شهدای ایران shohadayeiran.com

وقتی عصبانیت دكتر را دیدم توضیح دادم: بعضی از رزمنده ها بعد از اینكه عراقی ها را به اسارت می گیرند لباس آنها را می پوشند. برای اینكه اشتباه نشود روی پیشانی آنها می نویسم:«عراقی». دكتر با عصبانیت بیشتر اظهار كرد:"منم عراقی هستم. بنویس مزدور عراقی!"
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش شهدای ایران از جام جم،اولین تجربه ام در بهداری رزمی به عملیات فتح المبین مربوط است كه از طریق بسیج اعزام شدم. وقتی به منطقه عملیاتی رسیدم به بیمارستان شهدای شوش منتقل شدم. در آنجا با دكتری به نام "كرمانی" رییس بیمارستان آشنا شدم و كار كردم. او اصالتا عراقی بود. مجروحانی كه از جبهه به بیمارستان منتقل می شدند، در بینشان مجروح و جانباز ایرانی و اسرای عراقی نیز مشاهده می شد. برای پیشگیری از خطاهای احتمالی یك ماژیك در جیبم گذاشتم، وقتی به مجروح عراقی می رسیدم، روی پیشانی او می نوشتم"عراقی" و به داخل بخش و یا به اتاق عمل می فرستادم.

 

مدتی گذشت تا اینكه یكی از همكارانم با ابهام گفت:"دكتر كرمانی با تو كار داره و از دستت ناراحته!" از ذهنم گذشت كه كار اشتباهی نكرده ام، دچار سردرگمی شدم. با خودم فكرهای جورواجور می كردم كه : چرا من؟ مگه من چكار كردم؟ من كه كارم را مرتب و دقیق انجام می دهم!

با همین فكر و خیال منتظر فرصتی بودم تا اتاق كار دكتر كرمانی خلوت شود و موضوع را پیگیری كنم. طولی نكشید كه به سمت محل كار دكتر رفتم و گفتم:"آقای دكتر شما با من كاری دارید؟" دكتر با عصبانیت گفت:"اونا چیه شما نوشتید؟"

وقتی عصبانیت دكتر را دیدم در صدد توجیه كار برآمدم. توضیح دادم:"بعضی از رزمنده ها بعد از اینكه عراقی ها را به اسارت می گیرند و یا منطقه را تصرف می كنند لباس آنها را می پوشند. برای اینكه اشتباه نشود و به تصور اینكه اسرای عراقی رزمنده های ایرانی نیستند روی پیشانی آنها می نویسم:«عراقی»."

دكتر با عصبانیت بیشتر اظهار كرد:"منم عراقی هستم. بنویس مزدور عراقی!"

تا آن موقع نمی دانستم دكتر كرمانی عراقی است. بعدا فهمیدم او رانده شده ی عراقی است كه در ایران سكونت دارد.

در عملیات بعدی وقتی سراغش را گرفتم تا پیدایش كنم، شنیدم دكتر كرمانی شهید شده اند.

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار