شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۹۲۰۹
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۴
رئیس‌جمهور روز گذشته در همایش بیمه سلامت علی‌رغم آنکه نکات مهمی راجع به نظام سلامت ایراد کرد اما مطالبی را نیز به صورت کنایه‌وار بیان داشت که نمی‌توان از آن غفلت كرد.
شهدای ایران: قطعا رئیس‌جمهوری اسلامی ایران باور دارند در حکومتی به سر مي‌برند که بنیانگذاران آن از بطن مردم بودند و خود آنها انواع شکنجه را متحمل شدند. در رأس این افراد مي‌توان به آیت‌الله خامنه‌ای اشاره کرد. در کتاب شرح اسم آمده است: پاهایش را به تخت بستند. آن رو به‌رو، تازیانه‌ها از سینه دیوار آویزان بودند. تفاوت آنها (شلاق‌ها) در قطرشان بود. از قطری برابر یک انگشت شروع و کلفت و کلفت‌تر می‌شدند. یکی از آنان تازیانه‌ای برداشت و کف پایش را نشانه گرفت. شروع کرد به زدن. چند دقیقه؟ روشن نیست، اما از کت و کول افتاد و از زدن بازماند. دیگری آمد و شلاق را از او گرفت. آن قدر زد تا از نا افتاد. نفر سوم شلاق را گرفت. او هم از زدن خسته شد.
و نفر چهارم. همه افراد آن اتاق امکان استراحت و نفس تازه کردن داشتند، جز آقای خامنه‌ای. برخی از اینان تازیانه را خیس می‌کردند و آن را بر بدن زندانی فرو می‌آوردند. «در طول مدت شکنجه، یکی از آنها بالای سرم می‌آمد و از من می‌خواست تا از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم.
من قبول نمی‌کردم و آنها هم آن قدر مرا می‌زدند تا بی‌هوش می‌شدم.»
این شکنجه‌ها به قدری معمول بود که حتی تبدیل به شوخی و مزاح مي‌شد. از جمله حجت‌الاسلام سید‌احمد هاشمی‌نژاد روایت می‌کند: ظاهرا آیت‌الله خامنه‌ای {در تمایز با هاشمی رفسنجانی} اسم من را گذاشته بودند هاشمی شماره ۱ ... من یک سهمیه خاص داشتم و هر هفته ۵۰ عدد شلاق می‌خوردم و بر می‌گشتم به سلولم! آیت‌الله خامنه‌ای می‌گفتند که شماره یک شلاق خورده است یا شماره دو!
از دیگر افرادی که تحت شکنجه‌هاي مختلف قرار مي‌گرفت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود. وی به اتهام ارتباط با مؤتلفه شب‌هاي متوالی شکنجه مي‌شد. روش شکنجه چنین بود که او را روی تخت مي‌خواباندند؛ پاهایش را مي‌بستند و به کف پاهایش شلاق مي‌زدند. روش دیگر او را دمر مي‌خواباند و به پشت او شلاق مي‌زدند.

اقدام شهید رجایی نام او را در تاریخ روشنگری علیه پهلوی ثبت کرد
همچنین عمل انقلابی و ماندگار شهید رجایی در سازمان ملل برای جهانیان ثابت کرد که مسئولان ایرانی خود با شکنجه ساواک بیگانه نیستند و از بطن مردم به این جایگاه رسیده‌اند.

چه کسانی به زور و شلاق متوسل شدند؟
بر خلاف طیف اول که خود از موج مردمان انقلابی و زجر‌کشیده کشور بودند و توانستند خواست‌ها و مطالبات آحاد جامعه را در ارکان مهم حکومت پیگیری کنند، پس از پیروزی انقلاب شاهد بودیم یکسری افراد تنگ مزاج و مذبذب از این فضا استفاده کرده و برای مطرح شدن، دست به انجام کارهای خلاف مبانی اسلامی - انسانی زدند. کسانی که مصداق بارز افراطی‌گری بودند.
این افراد به صورت زنان بدحجاب اسید مي‌پاشیدند و به پیشانی آنها پونز مي‌فشردند! با این سابقه تعجب ندارد اگر مطلع شوید که آنها امروزه با زنان آوازه‌خوان بی‌حجاب هم مشرب شده و به دفاع از همجنس‌بازی مي‌پردازند.
صفار هرندی وزیر سابق ارشاد در این زمینه مي‌گوید: "اکبر گنجی آن روزها دنبال دخترهایی می‌گشت که چند تار مو از زلف‌شان بیرون زده و به روی آن‌ها اسید می‌پاشید و این‌که به او اکبر پونز می‌گفتند برای این بود که به پیشانی دخترهای جوانی که پوشش متفاوتی داشتند پونز می‌چسباند."
برخورد این افراد در تعارض مستقیم با مشی و خواست رهبر معظم انقلاب است. ایشان در سفر به خراسان شمالی که در سال ۱۳۹۱ انجام شد تأکید کردند: "بعضی از همین‌هايی که در استقبالِ امروز بودند و شما ... الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم‌هايی بودند که در عرف معمولی به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گويی هستم / آیا تو چنان که می‌نمايی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می‌کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت."
در ماه‌هاي سپری شده از عمر دولت روحانی شاهد بوده ایم بیشترین شعارها و تبلیغات درخصوص آزادی، حذف ممیزی، نظارت و حتی ارشاد صورت گرفته است. قطعا آزادی شرط حیات و بقای یک نظام مردمی است و همین مولفه بود که به انقلاب ۱۳۵۷ انجامید. آنجا که مردم احساس کردند آزادی‌هاي تصنعی و ظاهری رژیم در تقابل با حریم خصوصی و اجتماعی قرار گرفته و حتی آن را محدود کرده است. آن آزادی که پای ابتذال را به تلویزیون و روی پرده سینما مي‌کشید خانواده‌ها را حساس و نگران مي‌کرد. تحریم تلویزیون و حرام شمردن تماشای فیلم‌هاي سینمایی کوچکترین مواجهه با این آزادی بود که باید به درستی آن را ولنگاری دانست.
روی دیگر سکه آزادی عبارت است از مسئولیت. حال چه مسوولیت دولت و چه مردم. آنچه این نوشتار سعی دارد بر آن متمرکز شود مسئولیت دولت است. آنچه باعث نگرانی است فرعی دانستن، کم‌کاری و بی برنامگی در زمینه مسئولیت اجتماعی دولت است. به دیگر سخن ابتدا دولت باید زمینه و بستر لازم را برای حرکت آزادانه مردم فراهم کند و بعد از شعار آزادی بهره ببرد. اگر غیر از این باشد باید منتظر عواقب این سطحی‌نگری بود. به طور مثال فرض کنید انتخاباتی پیش‌رو باشد. برای برگزاری این انتخابات باید برگه، صندوق، مکان، مجری، ناظر و‌... مهیا کرد و بعد فراخوان داد. حال آیا بدون این مسئولیت‌پذیری و تهیه زیرساخت آیا درست است که همه را برای حضور به پای صندوق‌ها دعوت کرد؟!
حالا باید پرسید دولت تاکنون چه زیرساخت‌هایی را برای حرکت آزادانه مردم ایجاد کرده است؟ اینکه مردم باید بهشت را انتخاب کنند حرف درستی است ولی شما چه راهی را برای رسیدن به بهشت موعود بنا کرده‌اید؟ آیا بهشت از رهگذر ماهواره و فیس‌بوک به دست مي‌آید؟ این‌ها سوالاتی است که ژست‌هاي سیاسی را در هم مي‌ریزد. خود بهتر مي‌دانید که افزایش پهنای باند عملا کار چند روز است اما زیرسازی استفاده صحیح از آن، آموزش سواد دیجیتال، بهره‌مندی از سبک زندگی مجازی کارهایی است که هم زمان مي‌خواهد و هم تخصص. آنقدر که دو وزیر ارشاد و نیز ارتباطات نام فیس‌بوک را به عنوان یک شرکت خصوصی خارجی بر زبان جاری کرده‌اند و بر آزادی آن دغدغه داشته‌اند، اگر دستاوردهای جوانان این مرز و بوم از نانو گرفته تا شرکت‌هاي دانش‌بنیان وجهه همت آنان بود قطعا شاهد ثمرات ویژه‌ای بودیم.

فهم نادرست از لا اکراه فی‌الدین
گرچه منتقدان دولت نهم و دهم از ادبیات کوچه‌بازاری رئیس‌جمهور وقت گلایه داشتند اما در دوره فعلی با کمال تعجب شاهدیم که پیچیده‌ترین شبهات دینی در قالب زبان عوامانه بسته‌بندی و تکثیر مي‌شود.
اینکه رئیس‌جمهور بیان داشته‌اند بهشت بردن مردم به زور نیست باعث طرح سوال اصلی مي‌شود: آزادی مردم در برابر اتخاذ دین به چه معناست؟
آیا به این معناست که هر انتخابی از سوی مردم صورت پذیرد همان درست است؟ جواب این سوال خلاصه ذکر گردیده است:
۱- اگر گمان شود که مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند و هر کاری دلشان می‌خواهد انجام دهند، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر، کتاب و احکامی ارسال و انزال نمی‌نمود، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمی‌آفرید.
۲- مگر می‌شود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد، اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی؟
۳- در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد و نسبت به آن اکراه داشته باشد، وجود ندارد و به همین دلیل هم «دین» اجباری نیست یعنی تحقیقی است.
۴- ناقص خواندن آیه باعث افتادن در ورطه خطا مي‌شود. در ادامه آیه آمده است: قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (البقره – ۲۵۶) یعنی راه هدایت از گمراهی مشخص شده است. پس اتخاذ راه هدایت که همان دین باشد افراد را به بهشت رهنمون مي‌شود.
۵- «مجبور نیستید» به معنای «مجاز هستید» نمی‌باشد. به عنوان مثال: «مجبور نیستی نماز بخوانی یا روزه بگیری» یعنی اختیار اطاعت یا تخلف داده‌ام، نه این که مجاز هستی هر کار خواستی بکنی! اسلام اجازه نمی‌دهد به بهانه‌ی آزادی، حقوق دیگران پایمال گردد. لذا هر کسی آزاد است در خلوت گناه کند و راه جهنم را بپیماید اما اگر گناه را علنی و حقوق دیگران را ضایع کرد، جلوی او را می‌گیرند و مجازاتش هم می‌کنند.

رساندن انسان‌ها به بهشت؛ وظیفه حاکم اسلامی
آیت‌الله خامنه‌ای در شرح خطبه ۱۵۶ نهج‌البلاغه و در مورد مسئولیت‌هاي دولت مي‌فرمایند: نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسايل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسايل شُرور و آفات را از دسترس‌ها برداریم؛ این وظايف مسئولین حکومت است.
ایشان در ادامه و با ذکر عین عبارت ادامه مي‌دهند: عبارت امیرالمؤمنین در خطبه‌ى نهج‌البلاغه این است؛ می‌فرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللَّهُ عَلى‌ سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من می‌گویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، ان‌شاءاللَّه؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین است‌. رساندن انسان‌ها به بهشت، هم در زمینه‌ى فکرى مردم، هم در زمینه‌ى روحى و قلبى مردم، هم‌ در حیات اجتماعى مردم، نقش مى‌آفریند. من از این جهت روى این تکیه می‌کنم که گاهى شنیده می‌شود کسانى در گوشه‌وکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها می‌شود، می‌گویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى می‌خواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبايى برسند؛ لذا راه‌ها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است.
با توجه به نکات گفته شده مشخص مي‌گردد گرچه بکارگیری "شلاق و زور" در هدایت مردم به بهشت دنیوی و اخروی ناصواب است اما این به معنای ترک مسئولیت دولت و واگذاری اختیار کامل به مردم نمی‌باشد بلکه دولت موظف است ابزار و وسایل لازم را برای نیل به مقصود در اختیار آنان قرار دهد. به عبارت بهتر سعی کند ملزومات را فراهم و موانع را دفع نماید و فعالانه در کنار حرکت مردمی حضور داشته باشد. حال باید دید این دولت چگونه عقل و عزم لازم را به کار خواهد بست. آیا تدبیر پیرترین دولت پس از انقلاب این است که چون یارای دویدن پیش‌تر از جامعه و مهیاسازی زیرساخت‌ها را ندارد، شعار آزادی سر دهد تا هم پرستیژ کسب کند و هم عرق نریزد یا اینکه با بکارگیری جوانان پر نفس خواهد توانست این مهم را محقق سازد. باید منتظر ماند، شعارها را شنید و عمل‌ها را دید!
منبع: دیده‌بان


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار