پشت ميز تلويزيون پرت کرد ولي من ليوان کريستالي را شکستم و رگ هاي دستان او را در حالي که روي زمين افتاده بود، بريدم. پس از آن هم سيم تلفن را قطع کردم و آن را دور گردنش پيچيدم تا خفه شد. متهم اين پرونده جنايي در ادامه اعترافات هولناک خود گفت: به خاطر اين که انگيزه جنايت را سرقت جلوه بدهم النگوهاي او را بريدم و با خودم بردم. اما ۳ روز بعد، از پليس آگاهي تماس گرفتند که براي توضيحاتي به اداره جنايي بروم. آن روز من از ارتباط خودم با «ح» پرده برداشتم اما ماجراي اختلافات خانوادگي «ح» را نيز توضيح دادم و بدين ترتيب «ح» به عنوان متهم بازداشت شد. طلاهاي مسروقه را نيز به مکان زيارتي بردم و داخل صندوق انداختم تا پليس نتواند آن ها را پيدا کند. پس ازاعترافات صريح اين دختر که به خاطر عشق خياباني، مادر بارداري را به قتل رسانده بود، «قاضي موحدي راد» دستور بازداشت موقت او را صادر کرد و بدين ترتيب زواياي پنهان يک پرونده جنايي ديگر در مشهد افشا شد.
سابقه خبر
بيست و چهارم آبان سال ۹۱ جسد زن بارداري که تنها يک هفته به تولد نوزادش باقي مانده بود در منزل مسکوني واقع در منطقه گلشهر مشهد کشف شد و بدين ترتيب بررسي هاي قضايي در اين باره ادامه يافت. در مراحل اوليه تحقيقات مشخص شد که همسر مقتول با دختري ۲۵ساله ارتباط دارد اما او اختلافات خانوادگي نيز با همسرش داشته است بنابراين همسر ۳۰ساله مقتول و دختر ۲۵ساله بازداشت شدند اما هيچ کدام از متهمان به ارتکاب جنايت اعتراف نکردند. تا اين که حدود يک ماه قبل دختر جوان پس از مشاهده مدارک مستندي که توسط کارآگاهان اداره جنايي جمع آوري شده بود، به قتل زن باردار اعتراف کرد.
دختر ۲۵ساله که دچار عذاب وجدان شده بود، گفت: من «ح» را دوست داشتم و به خاطر او حاضر بودم به هر کاري دست بزنم، حتي تصور اين که يک روز را بدون «ح» سپري کنم برايم مشکل بود. روزي که با «ح» در خيابان دوست شدم او خودش را مجرد معرفي کرد و من هم به قصد اين که با او ازدواج مي کنم روابط خودم را با او نزديک تر کردم تا جايي که به بهانه رفتن به سر کارم (آرايشگاه) از منزل خارج مي شدم اما نزد «ح» مي رفتم. ولي يک روز که به خانه اش تلفن کردم، زني گوشي تلفن را برداشت و آن روز بود که فهميدم او متأهل است. وقتي موضوع را به «ح» گفتم او گفت من با همسرم اختلاف دارم و او را طلاق مي دهم. در همين اثني نيز خانواده ام از ارتباط من و او مطلع شدند و بدين ترتيب آبرويم در محل زندگي رفت ولي من که او را عاشقانه دوست داشتم به اين حرف ها توجهي نمي کردم، حتي مادرم ديگر نمي گذاشت از منزل خارج شوم و من هم چنين وانمود مي کردم که با کسي ارتباط ندارم در حالي که با «پيامک» با «ح» در ارتباط بودم و از هر فرصتي براي ديدن او استفاده مي کردم. روزها يکي پس از ديگري سپري مي شد ولي «ح» همسرش را طلاق نداد و با من ازدواج نکرد. ديگر تحمل اين وضعيت برايم خيلي سخت شده بود، تصميم گرفتم به منزل «ح» بروم و همه چيز را براي همسر او بازگو کنم. انگيزه ام اين بود که خانواده اش را دچار ناراحتي هاي روحي کنم تا شرايط مرا که آبرويم رفته بود درک کنند و از سوي ديگر «ح» چاره اي براي اين وضعيت بينديشد. قبلا «ح» کليد منزلش را به من داده بود، وقتي سر کوچه محل سکونت آن ها رسيدم چند بار زنگ زدم و وقتي فهميدم که همسرش در خانه تنهاست با کليد در را باز کردم و داخل شدم. همسر ۳۵ساله «ح» وقتي مرا ديد گلايه هايم را آغاز کردم و گفتم بايد تکليف مرا روشن کنيد!! ولي او گفت: برو دنبال کارت! با اين جمله کارد ميوه خوري را برداشتم و ضربه اي به شکمش زدم. او دستش را در محل ضربه کارد گذاشت و گفت: برو دخترجان! خدا کند کاري دست خودت يا من ندهي! ولي من ديگر چيزي نمي فهميدم. او چاقو را از من گرفت و پشت ميز تلويزيون پرت کرد ولي من ليوان کريستالي را شکستم و رگ هاي دستان او را در حالي که روي زمين افتاده بود، بريدم. پس از آن هم سيم تلفن را قطع کردم و آن را دور گردنش پيچيدم تا خفه شد. متهم اين پرونده جنايي در ادامه اعترافات هولناک خود گفت: به خاطر اين که انگيزه جنايت را سرقت جلوه بدهم النگوهاي او را بريدم و با خودم بردم. اما ۳ روز بعد، از پليس آگاهي تماس گرفتند که براي توضيحاتي به اداره جنايي بروم. آن روز من از ارتباط خودم با «ح» پرده برداشتم اما ماجراي اختلافات خانوادگي «ح» را نيز توضيح دادم و بدين ترتيب «ح» به عنوان متهم بازداشت شد. طلاهاي مسروقه را نيز به مکان زيارتي بردم و داخل صندوق انداختم تا پليس نتواند آن ها را پيدا کند. پس ازاعترافات صريح اين دختر که به خاطر عشق خياباني، مادر بارداري را به قتل رسانده بود، «قاضي موحدي راد» دستور بازداشت موقت او را صادر کرد و بدين ترتيب زواياي پنهان يک پرونده جنايي ديگر در مشهد افشا شد.
سابقه خبر
بيست و چهارم آبان سال ۹۱ جسد زن بارداري که تنها يک هفته به تولد نوزادش باقي مانده بود در منزل مسکوني واقع در منطقه گلشهر مشهد کشف شد و بدين ترتيب بررسي هاي قضايي در اين باره ادامه يافت. در مراحل اوليه تحقيقات مشخص شد که همسر مقتول با دختري ۲۵ساله ارتباط دارد اما او اختلافات خانوادگي نيز با همسرش داشته است بنابراين همسر ۳۰ساله مقتول و دختر ۲۵ساله بازداشت شدند اما هيچ کدام از متهمان به ارتکاب جنايت اعتراف نکردند. تا اين که حدود يک ماه قبل دختر جوان پس از مشاهده مدارک مستندي که توسط کارآگاهان اداره جنايي جمع آوري شده بود، به قتل زن باردار اعتراف کرد.