ما پنج نفر و امام در جریان سفر هیئت آمریکایی (نه شخص مک فارلین) بودیم. افرادی مثل دکتر هادی نجفآبادی، دکتر روحانی و وردینژاد که مذاکره میکردند، مطلع بودند.
شهدای ایران: من روحانی هستم روایتی منصفانه از زندگی آقای رئیس جمهور از بدو تولد تا سال ۹۲ است. این فیلم به بازگویی مبارزات آقای روحانی قبل از انقلاب و فعالیت های ایشان پس از انقلاب در ارتش، مجلس، شورایعالی امنیت ملی و نقش ایشان در پرونده های مهم و حساس نظام پرداخته است.
در این میان برخی ماجرای مک فارلین را مورد اشاره قرار داده و به بهانه اینکه روحانی در ماجرای مک فارلین نقشی نداشت، این مستند ۵۶ دقیقه ای را زیر سوال بردند. این در حالی بود که منبع این مستند در ماجرای مک فارلین، کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی بوده و این البته یک بخش از مستند بوده است. منتقدان بدون اشاره به سایر بخش های این مستند، تنها با ادعای اینکه روحانی در ماجرای مک فارلین نقشی نداشت، اتهاماتی را علیه این مستند و سازندگان آن مطرح کردند.
اکنون پایگاه خبری تحلیلی « پارس» به مستند دیگری از حضور روحانی در جریان مک فارلین دست یافته که در جریان گفتگوی آیت الله هاشمی با روزنامه کیهان به آن اشاره شده است.
متن کامل سوال و پاسخ اقای هاشمی به خبرنگار کیهان که در کتاب « بی پرده با هاشمی رفسنجانی (کارنامه ی ربع قرن عملکرد جمهوری اسلامی در گفت وگو با کیهان) » در سال ۱۳۸۲ منتشر شده، به این شرح است:
کیهان: ظاهراً هم زمان با پیگیری ماجرای مهدی هاشمی از طرف وزارت اطلاعات، آن ها هم اسناد مربوط به قضیه ی مک فارلین را منتشر می کنند. گفته می شود آقای امید نجف آبادی اطلاعات مربوط به ماجرای مک فارلین را به بیت آقای منتظری داد که در مجله ی « الشراع» چاپ شد. اطرافیانش می گویند مهدی و هادی هاشمی با هم نامه ی آقای قربانی فر را خواندند و گفتند: هدف از دستگیری مهدی هاشمی وجه المصالحه کردن او بر سر حل مشکل ایران و آمریکاست، چون ایران دارد به آمریکا نزدیک می شود و آمریکا هم شرایطی برای ارتباط مجدد گذاشته است که از جمله ی آن ها عدم حمایت از نهضت های آزادی بخش است. ایران با محاکمه ی مهدی هاشمی به آمریکا چراغ سبز نشان می دهد که داریم به یکی از شرط ها عمل می کنیم. آن ها می گویند ما با انتشار آن نامه می خواستیم اثبات کنیم که چنین مسائلی پشت پرده است. اگر امکان دارد، درباره ی این حرف ها توضیح دهید؟
هاشمی: حرف های آن ها سوءظن و یا شیطنت است. اصل قضیه این بود که ما پنج نفر و امام در جریان سفر هیئت آمریکایی (نه شخص مک فارلین) بودیم. افرادی مثل دکتر هادی نجف آبادی، دکتر روحانی و وردی نژاد که مذاکره می کردند، مطلع بودند. آقای قربانی فر ارتباط خود را با آقای محسن کنگر لو، که مشاور نخست وزیر بود، شروع کرده بود. بعد از اینکه مک فارلین آمد و رفت و نقصی در کار افتاد و معلوم شد که گران حساب کردند، شش میلیون دلار را به آن ها ندادند که تفاوت قیمت واقعی و ادعایی آن ها بود. آقای قربانی فر به آیت الله منتظری شکایت کرد و گویا پس از دریافت نامه ی شکایت، به ایشان برخورد که چرا تا به حال به ایشان گفته نشد. وقتی به من گفت، گفتم: از کجا فهمیدید؟ گفت: چرا به من نگفتید؟ گفتم: مگر قرار است همه چیز را به شما بگوییم؟ چه احتیاجی بود که شما بدانید؟ و اما اینکه چرا نامه را به « الشراع» دادند، نمی دانم. ولی وقتی پس از انتشار خبر، من ماجرا را به دستور امام اعلام کردم، آیت الله منتظری به من گفتند: چرا فاش کردید؟ می بایست ادامه می دادید؛ یعنی جزء موافقین ادامه ی کار بود. من گفتم: شما این کار را کردید و امام گفتند: بروید همه چیز را به مردم بگویید و نمی توانستم دستور امام را اجرا نکنم. به نظرم تحلیل آن ها درست نیست. ولی در مورد سید مهدی هاشمی، من و آیت الله خامنه ای می خواستیم که او محفوظ بماند.
منبع:پارس