محمدپورغلامی در صفحه اجتماعی خود نوشت:مرحوم " ع. ص " در کتاب " مسئولیت و سازندگى " مى گوید شاگرد جوانى داشتم که به لباس هاى خودش خیلى اهمیت مى داد. همیشه بهترین و شیک ترین لباس ها را مى پوشید و حاضر نبود حتى لکه کوچکى روى آنها بیفتد. تا اینکه این جوان، دخترى را دید و عاشقش شد و نامزدش کرد. یکى از روزها که این دو نفر با ماشین به مسافرت رفته بودند، تصادف مى کنند و دختر، زخمى و خون آلود مى شود.
شهدای ایران: ناگهان همین پسرى که عشق لباس بود، وقتى دید که نامزدش زخمى شده، با دست هاى خودش لباسش را پاره پاره کرد و روى زخم هاى نامزدش گذاشت…
مرحوم ع. ص از این حکایت چنین نتیجه مى گیرد که تا زمانى که نتوانید " عشق بالاترى " را به انسان نشان دهید، او از " عشق هاى کوچک " ترش دست بر نمى دارد.
قصه ما و حجاب و دخترهاى این ملک نیز چنین است. تا ما نتوانیم عشق بالاترى به نام " حجاب " را به زنان نشان دهیم، مطمئن باشید کسى باحجاب نمى شود حتى اگر صدها بار تجمع کنید و گشت ارشاد راه بیاندازید و امر به معروف کنید. مشکل زمانى حل مى شود که ما لذت داشتن حجاب را به دخترها بچشانیم. حجاب نیز مانند مابقى آموزه هاى دینى از عشق سرچشمه مى گیرد و براى باحجاب شدن نیز چاره اى ندارید جز آنکه انسان ها را عاشق بار بیاورید.
منبع: پارس
مرحوم ع. ص از این حکایت چنین نتیجه مى گیرد که تا زمانى که نتوانید " عشق بالاترى " را به انسان نشان دهید، او از " عشق هاى کوچک " ترش دست بر نمى دارد.
قصه ما و حجاب و دخترهاى این ملک نیز چنین است. تا ما نتوانیم عشق بالاترى به نام " حجاب " را به زنان نشان دهیم، مطمئن باشید کسى باحجاب نمى شود حتى اگر صدها بار تجمع کنید و گشت ارشاد راه بیاندازید و امر به معروف کنید. مشکل زمانى حل مى شود که ما لذت داشتن حجاب را به دخترها بچشانیم. حجاب نیز مانند مابقى آموزه هاى دینى از عشق سرچشمه مى گیرد و براى باحجاب شدن نیز چاره اى ندارید جز آنکه انسان ها را عاشق بار بیاورید.
منبع: پارس