اوایل اسفند 91 بود که بعد از چندبار زنگ زدن و صحبت کردن راضی شد بعد از مدتها دوری از دوربینها باید جلوی دوربین شناسنامه بنشینید. ابتدا شرط کرد که فقط درباره مسائل اقتصادی صحبت کند اما عاقبت متقاعد شد که او پیش از اقتصادی بودن یک چهره سیاسی شناخته شده است و باید به عنوان یک چهره معتدل اصلاح طلب دیدگاههایش را بگوید تا فضای سیاسی از آن بهرهمند شود. به خصوص که آن روزها خیلی از رسانه ها و اهل سیاست گمانه زنی میکردند که نامزد اصلی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری 92 است.
شهدای ایران: آدرسی داشتیم که این بود: میدان هفتم تیر، کوچه مسجد الجواد، در یکی از ساختمانهای اداری که ظاهرا شرکتی بود. خانمی به عنوان مسئول دفتر ما را راهنمایی کرد. همین که وارد شدم یک رفیق قدیمی را دیدم که از مجلس ششم با هم رفاقت داشتیم و البته شوخ طبعیاش شهره خاص و عام است و اینجا هم مثل همیشه با شوخیهای ویژهاش ما را در آغوش کشید. شیخ قدرت علیخانی را میگویم. هرچه دلش خواست به شوخی به ما گفت، آخرش هم خیلی جدی پرسید: «تو فلان فلان شده چه جوری دکتر جهانگیری رو راضی کردی باهات مصاحبه کنه؟ این اصلا اهل مصاحبه نیست... راستی هواش داشته باشا، رئیس جمهور آینده استها...!»
بنده خدا دکتر جهانگیری که از آشنایی ما و آشیخ قدرت متعجب شده بود، ما را در آغوش کشید و یخ فضا این طوری آب شد. الان که فکر میکنم میبینم آن موقع به تنها چیزی که فکر نمیکردم کمتر از یکسال دیگر رخ دهد، معاون اولی رئیس جمهور بود برای دکتر جهانگیری. مردی که در آن ساختمان کوچک اداری میزبان ما شده بود...
اولین حرفی که با سوز دل گفت و به دل من خیلی نشست، گله از دولت آن موقع بود: «همیشه دوست داشتم من را صدا میکردند و میگفتند اگر فکری داری و میتوانی در باز کردن گرهای موثر باشی از شما استفاده کنیم، اما این کار را نکردند، احساس بینیازی کامل در طرف مقابل وجود داشت. البته برخی اوقات که من خیلی احساس تکلیف میکردم، در مصاحبههایم نکات را میگفتم...»
وقتی رفتیم سراغ مسائل و فضای سیاسی هم نکتهای را خیلی صادقانه گفت: «در مجلس سوم امام فرمودند اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی(ص)، ما آن زمان در جناح چپ خیلی تلاش کردیم به گونهای تبلیغ کنیم که منظور امام از اسلام آمریکایی طرف مقابل است و این کار اصلا کار خوبی و روش درستی نبود. الان هم در عمل یک عده ممکن است روشی را علیه اصلاح طلبان به کار ببرند که روش خوبی نیست.»
اینها را یادآوری کردم که بگویم آقای دکتر جهانگیری عزیز الان که خداوند متعال به شما لطف کرده و در این جایگاه نشستهای، حواست باشد که نکند فرد یا افرادی که دلسوز نظاماند و تجربه دارند غصه این را بخورند که کسی سراغشان نمیرود تا از تجربهشان استفاده کند، آن هم خدای نکرده به خاطر همان مسائل سیاسی و جناحی که خودت گفتی. خدا خیر دهد آشیخ قدرت را که حین ضبط به من اطلاع داد برادر دو شهید هستی و وقتی درباره آنها پرسیدم، اشکهایی ریختی و از سر دل گفتی: «انشاالله شرمندهشان نباشیم...» انشاالله.
منبع:: همشهری جوان