شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۸۱
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۰
خاطرات جبهه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهدای ایران هنوز هم می توان بوی همت ها و باکری ها را شنید . هنوز صدای رجایی در گوشمان نجوا می کند. هنوز یاد امام و شهدا زنده است وقتی می بینی هستند آنانی که با تمام وجودشان به مردم مستضعف خدمت می کنند.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

دکتر مرتضی شیخ ، پزشک انسان دوستی است که در دوران کودکی من در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطره هایی از او نداشته باشد یا نشنیده باشد.

 

نقل است که دکتر شیخ از مردم پولی نمی گرفت و هر کس هرچه می خواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود می‌انداخت و چون حق ویزیت دکتر ۵ ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آنزمان) ، اکثر مواقع ، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده می‌شد.

از قول دختر دکتر شیخ آمده است: روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم : پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابه ها را می شورید؟ و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد. او گفت : دخترم ، مردمی که مراجعه می کنند باید از سر نوشابه‌های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابه‌های تمیز را آخر شب در اطراف مطب می‌ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی‌ها‌ خجالت می‌کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.

 

خاطره یک سبزی فروش:

ابتدا که دکتر در محله سرشور مطب بازکرده بود و من هنوز ایشان را نمی شناختم . هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من می آمد و قیمت سبزیها را یادداشت می کرد اما خرید نمی کرد ، پس از چند روز حوصله ام سر رفت و با کمی پرخاش به او گفتم : مگر تو بازرسی که هر روز می آیی و وقت مرا می گیری ؟ وی گفت : خیر ، من دکتر شیخ هستم و قیمت سبزیجات را برای آن می پرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران خودم تجویز کنم

به نوشته امیر حسین یزدان پناه

 

 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار