در مقدمه کتاب «شعر شیدایی» آمده است: «آنچه در این رقیمه میخوانید دوبیتیهایی نارسا، تقدیم به قصیده رسای آفرینش، قطب عالم امکان، واسطه غیب و شهود، حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است که به تعداد یاران و سرداران امام زمان ارواحنا فداه، سیصد و سیزده دوبیتی است...»
برخی از دوبیتیهای سیدمسعود علوی در کتاب «شعر شیدایی» در ادامه میآید:
جهان با این همه وسعت چه تنگ است
بنی آدم همه عمرش به جنگ است
به دستش جای مرهم بهر زخمی
برای هر سری یک تکه سنگ است
***
دلم تنگ از هیاهوی زمانه
یکی از دیگری گیرد بهانه
ببارد ابر حرف و گفته هر دم
نگیرند از زمین ِکرده، دانه
***
تمام آرزوها چون سرابند
تمام نقشه ها نقش بر آبند
بیاید عاقبت از راه، روزی
که مسکین و غنی در خاک خوابند
* * *
چرا آنان که دائم در خروشند
چو دیگی بر سر آتش به جوشند
به بازار عمل چون پا گذارند
همه گندم نما و جو فروشند؟
* * *
گشایش ها بود اندر دل عسر
شکوفد از درخت غم گل یسر
اگر باور نداری وعده ی دوست
بمانی در تمام عمر در خسر
* * *
تمام عاشقان ِ چرخ گردون
همه لب تشنگان دشت و هامون
هلاک از دوری ات گشتند لیکن
نگشت از قلبشان عشق تو بیرون
* * *
چکد خون دل از کلک گل افشان
دوبیتستان شده اشعار «عدنان»
خدایا این قلم را پاک گردان
خطا از ما زند سر، از تو غفران
* * *
به هنگام نمازم یار دیدم
عجب وقتی رخ دلدار دیدم
ز بعد آن نماز دلنشینم
گل رویش به هر گلزار دیدم
* * *
به دامان تو دستم کی رسد دوست؟
که هجرانت بکنده از تنم پوست
همه دانند بی دل گشته ام چون
دلم قربانی آن تیغ ابروست
* * *
تمام بدنگاهان، چشمشان کور
که هر جا بنگرم زیبایی و هور
بلا پشت بلا گر شد نصیبم
برای من همه نورٌ علی نور
* * *
بهار آمد زمین، زنده شده باز
بروید یاسمن با عشوه و ناز
رسان یار من خسته در این فصل
که بلبل هم شده با غنچه دمساز
* * *
شده قلبم به اندوه تو آماج
سر و سامان من رفته به تاراج
اگر روزی رسد کز در، درآیی
کنم خاک قدومت بر سرم تاج
* * *
زنم بر خاک دل با شعر خود، بیل
بگویم درد دل هایم به تمثیل
کنم افشا تمام رازها با
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل