برخورد معلم آمریکایی با رویای وکیل شدن مالکوم ایکس
پدر
مالکوم پیوسته مورد حمله و کینه گروههای نژادپرست از جمله
کوکلاکسکلانها بود و هنگامی که مالکوم هشت ساله بود توسط آنها کشته شد.
مادر او نیز که پس از مرگ پدرش بار اصلی مشکلات زندگی را بر دوش داشت دچار
مشکلات روحی شد و در بیمارستان روانی بستری گشت. مالکوم در مدرسه، دانش
آموزی کوشا و موفق بود و دوره اول تحصیلات دبیرستانی را با موفقیت و در
زمره بهترین دانش آموزان به پایان برد. او آرزوی تحصیل در رشته حقوق و وکیل
شدن را در سر داشت اما زمانی که یکی از معلمان- که اتفاقاً روابط خوبی هم
با مالکوم داشت- به او گفت این آرزو برای یک سیاه زنگی چندان واقع گرایانه
نیست، امید مالکوم از بین رفت. او آن چنان نا امید شد که درس و مدرسه را
رها کرد و راهی بوستون در ایالت ماساچوست شد و به کارهای متفاوتی مشغول شد
که در هیچ یک دوام نیاورد. او سرانجام روزی که برای فروختن یک ساعت دزدی به
جواهرفروشی رفت، توسط پلیس دستگیر و به ده سال حبس محکوم شد.
چرا مالکوم ایکس، پسوند «ایکس» را برای نام خود انتخاب کرد؟
مالکوم
ایکس با برنامه ریزی برای اوقات فراغت خود در زندان، به مطالعات علمی و
مذهبی پرداخت و به تدریج با سیاهپوستان مسلمانی از گروه «ملت مسلمان» که
همبندش بودند آشنا شد. در این دوره برادرش، رجینالد به طور مرتب در زندان
به دیدارش می آمد و با او در مورد آشنایی اش با گروهی تحت عنوان «ملت
اسلام» سخن می گفت. مالکوم به نوشته ها و تعالیم «عالی جاه محمد» رهبر ملت
اسلام که مبتنی بر اصول و احکام اسلامی بود علاقه مند شد. زمانی که دوره
محکومیت مالکوم با برخورداری از عفو در سال 1952 به پایان رسید، او یکی از
پیروان پروپاقرص عالی جاه محمد و تعالیم اسلامی بود و برای پشت سر گذاشتن
گذشته، پسوند «ایکس» را برای خود انتخاب کرد.
مالکوم ایکس؛ از زندانی شدن به جرم سرقت تا سخنگویی «ملت مسلمان»
هفت
سال از دوران محکومیت مالکوم گذشت. اما این بار مالکوم ایکس درنگ نکرد و
بلافاصله پس از آزادی، به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآمد. او سیر مطالعاتی و
تحقیقاتی خود را ادامه داد و تا جایی پیش رفت که به عنوان سخنگوی این
جمعیت برگزیده شد. تبلیغات مذهبی و اعتقادی او در آمریکا، باعث شد تعداد
زیادی از سیاهپوستان با اسلام آشنا شوند و در مدت کوتاهی به عضویت گروه
«ملت مسلمان» درآیند. مالکوم به سیاهان می گفت: «زیستن در آمریکا، شما را
آمریکایی نمیکند. شما باید یاد بگیرید از میوه های آمریکایی ها لذت ببرید.
اما شما از این میوه ها لذت نبرده اید. شما تنها از خارها و سختی ها لذت
برده اید برای اینکه شما باید سخت تر کار می کردید تا به میوه ها دست
یابید».
مالکوم در روزنامه ها یادداشت چاپ می کرد. در مصاحبه های
رادیو، تلویزیونی شرکت می نمود و ضمن تلاش برای اشاعه اسلام درصدد احقاق
حقوق سیاه پوستان بود. تلاش های مالکوم را عامل اصلی افزایش اعضای ملت
اسلام از پانصد نفر در سال 1952 به سی هزار نفر در سال 1963 می دانند.
محبوبیت مالکوم ایکس، توجه رهبران واشنگتن را به خود جلب کرد و گسترش
فعالیت های ملت اسلام موجب شد «اف بی آی» شرایط رسوخ عوامل نفوذی خود به
درون این گروه را فراهم آورد. تقریباً در تمامی دفاتر این گروه میکروفون
مخفی کارگذاری می شد تا تماس های تلفنی اعضای ملت اسلام استراق سمع شود.
تاثیر سفر به خانه خدا در زندگی مالکوم ایکس
سفر
به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، یکی از اتفاقات مثبت در زندگی مالکوم بود
و آن گونه که خودش اشاره کرده، در این سفر روحانی و مقدس با معنای واقعی
اتحاد و برابری میان مسلمانان آشنا شد و حقیقت اسلام را فرا گرفت. مالکوم
ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام «حاج ملک شبّاز» را برای خود برگزید و
درصدد ایجاد تشکیلاتی برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای
گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند.
پایان کار یک مبارز مسلمان
چند
مورد تلاش برای ترور مالکوم ایکس با ناکامی مواجه شد، تلاش هایی که بعدها
«اف بی آی» سعی کرد آن را به ملت اسلام نسبت دهد. در14 فوریه 1965 بمبی در
منزل محل اقامت مالکوم، بتی و چهار دخترشان منفجر شد که به هیچ یک از آنان
آسیبی وارد نیاورد. تنها هفت روز بعد، در 21 فوریه 1965 هنگامی که او در
یکی از سالن های اجتماعات منهتن نیویورک سخنرانی می کرد سه مرد مسلح، او را
از فاصلۀ کم هدف 15 گلوله قرار دادند و مالکوم 39 ساله بلافاصله کشته شد.
عاملان ترور مالکوم، تالماج هایر، نورمن باتلر و تامس جانسن بودند که هر سه
از سوی وزارت دادگستری ایالات متحده به عنوان اعضای ملت اسلام معرفی شدند و
به علت ارتکاب قتل از نوع اول، در ماه مارس 1966 محکوم به اعدام شدند.